هدایت شده از ٠
#هنر_بیان
🔴 بعضی از خانومها میگن همسرشون بلد نیست جواب پیامک بده
😁با یه کم سیاست زنونه وادارش کنید به پاسخ😁😉
پیامک عاشقانه سوالی بزنید 👇
مثلا :
کی (اسم خودت)شو دوست داره؟
(اسم خودت)نفس کیه؟
کی دلش برا عشقش تنگ شده؟
( اسم همسرت) من دلش میخواد لحظه هاشو با کی بگذرونه؟😉
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#خانمها_بدانند
زنی که تنش رو لایق لباس خوب نمیدونه
مردش هم اونو لایق نمیبینه
مردها دوست دارن زنشون از هر لحاظ از بقیه زنها سرترباشه
چون اینو یه جوری سربلندی برای خودشون میدونن.
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#ایده_متن
برای اینکه قلب منو تسخیر کنی
نیازی نیست گرون ترین سرویس طلا رو بخری
و با ماشین اخرین مدل بیای دنبالم
یا توی اولین قرارمون منو به مجلل ترین رستوران ببری
برای شیفته کردن من
میتونی برام چند بیت سهراب رو با عشق بخونی
یا با دوچرخه منو به یه عصرونه ساده تو دل طبیعت دعوت کنی
برای خندیدنم میتونی زیر بارون باهام مسابقه دو بزاری
و تو برفی ترین روز سال برام یه بستنی قیفی یخ بخری
برای از دل دراوردنم میتونی
یه شاخه گل رز تقدیمم کنی
یا با یه بوسه ناگهانی روی پیشونیم گونه های منو از خجالت سرخ کنی
اره برای تسخیر قلب من
نیازی نیست کارای خیلی عجیب و خاصی بکنی
فقط کافیه قصه ی چشم های منو
عاشقونه بلد باشی
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
#لیست
تکنیک ١
https://eitaa.com/zoje_beheshti/8234
تکنیک٢
https://eitaa.com/zoje_beheshti/8499
تکنیک٣
https://eitaa.com/zoje_beheshti/8652
تکنیک٤
https://eitaa.com/zoje_beheshti/8714
تکنیک٥
https://eitaa.com/zoje_beheshti/8960
تکنیک ٦
https://eitaa.com/zoje_beheshti/9234
تکنیک ٧
https://eitaa.com/zoje_beheshti/9110
تکنیک ٨
https://eitaa.com/zoje_beheshti/9892
تکنیک ٩
https://eitaa.com/zoje_beheshti/10025
تکنیک ١٠
https://eitaa.com/zoje_beheshti/10490
تکنیک ١١
https://eitaa.com/zoje_beheshti/10536
تکنیک ١٢
https://eitaa.com/zoje_beheshti/10875
تکنیک ١٣
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11119
تکنیک ۱۴
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11868
#لیست
قانون١
https://eitaa.com/zoje_beheshti/8233
قانون٢
https://eitaa.com/zoje_beheshti/8498
قانون٣
https://eitaa.com/zoje_beheshti/8651
قانون٤
https://eitaa.com/zoje_beheshti/8715
قانون٥
https://eitaa.com/zoje_beheshti/8958
قانون٦
https://eitaa.com/zoje_beheshti/9111
قانون ٧
https://eitaa.com/zoje_beheshti/9235
قانون ٨
https://eitaa.com/zoje_beheshti/9894
قانون ٩
https://eitaa.com/zoje_beheshti/10024
قانون ١٠
https://eitaa.com/zoje_beheshti/10491
قانون ١١
https://eitaa.com/zoje_beheshti/10537
قانون ١٢
https://eitaa.com/zoje_beheshti/10878
قانون ١٣
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11120
قانون ۱۴
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11869
هدایت شده از ٠
#تکنیک 14
👈نام تکنیک: چگونه همسرمان را دوست پسر خود بکنیم.
✍در این تکنیک باید ابتدا فرض کنید که همسرتان، با شما نسبتی ندارد و شما می خواهید مخ او را بزنید؟ مطمئناً شما می دانید که چگونه مخ یک پسر را بزنید مثلاً بعضی از کارهایی که یک دختر انجام میدهد تا مخ یک پسر را بزند، به قرار زیر است.
