eitaa logo
💖زوجهای بهشتی💖
15.4هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
403 فایل
ادمین سوالات احکام 👈 @Fatemeh6249 مدیر👈 @fakhri62 تبادلات👈 @Fatemeh6249 چالش👈 @Fatemeh6249 کپی ازهر پست کانال بافرستادن سه صلوات آزاداست ✔ ❌کپی ازاسم کانال وآیدی کانال درشبکه های مجازی و سایت های مختلف ممنوع است❌
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح زود پدرم رفت و شناسنامه ام را عکس دار کرد و آمد دنبال ما تا برویم محضر. عاقد شناسنامه هایمان را گرفت و مبلغ مهریه را از پدرم پرسید و بعد گفت: «خانم قدم خیر محمدی کنعان! وکیلم شما را با یک جلد کلام الله مجید و مبلغ ده هزار تومان پول به عقد آقای...» بقیه جمله عاقد را نشنیدم. دلم شور می زد. به پدرم نگاه کردم. لبخندی روی لب هایش نشسته بود. سرش را چند بار به علامت تأیید تکان داد.گفتم: «با اجازه پدرم، بله.» محضردار دفتر بزرگی را جلوی من و صمد گذاشت تا امضا کنیم. من که مدرسه نرفته بودم و سواد نداشتم، به جای امضا جاهایی را که محضردار نشانم می داد، انگشت می زدم. اما صمد امضا می کرد. از محضر که بیرون آمدیم، حال دیگری داشتم. حس می کردم چیزی و کسی دارد من را از پدرم جدا می کند. به همین خاطر تمام مدت بغض کرده بودم و کنار پدرم ایستاده بودم و یک لحظه از او جدا نمی شدم. ظهر بود و موقع ناهار. به قهوه خانه ای رفتیم و پدر صمد سفارش دیزی داد. من و پدرم کنار هم نشستیم. صمد طوری که کسی متوجه نشود، اشاره کرد بروم پیش او بنشینم. خودم را به آن راه زدم که یعنی نفهمیدم. صمد روی پایش بند نبود. مدام از این طرف به آن طرف می رفت و می آمد کنار میز می ایستاد و می گفت: «چیزی کم و کسر ندارید.» عاقبت پدرش از دستش عصبانی شد و گفت: «چرا. بیا بنشین. تو را کم داریم.» دیزی ها را که آوردند، مانده بودم چطور پیش صمد و پدرش غذا بخورم. از طرفی هم، خیلی گرسنه بودم. چاره ای نداشتم. وقتی همه مشغول غذا خوردن شدند، چادرم را روی صورتم کشیدم و بدون اینکه سرم را بالا بگیرم، غذا را تا آخر خوردم. آبگوشت خوشمزه ای بود. بعد از ناهار سوار مینی بوس شدیم تا به روستا برگردیم. صمد به من اشاره کرد بروم کنارش بنشینم. آهسته به پدرم گفتم: «حاج آقا من می خواهم پیش شما بنشینم.» رفتم کنار پنجره نشستم. پدرم هم کنارم نشست. می دانستم صمد از دستم ناراحت شده، به همین خاطر تا به روستا برسیم، یک بار هم برنگشتم به او، که هم ردیف ما نشسته بود، نگاه کنم. به قایش که رسیدیم، همه منتظرمان بودند. خواهرها، زن برادرها و فامیل به خانه ما آمده بودند. تا من را دیدند، به طرفم دویدند. تبریک می گفتند و دیده بوسی می کردند. صمد و پدرش تا جلوی در خانه با ما آمدند. از آنجا خداحافظی کردند و رفتند. با رفتن صمد، تازه فهمیدم در این یک روزی که با هم بودیم چقدر به او دل بسته ام. دوست داشتم بود و کنارم می ماند. تا شب چشمم به در بود. منتظر بودم تا هر لحظه در باز شود و او به خانه ما بیاید، اما نیامد. فردا صبح موقع خوردن صبحانه، حس بدی داشتم. از پدرم خجالت می کشیدم. منی که از بچگی روی پای او یا کنار او نشسته و صبحانه خورده بودم، حالا حس می کردم فاصله ای عمیق بین من و او ایجاد شده. پدرم توی فکر بود، سرش را پایین انداخته و بدون اینکه چیزی بگوید، مشغول خوردن صبحانه اش بود. کمی بعد پدرم از خانه بیرون رفت. