eitaa logo
💖زوجهای بهشتی💖
15.4هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
403 فایل
ادمین سوالات احکام 👈 @Fatemeh6249 مدیر👈 @fakhri62 تبادلات👈 @Fatemeh6249 چالش👈 @Fatemeh6249 کپی ازهر پست کانال بافرستادن سه صلوات آزاداست ✔ ❌کپی ازاسم کانال وآیدی کانال درشبکه های مجازی و سایت های مختلف ممنوع است❌
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 
8-04 (www.DrFarhang.Mihanblog.com).mp3
6.04M
✨🌺 ۳۹ 🌺✨ پیشنهاد ویـــ👌ــژه، براے تمام مجـــ💍ـــردها 😍😍 تمام قسمتها در کانال : ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗   @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از 
8_05_www_DrFarhang_Mihanblog_com_.mp3
1.7M
✨🌺 ۴۰ 🌺✨ پیشنهاد ویـــ👌ــژه، براے تمام مجـــ💍ـــردها 😍😍 تمام قسمتها در کانال : ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗   @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
۱ https://eitaa.com/zoje_beheshti/7651 ۲ https://eitaa.com/zoje_beheshti/7759 ٣ https://eitaa.com/zoje_beheshti/8025 ٤ https://eitaa.com/zoje_beheshti/8068 ٥ https://eitaa.com/zoje_beheshti/8119 ٦ https://eitaa.com/zoje_beheshti/8208 ٧ https://eitaa.com/zoje_beheshti/8259 ٨ https://eitaa.com/zoje_beheshti/8343 ٩ https://eitaa.com/zoje_beheshti/8477 ١٠ https://eitaa.com/zoje_beheshti/8601 ١١ https://eitaa.com/zoje_beheshti/8906 ١٢ https://eitaa.com/zoje_beheshti/9013 ١٣ https://eitaa.com/zoje_beheshti/9163 ١٤ https://eitaa.com/zoje_beheshti/9269 ١٥ https://eitaa.com/zoje_beheshti/9335 ۱۶ https://eitaa.com/zoje_beheshti/9454 ١٧ https://eitaa.com/zoje_beheshti/9554 ١٨ https://eitaa.com/zoje_beheshti/9693 ١٩ https://eitaa.com/zoje_beheshti/9759 ٢٠ https://eitaa.com/zoje_beheshti/9867 ٢١ https://eitaa.com/zoje_beheshti/9919 ٢٢ https://eitaa.com/zoje_beheshti/10118 ٢٣ https://eitaa.com/zoje_beheshti/10169 ٢٤ https://eitaa.com/zoje_beheshti/10268 ٢٥ https://eitaa.com/zoje_beheshti/10422 ٢٦ https://eitaa.com/zoje_beheshti/10531 ٢٧ https://eitaa.com/zoje_beheshti/10641 ۲۸ https://eitaa.com/zoje_beheshti/10729 ٢٩ https://eitaa.com/zoje_beheshti/10824 ٣٠ https://eitaa.com/zoje_beheshti/11099 ۳۱ https://eitaa.com/zoje_beheshti/11416 https://eitaa.com/zoje_beheshti/11644 ۳۳ https://eitaa.com/zoje_beheshti/11906 ۳۴ https://eitaa.com/zoje_beheshti/11954 ۳۵ https://eitaa.com/zoje_beheshti/12015 ۳۶ https://eitaa.com/zoje_beheshti/12208 ۳۷ https://eitaa.com/zoje_beheshti/12395 ۳۸ https://eitaa.com/zoje_beheshti/12463 ۳۹ https://eitaa.com/zoje_beheshti/12916 ۴۰ https://eitaa.com/zoje_beheshti/12917
🔺نگاه مردان نامحرم به عروس... ☘نظر ۹ تن از مراجع👆 @zoje_beheshti
هدایت شده از 