1⃣.تمام اراجیف پسره را تایید می کنه.
2⃣.از حسن ها و خوبی های پسره می گوید(مثلاً دختره می تونه به پسره بگه: من عاشق بینی عقابی و گنده تو شدم، یه حسی خاصی بهم میده، حس غیرت و مردانگی).
3⃣.از حسن های والدین پسره میگوید و درصدد اثبات اشتباهات پسره و خانواده اش برای پسره نیست.
4⃣.همیشه حق را به پسره میدهد. در حرف زدن عشوه و ناز میکند و بدن خود را دائماً با ناز و ادا تکان می دهد و به نیازها و احساسات پسره کاملاً حساس است، یعنی وقتی پسره گفت آب؟ دختره میگه: وای...آب..
5⃣.اگر در حال خوردن غذا هستند و قاشقش بیافتد، میگوید: واه.... ببخشیید..، معذرت می خوام. خاک بر سرم شد...
6⃣.همیشه در حال زنگ زدن به پسره هست که کی میبینمت، دلم برات تنگ شده.
7⃣.پسره هم اصلا و ابدا هیچ اشکالی نداره و از هر عیب و نقصی هم مبراست و حتی توی دستشویی هم کاری نمیکنه و سلطان قلبهاست.
👌همه شما خانم ها در مخ زدن استاد هستید،کافی است این رفتارها و بازیهای را به صورت مصنویی هم که شده، کمتر از یک هفته در جلوی همسرتان نقش بازی کنید، مردها(به نظرم خیلیشون) چنان برایتان ادای دوست پسری را درآورند که خودتان دیگر حاضر نخواهید بود، از نقش مخ زدن و دوست پسر دیدن شوهرتان دست بکشید، نتیجه کار این است که یک دوست پسر دائمی همیشه حاضر و در اختیار خواهید داشت.
✅نکته: البته وقتی شوهرتون شروع به تغییر میکنه و جوراباش رو توی کفشاش در می آره و باهاتون عشقولانه شروع به صحبت میکنه که نقش بازی شما رو باور کرده باشه
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#قانون 14
🔴#نام_قانون: علاقه و میل جنسی به غیر از همسر
✍اگر همسر ما بهترین زن و یا مرد دنیا هم باشد و ما نیز یک فرد متعهد، اخلاقی و مذهبی باشیم، حتماً این اتفاق خواهد افتاد که از یک شخص دیگر _از جنس مخالف_ نیز خوشمان بیاید و با خود می گوییم کاش با او بودیم. یا می توانستیم او را نیز به دست آوریم و یا کاش او همسر ما بود.
🙈 این افکار طبیعی است و از خصوصیات تمام انسانها_چه زن و چه مرد_ است و این افکار گناهی ندارد و برای همه_با توجه به ژنتیک، شرایط محیطی و میزان رضایت از همسر_ کم یا زیاد پیش می آید. این کاملاً طبیعی است که شما به عنوان مرد، اگر از یک خیابان شلوغ در تهران عبور می کنید، از 50 زن خوشتان بیاید و از 5 نفر آنها نیز به شدت خوشتان بیاید. این طبیعی و نرمال است. حتی پیامبر _که به قول قرآن کریم دارای خلق عظیم بوده است_نیز در این زمینه همینطور بوده است و از زیبایی زنان_که همسر او نبودند_ به اعجاب می افتاده است و تمایل به ازدواج با آنها در او ایجاد می شده است(احزاب،52).
🙏بنابراین اگر در شما علاقه عاطفی یا جنسی به غیر از همسر خود ایجاد شد، تعجب نکنید، خودتان را سرزنش نکنید، آن را سرکوب نکنید و به این میل طبیعی خود آگاه باشید، که این از ویژگی تمامی انسانها است(دکتر حمیدرضا ایمانی فر).
🔴توجه 👇👇
🔴مهم👇👇
🐊خطا و اشتباه آن است که این افکار را به عمل تبدیل نمایید و به قول روانشناسان به خیانت چشمی، شنوایی و لمسی مبتلا شوید.
