eitaa logo
💖زوجهای بهشتی💖
15.4هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
403 فایل
ادمین سوالات احکام 👈 @Fatemeh6249 مدیر👈 @fakhri62 تبادلات👈 @Fatemeh6249 چالش👈 @Fatemeh6249 کپی ازهر پست کانال بافرستادن سه صلوات آزاداست ✔ ❌کپی ازاسم کانال وآیدی کانال درشبکه های مجازی و سایت های مختلف ممنوع است❌
مشاهده در ایتا
دانلود
#بازخورد
دردونه: - پس رو حرف خودت هستی... می دونی؟ این شور و اشتیاق رو قبلا یه جای دیگه هم دیده بودم اما جدیش نگرفتم... که برام دردسر درست شد. - قسم می خورم... - تو هر چی بخوای میتونی قسم بخوری... اما همچین شور و نشاط و خوشحالی رو فقط یه چیز میتونه تو یه زندانی ایجاد کنه... اونم آزادیه... مارال هم قبل از اینکه غیبش بزنه یه مدت کبکش خروس میخوند و سر حال بود... تو چی؟ تو کی قراره غیبت بزنه؟ کسی بهت وعده ای چیزی داده؟ میدونم ادنان نیست چون اون دنبال دردسر نمیگرده... اما... دیگه کی هست که... نکنه همین دکتر شیطون خودمونه؟ اونطوری هم که من تحقیق کردم سابقه اش تو حرف گوش کردن از مافوق خیلی خرابه. - منظورت رو نمی... نمی فهمم... - اگه بگم دیلمن چی؟ اون وقت می فهمی؟تو که فکر نمیکنی من بدون چک کردن کسی رو رد کنم؟ حالا معرفش هر کی میخواد باشه. خدایا! چیکار کنم؟ اون قدر می ترسم که نمی دونم تا کی طاقت میارم. این یه چیزی از یه جایی میدونه. این حرفها اون هم اینقدر قاطعانه نمیتونه حدس و گمان باشه فقط. میتونه؟ شایدم فقط میخواد یه دستی بزنه... آروم دست به دیوار گرفتم و از جام بلند شدم اما نگاهم همچنان به سینان بود و نفسم تو سینه حبس. - من پولم رو روی دو نفر می ذارم... اولیش فاطما بود که مرد... پس اون نمیتونه کاری بکنه؛ دومیش هم دکتره... که هنوزم زنده اس و این طوری که از شواهد و فیلم هایی که دیدم چموش بازی های تو رو زیر سبیلی رد می کنه؛ مثل همون روز که بشقابت رو پرت کردی طرفش... این چرا این قدر باید جلوی تو کوتاه بیاد و بهت فورجه بده؟ میدونی اگه من بودم و همچین غلطی می کردی چی کارت می کردم؟ باید حواسش رو پرت می کردم. - تو هیچ کاری نمیتونستی بکنی! پینار گفت که از وقتی من اومدم مشتریهاتون دو برابر شده! سینان زد زیر خنده. - این چرندیاتی که گفته بودم بهت بگه باور کردی... تو؟! مشتریها رو دو برابر کردی؟! تو چی هستی مگه ؟ باورت شد؟ ای خدا... با تعجب و وحشت زده بهش خیره مونده بودم. این بار با لبخند ملایمی ادامه داد: - تو هنوز بیش از حد بچه و بی تجربه ای... فکر میکنی اگه یکی تو روی من مثل پینار بایسته من میذارم همین طوری قسر در بره و زبونش رو نگه داره تو دهنش؟ این جا من رئیسم و اگه هر توله سگی یه واق کرد عقب بکشم سنگ رو سنگ بند نمی شه!... پینار جلوی تو و بقیه اس که میتونه جلوی من قد علم کنه چون بهش اجازه میدم... وقتی با من تنهاست جیکش در نمیاد چون می دونه چی کارش می کنم... مثل همین الان تو... خوب حرف بزن... بگو... قد علم کن... پس چرا معطلی؟ وقتی دید جواب نمی دم ادامه داد: - این جوری می تونم گاهی یه حس اطمینان کاذب تو شماها به وجود بیارم که فکر کنین من به خاطر پول روتون نقطه ضعف دارم و اوضاع غیر عادیه... البته فقط شماها نیستین... اشباحی مثل کامیلا هم هستن که وقتی می بینن اوضاع به هم ریخته و غیرعادیه از تو تاریکی ها میان بیرون و خودی نشون میدن تا اهدافشون رو پیش ببرن... تو فکر کردی من از گناه تو که خونریزیت رو از من مخفی کردی و می خواستی بمیری گذشتم؟ نه گلم... نه عزیزم... این چند روزه فقط دنبال کارهای خانوم جدید بودم. مگه میشه تو رو یادم بره؟... الانم خودت میتونی انتخاب کنی... یا مثل آدم میگی بین تو و دکتر چه خبره یا مجبور میشم به خانوم جدید بسپارم باهات بد تا کنه. - سینان خان... به دین به کتاب چیزی نیست... سینان تکیه داد عقب به پشت بلند صندلی چرمیش و دستش رو گذاشت روی میزش اما نگاهش رو بر نداشت. همون طور دقیق و موشکافانه! - هر جور میل توئه. فاطما میگفت اون پسره چندین دفعه اومده بوده اینجا دنبال تو... حدس میزنم بدونم چرا؟! ما مشتریهامونم چک می کنیم چون ما دنبال دردسر نمی گردیم... در هر صورت... سعی کن بهش نزدیک بشی... میدونم که از آشناهای کامیلاس... اگه اینجا میاد یعنی یه چیزی میخوان این دو تا از من... باید بفهمی قصدشون چیه. - آخه چه جوری؟ - من به چه جوریش کار ندارم گلم... اگه نمیخوای وقتی فرستادمت بخش جراحی یه زنگم بزنم و سفارش کنم که زنده زنده بازت کنن. - سینان خان! تو رو خدا... چرا آخه؟ - چراش رو باید وقتی خونریزیت رو ازمون پنهون کردی بهش فکر می کردی... الان هم دیگه دیره... از بچه بازیهات خسته شدم و از دستت هم کفری ام... کسی که بخواد به اموال من ضرر وارد کنه باهاش برخورد می کنم... تو هم میخواستی مالی رو که خودم دستچین کرده بودم از بین ببری. در جواب فقط تونستم نفسم رو بدم بیرون تا اون حرفهاش رو تمام و کمال بزنه... بعد هم اجازه دادم قلاده ای رو که توش میکروفون داره رو به گردنم ببنده. حالا دیگه با دکتر هم نمی تونم حرف بزنم. * با خستگی وارد اتاق کارم شدم. همون جا که فهمیدم حامله ام. همون جا که می رفتم تو نقشم و فرار می کردم. برعکس اتاق خودم اینجا روشنه. چند روزه که اتاقم رو به احترام فاطما تاریک کردم. نمی دونم چرا
اما کردم . البته فقط مرگ فاطما نیست. شاید چون رنگ ظلمات و ترس دل خودمه و باعث میشه آروم بشم. می خوام بگم هنوز هم تو شوکم اما حس و حالت های شوک رو ندارم. حالم خیلی ساده اس... فقط بد. نمیدونم چرا حس میکنم سرم کلاه رفته. یه کلاه گشاد که تا روی شونه هام هم پائین میاد. دور و برم مردم حق انتخاب دارن اما من نه. همه به خودشون اجازه میدن برای خودشون و من تصمیم بگیرن. یا حتی بهتر بگم قبلا تصمیمشون رو گرفتن. اما به من که میرسه حتی این اجازه رو ندارم که بخوام تقاضای تجدید نظر رو در حکم نهاییشون رو ازشون داشته باشم. دوباره برگشتم سر کارم اما نه به اجبار. کاملا به میل و دلخواه خودم بود. دلم می خواست منم تصمیم بگیرم چون بی حرکت موندن باعث میشد حس کنم دارم می گندم. علاوه بر اون خیلی هم می ترسیدم. کار با مشتری ها باعث می شد یادم بره چه آینده ای در انتظارمه. اما دروغ چرا؟ ته دلم هم آرزو می کردم که سینان رفتارم رو ببینه و پشیمون بشه... تا حالا شده آرزویی که میکردی برآورده بشه و تو از آرزویی که کردی پشیمون بشی؟ منی که تا چند روز پیش زرت و زرت آرزوی مردن میکردم حالا که پاش افتاده دیگه می ترسم... چراش رو نمیدونم... شاید چون مردن ترسناکه... شایدم بهتر باشه... هر چی هست می ترسم. با صلابتی ساختگی به سمت پسرک بی بی فیس قدم برداشتم. هر بار سعی میکردم صدای پاشنه ام رو بیشتر در بیارم. می خوام توی دلش رعب و وحشت ایجاد کنم تا شاید وحشتی که تو دل خودمه رو بپوشونم. صدای ویش و فیش شلاق کوتاهی که تو دستمه و می کوبم کف دستم، شده موسیقی داستان زندگیم. اما انگار کافی نیست. مخصوصا از وقتی که سینان اعتماد به نفسم رو کلهم اجمعین ازم گرفته. - شنیدم خیلی پسر بدی بودی... چرا منتظر نموندی بهتر بشم؟ چرا مزاحم استراحتم شدی؟ - خانوم... اما با دهن بند دهن پسره رو بستم... - تو به اندازۀ کافی حرف زدی این اواخر... خیلی سر و صدا کردی... یک کم خفه شی بد نمیشه آقا پسر. همون طوری که از پشت، سرش رو بغل کرده بودم چونه اش رو آوردم بالا و خیره شدم به صورت قشنگش... می خواستم بگم بی بی فیسه فاطما... این جا چیکار می کنی؟ تو که میتونی چرا نمیری؟ چرا جونت رو بر نمی داری و فرار نمی کنی؟ تو هم می خوای تا لحظۀ آخر که دیگه خیلی دیره صبر کنی؟ هیچ می دونی که سینان میدونه تو دوست کامیلایی؟ هیچ میدونی ازم خواسته بهت نزدیک تر بشم؟ با دست راستم که بغلش کرده بودم چند تا سیلی نسبتا محکم زدم پائین صورتش تا از خواب خرگوشی بیدارش کنم اما اون بیشتر به خواب فرو رفت. اینو از آهی که کشید فهمیدم. * خیلی گرسنه ام اما حق ندارم غذا بخورم. مسئول جدید که همگی مون بهش خانوم میگیم یه خانوم فربه اس به اسم گولسا. لازم نیست باهاش همکلام بشیم تا بفهمیم چیه و چیکاره اس. می گن از کوزه برون همی طراود که در اوست. مال گولسا از چشماش میریزه. سینان همون شب اولی که گولسا رو به عنوان مسئول ما معرفی کرد بهمون گفت که از این به بعد گولسا دست راستشه و از طرف سینان صاحب اختیاره که ماها رو در صورت نیاز گوشمالی بده. خدایا گرسنمه! گاهی مثل الان دست و پاهام می لرزه. روی تاب چرمی دراز کشیده بودم و پسرک بی بی فیس هم روی من افتاده بود و داشت برای آرامشش تقلا می کرد. لحظه های آخرش بود. این رو می فهمیدم. دهنش هنوزم بسته بود و دستاشم از پشت. نمی تونستم بذارم وحشی بازی دربیاره چون خیلی گرسنه و بی جونم. به فرمان سینان که البته گولسا شدیدا مراقب انجام شدنشه باید مریض تر و مریض تر جلوه کنم تا کامیلا بیاد دنبالم.حالا دیگه دهن پسره رو باز کرده بودم. ازش پرسیدم: - برای چی تمام مدت سراغ منو میگرفتی وقتی مریض بودم؟ - بده ازت خوشم بیاد؟ آره ارواح خاک عمه ات! رد سرخ و طولانی شلاق هایی که پسرک بی بی فیس خورده بود رو جای جای بازوهاش و سینه اش و گردنش معلومه. من میزدم که بیدارش کنم اما انگار اون بیشتر به خواب میرفت. شاید اونم مثل منه. یعنی کامیلا هم این پسره رو تحت فشار میذاره؟ یا یه منفعتی توشه براش؟ شایدم همون طوری که فاطما تعریف می کرد این پسره از کامیلا خوشش میاد و با رضایت خاطر براش کار انجام میده... چه میدونم... پس حالا که نمیتونم اونو بیدار کنم بذار خودم هم بخوابم... شاید یادم رفت که سینان برای تنبیه منو مامور کرده که از این به بعد طعمه باشم... خیلی خوب میدونم چه بلایی قراره سرم بیاد... نزدیک شدن کامیلا به من فقط یک معنی برای من داره. یعنی من دیگه اینجا کاربرد ندارم... هر چند میدونم سر کاریه. چون با وضعی که دارن خدمت من میرسن تا دفعۀ بعد فقط جنازه ام مونده... اما الان میفهمم مرگی که در انتظارم نشسته بود نه کوتاه بود نه سریع. تا سری بعد که پسرک بی بی فیس بخواد بیاد پیشم بازم کتک خور دیوونه هایی بودم که سینان می فرستاد سر وقتم. هنوزم از ادنان لعنتی خبری نبود. یعنی اگه بیاد و ببینه من نیستم ناراحت میشه؟ دیگه کم کم داشت
م به این ز ندگی هم عادت می کردم تا این که اون روز: - رفتی بیرون به خانوم چی میگی پس؟ نگران نباشید آقا میگم پشه زده. - آفرین دختر خوب... ای کاش به جای این ته سیگار یه خنجر بود که سرم رو می برید و راحتم می کرد. خدا لعنتت کنه کامیلا! پس کدوم گوری هستی؟ کی میای که این شکنجه تموم بشه؟ وحشتزده حرکات مرد رو دنبال می کردم. مخصوصا سیگار بین لباشو که کجا قراره فرود بیاد. تمام بدنم مور مور شده بود. مرد در اواخر سی سالگیش به نظر می رسید. شایدم به خاطر ریشش بود که این طوری فکر می کردم. موهای سرش رو کلا تراشیده بود و یه ریش دراز هم گذاشته بود که تا روی سینه اش می رسید. انگار تازه سرش رو اصلاح کرده بود چون آفتاب سوختگی صورتش با سفیدی فرق سرش هماهنگی نداشت. قیافه اش به نظرم خیلی ترسناک میرسید. مرد که به واسطه ترس اسمش از یادم رفته بود یه سیگار دیگه روشن کرد. دست و پاهام می لرزید. ته سیگار قبلیش رو روی مچ دستم خاموش کرده بود. یه داد بلند زد و سیگارش رو برد سمت دستام که از پشت بسته بودن. خیلی نسوخت چون از شانسم تقریبا خاموش شده بود و مرد هم راه دستش بد بود اما جاش بدجوری قرمز و ملتهب شد و درد هم داشت. با این که مچ دستم رو نمی دیدم ورم کردنش رو حس می کردم. اما بیشتر از خود درد، ترسیدم و اون رگی که این اواخر بغل گردنم میگرفت و تا روی شونه ام می رفت باز هم گرفت. حس به کل از دست راستم رفت.اما حتی برای خودم هم دیگه مهم نبود. یعنی مهم بودا اما چی کار می تونستم بکنم؟ فقط میخواستم تموم بشه و من برم سراغ مشتری بعدی و بعد از اون هم بعدی تا بلکه تموم بشه و من بتونم برم پیش دکتر. تنها منبع محبتم. ادنان که انگار به کل منو یادش رفته. - کثافت عوضی! گند زدی به حالم! من واسه این یه قرون پول نمیدم این قدر بی حس بودم که لباساش رو پوشید و رفت. منم همون طور با دستای بسته دو زانو کف اتاق نشسته بودم. و همۀ تنم می لرزید و کله ام هم مثل اینایی که لقوه دارن تکون می خورد. احتمالا شبیه این عروسک هایی شده بودم که جلوی ماشین رو داشبورد می ذارن و با تکون های ماشین کله اشون تکون می خوره. ما هم یه دونه داشتیم که بابا جلوی نیسانش گذاشته بود. یه سگ قهوه ای رنگ بود. البته اون قلاده نداشت. من دارم. یادش یه خیر چقدر با پرستو می خندیدیم بهش! کی داره به من میخنده یعنی؟ مرد رفته بود سمت در تا احتمالا به خانوم خبر بده. گولسا تازه رفته بود بیرون چون تلفنش زنگ زد و احتمالا کاری داشت. وگرنه خانوم امکان نداشت ما رو با هم تنها بذاره. ادامه دارد... ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