راه های تشخیص مرجع تقلید اعلم 1⃣➖این که شخص (کسی که می خواهد تقلید کند) خودش اهل علم و خبره باشد و بتواند شخصا أعلم را تشخیص بدهد. 2⃣➖ از دو نفر عالم عادل که می توانند مجتهد أعلم را تشخیص بدهند و أعلم بودن کسی را تصدیق کنند، کمک و راهنمایی بگیرد. البته به شرط اینکه دو نفر عالم عادل دیگر، با گفته ی آنان مخالفت نکنند. 3⃣➖ عده ای از اهل علم که می توانند مجتهد أعلم را تشخیص دهند، و از گفته ی آنان اطمینان پیدا می شود، أعلم بودن کسی را تصدیق کنند. ⬅ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که متشکل از نخبگان و عالمان تراز اول هستند، به عنوان اهل علمی که می توانند مجتهد أعلم را تشخیص دهند، جهت سهولت کار مردم در تشخیص مرجع تقلید أعلم، معمولا در این رابطه نظر خودشان را اعلام کرده اند. ✅✅ مراجع مورد تائید جامعه مدرسین حوزه علمیه قم 👇👇 ♦ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ 🔶 آیت‌الله‌ مکارم‌ شیرازی ♦آیت الله سیستانی 🔷 آیت‌الله‌ وحید خراسانی ♦آیت صافی گلپایگانی 🔶 آیت‌الله‌ شبیری‌ زنجانی ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
محبت درمانی ١👇 https://eitaa.com/zoje_beheshti/9050 محبت درمانی ٢👇 https://eitaa.com/zoje_beheshti/9275 محبت درمانی ٣ https://eitaa.com/zoje_beheshti/9400 محبت درمانی ٤ https://eitaa.com/zoje_beheshti/9869 محبت درمانی ٥ https://eitaa.com/zoje_beheshti/10031 محبت درمانی ٦ https://eitaa.com/zoje_beheshti/10192 محبت درمانی ٧ https://eitaa.com/zoje_beheshti/10397 محبت درمانی ٨ https://eitaa.com/zoje_beheshti/10546 محبت درمانی ٩ https://eitaa.com/zoje_beheshti/10608 محبت درمانی ١٠ https://eitaa.com/zoje_beheshti/10741 محبت درمانی ۱۱ https://eitaa.com/zoje_beheshti/11179 محبت درمانی ۱۲ https://eitaa.com/zoje_beheshti/11497 محبت درمانی ۱۳ https://eitaa.com/zoje_beheshti/11857 محبت درمانی ۱۴ https://eitaa.com/zoje_beheshti/11982 محبت درمانی ۱۵ https://eitaa.com/zoje_beheshti/12084 محبت درمانی ۱۶ https://eitaa.com/zoje_beheshti/12161 محبت درمانی ۱۷ https://eitaa.com/zoje_beheshti/12396 محبت درمانی ۱۸ https://eitaa.com/zoje_beheshti/12465 محبت درمانی ۱۹ https://eitaa.com/zoje_beheshti/12555 محبت درمانی ۲۰ https://eitaa.com/zoje_beheshti/12601 محبت درمانی ۲۱ https://eitaa.com/zoje_beheshti/12678 محبت درمانی ۲۲ https://eitaa.com/zoje_beheshti/12922
هدایت شده از 
1_24150844.mp3
9.14M
22 عاطفه ورزی، به مخلوقات دست_ساز خدا مرحله ای بالاتر از محبت ورزی به بندگان خداست... عاطفه ، راه تنفر را به قلب شما میبندد... @zoje_beheshti
_اعضا من سی سال شوهرم سی وسه سال پنج سال ازدواج کردیم یه بچه یک سال ونیم دارم از اول مشکل داشتیم بعد ازدواج بجه که اومد بدتر شده بدهنه هر چی از دهنش میاد میگه بی احترامم میکنه دلم میشکنه وضع مالی خوب هم نداریم بچه هم که گریه میکنه بدتر عصیی میشه اصلا کمک نمیکنه تو کار خونه قبلا کمک میکرد اما الان دیگه نه میگه پرو میشی همش باید به بچه برسم بجه کوچیک گریه داره دیگه کار خونه دیسک کمر هم دارم چند سالی هست پدرو مادرم قوت شدن برادرام باهام رفت و امد ندارن تو شهر غریب تنها هستم اصلا دیگه روحیه ندارم شوهرم انتظار داره همیشه سرحال باشم اما منم خسته میشم توان ندارم وقتی جایی میره میگم کجا بودی میگه به تو ربطی نداره الان تازگی مادرش فوت شده بدتر بی حوصله شده زود جوش میاره گاهی منو بچه کتک میزنه من واقعا نمیدونم چیکار کنم گاهی سیگار میکشه یا چیز دیگه یا قیلیون تفریحی نه تو خونه پیش دوستاش یا جایی که من نباشم میگم نرو دنبال این چیزا بدش میاد باهام دعوا میکنه البته قبل ازدواج خودش میگه تفریحی همه چی استفاده میکرده اما من متوجه نشدم بعد ازدواج گفت کنار گذاشته خانوادش زیاد باهام خوب نیستن بیشترشون باهام قهرن هر وقت