eitaa logo
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
3.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
6 فایل
سلام به کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند خوش آمدید. مطالب کانال صرفا جهت اطلاع واستفاده شما عزیزان می باشد. تبلیغ کسب و کار کانال و گروه ----------------------------------------------------- آیدی مدیر @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
1_3442479656.mp3
5.34M
💢 آهنگ بیکلام و بسیار زیبای آرامبخش ┄┅✶┅ •  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
گناه‌نکرده اسمم علیِ. اهل مازندران هستم. از ۱۵ سالگی درگیر بیماری مغز استخوان شدم. پدرم خونه‌ش رو فروخت و خرج من کرد اما این بیماری تمومی نداره و هر لحظه و هر ساعت باید درمان بشی.‌۲۰ سالم‌بود که با یه خانمی آشنا شدم. بهم ابراز علاقه کردیم.‌از اول بهش گفتم‌بیمارم‌ اون هم قبول کرد. مادرم‌وقتی فهمید دختری حاضر شده با من ازدواج کنه خیلی خوشحال شد. خانواده‌ش مخالف بودن و همین باعث شد ازدواج ما چهار سال عقب بیافته. اما بالاخره ازدواج کردیم 🌺🌺🌺 در عرض ۵ سال خدا به ما دو تا بچه داد.‌دختر بزرگم‌ ۴ ساله‌ش بود و پسر کوچیکم ۲ سال.‌ مستاجر بودیم و به خرج دو تا بچه نمیرسیدیم.‌ خانواده ها زیاد کمکمون‌ میکردن.‌ اما باز کم‌می آوردیم.‌ من بیمار بودم و بیشتر از دو جا نمیتونستم کار کنم.‌پدرمم هر ماه حاصل زحمتش رو خرج درمان من میکرد.‌ هر دو قانع بودیم و به این زندگی راضی. یه روز که یه کوچه رد میشدم دیدم یه کیف کوچیک‌افتاده روی زمین. خم‌شدم‌و برداشتمش. دو تا شناسنامه توش بود یه سری برگه.‌شماره تلفن هم‌داخلش بود. 🌺🌺🌺 از‌ تلفن عمومی شماره رو گرفتم.‌خانمی گوشی رد برداشت گفتم‌من کیفتون رو پیدا کردم داخلش شناسنامه هست. خوشحال گفت اگر بیاریش جلوی در خونه دو میلیون تومن بهت مژدگانی میدم. اون‌روز ها حقوق من ۳۰۰ تومن بود. دو میلیون‌برای من معجزه بود. خوشحال ادرس گرفتم زنگ زدم خونمون به خانمم گفتم پولدار شدیم‌ گفت چه پولی منم براش تعریفدکردم. از خوشحالی گریه میکردیم. اما وقتی رسیدم‌ به آدرس پلیس ها ریختن‌دورم و بهم دستبند زدن. اون زن با نقشه من رو کشونده بود اونجا. ادعا داشت که تو کیفش یک‌کیلو طلا بوده که من ازش دزدیدم هر چی قسم و آیه خوردم که من کیف خالی رو پیدا کردم تو گوشش نرفت.‌ مادرم تو دادگاه گفت پسر من دزد نیست اما تو بگو چقدر توش طلا بوده ما جور کنیم بهت بدیم. گفت ۳۰ میلیون تومن.‌ ما نداشتیم این پول رو بدیم.‌من به ۵ سال زندان و رد مال محکوم‌شدم. مادرم خیلی رفت خونه‌ی اون زن تا ازش رضایت بگیره اما نداد. ۵ سال زندان من تموم شد و توی این‌ مدت خانوده‌م‌نتونستن اون‌پول رو جور کنن.‌دادگاه گفت تا رد مال نشه باید زندان بمونی. فقر خیلی به همسرم فشار میاورد و خانواده‌ش که از اول مخالف بودن کمکش نمیکردن تا طلاق بگیره.‌و بالاخره موفق شدن و همسرم غیابی از من طلاق گرفت. گفت هر وقت بیای بیرون دوباره ازدواج میکنیم.‌اما اینجوری من نمیتونم‌خرج‌دو تا بچه رو بدم 🌺🌺🌺 زندان تنها چیری که برای من داشت این‌بود که دیگه هزینه های درمانم‌رو میداد.‌ بعد از طلاق همسرم‌بیماریم‌انقدر‌ پیشرفت کرد که دادگاه بدون رَد مال تصمیم به آزادی من گرفت. آزاد شدم اما متوجه شدم فشار اقتصادی باعث شده تا همسرم مجددن ازدواج کنه.‌ وقتی فهمید من آزاد شدم خیلی سرد و خشک گفت ۹ سال زمان زیادی بود.‌حالم‌ خیلی بد شد. بستری شدم. دو ماه تو بیمارستان‌بودم‌و هیچ‌امیدی به زندگی نداشتم. پرستارها ماجرای زندگی من رو میدونستن یه روز یکیشون اومد بهم پیشنهاد ازدواج داد. منم برای نجات خودم قبول کردم.‌ الان با بچه هام که از همسر اولم هستن سه تا بچه دارم‌و همه‌شون پیش خودم هستن. زندگی با من خوب تا نکرد اما خدا رو شکر میکنم. چون الان خوشبختم . 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g 🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
