🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃
🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃
🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃
🕋فصل دوم
🕋رمان جذاب #از_کرونا_تا_بهشت
🕋قسمت ۱۷ و ۱۸
یک اقا باظاهری مذهبی وسربه زیرامد نزدیک من وبچه ها وگفت:
_ببخشیدشما ایرانی هستید؟
ومن با لهجه ی عربی اما زبان فارسی گفتم:
_خیر,مال ایران نیستیم.
اون اقا اشاره به درخروجی کرد وگفت:
_من از خدام مزار سردارهستم,ما کرمانیها میهمان نوازیم,بفرمایید جلوی درخروجی گلزار سوارماشین بشوید...
من:
_ممنون ,امشب ساعت یک, پرواز داریم, ماندنی نیستیم..
اقاهه:
_هنوز تا وقت پروازتان خیلی مانده,شما میهمان حاج قاسم هستید,بفرمایید....
نمیدانستم چی بگم اما دوست نداشتم باهاش بروم,اخه باید احتیاط میکردم...
اون اقاهه انگار فکر من راخوانده باشد گفت:
_منزل شخصی نمیبرمتان,همانطورکه گفتم , میهمان سردار هستید,الان ایام شهادت حضرت زهراست ,حاج قاسم همیشه ,این ایام درکرمان ومنزلشان اقامت میکردواقامه عزا برای مادرشان فاطمهزهرا(س) مینمود, منزلشان تبدیل به بیت الزهراشده وامشب هم مراسم عزاداری برای حضرت زهراست,
همانطور که سرش پایین بود,اشک چشمانش راپاک کردوادامه داد:
_اما امسال سعادت حضورسردار رانداریم, امسال اولین سال است که بدون حضورش, فاطمیه برپا کردیم....
یازهرا.....یازهرا....چه دل نشین...خانه ی حاج قاسم....روضه ی زهرا...
بااون اقا به منزل سردار یاهمون بیت الزهرا رفتیم,واون اقا که خودش را اقای حسن پور معرفی کرد,شماره اش را داد,تا هروقت مراسم تمام شد وخواستیم بریم فرودگاه, بهش زنگ بزنم.
با بچه ها داخل بیت الزهرا شدیم،خدای من چه جمعیتی....اما چهره تک تک افراد راغمی بزرگ پوشانیده بود.وقتی رسیدیم که نمازجماعت بود,نمازمان را همراه جمعیت خواندیم.
گوشه ی خانه ضریح سبز کوچکی بود که بررویش حک شده بود شهدای گمنام,دست بچه ها راگرفتم وکنار ضریح شهدا نشستیم, معنویت شدیدی برفضا حکم فرما بود,گویی اینجا گوشه ای از بهشت آسمانیست,گویی اینجا جای قدمهای ملکوتیان است...
هنوز روضه ومصیبت نخوانده بودند,اما هرکس گوشه ای نشسته بود واشک میریخت, انگار بعداز گذشتن چندهفته از عروج سردار,زخم نبودنش هنوز التیام نیافته بود,هنوز هیچ کس رفتنش راباور نداشت.
شماره ای راکه اقای حسن پور روی کاغذ به من داده بود را بیرون اوردم تا داخل گوشی ذخیره اش کنم..
صفحه گوشی که روشن شد ...
اوه خدای من بیست تماس بی پاسخ...همه هم از علی...چندپیام...وای کلا فراموش کردم براش پیامک بزارم یازنگ بزنم.
شماره علی راگرفتم...
اولین بوق را که خورد صدای وحشت زده علی توگوشی پیچید:
_الو....
من:
_سلام علی ببخ...
نگذاشت ادامه بدهم وبا تندی وتغییری بی سابقه به پروپایم پیچید,
_کجا بودی؟چرا خبری ندادی؟چرا پیامهام راجواب نمیدی؟چرا گوشیت راجواب نمیدی؟داشتم از غصه دق میکردم ,ای زن بی فکر چرا فکر من بیچاره رانکردی...
علی اصلا مهلتی به من نمیداد حرف بزنم, منم گذاشتم خوب عقده هاش راریخت و..
علی:
_حالاچرا جواب نمیدی؟الان کدام گوری هستی هاا؟؟
خیلی ارام بهش گفتم:
_علی اقا ازشما بعیده,حالمان خوبه,الان هم کرمان, درمنزل سردارسلیمانی میهمانیم، ساعت یک شب پرواز داریم....
تااین حرف را زدم ,انگار تمام بادعلی خوابید خیلی اروم وبابغض گفت:
_خوشابه سعادتتان,التماس دعا
وقطع کرد...
چه حال وهوایی داشت...از پهلوی شکسته ی زهراس شروع شدوبه پیکر اربن اربای حاج قاسم عزیز رسید وانگار غریبی وغربت مهرحک شده ایست برجبین شیعه واین مهر تاظهور حجت حق باقیست....
شیعه یعنی پیرو اهل ولا
شیعه یعنی جان،فدای مرتضی
شیعه یعنی خوردن خون جگر
شیعه یعنی اتش ومسمار در
شیعه یعنی ,تسلیت سیلی شود
شیعه یعنی صورتی نیلی شود
شیعه یعنی غنچه ای، همسنگر مادرشود
شیعه یعنی,شش ماهه گلی، پرپرشود
شیعه یعنی,کوثر ناز رسول
شیعه یعنی,صدیقه,زهرای بتول
شیعه یعنی, حاج قاسم,سرداردلم
پاسبان این حرم ,یا ان حرم
شیعه یعنی از برای مظلومی باشی سپر
شیعه یعنی پاگذاری درمیدان پرخطر...
💫ادامه دارد ....
🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃
🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃
🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃
🕋فصل دوم
🕋رمان جذاب #از_کرونا_تا_بهشت
🕋قسمت ۱۹ و ۲۰
الانم هم که به اون سفرکوتاهم فکرمیکنم, باز مملواز مهروسرشاراز ارادت به محضر حاج قاسم میشوم.
قبل از اذان صبح به منزلمان رسیدیم.
هنوز صبح نزده علی با شور وشوقی وصف ناپذیر زنگ زد وگفت:
_سلماا رسیدین؟
من:
_اره عزیزم,سفر پر باری بود
علی:
_معلومه که پربار بوده,خدای من ,سردار معجزه میکنه,الان از عراق زنگ زدن,نت را وصل کن ,یه پیام مجازی داری,خودت گوش کن...