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که صدای مادرم را شنیدم. از توی حیاط صدایم می کرد: «قدم! بیا آقا صمد آمده.» نفهمیدم چطور پله ها را دو تا یکی کردم و با دمپایی لنگه به لنگه خودم را به حیاط رساندم. صمد لباس سربازی پوشیده بود. ساکش هم دستش بود. برای اولین بار زودتر از او سلام دادم. خنده اش گرفت. گفت: «خوبی؟!» خوب نبودم. دلم به همین زودی برایش تنگ شده بود. گفت: «من دارم می روم پایگاه. مرخصی هایم تمام شده. فکر کنم تا عروسی دیگر همدیگر را نبینیم. مواظب خودت باش.» گریه ام گرفته بود. وقتی که رفت، تازه متوجه دانه های اشکی شدم که بی اختیار سُر می خورد روی گونه هایم. صورتم خیس شده بود. بغض ته گلویم را چنگ می زد دویدم توی باغچه. زیر همان درختی که اولین بار بعد از نامزدی دیده بودمش، نشستم و گریه کردم. از فردای آن روز، مراسم ویژه قبل از عروسی یکی پس از دیگری شروع شد؛ مراسم رخت بران، اصلاح عروس و جهازبران. پدرم جهیزیه ام را آماده کرده بود. بنده خدا سنگ تمام گذاشته بود. سرویس شش نفره چینی خریده بود، دو دست رختخواب، فرش، چراغ خوراک پزی، چرخ خیاطی و وسایل آشپزخانه. یک روز فامیل جمع شدند و با شادی جهیزیه ام را بار وانت کردند و به خانه پدرشوهرم بردند. جهیزیه ام را داخل یک اتاق چیدند. آن اتاق شد اتاق من و صمد. شبی که قرار بود فردایش جشن عروسی برگزار شود، صمد از پایگاه برگشت و تا نیمه های شب چند بار به بهانه های مختلف به خانه ما آمد. فردای آن روز برادرم، ایمان، سراغم آمد. به تازگی وانت قرمز رنگی خریده بود. من را سوار ماشینش کرد. زن برادرم، خدیجه، کنارم نشست. سرم را پایین انداخته بودم، اما از زیر چادر و تور قرمزی که روی صورتم انداخته بودند، می توانستم بیرون را ببینم. بچه های روستا با داد و هوار و شادی به طرف ماشین می دویدند عده ای هم پشت ماشین سوار شده بودند. از صدای پاهای بچه ها و بالا و پایین پریدنشان، ما
شین تک ان تکان می خورد. انگار تمام بچه های روستا ریخته بودند آن پشت. برادرم دلش برای ماشین تازه اش می سوخت. می گفت: «الان کف ماشین پایین می آید.» خانه صمد چند کوچه با ما فاصله داشت. شیرین جان که متوجه نشده بود من کی سوار ماشین شده ام، سراسیمه دنبالم آمد. همان طور که قربان صدقه ام می رفت، از ماشین پیاده ام کرد و خودش با سلام و صلوات از زیر قرآن ردم کرد. از پدرم خبری نبود. هر چند توی روستا رسم نیست پدر عروس در مراسم عروسی دخترش شرکت کند، اما دلم می خواست در آن لحظاتِ آخر پدرم را ببینم. به کمک زن برادرم، خدیجه، سوار ماشین شدم. در حالی که من و شیرین جان یک ریز گریه می کردیم و نمی خواستیم از هم جدا شویم. خدیجه هم وقتی گریه های من و مادرم را دید، شروع کرد به گریه کردن. بالاخره ماشین راه افتاد و من شیرین جان از هم جدا شدیم. تا خانه صمد من گریه می کردم و خدیجه گریه می کرد. وقتی رسیدیم، فامیل های داماد که منتظرمان بودند، به طرف ماشین آمدند. در را باز کردند و دستم را گرفتند تا پیاده شوم. بوی دود اسپند کوچه را پر کرده بود. مردم صلوات می فرستادند. یکی از مردهای فامیل، که صدای خوبی داشت، تصنیف های قشنگی درباره حضرت محمد(ص) می خواند و همه صلوات می فرستادند. صمد رفته بود روی پشت بام و به همراه ساقدوش هایش انار و قند و نبات توی کوچه پرت می کرد. هر لحظه منتظر بودم نبات یا اناری روی سرم بیفتد، اما صمد دلش نیامده بود به طرفم چیزی