درددل‌اعضا اعتماد‌بیجا من یه زندگی خوب داشتم.‌ با همسرم و دو تا دختر هام شاد و خرم بودیم. یه دوستم داشتم که خیلی باهاش صمیمی بودیم. هر شب خونه‌ی ما بودن برای شب نشینی. شوهرم با شوهرش صمیمی شده بود.‌ اونا بچه نداشتن.‌ گذشت تا یه روز دوستم اومد خونه گفت شوهرش اذیتش میکنه و از هر چی عصبانی باشه کتکش میزنه. گفت خسته شده و نمیتونه ادامه بده. گفت میخواددطلاق بگیره ولی تنهایی نمیتونه. انقدر دلم براش سوخت که بهش گفتم من و شوهرم تا آخر پات وایمیستیم و تنهات نمیزاریم. شوهرم اصلا میلش نبود بهش کمک کنه.‌ با هر سختی بود راضیش کردم.‌گفتم‌ گناه داره هیچ کس رو نداره به ما پناه آورده سه تایی رفتیم دادگاه. درخواست طلاق داد.‌با مدارکی که از پزشکی قانونی گرفته بودیم کارش سرعت گرفت. سه ماهی بود که درگیرش بودیم. یه روز شوهرم گفت تو بمون خونه نهار بزار من با دوستت میرم دادگاه از اونجا برمیگردیم گرسنه نمونیم منم قبول کردم. شوهرم مرخصی میگرفت باهاش میرفت. موقع نهار میاومدن غذا میخوردیمو دوستم میرفت تو اتاقی که بهش داده بودیم. یه بار نهار درست کردم اما هر چی متتظر شدم‌نیومدن.‌ بعد هم که اومدن شوهرم گفت دیر شد گرسنه بودیم رفتیم رستوران بالاخره بعد شش ما تونست طلاقشو بگیره. خوشحال براش جشن گرفتم.‌ بهش هدیه دادم.‌ یه شب که دور هم نشسته بودیم دیدم خیلی با شوهرم صمیمی شده. اسم‌کوچیکشو صدا میکنه و دیگه حواسش به گره‌ی روسریش نیست. ناخواسته اخم هام تو هم رفت.... هر دو متوجه اخمم شدن. صبح که پاشدم دوستم گفت این مدت خیلی زحمتت دادم. دیگه باید برم.‌منم که احساس خطر کرده بودم اصلا تعارفش نکردم. ولی چون دوستم بود دلم نیومد باهاش سرد خداحافظی کنم. وسایلش رو جمع کرد و رفت. غروب که شوهرم اومد اصلا سراغش رو نگرفت. زندگیمون دوباره به حالت قبل برگشت.‌ دخترام خیلی بابایی بودن و این مدت خیلی ازشون دور شده بود. دوباره با هم گرم شدن و صدای خنده توی خونمون پخش بود. سه ماه گذشت و شوهرم هر روز به بهانه‌ی اضافه کاری دیر خونه میاومد.‌ وقتی هم که میاومد نه با من کار داشت نه با دختراش.‌ فقط میخوابید. مدام تلاش داشت ما رو بفرسته مسافرت و خودش نیاد.‌اما دخترام قبول نمیکردن. میگفتن بدون بابا خوش نمیگذره. انقدر این روند طول کشید تا بهش مشکوک شدم. یه روز وقتی از خونه بیرون رفت. تعقیبش کردم. رفت توی یه میوه فروشی و کلی خرید کرد.‌ جلوی در یه خونه ایستاد و در زد و در کمال ناباوری من دوستم در رو باز کرد و اون داخل رفت وسط کوچه مونده بودم چی کار کنم. یه حال بدی بود.‌ بغض فشار میاورد ولی ناباوری اجازه نمیداد تبدیل‌به اشک بشه. نفس کشیدنم انگار متوقف شده بود.‌ کاملا بی اراده پشت در خونه رفتم و زنگ رو فشار دادم. چند لحظه‌ی بعد شوهرم‌با زیرشلواری و رکابی در رو باز کرد. با دیدن‌من جا خورد. فقط نگاش کردم.‌ صدای دوستم رو شنیدم که میگفت. عزیزم بیا تو غذا یخ کرد. به زور پرسیدم.‌عقدش کردی؟ از خجالت سرشو پایین انداخت و گفت موقته. مسیرم‌رو سمت خونه کج کردم. رسیدم خونه نگاه دخترام کردم و تازه بغضم ترکید.‌ نمیدونم اون روز اونجا چی شد که شب شوهرم‌نیومد خونه.‌ اولش باهاش قهر کردم. فردا شب هم که خواست بیاد نذاشتم و راهش ندادم.‌ دخترام نمیدونستن چی شده و از رفتار های من شاکی بودن. بی قراری میکردن و دلشون برای پدرشون تنگ شده بود. به اصرارشون بعد چهار ماه شام‌درست کردم و اومد خونه. همش نگاهش به ساعت بود. تا سفره رو جمع کردیم گفت باید برم.‌ دخترا رو فرستاد اتاقشون گفت زنش بارداره و میترسه. مجبوره بره پیشش. پرسیدم هنوز موقته. اینبار با لحنی طلبکارانه جوابمو داد. گفت بچه‌ی من تو شکمشه انتظار داری صیغه بمونه دوست نامردم آنچنان شوهرم‌رو توی دستش گرفت که دیگه جرات نداشت پیش ما بمونه الان ۱۵ سال گذشته. دختر بزرگم ازدواج کرده و دختر کوچیکم‌ نامزد کرده منتظرم‌ عروسیش رو بگیرن و درخواست طلاق بدم از من به تمام کسایی که سرگذشتم رو خوندن نصیحت: هیچ وقت هیچ زنی رو برای مهمونی به خونتون راه ندید.‌ خود کرده را تدبیر نیست کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همسايه بغلی مان بودند. يك دختر داشتند كه اسمش نرگس بود. اولين بار روز اسباب كشی ديده بودمش. بدجور ميخواستمش از آن خواستن های خجالتی كه جرات گفتنش را نداشتم. فصل گل نرگس كه ميشد؛ گلفروشی محل چند دسته گل نرگس را هر روز برای من كنار ميگذاشت. چند تایی پيازش راهم توی باغچه حياط كاشته بودم... خلاصه ... هرجای خانه كه چشم مي انداختی، گل نرگس بود و عطر نرگس راه ميرفتم و بو ميكشيدم و مست ميشدم يك روز آقاجان گفت: چه خبره پسر اين همه گل نرگس؟! يك دسته را گرفتم عطرش را عميق بلعيدم و گفتم: هيييچ...