ازلحن علی فهمیدم که اتفاق خارقالعادهای افتاده,دیگه از بقیه ی حرفهای علی چیزی نفهمیدم فقط میخواستم زود قطع کند.
نت راوصل کردم,یک ویس خیلی کوتاه برام اومده بود...
قلبم درتلاطم بود ,نمیدانستم چی قراره بشنوم اما میدونستم هرچی که هست عنایت سردار هست.
دانلودشد:
_ان اوهن البیوت ,لبیت العنکبوت...
خدای من صدای عباس بود,به خدا خودش بود پسرک شیرین زبان وباهوشم,درسته, داره به من میگه بردنش اسراییل ,چون همیشه من از اسراییل به نام عنکبوت یاد میکردم....
ناخوداگاه گوشی را غرق بوسه کردم...حالا میدونستم عباسم زنده است.... میدونستم کجاست...پس امیدی هست که پیداش کنیم..از,صدای شوق وگریه من بچه ها پریدند, به سمتشان دویدم ویکی یکی غرق بوسه شان کردم....بچه ها...عباس زنده است.....گوش کنید براتون پیام داده و صدای زیبای عباس را براشون گذاشتم.
بچه ها باهیاهوبه بالاوپایین میپریدند و زهرا گفت:
_میدونستم,عمو پیداش میکنه
حالم خیلی خوش بود,اما هرچه که میگذشت, نگرانیم بیشتر میشد,وای من, عباس پیش کیه؟اگه بکشنش...اگه مثل هزاران بچه دیگه بااعضای بدنش تجارت کنند چه....وای خداااا...
شب قراربود علی بیاد...
حالم دم به دم خرابتر میشد ,گاهی قرآن میخوندم....خسته که میشدم سرخودم را با ظرف ولباس وجارو گرم میکردم,اما نه.... آرام نمیشدم....خدا....
وضوگرفتم دورکعت نماز هدیه به روح سردار خوندم وناله کردم...ضجه زدم....به حق ابوالفضل قسمش دادم که آتش درونم را خاموش کند ونام عباس ع...کارخودش راکرد و...
تا زمانی که علی به خانه رسید ,مثل مرغ سرکنده,بی قرار بودم,صدای چرخش کلیدکه در قفل در، پیچید انگار دنیا را به من داده بودند,بچه ها زودتر از من به طرف درهال حمله ورشدند,انگار آنها هم برای آمدن پدرشان لحظه شماری میکردند و شاید , اضطراب من به این طفلهای بینوا منتقل شده بود وانها هم مثل مادرشان دنبال مأمن امنی برای دلشوره هایشان بودند.
علی جلوی درهال بود که حسن وحسین و زینب از سروکولش بالا رفتند وزهرا هم در گوشهای لبخند به لب این زیباترین صحنهی زندگی را نگاه میکرد....
حسن وحسین از سفرکوتاهمان شیرین زبانیها کردند وزینب از حال وهوای منزل سردار,بازبان کودکی اش قصه ها گفت,وای که چقدراین بچه ها بزرگند ومن کوچک فرضشان میکنم....
بعداز شام ,زمانی که بچه ها از پدرشان دلکندند وبا حرف علی به اتاق خوابهایشان پناه بردند,من هم سربرشانه ی علی گذاشتم وهق زدم,هق زدم وعقده دل واکردم....
علی:
_عه چته بانووو....نکنه به خاطر اون برخورد نامناسبم پشت تلفن ناراحتی هاا؟خانومی... ببخشید... دست خودم نبود....اخه خیلی نگران بودم...اگه دست از گریه برداری یه خبرخووووب بهت میدم....
عه این چی داشت میگفت....
مثل بچه ای که بهانه میگیره وبا دیدن یک شکلات خوشحال میشه,اشکهام رابا پشت دستم پاک کردم وگفتم:
_بگو جان علی؟؟!خبرخوشت چیه؟
علی:
_عه عه نی نی کوچلوشدی,دوباره با پشت دست؟؟
خندهای زدم وبهش تکیه کردم,چه ارامشی.... چه تکیه گاه امنی....خدایا این تکیه گاهم را هیچ وقت از من نگیر..... هرچه میخواهی بگیر اما این نگیر ....
اما بی خبربودم که شاید این جزءاخرین بارهاییست که اینگونه دارمش...
من:
_علی بگو....چی شده که نگفتی؟از وقتی صدای عباس راشنیدم هم خوشحال شدم از زنده بودنش هم استرس دارم برای زنده ماندنش....بگو که دلم بدجوری حالش بد هست...
💫ادامه دارد ....
🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
ریتم قلب مرد با تن صدای همسرش ارتباط مستقیم داره
شاید باورتون نشه ولی خانومایی که لحن صداشون بالاست به هیچ وجه برای همسرشون خوشایند نیستن
👈وقتیکه پیش همسرتان هستید، ملایم صحبت کنید. تن صدایتان را طوری تنظیم کنید که همسرتان از صحبتکردن شما آرامش بگیرد.
از کلمات وزین و عبارات محبتآمیز استفاده کنید وگاهی با صدای کودکانه با همسرتان صحبت کنید اما نه خیلی زیاد و نه در زمان رابطه جنسی
لحن آرام و استفاده از واژه های محبت آمیز مثل عزیزم . عشقم و ... معجزه خواهد کرد
پس خیلی چیزا به لحن شما بستگی داره
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
⭕️وقتی همسرتان احساساتش را با شما در میان میگذارد... وقتی شریک زندگیتان درباره افکار و احساساتش با شما رو راست است و همه آنها را با شما در میان میگذارد یعنی این که میتوانید به او اعتماد کنید.
⭕️وقتی همسرتان مقابل شما مینشیند و بدون سانسور، احساساتش را با شما در میان میگذارد بدون این که از قضاوت شدن هراس داشته باشد، بدون این که بابت انتقادهایی که ممکن است متوجهاش شود یا این که شاید بابت احساساتش مورد تمسخر واقع شود، همه آن چه را که در دلش میگذرد با جزئیات بازگو کند یعنی او فرد قابل اعتمادی برای شما در زندگی خواهد بود.