پرتاب کند. مراسم عروسی با ناهار دادن به مهمان ها ادامه پیدا کرد. عصر مهمان ها به خانه هایشان برگشتند. نزدیکان ماندند و مشغول تهیه شام شدند. دو روز اول، من و صمد از خجالت از اتاق بیرون نیامدیم. مادر صمد صبحانه و ناهار و شام را توی سینی می گذاشت. صمد را صدا می زد و می گفت: «غذا پشت در است.» ما کشیک می دادیم، وقتی مطمئن می شدیم کسی آن طرف ها نیست، سینی را برمی داشتیم و غذا را می خوردیم. رسم بود شب دوم، خانواده داماد به دیدن خانواده عروس می رفتند. از عصر آن روز آرام و قرار نداشتم. لباس هایم را پوشیده بودم و گوشه اتاق آماده نشسته بودم. می خواستم همه بدانند چقدر دلم برای پدر و مادرم تنگ شده و این قدر طولش ندهند. بالاخره شام را خوردیم و آماده رفتن شدیم. داشتم بال درمی آوردم. دلم می خواست تندتر از همه بدوم تا زودتر برسم. ادامه دارد.. ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝ .
سوال سلام شوهرم۳۴ ساله هستند دیگه نماز و روزه ش ترک شده چند ساله همیشه ازش خواستم انجام بده اما انجام نمیده قبلا بچه هیئتی به تمام معنا بودن مستحبات هم انجام میدادن به من چیزی نمیگه ک چرا اینجور شدن هر وقت ازش پرسیدم گفته به تو ربطی نداره شما همتون ادعا دارین و فک میکنین چون نماز میخونید پاک پاکید و از این جور جوابا حالا بدتر اینکه دخترم داره بزرگ میشه و اطرافش رو می بینه و درک میکنه و یاد میگیره دو ماهی هست که از پدرش سوال میکنه که چرا فقط مامان نماز می خونه و شما نمیخونی دخترم امسال رفته تو هفت سال و از نظر مذهبی داره ضعیف بار میاد شوهرم هنوز محرما هییت میره اما از همه ی بچه هیئتی ها جدا شده خیلی تو فشاره از لحاظ اقتصادی و مشکلات ولی بخدا فقط کافیه دو رکعت نماز بخونه روزی خونمون روونه میشه خوبی داره زیاد میدونم خدا بهش توجه داره فقط کافیه شوهرم وصل بشه چکار کنم ک دوباره مثل قبل بشن؟ سرکارخانم مشاور خانواده سلام علیکم خدمت شما همسر دلسوز که بابت ترک نماز همسرتون ناراحت هستین .دوست عزیز اول اینکه باید علت یابی بشه ومشخص بشه که ایشون که نماز میخوندن یکدفعه نماز رو ترک کردن احتمالش هست که ایشون یا دوستی دارن که تحت تاثیر اون قرار گرفتن یا فرمودین که مشکلات اقتصادی دارن شاید هم به خاطر اون این حالت براشون پیش اومده .ولی عزیزم الان شما یک مدتی کار با ایشون کار نداشته باشید که هی بگید که ایشون هم لج کنندريشه يابي مشکل در حل آن تأثير زيادي دارد. سعي کنيد بدون ايجاد حساسيت در همسرتان ببينيد چه چيزي تونسته افکار او را به اين سمت سوق بده . شايد بتونيم با دانستن اين مطلب مشکل را بهتر ارزيابي کنيم و راه حل مناسب تري پیدا. انسان ها خيلي زود شروع به لجبازي مي کنند. تلاش کنيد به گونه اي رفتار نکنيد که آن رو را به سوي لجبازي سوق بدید شما وظیفه همسری رو به خوبی انجام بدین وبامحبت وعشق بهش خدمت کنید وجوری برخورد نکنید که دخترتون متوجه بشن که ایشون نماز نمی خونن اگر هم گفتن باید میگفتین بابا خوندن ودختر بیشترین اثر تربیتی رو از مادر میگیرن سعی کنید اقتدار ومردانگی همسرتون رو اصلا پیش دخترتون زیر سوال نبرین واز باباش ی قهرمان براش بسازید باباش رو خیلی تعریف کنیدحتی هزار عیب داشته باشه ودخترتون سعی کنید قرار گرفتن در فضاهاي معنوي مثل زيارتگاه ها و هيئت هاي مذهبي زیاد ببرید واینکه همسرتون باز در محرم هیئت میره جای شکر داره باز دعاش کنید دلها دست خداست خودش هدایت وعاقبت بخیر کنه از این ور شما سعی کنید با خواندن نماز اول وقت واخلاق وبامهربانی تاثیر گذار باشید جوری نشه که روابط زناشویی تون بهم بخوره به خاطر این مسئله .