عطرشان ديوانه ام ميكنند چشمانش را ريز كرد و پرسيد: عطر اینها ديوانه ات كرده يا عطر نرگس همسايه؟ سرخ شدم؛ خنديد، زد روي شانه ام و گفت: از من به تو نصيحت پسر؛ عطر تنها بدرد نميخورد..خودش را داشته باش. هفته بعد برايم پا پيش گذاشتند. سال بعد فصل گل نرگس؛ ديگر فقط عطر نرگس نبود.خودِ خودش را در خانه ام داشتم دمِ آقا جان گرم کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای کاهش استرس کودکان،نتایج احتمالی وقایع را با او مرور کنید اغلب کودکان و نوجوانان (و گاهی اوقات بزرگسالان) به استرس با تفکر فاجعه‌آمیز پاسخ می‌دهند. «اگه توی این آزمون مردود شم، تمام زندگیم خراب می‌شه!» یا، «سارا با من خوب نیست. هیچ‌کس دیگه با من دوست نمی‌شه» هنگامی که این اتفاق می‌افتد، با صبوری کامل به احساسات فرزندتان گوش کنید تا احساس کند او را درک می‌کنید. سعی کنید همدلی نشان دهید.  مثلا: «می‌دونم که در مورد آزمونت نگرانی و این کاملا طبیعیه» سپس از «تمرین بدترین سناریو» استفاده کنید. از فرزندتان بپرسید: «بدترین چیزی که ممکنه اتفاق بیفته چیه؟» اگر واقعا در آزمون مردود شود، یا اگر سارا همچنان نامهربان باشد، بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟ همچنین می‌توانید از فرزندتان بپرسید که چقدر احتمال دارد این سناریو اتفاق بیفتد، یا اینکه چقدر احتمال وقوع هر سناریو دیگری وجود دارد. شما باید به آن‌ها اجازه دهید بدن خود را آرام کنند و احساسات خود را پردازش کنند تا آماده حل مشکل، یادگیری و رشد باشند.  هدف از این تمرین  برای کاهش استرس کودکان، نادیده گرفتن ترس‌های بچه‌ها نیست، بلکه کمک به آن‌ها برای درک «بدترین اتفاق» است. در این صورت متوجه می‌شوند هر اتفاق استرس‌زایی آن‌قدرها هم که در ابتدا تصور می‌کرند، فاجعه‌بار نیست و قابل حل شدن است. مدیریت استرس در کودکان، نیاز به یادگیری مهارت حل‌مسئله دارد اهمیت حل‌مسئله در کودکان بر کسی پوشیده نیست. هنگامی که کودک شما طرز فکرش را نسبت به استرس تغییر داد وقت آن است که بیاموزد، چگونه با حل‌مسئله این موقعیت‌های استرس‌زا را کنترل کند. برای نمونه در مثال پاراگراف قبل از او بپرسید «اگر این بدترین اتفاقی که گفتی، بیفته، چی‌کار می‌کنی؟» به فرزندتان کمک کنید تا برای یافتن راه‌حل تلاش کند.  هنگامی که راه‌حل‌ها را در نظر گرفتید، به فرزندتان کمک کنید تا درباره پیامدهای مثبت و منفی هر ایده پیشنهادی فکر کند و سپس یکی را انتخاب کند. کودک شما ممکن است نیاز به تشویق داشته باشد تا بیشتر حل‌مسئله را خودش انجام دهد. پیدا کردن یک راه‌حل بالقوه به کودک شما کمک می‌کند تا کنترل بیشتری بر استرس خود داشته باشد. هنگامی که او برنامه‌ای برای بدترین سناریو داشته باشد، زمان بسیار کمتری را صرف نگرانی خواهد کرد. در واقع  تقویت مهارت حل مسئله در کودک یک راهکار عالی برای  کاهش استرس در کودکان به‌شمار می‌رود. 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 نکته های طلایی رفتار با کودکان و نوجوانان در کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 😞😒 بیدار شدن از دنده ی چپ چگونگی بیدار کردن کودک از خواب: * کنار بستر او قرار گیرد و از نزدیک بیدارش کنید . * با نرمی و محبت با او سخن بگویید و از واژگان عاطفی( پسرم، دخترم، عزیزم، جانم و ...) استفاده کنید . * او را به تدریج از چرخه ی خواب خارج سازید . برای این کار ، 15 دقیقه پیش از زمانی که می خواهید از خواب برخیزد ، دست به کار شوید و او را 3 بار با فاصله های 5 دقیقه بیدارکنید . * برخی کودکان برای بیدار شدن به تحریک فیزیکی نیاز دارند ؛ بنابراین ، او را به آرامی ماساژدهید . کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند 💕💕 اشتباه فرزندتان راگردن کسی نیندازید اگر زمين ميخورد زمین را نزنید اگركاراشتباهي کرد ؛ نگوييد بچه من نبوده چون او می‌آموزد که مسئولیت کارش رانپذیرد و براي اتفاقات همیشه ديگران را مقصر بداند کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae افرایش مسئولیت پذیری در کودکان بچه‌ای که دائم به مادر می گوید "اینو بیار اونو بده" یعنی نمی خواهد مسئولیت بپذیرد. حال اگر مادر هر چه او می خواهد بدهد، باعث مسئولیت ناپذیر بار آمدن فرزندش می شود. ️والدین فداکار هیچ مسئولیتی به فرزندشان نمی دهند و یک دفعه در ۲۵ سالگی میگویند دیگر مسئولیت زندگی و ازدواج با خود... کودک باید مسئولیت پذیری را درطول زندگی تمرین کند اگر می خواهید که کودکتان مسئولیت پذیر شود؛ فرصت دهید که کارهایی که در عهده‌ی توانش است را خودش انجام دهد. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 💕💕 پدر برای پسر، نقش الگو و راهنما دارد. پسر در کنار پدر ابعاد مردانه‌اش رشد و بارور می‌شود. پدر نسبت به مادر، بیشتر تحمل دارد تا تلاش و ایستادگی را از فرزندش طلب کند. حتما پسرها باید ساعت‌هایی از روز را در کنار پدر باشند تا ابعاد مردانه شخصیت شان رشد کند . کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae ▫️نباید کودک را تهدید به کتک زدن و بیرون کردن از منزل کنید. این تهدید ها نباید باعث ایجاد اضطراب در کودکان شود.
▫️تهدید یک عمل بازدارنده است؛ اما نمی‌تواند کارهای کودک را اصلاح کند و انگیزه وی از اشتباهش را از بین ببرد، رفتار درونی او را اصلاح نمی کند، بنابراین روش‌های دیگر مقدم بر آن است. ▫️هر کدام از شرایط تنبیه باید جوری انجام شود که تاثیرگذاری خود را حفظ کند. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae افزایش دقت و توجه جهت بچه های پیش دبستانی 1-      در برخی از مجلات یا کتابها، دو تصویر وجود دارد که کاملا" شبیه هم هستند و در چند مورد کوچک با هم اختلاف دارند. اینگونه تصاویر را به کودکان نشان دهید و از آنها بخواهید تا اختلافات آنها را تشخیص دهند. در ابتدا سعی نمایید از تصاویر ساده با یک یا دو اختلاف استفاده نمایید و سپس از تصاویری با جزئیات و اختلافات بیشتر استفاده نمایید. 2-      کلماتی را که کودک معمولاً به دلیل بی‌دقتی وعدم توجه، اشتباه می‌نویسد و در مورد آن کلمات مشکل دارد، روی کارت‌هایی به ابعاد پنج در هفت سانتی‌متربنویسید. به صورتی که یک حرف، نقطه یا دندانه و سرکش آن جا افتاده باشد. کارت‌ها را به دانش‌آموز نشان دهید و از او بخواهید که به آن کلمه نگاه کند و درست آن را بنویسد. 3-      کارت‌های مقوای پنج در هفت سانتی‌متر تهیه کنید و روی هر کدام کلمه ای بنویسید به طوری که یک حرف یا دندانه یا نقطۀ اضافی داشته باشد، دانش‌آموز باید هر کارت را بردارد و اشتباه آن را بگوید یا نشان دهد. 4-   از روی بخشی از کتاب‌های درسی کودکان، حدود 4 تا 5 خط رونویسی کنید و به صورت عمدی برخی از اشکالات مربوط به بی‌توجهی، مانند جا انداختن نقطه، جاانداختن سرکش، کم یا زیاد گذاشتن دندانه ها و ... را در متن قرار دهید. از کودک بخواهید نوشتۀ شما را تصحیح کند و زیر اشتباهات خط بکشد. ۵- یک متن یا قسمتی از یک داستان از کتاب کودک را انتخاب کنید. این قانون را به کودک یادآور شوید که هر جا صدای "س"  شنیدی ، زانوهایت را خم کن، هر جا که صدای "د" شنیدی دست‌هایت را باز کن و هر جا که صدای "ک" شنیدی سرت را تکان بده.سپس به آرامی خواندن متن را شروع کنید و از کودک بخواهید با توجه به قانونی که شما گذاشته‌اید فعالیت های مربوط به هر یک از حروف را انجام دهد . در تمرینی دیگر می‌توانید از کودک بخواهید که خودش متن را بخواند و هنگامی که به هر یک از این حروف رسید حرکات آن را انجام دهد . این قوانین را می‌توانید به شکل‌های مختلف و برای حروف مختلف انجام دهید . 6-  انجام برخی از حرکات متقاطع می‌تواند باعث افزایش توجه در کودکان می‌گردد. از کودک بخواهید در یک مکان ثابت بایستد و زانوی راستش را بالا بیاورد و در همان حالت با آرنج یا کف دست چپ به زانویش ضربه بزند، وسپس هنگامی که پای راستش را بالا می‌آورد، با کف دست چپ به زانویش ضربه بزند و این عمل را پشت سر هم تکرار نماید. اینگونه حرکات که لازم به هماهنگی و حرکت یک بخش از سمت راست بدن و سمت چپ بدن با هم می باشد در تمرکز فکر بسیار موثر می باشد. 7- به کودک بگویید از عدد یک تا ده می شمارید و او باید و با شروع شمارش، تنفس نماید و عمل دم را به آرامی تا جایی که تمامی ریه اش پر از هوا شود انجام دهد. سپس بلافاصله از ده تا یک بشمارید و او باید عمل بازدم را به آرامی انجام دهد. توجه داشته باشید این، تمرین بسیارمناسبی است که می توانید بارها و بارها آنرا به صورت بازی تکرار نمایید. البته برای کودکان با سن کمتر از اعداد 1 تا 5 استفاده نمایید و برای یادگیری به آنها آموزش دهید که چگونه این عمل را انجام میدهند. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae بسیاری از ما تفاوت بین کودک بیقراربا بیش فعال رانمیدانیم و به اشتباه به آنها برچسب بیش فعالی میزنیم اگر کودکی حدود ۲۰دقیقه بریک کار تمرکز داشته باشد وحرکت نکند بیش فعال نیست به کودکان برچسب نزنید⛔ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند 🥛شير گاو دوستي قدرتمند براي كودكان🔰🔰 🔸پوست درخشان و لطیف 🔹سلامت استخوان‌ها و دندان 🔸سلامت ماهیچه‌ها 🔹کاهش وزن 🔸کاهش استرس 🔹کاهش فشار خون 🔸دوری از بیماری‌ها🌹 کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae ریختن اسباب بازي توسط بچه از نظر ما، بی نظمی است؛ ولی از نظر کودک نظم است. حداقل در سن زیر سه سال بچه ها را سمت نظم دیجیتال نبرید. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س. 🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور 🌴 #رمان_واقعی_مفهومی_
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س. 🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور 🌴 🐎 🌴قسمت بر حکومت خود ترسید... واگر چه به دروغ ، اظهار ندامت کرد. به تو گفت: _خدا لعنت کند را که حسین را به قتل رساند. من هرگز به قتل حسین ، راضى نبودم. تو پاسخ دادى : _✨اى یزید به خدا قسم که برادرم حسین را کسى نکشت. و اگر نبود، ابن زیاد کوچکتر و حقیرتر از آن بود که به چنین دست بزند. تو نترسیدى؟ به قتل کسى دست یازیدى که پیامبر درباره اش فرموده بود: "حسن و حسین جوانان بهشتى اند." اگر بگویى رسول خدا چنین نگفته است، دروغ گفته اى و مردم تو را تکذیب خواهند کرد و اگر بگویى گفته است ، خصم خودت شده اى. و سر فرو انداخت و به این آیه از قرآن، کرد که: «ذریۀ بعضها من بعض .(43)» به فکر کن زینب! به که بر دوش توست ! به اى که پیش روى توست. تا ساعتى دیگر،... قاصدى حسین و دوفرزندت را به خواهد داد.... و عبدالله گریه کنان خواهد گفت : _اناالله و اناالیه راجعون. که نامش است به طعنه خواهد گفت : _این مصیبت از حسین به ما رسید. و کفش خود را بردهان او خواهد کوبید که : _اى حرامزاده! درباره حسین چنین جسارتى مى کنى؟ به خدا قسم که اگر در آنجا داشتم ، دست از دامنش بر نمى داشتم تا در رکابش شوم. سوگند به خدا که آنچه تحمل این مصیبت را بر من ممکن مى کند و مى بخشد این است که این دو فرزند، حسین و حسین کشته شدند. و سپس روى به آسمان خواهد کرد و خواهد گفت : _خدایا! ، جانم را گداخت اما تو را سپاس مى گویم که اگر خودم نبودم تا جانم را فدایش کنم ، را قربانى خاك پایش کردم. زیر لب زمزمه مى کنى: _✨کاش فرزند مى داشتم و همه را فداى حسین مى کردم. و نام آرام بخش حسین را زیر لب ترنم مى کنى: حسین ! حسین ! حسین! حسین اگر بود، تحمل همه این رنجها و دردها و داغها اینقدر مشکل نبود.... حتى داغ على اکبر، حتى مصیبت قاسم ، حتى شهادت على اصغر، حتى عروج عباس!... عباس ؟ ! تو با خواهرت چه کردى عباس ؟! تو از کجا آمده بودى عباس؟ تو چگونه خودت را با جگر زینب ، پیوند زدى؟ هم اکنون که به مى رسیم، من به چه بگویم ؟ بگویم ام البنین ! مادر پسران مادر کدام پسران ؟ کجایند آن چهار سروى که تو روانه کربلا کردى ؟ بگویم : ام البنین ! همه مادران عالم باید تربیت پسر را از تو یاد بگیرند، همه مردان عالم باید پیش تو درس ادب بخوانند. حسین ! حسین ! حسین! جاذبه عشق تو با این چهار جوان چه کرد؟ با پیران و سالخوردگان چه کرد؟ با حبیب چه کرد؟ با مسلم چه کرد؟ حسین ! حسین ! حسین! تو اگر بودى، سینه تسلاى تو اگر بود، نگاه آرام بخش تو اگر بود، همه غمهاى عالم ، قابل تحمل بود. پدرم فداى آنکه عمود خیمه اش شکسته شد.... ادامه دارد