⭕️البته این را هم یادتان باشد که اگر همسر شما از آن قبیل آدمهایی نیست که بلافاصله هر آن چه که در دلش میگذرد با شما در میان بگذارد به این معنا نیست که قابل اعتماد نیست.
بعضی آدمها با حرف زدن، احساساتشان را به تدریج مطرح میکنند و بعضیها به تنهایی نیاز دارند و زمان بیشتری میخواهند تا حرف دلشان را برای شما رو کنند.
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
جملاتی که زنان را سرد و غیر صمیمی میکند
😶 کم اهمیت جلوه دادن احساستش مثل
🔸آرام باش
🔹سخت نگیر
🔸دوباره داری جوش میاری
🔹احساساتی شدی
🔸به اعصابت مسلط باش
جملاتی برای فرار از صحبت کردن مثل
🔸دوباره شروع کردی
🔹چقدر دیگه میخوای ادامه بدی
🔸دوست ندارم درباره آن صحبت کنم
جملاتی برای توقف حرف زدن مثل
🔸حق باتوست
🔹من اشتباه کردم حالا راضی شدی ؟
🔸فراموشش کن
🔹متاسفم که چنین احساسی داری
فرار از تعهد و پایبندی مثل
🔸یه کاریش میکنیم
🔹من هم همینطور
جملاتی که مثل پتک هست مثل
🔸داری مثل مادرت میشی ؟
🔹کاری میکنی ازهم جدا بشیم
🔸خیلی چاق شدی !
🔹نیاز به نفس کشیدن دارم
مردان عزیز مواظب حرف زدن تون باشید.
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
🚷اتفاق عجیب روز اول زندگی🚷
من و همسرم اولین روز بعد ازدواجمان تصمیم گرفتیم :که در را به روی هیچ کس باز نکنیم..!
خانواده ی شوهرم آمدند ودر را زدند ، من و همسرم به یکدیگه نگاه کردیم که نشان از اجرای تصمیم داشت ودر راباز نکردیم
وچیزی نگذشت که خانواده من آمدند ودر را زدند
شوهرم به من نگاه کرد :ودید اشک میریزم و گفتم :به خدا برایم آسان نیست که پدر ومادرم روی پا بایستند ودر را باز نکنم .شوهرم سکوت کرد .و من در را به روی پدرومادرم باز کردم
سالها گذشت وصاحب چهار پسر شدیم..
وپنجمی آنها دختر بود که شوهرم بسیار خوشحال شد وچند قربانی کرد
مردم باتعجب از او پرسیدند :
علت اینکه خوشحالی تو نسبت به فرزند دختر بیش از فرزند پسر است ،چیست ؟
جواب داد:این دختر همان کسی است که در را به روی من بازمیکند "..
هرکس زن را نشناسد قدرش را نمی داند
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
مردی در جمعی می گفت:
زن برای مرد به ڪفش میماند!! مرد هر وقت بخواهد میتواند آنرا عوض ڪند!!! حڪیمی هم در همان جمع نشسته بود
حڪیم گفت: مرد راست میگوید
برای مردی ڪه ارزش خود را
چون "پا" میداند
زن مانند "ڪفش" است
اما برای "مردی" ڪه خود را
چون "پادشاه" میداند
"زن" مانند "تاج" است
مراقب تاج سرتون باشید و لحظه هاش رو
پر از عشق ڪنید😊😊😊
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
🔴انتظار و پیش بینی استرس زاست، اما شیرین و مهیج: یکدیگر را از آن محروم نسازید. 😊
این در سرشت انسان است که چیزی را که با تلاش و انتظار بیشتر بدست می آورد، بیشتر هم قدرش را می داند.
همچنین رابطه جنسی زود هنگام مرحله خیالپردازیها و رویاهای ما نسبت به محبوبمان را عملا حذف میکند و
شور و هیجان عاشقی را کمرنگ و کسالت بار میسازد.😧 برقراری رابطه جنسی زود هنگام و شتابزده بر عدم خویشتنداری و فقدان احترام دلالت دارد:
زمانی که شریک شما این فرصت را به شما نمیدهد تا پس از شناخت کافی و مبتنی بر عقل و رضایت کامل شما رابطه جنسی آغاز گردد و
یا به شما تنها به یک ابزار جنسی مینگرد در واقع احترامی برای شما قائل نیست.😟 #همچنین عدم توانایی در کنترل غرایز در فرد میتواند گواهی بر بی ارادگی و خیانت کار بودن وی نیز باشد.👉 💦یکی از مهمترین انگیزه های مردان از برقراری رابطه با جنس مخالف خود امید به برقراری رابطه جنسی با وی است.
بنابراین دختران نباید زود هنگام و شتابزده اقدام به برقراری رابطه جنسی کنند
زیرا با این کار ممکن است شانس خود را برای ازدواج با فرد به میزان زیادی از دست بدهند.
همچنین دخترانی که زود به رابطه جنسی تن میدهند نزد مردان ارج و قربی نخواهند داشت.😒
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
👸 #سیاست_های_زنانه
خیالت راحت
پررو نمیشه
هر از چند گاهی وقتی از مهمونی برمیگردین به همسرتون بگین که:
👈" تو کل مردهای فامیل ما تو تکی" یا " هیچ کس توی فامیل به اندازه من خوشبخت نیست"
یا 👈"فلان ویژگی ات باعث شده من تو فامیل بهت افتخار کنم "
باور کنین که مرد پر رو نمیشه. باور کنین که اثر این انرژی مثبتی که به همسرتون می دین ده برابر به زندگی خودتون بر میگرده. حتی، حتی اگر واقعا شما خوشبخت ترین زن فامیل نیستین باز هم این رو به همسرتون بگین. تأثیراتش رو می بینین
البته دقت کنین؛ دائمی و همیشه نگین که کلیشه و تکراری بشه و خودتون هم بسنجین و بر حسب موقعیتتون تعریف و تمجید کنید
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
🍒🌴🍒🌴🍒🌴🍒🌴🍒🌴🍒🌴🍒🌴
برای همسرت مادری نکن!!اشتباه نکن عزیزم!😶😶
شما #همسر او هستی نه مادرش!!او همسر شماست نه بچه ی شما!😋😜
دلسوزی اگه "به اندازه" و "به موقع" باشه پسندیدست ولی اگه خدای نکرده حالت کنترل پیدا کنه
و به اصطلاح خیلی از آقایون تبدیل به گیر دادن بشه، نه تنها پسندیده نیست بلکه مخرب و بد هم هست.