دعوامون شده من رفتم سمتش چون خیلی بی پشتوانه هستم گفتم جایی ندارم برم مجبور شدم التماسش کردم معذرت خواهی کردم رمانتیک بودم قهر کردم اما ناز کشی نمیکنه زیاد مستقل هستیم مستاجر به خاطر بیکاری بی پولی هم بدتر شد دیگه جوری شدم اعصابم ضعیف شده که گاهی به بجه میزنم یا تشر میزنم به بچه احساس میکنم اعصابم به کل بدنم زده همش درد دارم روز به روز بدتر میشم لطفا منو راهنماییی کنید همش میگه تو نمیدونی با شوهر چطور باید رفتار کرد حرف زشت میزنه توهین میکنه جهیز ه ام قسطی بود با مرگ پدرو مادرم بیشتر پول افتاد گردن خودم شوهر پول جهیزه داد کسی نبود برام سیسمونی بگیره اینا همه باعث بدتر شدن شد خواهر برادرام پشتمو خالی کردن چون به بار رفتم سراغشون برا ارث پدریم کشاورزی داشت بابام اما بهم ندادن باهام قطع رابطه کردن الان سه ساله داداشم بهم زنگ نزدن بچه امو ندیدن اینا همه باعث بدتر شدن اوضاع شد البته گاهی که سرحال باشه پول باشه برام همه چی میخره میگه دوسم داره ام زبونت خوب نیست من کوچکترین حرفی میزنم ناراحت میشه قهر میکنه دری وری میگه محلم نمیذاره مثلا اگه میگه در خونه رو ببند من میگم بذار باز باشه میگه باز جواب منو دادی دعوا میشه نمیدونم چیکار کنم اصلا من قصد ندارم ناراحت بشه با دعوا من حرف بد نمیزنم اما شوهرم همش میگه باز جواب دادی یعنی حاضر جوابی کردم من موقع عصبانیت زیاد حرفی نمیزنم مگر دیگه خیلی عصبی بشم بگو گو مگو کنم اونم نه زیاد شدید میگم باشه تو راست میگی خانوادش هیچی به احترامی باهاشون نکردم یه عده خود شیرین یا دو بهم زن پشت سرم حرف میزن منو از چشم همه انداختن فقط دوران عقد باهام خوب بودن اونم چون گاهی میرفتم خونشون از شب عروسی و ارایشگاه همه روز جرو بحث و دعوا بعضی مواقع شوهرم میگه از خونه میندازمت بیرون یا یه بار فحش پدرو مادرم داد که از اون روز دلم باهاش صاف نشد روز زایمانم دعوا کرد میگم شوهرم دوزان عقد زیاد جر بحثی نداشتیم خیلی باهام خوب بود ازم دور بود خیلی ناراحت بود اما بعد ازدواج کلا ورق بر گشت همش میگه همه چیت خوبه جز زبونت میگم تو بعضی زنا ندیدی شوهرشون قورت میدن انقدر حاضر جوابن باز شوهرشون میمیره براشون باور کنید من زیاد پر توقع نیستم تا حالا نشده یه چیز پنجاه هزاری خریده باشم کلا زندگی ساده دارم فقط ارامش میخوام من خیلی رو بعضی چیزا مقیدم شوهرم قبل ازدواج با دختری بوده انگار دوسش داشته میگه اون میدونسته من سیگار میکشم گفته اشکال نداره با کمک هم میذاریش کنار میگه اون خوب بود ه درک داشته من اول بار که سیگار کشید به باهش افتادم التماس کردم نکش اما کشید دور بار اورد خونه کشید همش من غصه خوردم من ادم دودی یا با کسی رایطه داشته باشه خوشم نمیاد تازه اون دختره موقعی که من باردار بودم باهاش تماس گزفته خودش گفت گفت گفته بینم در چه حالم گفته بذار مثل خواهر برادر باهم باشیم شوهر م گفته شاید زنم راضی نباشه بهم گفت خیلی ناراحت شدم بعد دعوام کرد گفت اخلاقت اینجوریه که بهت نگقتم دیگه نمیدونم قبل باز باهاش بوده یا نه یه بار پیام گوشیش خوندم فهمید دیگه همیشه پیاماش حذف میکنه دلم برا بجه ام میسوزه چون این وسط باید سرس داد کشید گناه داره اگه من تشرش میزنم سریع پشیمون میشم گریه میکنم من اصلا اینجور نبودم اما حالا خبلی عصبی شدم از بس تو زندگی غصه داشتم بیشتر سر بجه الان دعوا میشه نمیذاره غذا مث روز به روز بدتر م