مهمترینش ۶سال پیش گرفتن گواهینامه بود ک اصلا فکرشو نمیکردم با ترسی ک از رانندگی داشتم بتونم بعد هم کم کردن وزنم بود بعد زایمان دومم ک خیلی برام مهم بود خداراشکر موفق شدم همین دوتا فعلا یادمه😁 خیلی اهداف بزرگی بودن نه؟😅 چجوریش هم فقط اراده بالا بردن اعتماد بنفس و اینکه بخودمون تلقین کنیم ک میتونیم لایق بهترین ها هستیم و برای خودمون ارزش قایل باشیم ب اهدافمون احترام بگذاریم و بعد از رسیدن بهشون ب خودمون جایزه بدیم خریدن هر چیزی ک دوست داریم یا انجام دادن کاری ک آرزشو داشتیم بشه پاداش رسیدن ب هدفمون ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
بسته اینترنی و شکم☺️ ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
لباس وهزینه باشگاه رفتن😊 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
سلام آدم ولخرجی نیستم و همیشه سعی میکنم حساب شده خرج کنم اگه پول اضافه داشته باشم حتمآ یه وسیله ی ضروری واسه خودم یا خونه میخرم هرچند کوچیک اگرهم چیزی لازم نداشته باشم پس انداز میکنم ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
پول دکتر و دارو😔 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
طلا😍البته الان همش وفروختم😢 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
در عرض تقریبا یه سال با صرفه جویی و حساب کتابای من و البته تلاش شوهرم تونستیم قرضای زیادی که داشتیم رو تسویه کنیم فکرشو نمی کردم بتونیم تو همچین مدتی قرضامون رو بدیم اما خدا رو شکر شد الان یه میلیون و پونصد مونده که کامل صاف بشه بعدش قراره دو نفری جشن کوچولو بگیریم واسه این موفقیت😄 چجوریش رو هم گفتم که با صرفه جویی شدید من درحد اقتصاد مقاومتی 😁واینکه تحمل دوری شوهرم و صبر کردن و تلاشهای شوهرجونم ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
گل خریدن و شکم ولی ادم ولخرجی نیستم همیشه سعی میکنیم یه مقداری از حقوقش رو پسنداز کنیم ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
طلایی: بزرگترین کاری که انجام دادم پایبند کردن شوهرم به خونه😂😂? با محبت و زبون نرم و احترام به خواسته هاش ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
سلام دوستان گلم سلام اره ماهم بعد از 8 سال دوندگی وکم خرجی بالاخره بدهکاری هامون رو دادیم وتو خونه خودمون هستیم خدایش خیلی به قول گفتنی نداری وگشنگی کشیدیم واز این که بدهکار کسی. نیستم خوشحالم ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
دکتر ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
برای لباس😊 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