مثلا....
"لباست کمه؛ سرما می خوری ها"😧
"حتما ناهارت رو بخوری ها"😒
"مواظب باش خواب نمونی"😪
"#کلید رو حتما ببری؛ پشت در میمونیا"😳
"تاریخ #چک مال امروزه؛ یادت باشه"😵
و ....
درست مثل حرفهای مامانا میمونن!!
⬅به جای همسرت #فکر نکن!
⬅به جای همسرت #نگران نباش!
⬅به جای همسرت #حرص نخور!
اینجور لطفهای بی جا و مکرر، از او یه آدم حواس پرت
و متوقع درست میکنه!که بعدها حتی نمیتونه جورابشو پیدا کنه!😩 💕
باظرافتها و سیاستهای زنانه باید براش همسری کنید
مرد ضعیف و ناکارآمد عملا دیگه مرد نیست.بچه ای می شه که فقط باید بهش سرویس داد😑
🍒🌴🍒🌴🌴🍒🍒🌴🍒🌴🍒🌴
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
🌷🌷🌷🌷🌷💕💕💕💕💕🌷🌷🌷🌷🌷 برای همراهه زندگیتون هرازگاهی نامه بنویسید و خستگی رو از تنشون بیرون کنید
بزارید بدونن چقدر دوسش دارین😏 ❤❤❤❤ همسرم💑
مرد زندگیم👨
چراغ خانه ام🏡
عزیز دلم
محرم رازم😄
مرهم دردم
همدم تنهاییام😘
میخوام بدونی وقتی خونه نیستی ثانیه ها خیلی کند میگذره ،
میخوام بدونی برای دیدن تو و لمس کردن دستان گرمت لحظه شماری میکنم 😍
و وقتی صدای در زدنتو میشنوم از خوشحالی سر از پا نمیشناسم 😇
عزیزدلم خیلی وقتا از خیلی چیزا دلم میگیره و این باعث میشه سرت غر بزنم
و بداخلاق شم، خیلی وقتا خیلی سختیها رو بخاطر من تحمل کردی
میخوام بدونی قدرتو میدونم و دوستت دارم و پای همه خوشیها و ناخوشیهات میمونم.
تو همسر من نیستی تو همه وجودمی😋
تو خود منی😏
همسر عزيزم
تو مردانه پای من بمان❤
من پای دنیایمان میمانم🌍
تو بخند
من دنیا را می خندانم😊
تو بنشین
من عشق را به دور تو می گردانم 😍
تو فقط عاشقانه دوستم داشته باش
تا من
عاشقانه برایت بمیرم🙇
دلم میخواهد تمام حس نابم را برایت بنویسم 📝
احساس منو اندازه نگیر
تو را بی اندازه دوست دارم
قشنگترین بهونه زندگيم
#جادوی_عشق
💋💏💋 💕💕💕🌷🌷🌷🌷🌷💕💕💕💕
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
#پیج_جادوی_عشق
▪️ظاهرا #مرد است اما هنوز بدون اطلاع مادرش قدم برنمیدارد.
😐 ▪️مدام در خدمت #خانواده است و هر تصمیمی را قبل از گرفتن با آنها هماهنگ می کند.
بدون موافقت همه جانبه #خانواده آب نمی خورد و در روز بارها #گزارش کار به خانواده اش می دهد.
😬 ▪️چنین مردی اگرچه سعی دارد وانمود کند مرد #زندگی است و به خانواده اهمیت
می دهد اما در واقع #کودکی است در قالب یک #بزرگسال که هنوز
نمی تواند مستقل تصمیم بگیرد و مستقل #زندگی کند.
😑 ▪️او هر تصمیمی را باید از فیلتر #عقیده مادرش عبور دهد و اگر این #زن میلی به وارد شدن
شما به خانوادهشان نداشته باشد، ازدواجی هم در کار نخواهد بود.
😕 ▪️شاید شانس با شما یار باشد و به دل مادرش بنشینید اما باور کنید سایه این زن همیشه بر
زندگیتان سنگینی خواهد کرد. وابستگی مردها به مادرشان نهتنها بعد از #ازدواج کمتر نمیشود
بلکه میتواند زندگی را به میدان دعواهای تمامنشدنی تبدیل کند.😵
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
♥️همیشه به استقبال شوهرتون برین حتی اگه دستتون گیر بود
♥️وقتی اومد خونه چن دقیقه ای رو کنارش بشینین حتی اگه سکوت کرده بود
♥️وقت گرسنگی همسرتون هیچ درخواستی ازشون نکنین
♥️همیشه نه؛ولی گاهی اوقات برای رابطه جنسی پیش قدم بشین اونم وقتی که اصلا انتظارشو نداشته. این خیلی جواب میده و سوپرایزش میکنه.
♥️با آرامش و لحن پایین با همسرتون صحبت کنین. ظرافت زنانه فراموش نشه
♥️کمی شیطون باشین. آقایون دوس ندارن خانومشون خشک و جدی باشه
♥️حدالمقدور هر روز لباساتونو عوض کنین همچنین موهاتونو هر روز یه جور ببندین. در ضمن آقایون اکثرا موی بلند و خیلی دوس دارن.
♥️وقتی که ناراحتن زیاد پاپیچشون نشین یکم که آروم شدن بعدش باهم حرف بزنین و علتشو جویا بشین
♥️آقایون به غذا خیلی اهمیت میدن. هرچی که درست کردین سعی کنین سفره رو رنگارنگ کنین.