حضرت اسیه سلام الله با اینکه شوهرشون فرعون بود ولی جوری وظیفه بندگیش رو انجام داد که در بهشت خانه ای هم جوار خدا دارد لطفا اگر حرفتون رو گوش نمیدن کاری باهاشون نداشته باشید فقط اگر در فامیل یا دوستان کسانی هستن که میتونن تاثیر گذار باشن حتما باهاشون رفت وامد کنید .و سعی کنید یک همسر نمونه باشید تا خداخریدار شما باشه از دعا وتوسل غافل نشوید متوسل به امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف شوید واز خودش کمک بخواید حتما نظر لطفشون شامل حالتون میشه وبرای زیاد شدن روزی حتما شبها قبل از خواب سوره واقعه رو بخوانید انشاءالله با توکل وصبر همه مشکلات حل میشوند .موفق باشید ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
جذب همسر الهی ادامه👇👇👇
🚩 قسمت پنجم: رابطه ی نامناسب چه معنایی دارد❓ طبق تعریف باربارا دی آنجلیس این ها روابطی است که شما باید از آنها دوری کنید. 🌷🌷🌷🌷🌷 و من به این مجموعه با توجه به روند حاکم بر جامعه مان این موارد را اضافه می کنم: 👇 ـ رابطه ای که در آن دوست شما تنها دلیلش برای ایجاد رابطه، دوستی با شماست نه ازدواج. ـ رابطه ای که در آن، پای یک نفر دیگر در میان است. ـ رابطه ای که در آن دوست شما، معتاد به هرگونه ماده ی مضر است. ـ رابطه ای که در آن، بی جهت خود را به نادیده گرفتن خطاهای دیگری دچار کرده اید. ـ رابطه ای که در آن، از سر بی کسی، مانده اید. ادامه دارد ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
🚩 قسمت ششم: اکنون زمان ترک این روابط است 🙏خواهش می کنم بی جهت در مقابل زندگی شیرین و شادی که در انتظار شماست و آن کسی که بدون شک همسر الهی تان است ‼️ این همه مقاومت نکنید ‼️ و همه ی روابط نامناسب خود را ترک کنید... 🔺 نخواهید مرد.... 👌 من به شما قول می دهم.... من این را بارها به چشم👀 خود دیده ام.... باربارا دی آنجلیس در 📚کتاب آیا تو آن گمشده ام هستی؟؟👇 به که در ابتدای روابط مرتکب می شویم به خوبی اشاره کرده است: 👇 🔺سوالات کافی نمی پرسیم. 🔺نشانه های هشدار را که حاکی از مشکلات بالقوه هستند نادیده می گیریم. 🔺سازگاری های ناپخته و زودهنگام مرتکب می شویم. 🔺 تسلیم کوری شهوانی می شویم. 🔺 گول مادیات را می خوریم. 🔺تعهد را بر تفاهم مقدم می داریم. 👈همه ی این ها چیزهایی بودند که خیلی ها در روابطتشان نادیده می گیرند.... ‼️پیش از آن که به اندازه ی کافی طرف مقابلشان را بشناسند عاشقش می شوند و واقعا تصور می کنند که این بار دیگر خودش است... 👈بنابراین به جای این که دنبال تفاهمات بگردند به او متعهد می شوند و با این که نشانه های زیادی از ابتدای رابطه برایشان ظاهر می شود و خداوند به هزار و یک زبان هشدار می دهد، ‼️ همه چیز را نادیده می گیرند و خود را گول می زدنند و خیلی زود با همه چیز  سازش می کنند ❌و از همه بدتر این که بر نیاز جنسی خود کنترلی نداشته و اجازه می دهند دیگران هم آن ها را برای همین مورد بخواهند.  👈بنابراین، با خود روراست باشید و سرتان را گرم روابط نامناسب و وقت تلف کن نکنید... ‼️ 👌باور کنید که منتظر شماست. ادامه دارد... ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از 