یشه اوایل کمی توجه میرد ببرم دکتر اما حالا میگه همش مربضی اگه بمیرم پیشش دکتر نمیبرم البته بیشتر مال دست و بالمون هم خالیه در خانوادشون همشون با زناشون خوبن زناشون رییس ان منه بیچاره این وسط بی زبون موندم مثلا تو روز چنان بگو بخند داریم خوبه یه دفعه سر چیز کوچیک دعوا میشه محلم نمیذاره بی احترامی میکنه حرف زشت میزنه اما من میرم سمتش تا قهر تموم بشه اوایل معذرت خواهی میمکردم که دیگه تکرار نمیشه اما باز یه چیزی یادم میرفت این فکر میکرد عمدی بوده من اصلا قصدم دعوا نیست این به نظرم حساسه شاید من اشتباه میکنم نمیدونم من محردی زیاد فقر کشیدم گفتم ازدواج کنم اوضاع خوب بشه دوران عقد خوب بود بعد ازدواج حسرت همه جی تو دلم موند حتی میوه جون کار و بارش خوب نبود کارگره توان مال خوب نیست دیگه نمیدونم ایراد از منه یا اون لطفا زودتر جوابمو بدید جیکار کنم خواهر م میگه بجه اشو ول کن بیا خونه ما تا ادم بشه اما من نمیتونم بدون بجه ام نفس بکشم اوایل خواهرم گفت طلاق بگیر من تخواستم دوسش دارم اما دیگه اعصابم نمیکشه توانم کم شده من نمیخام حق و ناحق کنم شوهرم برا م خرج کرده تو عقد و نامزدی اون موقع تو شرکت نگهبان بود حقوق داشت بعد ازدواج هم اگه پول داشت خرج میکرد نمیگم همیشه دعوا بوده روز خوش ا ارو م هم داشتیم اما من دلم میخاد همیشه ارامش و عشق باشه نه تنش و مشاجره میخام جوری بشه احترام حفظ بشه حرمت نگه داشته بشه جون زندگیمو دوس دارم
عزیزان این داستان زندگی یکی از اعضای کانال زوجهای بهشتی است 👆👆 مشاوره شدند توسط اساتید کانال اما خواستند از نظرات و تجربه های شما عزیزان هم استفاده کنند. نظرات و تجربه های خودتون را در ارتباط با این موضوع به آیدی زیر ارسال کنید 👇👇 @fakhri62
هدایت شده از 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🎀 چرا بعد از ازدواج، به پایان راه می‌رسیم؟ 🎤 دکتر ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از 
زهراعباسی. 5زندگی ات رادوست داری؟.mp3
5.72M
ات را دوست داری؟ قسمت پنجم خانم ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗   @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از 
ترس علت وابستگی ناسالم است. خداوندا به من کمک کن تا به هراسهای سالم خود توجه کنم و بقیه را هرچه هست رها سازم. @zoje_beheshti
هدایت شده از 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ تا جایی که می توانید خود را نسبت به شوهرتان علاقمند نشان دهید، چراکه آقایون به دنبال همسری هستند که به آنها علاقه داشته و مجذوبشان باشند. ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗   @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾
سلام میخواستم بگم که ما یه استاد اخلاق داشتیم که مشاور هم بودن ومشاوره هاشون حرف نداشت ایشون برا مون از یکی از مشاوره هاشون تعریف می‌کردند که مثل شما شوهرش خیلی بهش فحاشی می‌کرده و دوتا بچه هم داشته بعد برامون گفتند که من به اون خانم گفتم یه روز زندگیتو کامل برام تعریف کن واونم تعریف کرد گفتند من بعدش بهش گفتم مشگل از تو هست چون تو اقتدار و محبوبیت شوهرت رو جلو بچه ها و بقیه از بین بردی مثلاً اگه پدرشون اجازه نداده برن پارک یا چیزی بخرن شما از طرف خودتون براشون تهیه کردید یا مثلاً باباشون رو راضی کردید و اینطوری شما روز به روز محبوبتر شدید و اون روز به روز منفورتر در اخر هم یه سری سخنرانی های حاج آقا پناهیان رو بهشون داده بودن گوش کنن ومشگلشون حل شده بود منم پیشنهادم به شما اینه که حتما سخنرانی های دکتر حبشی رو