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#عاشقانه
وقتی من تورو دوست دارم،
لازم نیست نگران کسایی که منو دوس دارن باشی!
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
رمان واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_چهارم
من با هزار مکافات از پایگاه مرخصی گرفته ام، فقط به این خاطر که بیایم قدم را ببینم و دو سه کلمه با او حرف بزنم. چند ساعت پشت باغچه خانه شان کشیک دادم تا او را تنهایی پیدا کردم. بی انصاف او حتی جواب سلامم را هم نداد. تا مرا دید، فرار کرد و رفت.»
نزدیک ظهر دیدم خدیجه آمد خانه ما و گفت: «قدم! عصر بیا کمکم. مهمان دارم، دست تنهام.»
عصر رفتم خانه شان. داشت شام می پخت. رفتم کمکش. غافل از اینکه خدیجه برایم نقشه کشیده بود. همین که اذان مغرب را دادند و هوا تاریک شد، دیدم در باز شد و صمد آمد. از دست خدیجه کفری شدم. گفتم: «اگر مامان و حاج آقا بفهمند، هر دویمان را می کشند.»
خدیجه خندید و گفت: «اگر تو دهانت سفت باشد، هیچ کس نمی فهمد. داداشت هم امشب خانه نیست. رفته سر زمین، آبیاری.»
بعد از اینکه کمی خیالم راحت شد، زیر چشمی نگاهش کردم. چرا این شکلی بود؟! کچل بود. خدیجه تعارفش کرد و آمد توی اتاقی که من بودم. سلام داد. باز هم نتوانستم جوابش را بدهم. بدون هیچ حرفی بلند شدم و رفتم آن یکی اتاق. خدیجه صدایم کرد. جواب ندادم. کمی بعد با صمد آمدند توی اتاقی که من بودم. خدیجه با اشاره چشم و ابرو بهم فهماند کار درستی نمی کنم. بعد هم از اتاق بیرون رفت. من ماندم و صمد.
کمی این پا و آن پا کردم و بلند شدم تا از زیر نگاه های سنگینش فرار کنم، ایستاد وسط چهارچوبِ در، دست هایش را باز کرد و جلوی راهم را گرفت. با لبخندی گفت: «کجا؟! چرا از من فرار می کنی؟! بنشین باهات کار دارم.»
سرم را پایین انداختم و نشستم. او هم نشست؛ البته با فاصله خیلی زیاد از من. بعد هم یک ریز شروع کرد به حرف زدن. گفت دوست دارم زنم این طور باشد. آن طور نباشد. گفت: «فعلاً سربازم و خدمتم که تمام شود، می خواهم بروم تهران دنبال یک کار درست و حسابی.» نگرانی را که توی صورتم دید، گفت: «شاید هم بمانم همین جا توی قایش.»
از شغلش گفت که سیمان کار است و توی تهران بهتر می تواند کار کند.
همان طور سرم را پایین انداخته بودم. چیزی نمی گفتم. صمد هم یک ریز حرف می زد. آخرش عصبانی شد و گفت: «تو هم چیزی بگو. حرفی بزن تا دلم خوش شود.»
چیزی برای گفتن نداشتم. چادرم را سفت از زیر گلو گرفته بودم و زل زده بودم به اتاق روبه رو. وقتی دید تلاشش برای به حرف درآوردنم بی فایده است، خودش شروع کرد به سؤال کردن. پرسید: «دوست داری کجا زندگی کنی؟!»
جواب ندادم. دست بردار نبود. پرسید: «دوست داری پیش مادرم زندگی کنی؟!»
بالاخره به حرف آمدم؛ اما فقط یک کلمه: «نه!» بعد هم سکوت.
وقتی دید به این راحتی نمی تواند من را به حرف درآورد، او هم دیگر حرفی نزد. از فرصت استفاده کردم و به بهانه کمک به خدیجه رفتم و سفره را انداختم. غذا را هم من کشیدم. خدیجه اصرار می کرد: «تو برو پیش صمد بنشین با هم حرف بزنید تا من کارها را انجام بدهم»، اما من زیر بار نرفتم، ایستادم و کارهای آشپزخانه را انجام دادم. صمد تنها مانده بود. سر سفره هم پیش خدیجه نشستم.