ازنظر خودم گرفتن گواهی نامه،،،اصلا فکرشم نمیکردم یه روزی بتونم رانندگی کنم😃 چه جوریشم که گفتن نداره خیلی راحت،،، کلا باتصورات من که ازش غول ساخته بودم زمین تا اسمون فاصله داشت ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
خرج شکم،لباس و سفر ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
دستم بیاد کتاب شعرایی که دوسشون دارم و کفش ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از 
‌   ‌ چند توصیه ی کلی که در هر نوع عشوه گری کاربرد داره : 1 – حالت دادن به بدن 2 – چشمک زدن با دهان نیمه باز 3 – کج کردن سر 4  – خمار کردن چشم ها 5 – لبخند ملیح 6 – دهان هرگز نباید بسته بمونه ( نیمه باز )  7 – گاز گرفتن گوشه لب پایینی 8 – تمامی حرکات باید آهسته باشه ( مثل صحنه های آهسته ورزشی ) 9 – ارسال بوسه از راه دور 10 – آرایش کردن 11 _ موها همیشه باید مرتب باشند، گاهی اوقات هم مدل های بچه گانه ببنید، مثل مدل خرگوشی ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از 
‌زن باید شیطون و جذاب و تودل برو باشه💋 باید عشوه و ناز بلد باشه😜 صبح که بیدار میشه بارژ لب قرمزش روی آینه بنویسه👇👇 💄عشق من یادت نره دوستدارم💄 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از 
بانوان عزیز : ما انسان ها هممون زیبایی رو تحسین میکنیم فرقی نمیکنه مرد باشیم یا زن ولی چیزی که برا خانم ها خیلی مهمه ، اینه که در کنار حفظ حجابشون شیک هم باشن ، آراسته و زیبا و البته نه برای جلب توجه یا خودنمایی کما اینکه هستن عده ای از خانم ها که با اینکه یک تار موشون پیدا نیست ولی با آرایش های زننده یا لباس های جذب چند برابر یک خانم بی حجاب جلب توجه میکنن مبنا ما توصیه ی دینمون باشه که خیرالامور اوسطها ما تعادل رو حفظ میکنیم و به اصولمون پایبند میمونیم ان شالله خدا خودش بهترین ها رو سر راهمون میذاره یادتون نره که حتی اگر شوهرتون ازتون بخواد نباید خلاف شرع عمل کنید⚠️⛔️ این رو سرلوحه کارتون کنید تا من هم بهتون یک سری راه بگم😘 اول از همه شما عزیزانی که تو چنین شرایطی هستید و همسرتون هم دوست داره کمی زیباتر به نظر برسید حتما و حتما و حتما در منزل بیش از هر چیزی به ظاهرتون اهمیت بدید حتی اگر شده خونه تون خیییییییییییییلی تمیز هم نبود ، غذاتون خییییییییییلی خاص هم نبود عیبی نداره ولی خودتون قشنگ لباس بپوشید ( حتی بعضی لباسای مهمونیتون رو توی خونه گه گاهی تن کنید ) حتما و حتما و حتما در ماه برا مانیکور و پدیکور ناخن های دست و پاتون وقت بذارید آرایش متناسب و زیبا با حفظ تنوع در خونه فراموش نشه✅ با این روش ها به همسرتون نشون میدید از زیبایی چیزی کم از بقیه ندارید و مدام در حرف هاتون گوشزد کنید که من میخوام این زیباییام منحصر به تو باشه نه همه مردا🙏🏻💕 کمی بیشتر عشوه گری رو تمرین کنید ( توی کانال رو سرچ کنید مطلب زیاد داریم ) دوم اینکه وقتی همسرتون چنین گرایشی داره قطعا برای پول خرج کردن در این حوزه هم ابایی نداره . پس شما هم برای زیبایی خودتون خرج روو دستش بذارید مشکلی نداره😉 