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س. 🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور 🌴 🐎 🌴قسمت پدرم فداى آنکه عمود خیمه اش شکسته شد. پدرم فداى آنکه غمگین در گذشت. پدرم فداى آنکه تشنه جان سپرد. پدرم فداى آنکه محاسنش غرق خون شد. پدرم فداى آنکه جدش محمد مصطفاست، جدش فرستاده خداست . راستى حسین! این سؤال تو را چه پاسخ گفتند وقتى که پرسیدى : _✨فبم تستحلون دمى ؟(44) راستى، از خون على اصغر حتى به زمین نچکید... میان دست و بدن عباس ، افتاده بود؟ آب نخورد، حتى وقتى که آب شد. راستى رقیه به حسین چه گفت، رقیه با حسین چه کرد که حسین به او پروانه رفتن داد؟ از همه سخت تر وداع بود.... وداع با حسین. وداع با جهان، وداع با جان ، وداع با هر چه که دوست داشتنى است. زینب ! زینب ! زینب! تو را به خدا خودت را کن. کار تو هنوز به اتمام است. تو تازه باید را از مدینه رسول الله به تمام منتشر کنى.... تو باید را نگه دارى. و اصلا مگر نه مرجعیت آشکار، پس از حسین با توست ؟ مگر نه باید باید در پرده بماند تا نسل امامت شود؟ پس تو از این پس، مردمى، پرسشهاى مردمى ، مشکلات مردمى و پرچم مردمى و میان حق و باطل مردمى. با دستهاى توست... که از دوش به قامت منتقل مى شود.... پس گریه نکن زینت ! خودت را حفظ کن زینب! اکنون آرام آرام به نزدیک مى شوى... و که درمدینه چشم انتظار توست، از آنچه تاکنون بر دوش خود، حمل کرده اى ، کمتر نیست. پرده کجاوه را کنار مى زنى... و از پشت پرده هاى اشک به راه ، نگاه مى کنى . چیزى تا مدینه نمانده است. سواد مدینه که از دور پیدا مى شود، فرمان مى دهى که همگان از مرکبها پیاده شوند: _✨به احترام حرم رسول الله از محملها فرود بیایید! همه پیاده مى شوند.... ادامه دارد
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س. 🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور 🌴 🐎 🌴قسمت «بخش اول» همه پیاده مى شوند.... و که همان جا خیمه را علم کنند.... سپس را صدا مى کند و به او مى گوید: _✨بشیر! پدرت شاعر بود، خدا رحمتش کند. تو نیز شعر مى توانى سرود؟ بشیر مى گوید: _آرى یابن رسول الله. امام مى فرماید: _✨پس ، به مدینه برو و شهادت اباعبداالله را به مردم برسان. بشیر به تاخت خود را به مدینه مى رساند،... مقابل مسجد پیامبر مى ایستد و این دو بیت را فریاد مى زند: _یا اهل یثرب لا مقام لکم بها/قتل الحسین فادمعى مدرار الجسم منه بکربلاء مضرج/ و الراءس منه على القناة یدار اى اهل یثرب! دیگر مدینه جاى ماندن نیست، که حسین به شهادت رسیده است. پس همه چشمها باید هماره بر او بگریند که حسین در کربلا به خون تپید و سرش بر نیزه ها چرخید. و اعلام مى کند که: _اى اهل مدینه! على، فرزند حسین با عمه ها و خواهرانش به نزدیکى شهر رسیده اند. من جاى آنها را به شما نشان خواهم داد. ، به سرعت در همه کوچه پس کوچه ها و خانه هاى مدینه مى پیچید.... و شهر یکپارچه ، ضجه و ناله مى شود. زنان و دختران از خانه ها بیرون مى ریزند، روى مى خراشند، موى مى کنند، بر سر و صورت مى زنند، خاك بر سر مى ریزند و شیون و فریاد مى کنند. هاتفى میان زمین و آسمان، صلا مى دهد: _✨اى آنانکه حسین را نشناختید و او را به قتل رساندید! بشارت باد بر شما عذاب و مصیبت جانسوز. تمام اهل آسمان، از پیامبران تا فرشتگان شما را نفرین مى کنند. پس بدانید که لعنت شما بر زبان سلیمان و موسى و عیسى گذشته است ، دختر عقیل، با شنیدن این خبر، با سر و پاى برهنه از خانه بیرون مى جهد و سرآسیمه و دیوانه وار این اشعار را مى خواند: _ما ذا تقولون اذ قال النبى بکم/ما ذا فعلتم و انتم آخرالامم بعترتى و باهلى بعد مفتقدى/ منهم اسارى و قتلى ضرجوا بِدَم ما کان هذا جزائى اذ نصحت لکم/ان تخلفونى بسوء فى ذوى رحمى چه پاسخى براى پیامبر دارید اگر به شما بگوید که شما به عنوان آخرین امت بر سر عترت و خاندانم ، پس از من چه آوردید؟ عده اى را اسیر کردید و عده اى را به خون کشیدید؟ پاداش من که خیر خواه شما بودم این نبود که با بازماندگانم اینسان بدى کنید. با شنیدن این خبر،... همچون جنون زده ها از خانه بیرون مى زند، و بى چادر و مقنعه و کفشى در کوچه راه مى رود و سر تکان مى دهد و با خود مویه مى کند: _پیام آورى ، خبر مرگ مولایم را آورد، خبر، دلم را به آتش کشید. تنم را بیمار کرد و جانم را اندوهگین ساخت. پس اى چشمهاى من یارى کنید و اشک ببارید و پیوسته و مدام ببارید.