بعد از شام، ظرف ها را جمع کردم و به بهانه چای آوردن و تمیز کردن آشپزخانه، از دستش فرار کردم.
صمد به خدیجه گفته بود: «فکر کنم قدم از من خوشش نمی آید. اگر اوضاع این طوری پیش برود، ما نمی توانیم با هم زندگی کنیم.»
خدیجه دلداری اش داده بود و گفته بود: «ناراحت نباش. این مسائل طبیعی ست. کمی که بگذرد، به تو علاقه مند می شود. باید صبر داشته باشی و تحمل کنی.»
صمد بعد از اینکه چایش را خورد، رفت. به خدیجه گفتم: «از او خوشم نمی آید. کچل است.» خدیجه خندید و گفت: «فقط مشکلت همین است. دیوانه؟! مثل اینکه سرباز است. چند ماه دیگر که سربازی اش تمام شود، کاکلش درمی آید.»
بعد پرسید: «مشکلش چیه
گفتم: «خیلی حرف می زند.»
خدیجه باز خندید و گفت: «این هم چاره دارد. صبر کن تو که از لاکت درآیی و رودربایستی را کنار بگذاری، بیچاره اش می کنی؛ دیگر اجازه حرف زدن ندارد.»
از حرف خدیجه خنده ام گرفت و این خنده سر حرف و شوخی را باز کرد و تا دیروقت بیدار ماندیم و گفتیم و خندیدیم.
چند روز بعد، مادر صمد خبر داد می خواهد به خانه ما بیاید.
عصر بود که آمد؛ خودش تنها، با یک بقچه لباس. مادرم تشکر کرد. بقچه را گرفت و گذاشت وسط اتاق و به من اشاره کرد بروم و بقچه را باز کنم. با اکراه رفتم نشستم وسط اتاق و گره بقچه را باز کردم. چندتایی بلوز و دامن و پارچه لباسی بود، که از هیچ کدامشان خوشم نیامد. بدون اینکه تشکر کنم، همان طور که بقچه را باز کرده بودم، لباس ها را تا کردم و توی بقچه گذاشتم و آن را گره زدم.
مادر صمد فهمید؛ اما به روی خودش نیاورد. مادرم هی لب گزید و ابرو
بالا انداخت و اشاره کرد تشکر کنم، بخندم و بگویم که قشنگ است و خوشم آمده، اما من چیزی نگفتم. بُق کردم و گوشه اتاق نشستم.
مادر صمد رفته بود و همه چیز را برای او تعریف کرده بود. چند روز بعد، صمد آمد.
کلاه سرش گذاشته بود تا بی موی اش پیدا نباشد. ی
یک ساک هم دستش بود. تا من را دید، مثل همیشه لبخند زد و ساک را داد دستم و گفت: «قابلی ندارد.»
بدون اینکه حرفی بزنم، ساک را گرفتم و دویدم طرف یکی از اتاق های زیرزمین. دنبالم آمد و صدایم کرد. ایستادم. دم در اتاق کاغذی از جیبش درآورد و گفت: «قدم! تو را به خدا از من فرار نکن. ببین این برگه مرخصی ام است. به خاطر تو از پایگاه مرخصی گرفتم. آمده ام فقط تو را ببینم.»
به کاغذ نگاه کردم؛ اما چون سواد خواندن و نوشتن نداشتم، چیزی از آن سر درنیاوردم. انگار صمد هم فهمیده بود، گفت: «مرخصی ام است. یک روز بود، ببین یک را کرده ام دو. تا یک روز بیشتر بمانم و تو را ببینم. خدا کند کسی نفهمد. اگر بفهمند برگه مرخصی ام را دست کاری کرده ام، پدرم را درمی آورند.»