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
كودكی كه اغلب موردغفلت
واقع میشود، ممكن است پس
ازمدتی كشف كند كه اگر جنگ
ودعوا راه بیندازد ودیگران را
آزار دهد، مورد توجه قرار می گیرد
علت بسیاری از رفتارهای منفی
کودکان و نوجوانان، دریافت
توجه است
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
⭕️ مقایسه كردن كودكان با يكديگر، اعتمادبه نفس آنها را خدشهدار می کند
والدین گرامی به هیچ عنوان کودکان را باهم مقایسه نکنید هر کس توانایی ها و استعدادهای خودش را داره پس مقایسه ممنوع
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
🍀تابلو سازی
🔹هدف:مهارت های حرکتی - استفاده از عضلات کوچک و ظریف
مقوای ضخیمی را آماده کنید. دانه های متفاوتی از حبوبات رنگارنگ و ماکارونی را تهیه فرمایید. تابلویی را ترسیم کنید. گل، حیوان، و... .حبوبات رنگارنگ را در اختیار کودک قرار دهید و داخل محدوده تصویر کشیده شده چسبانده و آن ها را جا سازی نماید. در صورت تمایل او را تشویق کنید تا با آبرنگ، گواش، و ... حاشیه تابلو را نقاشی نماید.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
💎بین 6 تا 18 سالگی یک عامل بسیار مهم در #ساختن یا ویران کردن بچه ها عامل #دوستی است که باید بینهایت توجه کرد و کمکشون کرد دوستان خوبی پیدا کنند و رابطه خوبی باهاشون برقرار کنند.
کانال زوجخوشبخت وتربیت فرزند
باید به بچه ها مسئولیت داد و تاییدشون کرد.
اگر به کودک دائم پیام ناتوانی بدید و نذارید کاری را انجام بده بعدها در بزرگسالی این فرد اعتماد به نفس ندارد و دائم میگه نمیتونم.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
درمان خجالت!
کودک خجالتی کودک مضطربی است که باور دارد من بد هستم همه بد هستند و این افراد بد اگر از بدی من آگاه شوند به من آسیب می زنند.
خجالت به معنی عدم حرمت نفس همراه با اضطراب می باشد.
همیشه احساس کودک را تایید کنید.
وقتی ترسید، نگید این که ترس نداره یا نترس، باید گفت می دونم می ترسی.
در صورت نفی و رد احساس کودک، او به این نتیجه می رسد که من هیچی نمی فهمم، هر چه احساس می کنم اشتباه است و شروع به نفی احساس خود و شخصیت خود می کند.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
چند توصیه
۱.اگر بچه هایتان رازی رابه شمامیگویند و میخواهند به کسی نگویید،اینکار را نکنید.
۲. وقتی با بچه هایتان هستید، تلفن و کامپیوتر و تبلت را کنار بگذارید.
وقتی آنها با شما حرف می زنند، لطفا تلفن تان و کامپیوتر خود را خاموش کنید.
وقتی آنها خوابیدند می توانید، ایمیتان را چک کنید.
۳. به بچه هایتان کمک کنید تا نقاط قوت و علایق خود را بشناسند.
به آنها کمک کنید تا علایق واقعی خود را بشناسند و آنها را پرورش دهند.
۴. مهربان باشید.
همیشه. وقتی شما را در آغوش می گیرند، سعی کنید زودتر از آنها آغوششان را ترک نکنید.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
زمانی که برچسبی به کودک میزنیددختر ما عصبیه پسرمابیش فعاله،اصلا حرف گوش نمیده
باعث میشوددیگران کودک شمارابه همین شکل بپذیرند
همچنین شمامنفی صحبت میکنید کودک شماهم آن رفتار راخواهد پذیرفت
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
کودکان به کسی یا جایی دلبسته می شوند که نیاز عاطفی آنها را تامین کند.
یعنی محبت ببیند، جواب لبخندهای او داده شود، با او بازی کند، او را در آغوش بگیرد وگرنه صرفا تامین نیازهای جسمی مثل غذا دادن، حمام بردن و حتی تامین امکانات و رفاه مثل جلوی تلویزیون نشاندن، نمی تواند عشق واقعی به کسی را در کودک ایجاد کند.
شرایط تامین این نیازها را از طرف خودتان فراهم کنید تا فرزندتان نگاهش به مهربانی غریبه ها نباشد.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
مهمانی
درمهمانیها مراقب خلوت وبازیهای خاص کودکان باشیم.
نباید کودکان "خصوصا دونفره" در اتاق در بسته مشغول بازی باشند.
علاوه بر اتفاقاتی که ممکن است برای آنها بیفتد، ممکن است با کنجکاوی جنسی مواجه شوند
👈کنجکاوی خصوصا کنجکاوی جنسی از 4سالگی بروز کرده و ممکن است زمینه ای برای انحراف جنسی قرار گیرد.
👈لازم است در معرض دید والدین یا سرکشی مستمر بازی کنند.
👈اگر با صحنه ای از کنجکاویهای جنسی کودکتان مواجه شدید:
1⃣ به هیچ وجه با عصبانیت و پرخاش برخورد نکنید و کاملا خونسرد باشید.
2⃣ با آرامش کودکان را از یکدیگر جدا کرده و با لحنی قاطق و محکم تذکر بدهید که این بازیها خوب نیست.
3⃣ فورا یک بازی حرکتی و پرهیجان راه بیاندازید و بچه ها را به بازی مشغول کنید.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
عبارتهای پیشنهادی برای بیدار کردن لجبازی کودکان:
- نکن
- بیابشین
- مگه نگفتم دست نزن
- بازرفتی سرکمد
- چند بارباید بگم
- خراب میشه ها
ادبیات گفتار با کودک و نوجوان ،نیازمند بازسازی ست.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
〽️کودک از ۳سالگی به بعد باید کار با خمیر را آغاز کند.
مچاله کردن کاغذ هم از این سن به بعد به افزایش مهارت های دستی کودک کمک می کند.
باید به کودک فرصت داد از ۳ سالگی به بعد دکمه های لباسش را باز کند و ببندد.
هرچه مادر، کودک را در این زمینه مستقل تر بار بیاورد، بهتراست.
در حدود ۵.۵ تا ۶ سالگی، کودک می تواند بند کفشش را ببندد.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب #از_کرونا_تا_
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃
🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃
🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃
🕋فصل دوم
🕋رمان جذاب #از_کرونا_تا_بهشت
🕋قسمت ۲۱ و ۲۲
علی:
_اون پیام را که عباس فرستاده بود ,از اسراییل بود
من:
_خوب این راخودم میدونستم,اخه همیشه جلوی بچه ها,صحبت اسراییل میشد من میگفتم,عنکبوت یا رتیل و...