گوش بدید تو اینترنت هست دانلود کنید حتما حتما گوش کنید وحتما سعی کنید اقتدار و محبوبیت شوهرتون رو برگردونید مثلاًوقتی میاد خونه بایه لیوان شربتی چیزی به استقبالش برید وبگید خسته نباشی با لبخند هیچ وقت جلوی بچه با پدرش جزو بحث نکنیدوبهش تذکر ندید همیشه جلوی اون هر چی پدر میگه بگید چشم وانجامش بدید اگرم نخواستید انجام بدید ،بعداً تو خلوتتون باهاش صحبت کنید و نظر خودتون رو بهش بگید درکل سعی کنید اقتدار و محبوبیت همسر رو بهشون برگردانید یازیادش کنید اگرم خواستید پیش اون استادمون برید ایشون خانم تقوی هستند تو موسسه راه روشن تهران استادبودند الان رو نمیدونم؟! سعی کنید گاهی براش نامه بنویسید که مثلاً من قدر زحماتی که برای ارامش وخوشبختی ما می‌کشی میدونم واقعا ازت ممنونم که اینقدر به فکر خوشبختی ماهستی هیچوقت از کمبود هوایی که تو زندگی داشتید و دارید بهش گله نکنید چیه روش میارید همیشه جلوش خدا رو شکر کنید به خاطر دادن همسر خوب وپرتلاشی مثل اون ورضایت خودتون رو از زندگی باهاش بیان کنید بگید من خوشبخت سن زن دنیا هستم که تورو بهم داده اینا واسه این میگم که احساس میکنم پرخاشگریا وناراحتیای همسرتون یکی از علت های اینه که اقتدارش خورد شده و احساس می‌کنه که نتوانسته مرد خوبی براتون باشه و این احساسو یعنی مقتدر بودن یعنی با ارزش بودن یعنی مرد واقعی بودن رو اون دختر داره بهش میده وکم کم اونو ازتون دور می‌کنه پس سعی کنید مثل یه زنی باهاش برخورد کنید که میخواد اونو به دست بیاره بهش احترام عشق اقتدار محبت هم آغوشی آرامش و...هدیه کنید تا اونم به شما همین هارو هدیه کنه و در اخر بگم که شما بازهم باید صبوری کنید تا دراین راه موفق بشیدو از همه مهتر به حضرت زهرا متوسل بشید حتما ایشون جوابتون رو میدن وار خدا بخواهید کمکتون کنه وازاشتباهات تون بگذره به امید روزی که همه آدما زندگیاشون سرشار از محبت و عشق و پیشرفت و سعادت باشه انشاءالله التماس دعا
سلام دوست عزیز به نظر من به خدا توکل کن و چهل روز روزی یک سوره حشر به نیت کار خوب واسه شوهرت بخون و دیگه 140یا1400یا14000صلوات هدیه به چهارده معصوم هم مشکل گشا بی پولی خیلییییی سخته خیلی و مزید بر علت شده برای بد خلقی همسرتون چون دستش خالیه بهونه گیری می کنه بعد هم آدم یه دوست خوب می خواد که دو جانبه باشه وقتی شما التماس می کنی از سر تنهایی خوب ایشونم حس بدی پیدا می کنه یه کار کوچیک مثل بافتنی خیاطی گل فومی یا هر هنر کم زحمتی که بتونی تو خونه برا خودت دست و پا کن تا هم مشغول باشی و به سختی ها کمتر فکر کنی و بچه ات رو هم نزنی هم یه درآمد کوچولو واسه خودت داشته باشی هیچ وقتم به همسرت نگو زنهای مردم فعلا شما همسرشون هستی نه زنهای دیگه هیچ وقتم خودت کوچیک نکن اگه مقصری یه معذرت خواهی ساده و تموم اگه نیستی فقط سرت رو گرم و سر سنگین باش تا اون بیاد طرفت زندگی بالا پایین واسه هم داره هر کسی به یه رنگی فقط سعی کن تو بی پول همسرت مرهم زخمش باشی نه نمک موفق باشی ❤️❤️🌹🌹🌹🌹💝💝💖💖💞💞💗💓💓💕💕
زندگی صدسال اولش سخته... به نظرمن نبایدتوهرزمانی معذرت خواهی کنه یاالتماس شوهرش کنه مرداخیلی بهشون بچسبی بدترمیکنن فک میکنن چه خبره شوهرایشون میدونه زنش هیچ پشتوانه ای نداره بدترمیکنه ی وقتایی لازمه به مردابی محلی کنی تاحساب کاردستشون بیاددوست عزیزمواظب خودتوبچه ات باش به خودت ارامش بده عصبی بشی فقط خودتوبچه صدمه میبینین اون طفلی هیچ گناهی نداره اروم باشی بهترمیتونی بامشکلات کناربیای.