🚩 قسمت هفتم:   ✅تنها کاری که باید بکنید ‼️ترک روابط نادرستتان است... 👈او را ببخشید🙏 🔺 اگر امروز پی بردید که گولتان زده است، فریبتان داده است.... ببخشیدش🙏 و خود را آماده ی پذیرش کنید.... 🍃مطمئنا دوست شما مقاومت می کند و می خواهد شما را برگرداند 💪اما باید شما باشید... 👈 هرکاری لازم است برای ترک او انجام دهید 👈حتی اگر لازم است خود را عوض کنید.... 👈هر کاری که دیگر دست او به شما نرسد... 🍃در ضمن ‼️ لازم نیست به او بگویید که اگر می خواهد با او باشید باید با هم ازدواج کنید... 💍او اگر شما بود، این احساس خیلی پیش از این ها درون هردوی شما نمایان می شد. 👈با این حال اگر او باشد و تاکنون هیچ یک متوجه نشده اید 👈پس از ترک او، و تمرینات و دعاهایی که شما  انجام می  دهید او باز خواهد گشت... ❣ ‼️پس لطفا، نگران از دست دادن دیگران نباشید... 👈خلا ایجاد کنید... 👈یک خلا بزرگ... تا بیاید و آن را برای همیشه پر کند....  ‍ ‍ 👌 ی بسیار :  عده ای می پرسند اگر کسی که ما دوستش داریم و او می داند یا نمی داند همان ما باشد پس چرا رهایش کنیم❓.... 👈شما باید رهایش کنید زیرا نیاز به این رها شدن دارید نیاز به این خلا دارید... او اگر شما باشد به سوی شما خواهد آمد آن هم با اشتیاق، نه با زور.... پس رهایش کنید و شکی نداشته باشید که خلا ایجاد شده تنها با شما پر خواهد شد.... ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
قسمت اول https://eitaa.com/zoje_beheshti/11232 قسمت دوم https://eitaa.com/zoje_beheshti/11233 قسمت سوم https://eitaa.com/zoje_beheshti/11234 قسمت چهارم https://eitaa.com/zoje_beheshti/11235 قسمت پنجم https://eitaa.com/zoje_beheshti/11236 قسمت ششم https://eitaa.com/zoje_beheshti/11237 ._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._. قسمت اول https://eitaa.com/zoje_beheshti/11446 قسمت دوم https://eitaa.com/zoje_beheshti/11447 قسمت سوم https://eitaa.com/zoje_beheshti/11447 قسمت چهارم https://eitaa.com/zoje_beheshti/11449 قسمت پنجم https://eitaa.com/zoje_beheshti/11449 قسمت ششم https://eitaa.com/zoje_beheshti/11450 قسمت هفتم https://eitaa.com/zoje_beheshti/11451 قسمت هشتم https://eitaa.com/zoje_beheshti/11451 قسمت نهم https://eitaa.com/zoje_beheshti/11452 ._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._. قسمت اول https://eitaa.com/zoje_beheshti/12219 قسمت دوم https://eitaa.com/zoje_beheshti/12219 قسمت سوم https://eitaa.com/zoje_beheshti/12220 قسمت چهارم https://eitaa.com/zoje_beheshti/12222 ._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._. قسمت پنجم https://eitaa.com/zoje_beheshti/12340 ._._._._._._._._._._._._._._._._._._._.._._._._._. قسمت ششم https://eitaa.com/zoje_beheshti/12342 ._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._. قسمت هفتم https://eitaa.com/zoje_beheshti/12343
هدایت شده از 
امروز دیگر همه ی امور روابط را به به تنهایی انجام نمیدهم. من از خود و طرف مقابل انتظار تلاش برای حفظ رابطه را دارم. ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از 
زهراعباسی. 1زندگی ات رادوست داری؟.mp3
5.23M