علی:
_اگه قول بدی ,خونسردی خودت راحفظ کنی ودوباره آه وناله راه نندازی,یه چی دیگه هست,نشونت میدم,سلما این چی که نشونت میدم,نشانه ی خوبیه,دوستان گفتن, از همین طریق خیلی راحت جای,عباس را پیدا میکنن,البته من تأکیدکردم خودمم باید باشم.
دلم میخواست ببینم علی راجب چی حرف میزنه پریدم وسط صحبتش وگفتم:
_باشه چشم ,هرچی توبگی زووود باش بگو چی شده...
علی درحینی که صفحه گوشیش را بازمیکرد لبخندی زد وگفت:
_ای دخترک عجول...گوش کن؛
یه ویس دیگه بود به این شرح:
_ای مسلمانان جاسوس,فکرکردین که از اسراییل فرارکردین,قصردر میرین؟نه خیالورتان داشته,شما صاحب بچه هایی شدید که نتیجه علم من,علم اسراییل بود وتا تک تک این بچه ها رابدست نیارم وبرای سربازی از قوم برگزیده تربیت نکنم وشما دو تا جاسوس رابه درک واصل نکنم از پا نمینشینم.....نمیخواستم ماهیت من کشف بشه ,اما چکارکنم که این پسرک فضولتان باعث شد که همه چی روبشه...به خودم تبریک میگم,درسته که پسری سرتق ولجباز است وکلامی جز قران بامن حرف نمیزنه و مدام از جهنم وعذاب میترسونتم,ولی,فوق العاده باهوشه ومن میتونم ادبش کنم و اونجور که میخوام تربیتش کنم.
خدای من این صدای انور بود...
خود خبیثش بود به خدااا...مگر علی ,نکشته بودش؟این افعی چندسر,مثل گربه هفت تاجون داشت...
من:
_علی...این که انور بود...مگه نکشتیش؟؟
علی:
_سلما من اونموقع توشرایطی نبودم که بفهمم انور به درک واصل شده یانه؟یک تیرشلیک کردم طرفش ودیدم غرق خون روی زمین افتاد اما صدای اژیر ووضعیت تو باعث شد به این موضوع توجهی نکنم, احتمالا بعداز ما نیروهای امنیتی رسیدن و نجاتش دادند,اما سلما...حالا باید خیالت راحت باشه که انور هیچ اسیبی به عباس نمیزنه, مطمئنا اون دنبال خودمون میگرده تا بقیه ی بچه ها را ازچنگمان دربیاره وبه قول خودش مارابکشه...هم من وهم همکارام مطمئنیم که انور هنوز جای جدید ماراکشف نکرده واصلا به ذهنش هم خطورنمیکنه ما از عراق خارج شده باشیم واین قضیه را من از اعجاز حاج قاسم ولطف خدا وصدالبته زرنگی پسرمان عباس میدونم....
بایاداوری عباس,دوباره اشکم جاری شد وگفتم:
_الان چکار میکنی علی؟؟
علی:
_خوب معلومه,من اسراییل را مثل کف دستم میشناسم,سوراخ موشهای انور هم که بلدیم,اگه جای جدیدی رابرای سکونتش انتخاب کرده باشه,پیدا کردنش مثل آب خوردنه,من خودم باید برم,البته باحمایت نیروهای ایرانی وعراقی ومبارزین فلسطینی...ولی باید یک سری شرایط جوربشه...
من:
_علی ,منم میام..خودت خوب میدونی منم اسراییل رامیشناسم ,میگم طارق وفاطمه,یه مدت بیان ایران وپیش بچه ها بمونن,باهم میریم عباس را پیدا میکنیم,باشه؟!
علی با تحکمی که وقت عصبانیت درصداش موج میزد گفت:
_نه نه سلما...بزرگترین وظیفه توالان حمایت ازاین طفلهای معصوم هست, بعدش من به تنهایی باخیال راحت ترمیتونم به هدفم برسم,باطارق و..نباید هیچ تماسی داشته باشیم,به احتمال قوی, موساد و جاسوسهای انور طارق را زیر نظر دارند تا ازطریق انها به ما برسند,اخه من وتو ضربهی بدی به این رژیم وکله گنده هاش زدیم,به هرچیزی متوسل میشن تا مارا به چنگ بیارن, سلما,تاکید میکنم,زمانی که من رفتم, به هیییچ وجه با هیچ کدام ازاقوام و آشنایانمان از هیچ طریقی ارتباط نگیر.... انشاالله بعداز ازادی عباس اوضاع فرق کند...
باخودم فکرمیکردم,علی راست میگه....انور مار زخمی هست,به صلاحم هست حرفای علی راموبه موانجام بدهم.واینطور بود که علی با رعایت اصولی دوباره راهی خانه ی عنکبوت شد تااینبار پروانه ای دیگر راازدام این موجود چندش اور نجات دهد...
💫ادامه دارد ....
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃
🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃
🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃
🕋فصل دوم
🕋رمان جذاب #از_کرونا_تا_بهشت
🕋قسمت ۲۳ و ۲۴
یکهفته ای طول کشید تا علی را راهی خانهی عنکبوت کردیم,وقت رفتن علی, احساسات منتاقضی وجودم رافراگرفته بود, از طرفی شوق پیداکردن ورهاشدن عباسم چنگ به دلم میزد وازطرفی دلشورهی سلامت ماندن علی به جانم افتاده بود.اصلا این رفتن با بقیه ی رفتنهای علی فرق داشت, جوری خداحافظی میکرد که فکر میکردم خودش میداند خداحافظی اخرش هست ویا حداقل مدت زمان زیادی قرار است همدیگر را نبینیم,بارها وبارها سفارش بچه ها راگرفت وبچه ها با صورتی غمگین نظاره گر رفتارش بودند.این احساسات را درچشمان حسن وحسین هم میدیدم, پسرانم برای نگهداشتن پدرشان ,حتی برای یک دقیقه بیشترباپدرماندن,وقت میخریدند, زینب از علی دلکن نمیشد وبغل علی را با هیچ چیز,حتی خوراکیهایی که دوستداشت, عوض نمیکرد,زهرا ,از من هم مستاصلتر بود,دبا نگاهش به من میفهماند که اگر راهی داشت,کاش بابا علی ,نمیرفت.اینجا بود که یاد جهاد مدافعین حرم و خداحافظیشان با خانواده هایشان علیالخصوص کودکان کوچکشان افتادم, اشک چشمانم سرازیر شد وبا خودمیگفتم چرا؟؟به چه گناهی؟؟؟....