سلام دوست عزیز اول از همه بگم عزیزم مشکلات برای همه ی خانواده ها هستش برای هر کسی به یه شکل فکر نکنی فقط شما مشکل نداری. بعد باید در پی یه راه حل درست و منطقی باش تا بتونی مشکلت رو حل کنی. و برای اینکه بتونی پیروز بشی و مشکلت زندگیت را درست کنی اول از همه باید روحیه ازبين رفته ات را برگردونی و خودت را شاد و پر قدرت کنی. و برای اینکه روحیه شادی داشته باشی بهتر است ورزش کنی و بری سراغ کارهای هنری خودت را با کارهای هنری مشغول کن و سعی کن از این راه کسب درآمد کنی البته اگه همسرت اجازه بده. و سعی کن تنها نباشی رابطه خودت را با خانواده همسرت بهتر کن نزار بین شما و اونا جدایی بيفته. نزار اختلاف و کدورت بین شما و خانواده همسرت بوجود بیاد.. از یه گوش بشنو و از گوش دیگه در بده. به روی خودت نیار.. به دلت نگیر.. مهربون باش.. سیاست داشته باش و سعی کن جذب خودت کنی. 🔴به این دو نکته توجه زیاد داشته باش 🔴 یکی اینکه همسرت الان مادرش را از دست داده پس بهش حق بده کمی بداخلاقی کنه و ناراحت باش باید محبت بیشتری تو این شرایط بهش داشته باشی ... و دیگر اینکه همسرت الان در تأمین خرج زندگی کم آورده پس حق بهش بده ناراحت و عصبی باش بهش گیر نده کجا میره کجا میاد با کی بوده... مردها دوست ندارند این چیزها ازشون پرسیده بشه برای همین وقتی ازش میپرسی ناراحت و عصبی میشه و تحریکش میکنی حرفهای زشت و...بزنه. اگه میره سمت سیگار شما اصلاً به روش نیار. نزار روش جلوی شما باز بشه. اکثر مردها توان تحمل شرایط سخت زندگی را ندارند و با سیگار آرامش پیدا میکنند. پس در این ارتباط زیاد بهش گیر نده بزار شما و خانواده را محل آرامش خودش حس کنه. کاری نکن که از دستت ناراحت بشه و بخواد تحریک بشه که بهت بگه از خونه برو بیرون یا به خانواده ات بی احترامی کنه. فکر اون دختری که دوران مجردی همسرت در زندگیش بوده را هم از سرت بیرون کن. فکر گذشته و خاطرات گذشته فکر را آشوب میکنه و باعث میشه نتونی به همسرت محبت کنی. وقتی همسرت خونه است سعی کن نزاری بچه زیاد گریه کنه. مادر آرامش داشته باش میتونه بچه را آروم کنه. اینو درک کن که الان همسرت در شرایط سختی قرار گرفته و نیاز به همدردی داره. همدرد و هم دلش باش. نزار از خونه فراری بشه و تو این شرایط سخت آرامش خودش را در بیرون از خونه پیدا کنه. کمی سیاست همسرداری و سیاست رفتار با خانواده همسر یاد بگیر و محبت بی چشم داشت داشته باش. انشالله که با توکل به خدا زندگیتون شیرین خواهد شد
سلام مشکل اصلی این خانم و اکثر زوجها تو این زمونه بی پولیه، منو شوهرم هم یه مدت کامل بی پول شدیم البته ما خونه از خودمون داریم وخانواده هامون همه پشتمون بودن و تقریبا یه جورایی تامین میشدیم اما همین که بقیه خرجمون میکردن برام سخت بود و باعث کلی دعوا و اختلاف میشد من تو اون مدت از طریق تلگرام تاج سازی یاد گرفتم و تونستم یه مقدار کمک خرج باشم وقتی شوهرم دوباره رفت سر کار اختلافاتمون کم شد با اینکه مجبور بودیم به خاطر کارش دو سه ماه از هم دور باشیم