اشک بر آن کسى که در مصیبت او عرش خدا به لرزه در آمد و با شهادت او مجد و دین ما به تباهى رفت.آرى گریه کنید بر پسر دختر پیامبر و وصى و جانشین او. هر چند که جایگاه و منزل او از ما دور است. پیش از آنکه ، باز گردد،... مردم ضجه زنان و مویه کنان ، از مدینه بیرون مى ریزند... و با اشک و آه و گریه به استقبال شما مى آیند.... مدینه جز هنگام ، چنین درد و داغ و آه و شیونى را به خود ندیده است.... زنان ، زنان مدینه ، زنان بنى هاشم که چند ماه پیش تو را بدرقه کردند... اکنون تو را به جا نمى آورند... ادامه دارد
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س. 🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور 🌴 🐎 🌴قسمت «آخر» اکنون به جا نمى آورند.... باور نمى کنند که تو همان باشى که چند ماه پیش، از مدینه رفته اى.... باور نمى کنند که درد و داغ و مصیبت ، در عرض ... بتواند همه موهاى زنى را یک دست سپید کند،.. بتواند چشمها را اینچنین به گودى بنشاند،... بتواند رنگ صورت را برگرداند... و بتواند کسى را اینچنین ضعیف و زرد و نزار گرداند.... تازه آنها مى توانند بفهمند که هر مو چگونه سپید گشته است... و هر چروك با کدام داغ ، بر صورت نقش بسته است. در میان ازدحام مردم ،... از خیمه بیرون مى آید،.. بر روى بلندى اى مى رود. و درحالى که با دستمالى، مدام اشکهایش را مى سترد،... براى مردم مى خواند،... خطبه اى که در اوج حمد و سپاس و رضایت و اقتدار،... آنچنان ابعاد فاجعه را براى مردم مى شکافد که ضجه ها و ناله هایشان ، بیابان را پر مى کند: _✨همینقدر بدانید مردم که پیغمبر به جاى اینکه سفارش ما را کرد، اگر توصیه کرده بود که با ما ، بدتراز آنچه که کردند نبود. مردم ، کاروان را بر سر دست و چشم خویش به سوى مدینه پیش مى برند.... وقتى چشم تو به مى افتد، زیر لب با مدینه سخن مى گویى و به پهناى صورت ، اشک مى ریزى: _✨مدینۀ جدنا لا تقبلینا خرجنا/فبا الحسرات و الاحزان جئنا خرجنا منک بالاهلین جمعا/رجعنا لا رجال و لا بنینا «ما را به خود راه مده اى مدینه جد ما که با کوله بارى از حزن و حسرت آمده ایم.... همه با هم بودیم وقتى که از پیش تو مى رفتیم اما اکنون بى مرد و فرزند، بازگشته ایم.» به حرم پیامبر که مى رسى ،... داخل نمى شوى ، دو دست بر چهارچوبه در مى گذارى و فریاد مى زنى : _✨یا جداه ! من خبر شهادت برادرم حسین را برایت آورده ام. و همچون آفتابى که در آسمان عاشورا درخشید. و در کوفه و شام به شفق نشست ، در مغرب قبر پیامبر، غروب مى کنى... افتان و خیزان به سمت قبر پیامبر مى دوى ،... خودت را روى قبر مى اندازى و درد دلت را با پیامبر، آغاز مى کنى . شایدبه اندازه همه آنچه که در طول این سفر گریسته اى ، پیش پیامبر، گریه مى کنى... و همه مصائب و حوادث را موبه مو برایش نقل مى کنى.. و به یادش مى آورى را که او براى تو تعبیر کرد... انگار که تو هنوز همان کودکى که در آغوش پیامبر نشسته اى و او اشکهاى تو را با لبهایش مى سترد و خواب تو را تعبیر مى کند: _✨آن درخت کهنسال، توست عزیز دلم که به زودى تندباد اجل او را از پاى در مى آورد و تو ریسمان عاطفه ات را به شاخسار درخت فاطمه مى بندى و پس از مادر، دل به ، آن شاخه دیگر خوش مى کنى و پس از پدر، دل به مى سپارى که آن دو نیز در پى هم، ترك این جهان مى گویند و تو را با ، تنها مى گذارند. - خواب کودکى هاى من پیامبر! و من اکنون با یک دنیا مصیبت و غربت تنها مانده ام... "پايان" ✨✨تقديم به خاك پای پيامبر كربلا، حضرت زينب سلام الله عليها✨✨ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
منتظر رمان زیبای بعد باشید 🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_3471386410.mp3
10.88M
حضور تو سعید پورسعید کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
1_3525314539.mp3
10.68M