لباسای مورد علاقه شونو بخرید و همون تیپ های جذابی که میگید دیدید رو توی خونه برای همسرتون بزنید و در مرحله سوم ؛ حضور در بیرون از منزل حجاب برتر چادر هست چون شما رو کاملا پوشش میده ولی اگر به هر دلیلی مانتویی هستید یا همسرتون خیلی اصرار بر مانتویی شدنتون داره با حفظ اصول مانتو هم حجاب محسوب میشه شما مانتوهای بلند و شیک با روسری های ست رو تهیه کنید و حتما خیلی زیبا خواهید بود و در عین حال پوشیده برای 😉بعضی مهمانی ها که مختلط هست و میخواین در عین پوشیدگی شیک باشید میتونید از لباس های ماکسی و بلند آستین دار با مدل های زیبای روسری بستن استفاده کنید. من هم چند نمونه رو اینجا میذارم که میتونید الگو بگیرید یا بدین خیاط بدوزه یا بخرید🙏🏻 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از 
✅آخرین باری ک ب شوهرتون گفتید دوستت دارم کی بوده؟ اصلا چند وقت یکبار بهش میگید؟هر روز دیگه ان شالله یک بار رو میگید حتما؟ 💟بزارید گوشهاش پر بشه از این صدا چقدر ناز و نوازشش میکنید؟ مشت و مالش میدید؟ ماساژش میدید؟ بوسش میکنید؟ همین جوری ی دفعه ای داره تلویزیون نگاه میکنه رد بشید از جلوش، مثل یه حوری، یه ماچش کنید نه مثل یه پارازیت وسط فوتبالش⛔️ 🤔نت عاشقانه که مینویسید دیگه؟ مثلا لباس هاشو جمعه شب ک مرتب میکنید برا صبح، تو جورابش تو یه کاغذ ک "دوستت دارم کچل !ماله اون پاته😄"، یا رفتید بیرون رو در یخچال بچسبونید، یا رو هر جا مثلا شب خوابه، با خودکار کف دستش بنویسی دوستت دارم😉 دوستت_دارم ورده زبونتون بشه 🔵شوخی میکنید؟ بزارید قلقلکتون بده☺️ رو کولش سوار بشید؟ بگید بیا آرایشم کن، رژ بدید دستش نقاشی بکشه رو صورتتون، بگید موهامو بباف، بگید یه لقمه بگیر دوتا بوسش کن بده بخورم باهاش حرف بزنید با جونم، با عمرم،با فدات شم، با زبون ریختن. با احترام، احترام، احترام 😔 مرده عصبانی میشه ی چیزی میگه؛ تو آب رو آتیش باش نه لجبازی، نه با گوشه چشم و ابرو قیافه اومدن، نه با محل ندادن 💢مطمئن باشید ایشون میفهمه و اینجوری میشید ملکه ی قلبش 😘هر روز منتظر اومدنش باشید اصلا نپرسید کجایی چرا نمیای، پیام بدید آقا این ماچ شما رو لب ما 💋خشک شد تشریف فرما نمیشی؟😊 🔹محبت 👈 این معجون شیر موز ما ته نشین میشه، هی همش میزنم تا بیای، بدو تا نرفته اون تهاااا، من عصبانی میشم، یا بغل ما مشتاقانه پذیرای شما میباشد😉 💕بکشیدش سمت خودتون نه کاری کنید که همش معطل کنه برای رسیدن به خونه ❌ ❌خودتونم گول نزنید محبت الکی معلومه و ب دل نمیشینه آخرین بار کی براش رقصیدی؟ بله شما بلد نیسی؟😳 چراااا؟😥 ندیدی؟ خب ندیده باش نمیتونی خودتو تکون بدی جلوش؟ دستاتو، کمرتو، باسنت رو؟ اگه این کارو کردی و خندید، گفت بلد نیسی، ادامه بده، یاد میگیری، بزار بهت بخنده ک نره با یکی دیگه بخنده، بزار بفهمه دوسش داری 😡خواهشا مثل یه دختر 14 ساله فکر نکنید؛ نگید خب خودش باید بفهمه، من دارم خونه کار میکنم، بیرون من الم😊 من بلم😐 🙂یا اون خانمایی ک اعتقاد دارن ب مرد بگیم دوستت دارم پرو میشه این حرفا رو همشو بزاری رو هم یه نون بربری بهت نمیدن ک هیچ کل زندگیت رو ازت میگیرن محبت و احترام یادتون نره ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از 