هدایت شده از 
🍃 او را صمیمانه نوازش کنید و پیام های تحریک کننده برایش بفرستید؛ آقایون هم عاشق ناز و نوازش هستند. چون احساس می کنند که یک نوازش صمیمانه برخاسته از احساس پاک شما ، به آن معناست که شما دوستشان میدارید... 👈 به همین دلیل زمانیکه شوهرتان در حال استراحت کردن روی مبل راحتی است و یا پس از بازگشت به خانه و خستگی روزانه، به او نزدیک شوید و دستتان را در موهایش بکشید. همچنین می توانید او را ماساژ دهید تا بیش از پیش به آرامش برسد. البته همه این تحرکات در سکوت انجام شود. ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از 
t.mp3
10.62M
🎧 خانومهای محترم ایا طرز برخورد با مردها را بلد هستید؟ 🤔 ایا میخواهید شوهرتان را شیفتهٔ خود کنید؟ 👤 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ @zoje_beheshti
هدایت شده از 
#آقایان_بدانند 💠مرد باهوش مردیست که عشق خود را بیرون اتاق خواب نیز به همسرش نشان دهد! 💠یک«دوستت دارم» یک sms عشقی یا یک #تماس نیم‌روزی که به او احساس محبوبیت دهد، می‌تواند شب به طوفان جنسی تبدیل شود! @zoje_beheshti
رمان ظهر شده بود. دیدم دیگر نمی توانم تحمل کنم. با چه حال زاری رفتم سراغ خدیجه. او یکی از بچه هایش را فرستاد دنبال قابله و با من آمد خانه ما. از درد هوار می کشیدم. خدیجه تند و تند آب گرم و نبات برایم درست می کرد و زعفران دم کرده به خوردم می داد. کمی بعد، شیرین جان و خواهرهایم هم آمدند. عصر بود. نزدیک اذان مغرب بچه به دنیا آمد. آن شب را هیچ وقت فراموش نمی کنم. تا صدایی می آمد، با آن حال زار توی رختخواب نیم خیز می شدم. دلم می خواست در باز شود و صمد بیاید. هر چند تا صبح به خاطر گریه بچه خوابم نبرد؛ اما تا چشمم گرم می شد، خواب صمد را می دیدم و به هول از خواب می پریدم. یک هفته از به دنیا آمدن بچه می گذشت. او را خوابانده بودم توی گهواره که صدای در آمد. شیرین جان توی اتاق بود و به من و بچه می رسید. قبل از اینکه صمد بیاید تو، مادرم رفت. صمد آمد و نشست کنار رختخوابم. سرش را پایین انداخته بود. آهسته سلام داد. زیر لب جوابش را دادم. دستم را گرفت و احوالم را پرسید. سرسنگین جوابش را دادم. گفت: «قهری؟!» جواب ندادم. دستم را فشار داد و گفت: «حق داری.» گفتم: «یک هفته است بچه ات به دنیا آمده. حالا هم نمی آمدی. مگر نگفتم نرو. گفتی خودم را می رسانم. ناسلامتی اولین بچه مان است. نباید پیشم می ماندی؟!» چیزی نگفت. بلند شد و رفت طرف ساکش. زیپ آن را باز کرد و گفت: «هر چه بگویی قبول. اما ببین برایت چه آورده ام. نمی دانی با چه سختی پیدایش کردم. ببین همین است.» پتوی کاموایی را گرفت توی هوا و جلوی چشم هایم تکان تکانش داد. صورتی نبود؛ آبی بود، با ریشه های سفید. همان بود که می خواستم. چهارگوش بود و روی یکی از گوشه هایش گلدوزی شده بود، با کاموای سرمه ای و آبی و سفید. پتو را گرفتم و گذاشتم کنار گهواره. با شوق و ذوق گفت: «نمی دانی با چه سختی این پتو را