♥️ 🎙خواننده : علی تکتا 🎶 نام ترانه : دل ساده ی من ▷───◉────── کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻لطفا نگویید: من همینم که هستم‼️ گفته می شود خطرناک ترین جمله این است: «من همینم که هستم.» در این جمله کوتاه می توانیم غرور، لجاجت، خودرایی، خودخواهی، درجا زدن و به تدریج راندن آدم ها از اطراف خود را حس کنیم. اگر من و شما هم به طور غیرمستقیم یا ناخواسته این جمله در ذهن مان نقشی دارد، باید بسیار مراقب باشیم که از دام رکود، سکون و فسیل شدن رهایی یابیم. انسان های بزرگ حتی از کودکان هم درس می گیرند. اساتید خبره و باتجربه بیشتر از واژه «نمی دانم» استفاده می کنند. دانشمندان توانمند در بسیاری از موارد می گویند: «در تخصص من نیست» و انسان های وارسته بیشتر اوقات سکوت می کنند و می گویند: «نظر شما چیست؟» راز تغییر در احساس نیاز به تغییر و پرهیز از احساس خودکامگی و برترین بودن است. یک ذهن خوب در کنار یک قلب خوب، قوی ترین ترکیب دنیا است. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae اقایی من وقتی نوجوون بود تحت تاثیر دوستاش سیگار میکشید و من از کارش متنفر بودم. این کارا تو خونواده من ینی اوج خلاف! من خیلی ناراحت بودم ولی به روش نیاوردم. صبر کردم تو موقعیت درست بهش بگم که من و خونوادم مخالف این کارا هستیم. ی بار ک رفته بودیم بیرون بهش گفتم: حامد! داداشم سیگار میکشه و بابام خیلی عصبانی شده😡 جوری که میخواد طردش کنه و کلی گریه کردم.😢😢 اونم میگف چیزی نیست و دلداریم داد. بهش توضیح دادم ک چقد بدم میاد. بهش گفتم خداروشکر که تو سیگاری نیستی. تو افتخار منی تو خونواده.😉 اون روز هیچی نگف ولی فرداش برام نامه نوشت: زهرای عزیزم! من خیلی شرمنده تو و خونوادتم. دیروز ک اون حرفا رو گفتی پشیمون شدم و قول میدم همونی بشم ک تو میخوای. منم دیگه سرزنشش نکردم و از همون روز لب ب سیگار نزد. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 🤴آقایون توجه کنند🤴 ⭕️آیا میدونستید که قلب زن ها مهمترین اندام بدنشونه؟ اگر قلب یه خانوم به روی شوهرش بسته شده باشه،و یا از سمت شوهرش بی مهری و بی توجهی دیده باشه هر چقدر هم مرد تلاش کنه و تماس جسمانی برقرار کنه به منظور رابطه زناشویی نه تنها زن تحریک نمیشه بلکه برایش آزار دهنده هم هست. ⛔️بدن یک زن با یک لمس تحریک نمیشه بر عکس آقایون. ✅خانومها اول باید قلبشون لمس بشه، مورد توجه قرار بگیرن،بهشون از قبل محبت بشه،اوقات خوشی را در کنار شما آقایون بگذرونن تا آمادگی رابطه زناشویی را داشته باشند. 👈آقایون وقتی یاد بگیرید چگونه قلب زنی را با عشق و محبت خودتون سیراب کنید این عشق در قسمت های دیگه بدن زن سرریز میشه و باعث میشه با تمام وجود ،شما را بخواد و به لحاظ جنسی هم پذیرای وجود شما باشه. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 🔹عشوه گرانه ترین رفتار یک زن به خودش رسیدن و به خودش اهمیت دادنه لازم نیست باشیم, همینکه همیشه مرتب و آراسته باشیم خودش کلی جذابیت زنانه ایجاد میکنه. 🔹منظور این نیست که همیشه آرایش کرده باشیم,اتفاقا این کاملا اشتباهه که بعضی خانما همیشه آرایش دارن، صبح از خواب بیدار میشن آرایش میکنن تا شب به جاش صبح یه دوش بگیریم موهای مرتب دندونای مسواک زده بوی عطر ملایم لباس تو خونه ی مرتب 🔹 اینا خانم بودن و طناز بودنه، خانم باکلاس آرایش زیاد نداره ولی مرتب و تمیزه. گاهی فقط گاهی بچگانه حرف بزنید، از رعد و برق بترسید بپرید توی بغل همسر، وقتی براتون هدیه میخره مثل بچه ها ذوق کنید و برای باز کردن و استفاده کردن از هدیه عجله نشون بدید و شب توی رختخواب عاشقانه تشکر کنید دوباره. 🔹 لبخند قوی ترین وسیله دلبری زن هاس. مردها دیوانه لبخند زن ها میشن عشوه گر بودن یعنی بانو بودن. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae ‍ 🌹 ""اگـه مـی‌خوای هــمسرت عـاشقت بـاشه...!"" 🍃 نـقش قـربانی رو بـازی نــکن!!! 👈 اگه تو ارتباط با همسرت يا خانواده، موضوعی باعث رنجش و آزردگی شما شده، به جاي سکوت و درخود فرورفتن به اين بهانه که طرف مقابل خودش بايد متوجه دليل رنجش شما بشه، قبل از به وجود آمدن کدورت و عصبانيت، بهتره با لحن مناسب و آروم موضوع رو مطرح کنين. بازی کردن نقش قربانی کمکی به حل مشکل شما نمی‌کنه. ♥️🌻♥️🌻♥️🌻♥️🌻♥️ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae ➖⃟🩷 *‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏ولی خداییش خیلی سخته به هوس یه غریبه میگیم به دلواپسی و میگیم گیر ᅟ 🚶🚶‍♀ 👵🧓