🎧 زندگی ات را دوست داری؟ قسمت اول از خانم به همه توصیه می کنیم از دست. ندید و گوش دهید ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از 
🍃 اگر هرکدام از زوجین، کاستی‌های خود را قبول کنند 🍃و در صدد رفع آن برآید زندگی زناشویی شیرین می‌شود.! 👌البته نباید... از درک همسر از کاستی‌هایش سوءاستفاده کرد!!! ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
سلام ممنون بی نهایت از کانال و راهنمایی مشاوران و دیگر دوستان ادمین و مدیر محترم به نظر من این کانال ها یه راه نجات به حساب میاد و خداوند رو شکر میگم که از طریق این کانال شور شوق قبلیم دوباره جوانه زد من اول زندگی خیلی کارا در رابطه با آرایش و لباس و سکس خوب و متنوع میکردم ولی با گذشت زمان و تولد دخترم به کلی کنار گذاشتم ولی حالا دیگه سعی میکنم برا همسرم تکراری نباشم نه اینکه همیشه سادهبا لباسای معمولی و نه اینکه با لباسای سکسی یا مجلسی و یا با میکاپ همسرم هم ایجور تنوع رو دوس داره و میگه همیشه یه جور نباش من که جدیدا در رابطه با 🙈 شروع کردم به تنوع دادن یک روز دخترم و پسرم رو فرستادم خونه مادرم شب از لباس های مجلسیم استفاده کردم و کفش پاشنه بلند و البته از قبل بدن که خیلی مهم هست رسیدگی کردم و استفاده از لسیون ,عطر , و براق کننده یا همون روغن . و چون همسرم آرایش غلیظ دوس داره آرایش غلیظ انجام دادم آماده شدم و از قبل خونه تمیز ,شام ,میوه همه چی تدارک دیدم وقتی همسرم امد بعد از چند سال خیلی غافلگیر شد وذوق زده😯😳😍🤗🙄😍 و از حرکات عشوه و ناز استفاده کردم و حطرکاتی که با دامن میشد تحریک کرد استفاده کردم🙃 برای همه ی زوج های بهشتی آرزوی خوشبختی دارم🙏🙏🙏 👇 👇👇👇 @Marziiiieh @zarin9 ☝️آیدی جهت ارسال 👇 و ها ها زندگی زناشویی اعضا 🔵 بدون ذکر مشخصات بینام وارد کانال میشه🔵 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
سلام خسته نباشید . من همسرم خیلی مهربون هستش وتا میتونه به همه خوبی میکنه ولی وقتی ببینه یکی بیخاله اعصابش خورد میشه و غرغر میکنه کلا از ادمای بی خیال بدش میاد. و خیلی ام غیرتی هستش منم واسه این غیرتی بودنش غش میکنم😘نمیزاره کسی بهم تو بگه اگه اشکم در بیاد اونم بدجور ناراحت میشه گاهی اوقات که ناراحتم میکنه تا از دلم در نیاره از پیشم نمیره اینقدر شوخی میکنه و اذییتم میکنه تا من بخندم 😍☺️🙊 گاهی اوقات که لجبازی میکنم خلاصه با قلقلکت منو خوب میکنه اگه هم بگم یه غذایی رو نمیخورم یع اخم میکنه بعد منم حرفشو گوش میدم میگه بخور خانومی جونم واست خوبه از همین جا میگم اقایی گلم بهترینی دوست دارم سنگ صبورم تویی قربونت بشم 😘😉😊💑 کلا بگم اقایی راضیم ازت چون هیچ وقت اشتباهاتتمو مستقیم یه جوری نمیگی که ناراحت بشم خیلی خوب و مودبانه وغیرمستقیم میگی تا خودم متوجه بشم 😘 قربونت بشم بهترینم
هدایت شده از 
یک نگاه خداوند کافی ست برای گشوده شدن یک یک درهای بسته ی زندگی مون آن نگاه و نظر بلند را برای شما آرزو می کنم شبتون خدایی❤️ @zoje_beheshti
هدایت شده از 
#حدیث ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سبد گلی تقدیم تون می کنم 💖به نام محبت و ازجنس آرامش 🌸که هر گلش سلامـی 💖برای سلامتی شماست 🌸با بوی خوش زندگی 💖پنجشنبه تون قـشنگـــــــ🌸 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════
هدایت شده از 
-طُ😻💞 -مهمترین زنِ جهانی🌍✨ -چون من دوستت دآرم💋 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از 