خواب 👈🏻 بعضی موقع ها لباساتون رو ... با حرکات موزون خودتون دربیارید واگه شوهرتون اومد جلو بالوندی وناز آروم هولش بدید روتختخواب وبعدم آروم لباسهای اون رو با لمس کردن دلبری دربیارید اروم ادامه بدید..... تادیونه شدنش روببینید مردها دراین موقع دیگه نمیتونند جلوی خودشون روبگیرند برق چشم هاشون و پینسشون نشان گر بی طاقت شدنشونه ... پس لوندی کنید وادامه بدید مبادا بزارید بیاد جلو وکارش رو انجام بده 👈🏻 ازدستش فرار کنید یا همون دنبال بازی خودمون ولی با ارامش وقتی دستتون روگرفت سرتون رو تکون بدید وموهاتون روبه اینورواون ور بریزید وبا ناز وصدای کشیده بگید ول کنم بامن چیکار داری به مامانم میگما نکن الان بابام میفهمه.... و بخندین 👈🏻 آب بازی کنید سال هاست مردم با آب تفریح میکنند . این قضیه در مورد زن و شوهرها هم هستش. کفی کردن یکدیگر در وان یا زیر دوش می تونه بی اندازه لذت بخش باشه قطره های آب و روغن بچه فیروز استفاده کنید... مخصوصا بعد از رابطه جنسی توی حمام به پوست حسی فوق العاده می ده وتوی این موقع اصلا حواستون نباید به شوهرتون باشه وفقط به لوندی ودلبری خودتون فکر کنید تا اون بیاد جلو البته اگرم نیومد این نشانه خستگی میتونه باشه.... ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از 
😍 چند روش برای لوندی خانم ها😉 👈🏻 لوند بودن زنان را چندین برابر زیبا تر و ارزشمند تر جلوه خواهد داد . سعی کنید خصوصیات مردانه را از خود دور کنید 👈🏻 رقص! رقصیدن باعث میشه ناخودآگاه حالت عشوه گرانه ای به خودت بگیری. رقص یکی از نشانه های بارز زن بودن هست . نشاطی که کسب میکنید و به دیگری منتقلش میکنید 👈🏻 هرگز! با صدای بلند نخندید، بلند حرف نزنید و بی وقفه هم صحبت نکنید. بین جملاتتون مکث کنید و فاصله های چند ثانیه ای بگذارید. 👈🏻 موقع راه رفتن روی قدمهاتون تمرکز کنید تا هم اندازه، کوتاه و مستقیم باشند.این کار برای تناسب اندام هم مفید است. 👈🏻 ناخنهاتون رو مرتب و تمیز نگه دارید و یک انگشتر ظریف هم حتما داشته باشید. 👈🏻 گاهی کمی لوس باشید. مثلا اگه ناخنتون شکست، شدیدا ابراز ناراحتی کنید. البته حدش رو حفظ کنید تا برای همسرتون آزاردهنده نشه. 👈🏻 در موارد معدودی می تونید مثل بچه ها رفتار کنید. مثلا درقبال دریافت کادو از همسر جیغ بکشید! یا وقتی اشتباهی کردید، بچگانه حرف بزنید. اما باز هم حدش رو حفظ کنید! 👈🏻 با موهاتون یا گردنبندتون بازی کنید و زیرلب آواز بخونین. 👈🏻 همیشه تمیز باشید و کمی آرایش داشته باشید (نه زیاد که زننده بشه). تمیزی و زیبایی، ناخوآگاه بهتون حس لطافت و زنونگی میده. 👈🏻 به شوهرتون اجازه بدید از قدرت و مهارتهاش در زندگی استفاده کنه. 👈🏻 وقتی با هم بیرون هستید بذارید اون راهنمای مسیر باشه و مرتب بهش نگید از اینور برو یا از اونور نرو ... این راه نزدیکتره و اون راه ترافیکش سنگینه و... ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