به هر زحمت وترفندی بود,بچه ها را ازعلی جدا کردم,علی,این مردزندگی ام ,این تکیهگاه أمن حیاتم را از زیر قران رد نمودم وبه خداسپردمش.....قرار بود علی اول به عراق برود واز انجا راهی اسراییل شود.
چادر به سرکردم وداخل کوچه ایستادم وتاجایی که ماشین از دیدم پنهان شد ,خیره به رد ماشین بودم.....
باخودزمزمه میکردم:
_در رفتن جان ازبدن گویند هرنوعی سخن
من خودبه چشم خویشتن,دیدم که جانم میرود
تا یکهفته بعداز رفتن علی ,هرروز مدام با علی تماس داشتم ,اما بعداز اینکه علی با همکارانش به اسراییل رفتند,این تماسها به هفتهای یک بار وبعضی وقتها دوهفتهای, یک بار کاهش یافت,دلیلش هم این بود که علی به خاطر امنیت خود وگروهشان باید برای ارتباط گرفتن خیلی احتیاط میکرد, آنطوری که متوجه شدم ,مأموریت علی و گروهش دراسراییل ,مختص به نجات عباس نبود,یک نوع مأموریت امنیتی بود که پیدا کردن عباس در حاشیه ی ان قرارداشت.
تماسهای علی خیلی کوتاه ودرحد یک احوال پرسی شده بود وتا میخواستم از وضع علی وپیداکردن عباس,سوال کنم, تماس خودبه خود قطع میشد.
تازه بعداز رفتن علی بود که کمی به خودم آمدم وبه متوجه محیط اطرافم شدم .گویا یک نوع بیماری به شدت مسری وگاهی کشنده دربین مردم چین شایع شده بود و گاهی به گوشمان میخوردکه بیماری,به دیگر کشورها هم کشیده شده...
چندسال زندگی درکشور جنایتکار وغاصب اسراییل,من رامطمین میکرد که این ویروس که معروف به کووید۱۹بود ,به احتمال صددرصد ساخته ی دست این رژیم شیطان پرست هست ,حالا هرچه که میخواهند بگویند منبعش ودلیلش چه بوده,مطمئنا منشأ ان انور وامثال اوهستند,اصلا شاید همان ویروسی باشد که انور داخل ازمایشگاهش به من نشان داد ومیخواست روی من امتحانش کند.....
باید کاری میکردم که اگر چنین ویروسی وارد ایران شد,جان خودم وبچه هایم که امانت علی بودند درامان بماند....درست است بهترین راه همین بود....
💫ادامه دارد ....
🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃
🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃
🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃
🕋فصل دوم
🕋رمان جذاب #از_کرونا_تا_بهشت
🕋قسمت ۲۵ و ۲۶
وقتی در اسراییل بودیم,قبل از شروع زمستان,اساتید ما برخلاف تجویز هایشان برای بقیه ی کشورها که واکسن انفلوانزا و.. راتجویز میکردند واین هم خیانتی بزرگ به نسل بشر بود .برای ما باالصطلاح یهودیها و هم کیشان خودشان، دارویی گیاهی را تجویز میکردند که تهییه کنیم ودرهرماه، سه شب قبل از خواب در دهانمان بریزیم و پشت سرآن چیزی نخوریم وحتی آبی هم ننوشیم, این دارو ضدویروسی قوی بود که بدن را درمقابل انواع واقسام ویروسها ایمن میکرد وبعد متوجه شدم ,سند این دارو و کاشف این دارو یکی از معصومین شیعه هست ,
به عطاری سر خیابان رفتم ومقداری هلیله سیاه ومقداری مصطکی ومقداری شکر سرخ گرفتم,انها را اسیاب کردم وبه نسبتمساوی باهم مخلوط نمودم,شب به اندازه یک قاشق مرباخوری روی زبان بچه ها ریختم, حسن وحسین وزهرا خوردند اما زینب ,تا دارو به دهانش رسید ,دارو راکه بیرون ریخت هیچ,هرچه خورده بود هم بالا آورد, اخه دارو کمی گس وبد مزه بود.
باید فکری به حال زینب میکردم,خصوصا الان که این ویروس وارد ایران وشهرقم هم شده بود...
روزها درپی هم میگذشت ...
وتماسهای علی هم قطع شده بود,بچه ها بد قلقی میکردند وحال روحی و روانی من هم تعریفی نداشت.
بیماری کویید۱۹یا همان کرونا درایران و جهان غوغا به پا کرده بود وهرروز قربانی میگرفت ,پزشکان توصیه به خانه نشینی وقرنطینه میکردند.
چون ویروس ناشناخته بود پس روش مقابله با آن هم ناشناخته بود, فقط میتوانستیم پیشگری کنیم .
من وبچه ها از خانه خارج نمیشدیم,
درخانه, سرخودم را با اموزش وحفظ قرآن به بچه ها واموزش خواندن ونوشتن ومعارف زندگی به زهرا ,گرم میکردم.
حقوق علی که هرماه به حسابش میامد کفاف زندگیمان را میداد,اما خرید مایحتاج زندگی با خودم بود.
هنگام بیرون رفتن ,اصول بهداشتی را رعایت میکردم ,هرچند که ته قلبم این بود, این بیماری ویرانگر توطیه ایست کثیف برای تغییر سبک زندگی اسلامی مردم وازطرفی مردن وکم شدن مردم ,خصوصا کشورهای اسلامی وجهان سوم وهمچنین لنگ شدن چرخ اقتصادی کشورهای بزرگی مثل چین و ژاپن...
واضح بود که این یک ترور بیولوژیک هست, تروری که ادامه ی طرحهای قبلیشان مثل واکسیناسیونها وتغییر ذائقه ملت وانحراف نسلهای پاک بود ولی ایناراین ترور,به یک باره ودسته جمعی باید صورت بگیرد,انگار این شیطان پرستان کاسه ی صبرشان لبریز شده بود...