خریدیم. با دو تا از دوست هایم رفتیم. آن ها را نشاندم ترک موتور و راه گرفتیم توی خیابان ها. یکی این طرف خیابان را نگاه می کرد و آن یکی آن طرف را. آخر سر هم خودم پیدایش کردم. پشت ویترین یک مغازه آویزان شده بود.» آهسته گفتم: «دستت درد نکند.» دستم را دوباره گرفت و فشار داد و گفت: «دست تو درد نکند. می دانم خیلی درد کشیدی. کاش بودم. من را ببخش. قدم! من گناهکارم می دانم. اگر مرا نبخشی، چه کار کنم!» بعد خم شد و دستم را بوسید و آن را گذاشت روی چشمش. دستم خیس شد. گفت: «دخترم را بده ببینم.» گفتم: «من حالم خوب نیست. خودت بردار.» گفت: «نه.. اگر زحمتی نیست، خودت بگذارش بغلم. بچه را از تو بگیرم، یک لذت دیگری دارد.» هنوز شکم و کمرم درد می کرد، با این حال به سختی خم شدم و بچه را از توی گهواره برداشتم و گذاشتم توی بغلش. بچه را بوسید و گفت: «خدایا صد هزار مرتبه شکر. چه بچه خوشگل و نازی.» همان شب صمد مهمانی گرفت و پدرم اسم اولین بچه مان را گذاشت، خدیجه. بعد از مهمانی، که آب ها از آسیاب افتاد، پرسیدم: «چند روز می مانی؟!» گفت: «تا دلت بخواهد، ده پانزده روز.» گفتم: «پس کارت چی؟!» گفت: «ساختمان را تحویل دادیم. تمام شد. دو سه هفته دیگر می روم دنبال کار جدید.» اسمش این بود که آمده بود پیش ما. نبود، یا همدان بود یا رزن، یا دمق. من سرم به بچه داری و خانه داری گرم بود. یک شب سفره را انداخته بودم، داشتم بشقاب ها را توی سفره می چیدم. صمد هم مثل همیشه رادیویش را روشن کرده بود و چسبانده بود به گوشش. قابلمه غذا را آوردم. گفتم: «آن را ولش کن بیا شام بخوریم، خیلی گرسنه ام.» نیامد. نشستم و نگاهش کردم. دیدم یک دفعه رادیو را گذاشت زمین و بلند شد. بشکنی توی هوا زد و دور اتاق چرخید. بعد رفت سراغ خدیجه او را از توی گهواره برداشت. بغلش کرد و بوسید. و روی یک دست بلندش کرد. به هول از جا بلند شدم و بچه را گرفتم و گفتم: «صمد چه خبر شده. بچه را چه کار داری. این بچه هنوز یک ماهش هم نشده. چلّه گی دارد. دیوانه اش می کنی!» می خندید و می چرخید و می گفت: «خدایا شکرت. خدایا شکرت!» خدیجه را توی گهواره گذاشتم. آمد و شانه هایم را گرفت و تکانم داد. بعد سرم را بوسید و گفت: «قدم! امام دارد می آید. امام دارد می آید. الهی قربان تو و بچه ات بروم که این قدر خوش قدمید.» بعد کتش را از روی جالباسی برداشت. ماتم برده بود. گفتم: «کجا؟!» گفت: «می روم بچه ها را خبر کنم. امام دارد می آید!» این ها را با خنده می گفت و روی پایش بند نبود. خدیجه از سر و صدای صمد خواب زده شده بود. گفتم: «پس شام چی؟! من گرسنه ام.» برگشت و تیز نگاهم کرد و گفت: «امام دارد می آید. آن وقت تو گرسنه ای. به جان خودم من اشتهایم کور شد. مات و مبهوت نگاهش کردم. گفتم: «من شام نمی خورم تا بیایی.» خیلی گذشت. نیامد. دیدم دلم بدجوری قار و قور می کند. غذایم را کشیدم و خوردم. سفره را تا کردم که خدیجه بیدار شد. بچه گرسنه اش بود. شیرش را دادم. جایش را عوض کردم وخواباندمش توی گهواره. نشستم و