صبح که می‌شود قلبم را از نو برایِ کنارِ تو تپیدن کوک می کنم این یعنی خودِ خودِ زندگی ❣ 👈جهت دلبری میان روزی 😍 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از 
4_6044390913990460714.mp3
5.66M
، رسیدن به است ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از 
بهترین هدیه ای که گرفتین چی بود؟؟؟ از کی بود؟؟ ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از 
یک وان حمام را در نظر بگیرید. اگر شیر آب سرد را تا آخر باز کنیم، ۱۸ دقیقه طول می کشد که این وان پر شود. اگر شیر آب داغ به تنهایی تا آخر باز باشد، ظرف ۱۵ دقیقه این وان پر می شود.   اگر درپوش سوراخ کف وان را برداریم تا آب خالی شود، در حالتی که وان کاملا پر باشد، ۱۰ دقیقه زمان لازم است تا کل آب این وان، خالی شود. اکنون حالتی را در نظر بگیرید که هر دو شیر آب سرد و گرم، تا آخر باز باشد و البته درپوش سوراخ کف وان را هم برداشته باشیم. چقدر زمان لازم است تا این وان، کاملا پر شود؟ (البته این تنها یک معماست و قطعا در عمل برای صرفه جویی در مصرف آب، این کار را تجربه نخواهیم کرد!) پاسخ امشب در 👇 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ قدم به قدم تا کم کردن فاصله ها دکتر #شهرام_اسلامی ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از 
من از امروز تصمیم میگیرم که برای رسیدن به سلامت جسمی و روحی و رفتاری، کار زیر رو به عادت دایمی خودم و خانوادم تبدیل کنم از امروز تصمیم میگیرم که به جای مقایسه کردن و چشم و هم چشمی کردن روی مسایل ظاهری و مادیات مثل میزان عیدی و کادو / نوع خودرو / نوع آرایش / لباس / گوشی موبایل / تلویزیون، دسر ها و تزئین و تنوع غذاهای مهمونی و ...، روی میزان پیشرفت شخصی و افزایش دانش و علم و مهارت زندگی سالم و تغییرات مثبت و رفتاری خودم و خانوادم و ساختن یک زندگی زیبا چشم و هم چشمی و تلاش سازنده کنم 💪 روزهای عید فرصت خوبی هست برای مقایسه کردن میزان رشد شخصیتی خودمون و دور و بری هامون نسبت به سال قبل ... خوب دقت کنین و ببینین که دور و بری هاتون چقدر نسبت به سال قبل تونستن به حال خوب و سواد زندگی خوب و آرامش بالا و معنویت و خودشناسی و خداشناسی برسن و شما چقدر در این مسیر رشد داشتین. همه روزه ساعت 11 منتظر ( ) باشید 😊👌 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از 
با چه کنیم خانم کدبانو و زیبا خیلی وقتا مادرشوهرا وقتی ببینن خیلی رابطه تون با شوهرتون خوبه یه حرفا یا کارایی میکنن که ناراحت بشین. مثلا شاید بهتون تیکه بندازن یا دست بذارن رو نقطه ضعفتون یا شاید حتی به پسرشون به قول معروف چغلی کنن!👂 اینطور وقتا بدترین کار اینه که طبق اون چیزی که مادرشوهرتون میخواد عمل کنین!! یعنی چی؟ یعنی برین سر شوهرتون غر بزنین یا از مادرش بدگویی کنین. بعد میتونین منتظر بمونین که جنگ شروع بشه و رابطه خوبتون بهم بخوره و مادر شوهرتونم به خواسته ش برسه! و بهترین کار 👱♀ اینه که اگه میتونین خیلی محترمانه همونجا جواب مادرشوهر گرامی رو بدین. 😃 بعدش در صورت تمایل با یه دوست یا خواهر یا مشاور درد دل کنین 😇 حتی اگه لازمه ناراحتی تون رو تو کاغذ بنویسین و پاره کنین ✍ و اون وقت مادرشوهر گرامی رو ببخشین. 🙂 بعد دلتون اروم میگیره. زندگیتونم خووووب باقی میمونه.😍😍 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