می ترسیدم در این فاصله کسی بیاید و ببیند ما داریم با هم حرف می زنیم. چیزی نگفتم و رفتم توی اتاق. نمی دانم چرا نیامد تو. از همان جلوی در گفت: «پس لااقل تکلیف مرا مشخص کن. اگر دوستم نداری، بگو یک فکری به حال خودم بکنم.»
باز هم جوابی برای گفتن نداشتم. آن اتاق دری داشت که به اتاقی دیگر باز می شد. رفتم آن یکی اتاق. صمد هم بدون خداحافظی رفت. ساک دستم بود.
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
#لیست_رمان
#دخترشینا
#قسمت_اول👇
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11595
#قسمت_دوم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11697
#قسمت_سوم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11804
#قسمت_چهارم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11889
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
#لیست
محبت درمانی ١👇
https://eitaa.com/zoje_beheshti/9050
محبت درمانی ٢👇
https://eitaa.com/zoje_beheshti/9275
محبت درمانی ٣
https://eitaa.com/zoje_beheshti/9400
محبت درمانی ٤
https://eitaa.com/zoje_beheshti/9869
محبت درمانی ٥
https://eitaa.com/zoje_beheshti/10031
محبت درمانی ٦
https://eitaa.com/zoje_beheshti/10192
محبت درمانی ٧
https://eitaa.com/zoje_beheshti/10397
محبت درمانی ٨
https://eitaa.com/zoje_beheshti/10546
محبت درمانی ٩
https://eitaa.com/zoje_beheshti/10608
محبت درمانی ١٠
https://eitaa.com/zoje_beheshti/10741
محبت درمانی ۱۱
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11179
محبت درمانی ۱۲
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11497
محبت درمانی ۱۳
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11903
هدایت شده از ٠
1_21368298.mp3
7.86M
#محبت_درمانی ۱۳
باید از یه جایی محبت دریافت کنی،
تا بتونی بی توقع به پای دیگران بریزیش!
سیمِ قلبت رو مستقیم به خـــدا وصل کن؛
تا مُدام شارژش کنی...
@zoje_beheshti
هدایت شده از ٠
7_03_www_DrFarhang_Mihanblog_com_.mp3
6.77M
✨🌺 #ازدواج_موفق_۳۳ 🌺✨
#دکتر_فرهنگ
پیشنهاد ویـــ👌ــژه،
براے تمام مجـــ💍ـــردها 😍😍
تمام قسمتها در کانال :
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#ایده_پروفایل
ای عشق #تولدت_مبارک باشد
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#ایده_پروفایل
امروز تولد آقامونهههههههه
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#حدیث
✍حضرت امام صادق "علیه السلام" فرمودند:
✅هنگامی که صبح روز غدیر شد مومن باید تمیز ترین وفاخرترین لباسهایش را پوشیده وخود رادر حدتوانائیش معطر سازد.
📙بحار الأنوار، ج98،ص301
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
4_946222144742752451.mp3
12.85M
#صوت_زناشویی
✍نیازهای #جنسی همسر و بی تفاوتی های زوجین
✍دید و بازدید و آگاهی در ازدواج
👇👇👇
#حبشی
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
4_946222144742752452.mp3
13.99M
#صوت_زناشویی
✍نیازهای #جنسی همسر و بی تفاوتی های زوجین
✍دید و بازدید و آگاهی در ازدواج
👇👇👇
#حبشی
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_همسرداری
#قرائتی
بعضی زنا آرایش نمیکنن برا همسر
تو خونه مث کنیزای دوره ناصرالدین شاه هستن!
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
#همسرداری
قبل از خوابیدن، همسرتان را با رویی گشاده ببوسید و به او شب بخیر بگویید.😘
در این کار از هم سبقت بگیرید...
پروردگارا🙏
امروزمان گذشت
فردایمان را با گذشتت
شیرین کن
ما به مهربانیت محتاجیم
رهایمان نكن
خدایا شب ما را با یادت بخیر کن
شبتون اروم🍃
@zoje_beheshti
هدایت شده از ٠
امروز .....
دسته گلی میسازم
به نام " سلام "
که هر گل " دعایی "
و هر برگش سلامی ,
برای سلامتی شما باشد
سلام✋️ روز زیباتون بخیر .
@zoje_beheshti