ولی ته دلم میگفت انتهایش شیرین است وبه قول ایرانیها(عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد)
درست در همین اوضاع واحوال بود
که زینب درحین بازی با حسن وحسین از روی مبل افتاد واز درد دست ,آهش به آسمان رفت.وقتی وضعیت دستش رابررسی کردم,طبق اموزشهای پزشکی که داخل تلاویوو دیده بودم,بهم محرز شد که مچ دست بچه شکسته,باید طوری بی حرکتش میکردم,به ناچار حسن وحسین راسپردم دست زهرا وزینب را با خودم به درمانگاه نزدیک خانه بردم.
چشمم به گنبد وبارگاه حضرت معصومه س افتاد,اشکهایم جاری شد,صحن وسرایی که روزگاری مأمن وملجاء شیعیان ودرماندگان بود, با درهای بسته وخالی از زایر خودنمایی میکرد....
اهسته باخود زمزمه کردم:
_چرا؟خدا چرا؟؟به چه گناهی باید برسر بندگانت اینچنین اید؟؟خداوندا هنوز کاسه ی صبرت لبریز نشده؟؟
عجب صبری خدا دارد....
💫ادامه دارد ....
🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃
🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃
🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃
🕋فصل دوم
🕋رمان جذاب #از_کرونا_تا_بهشت
🕋قسمت ۲۷ و ۲۸
دو روز بود که دست زینب را گچ گرفته بودیم که به پیشنهاد بچه ها خورش,قورمه سبزی بار گذاشتم,اخه بچه ها خیلی این غذا رادوست داشتند,البته علی هم یکی از طرفداران پروپا قرص این غذا بود.
آخ علی,علی...اگه الان اینجا بود میگفت:_به به بانووو چه بویی راه انداختی,فکر ناخنهای ما راهم میکردی هااا که بااین غذا میخوریمشان....
درهمین حین ,زینب امد طرفم وگفت:_مامان غذا چی داریم؟؟
با تعجب نگاهش کردم وگفتم:
_یعنی بااین بوی خوشی که توخونه پیچیده نفهمیدی؟
زینب:
_نه مامان از کجا بدونم؟
فکر کردم زینب داره خودعزیزی میکنه , بوسیدمش وگفتم:
_قورمه سبزی که دوست داری گذاشتم.
زینب:
_الکی نگو مامان,اصلا هیچ بویی نیست.
خدای من ,این چی داشت میگفت؟!
فوری شیشه گلاب را برداشتم وگفتم :_دهنت راباز کن عزیزم ,چشات هم ببند,یه چی میریزم داخل دهنت ,اگه گفتی که چه مزه وبویی میده,منم یه جایزه خوب بهت میدم.
زینب دهنش رابازکردوچشاش رابست,گلابها راقورت داد وگفت:
_اصلنم بوومزه نداره,اب دادی به من,مامان کلک زدی بهم هااا
خدای من چی داشت میگفت؟؟
از داروهای امام کاظم ریختم داخل دهنش, بدون اینکه مثل قبل بالا بیاره وبهانه بگیره, خوردشان وبازهم گفت که هیچ بوومزه ای ندارد.
بچه حس بویایی وچشاییش را از دست داده بود.اول فکر کردم عوارض داروهای مسکنی هست که به خاطر دستش بهش میدم اما بعد...
چند ساعت گذشت واحساس کردم صورت زینب گل انداخته,اومدم دمای بدنش را بگیرم,خیلی داغ بود,بچه,چهل درجه تب داشت.
فوری اتاق زینب راجداکردم,
زینب که حالا بی حال گوشه ای افتاده بود را بردم روی تختش خواباندم,کل خانه را با دود اسپند واسپری گلاب ضدعفونی کردم.
به بچه ها سپردم هیچ کس به اتاق زینب داخل نشه,زینب را پاشویه کردم.چادرم را سرم انداختم وفوری,به سمت طب الصادق حرکت کردم.
خدایا بچه ام را از تومیخوام...کمکم کن,حالا دیگه مطمین بودم زینب کرونا گرفته,بااین دست شکسته وبدن ضعیف...خدایا به دادم برس.
پزشک گیاهی طب الصادق دارویی داد که از سیروسداب وگردو وانجیر تشکیل شده بود, داد وگفت هرشش ساعت یکبار بهش بدم, داروی امام کاظم هم داد تا هرشب بهش بدم وتوصیه کرد از داروهای زینب به بقیه ی بچه ها هم بدم وخودم هم بخورم,ودراخر گفت خانه رامدام بااسپند وگلاب ضدعفونی کنم واگر تنگی نفس عارض شد بخورجوش شیرین بگیریم وبرای تبش هم توصیه کرد با آب ونمک دریا ویا آب وسرکه خانگی ,بچه را پاشویه دهم....
بدوو وباقدم هایی بلند خودم رابه خانه رساندم...
💫ادامه دارد ....
🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃
🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃
🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃
🕋فصل دوم
🕋رمان جذاب #از_کرونا_تا_بهشت
🕋قسمت ۲۹ و ۳۰
زینب همچنان درتب بالا میسوخت,
شب تا صبح کنارتختش مدام پاشویه اش کردم,تبش میافتاد وبعداز یک ساعت دوباره روز از نو وروزی از نو...
تمام کارم شده بود پرستاری از زینب وتمام امور خانه را وکارهای حسن وحسین را سپرده بودم دست زهرا....
زهرا این دختر زیبایم مثل مادری دلسوز به بچه ها میرسید ,حتی بااین سن کمش , پخت وپز هم میکرد...خدایا شکرت که هست, خدایا شکرت که زهرا را دارم.
یک شبانه روز دیگه تبش ادامه داشت و بعدش قطع شد,اما بدن درد وبی قراری عارض وجودش شد,زینب از درد ناخوداگاه گریه میکرد واز بی قراری با پاهای نحیف و بدن ضعیفش دور تا دور اتاق میچرخید ومن هم تنها کاری که میتونستم بکنم این بود که زجرکشیدن دخترم راببینم واشک بریزم... خدا لعنت کند شیطانهای انساننما را که از زجرکشیدن مردم ومردن ملت لذت میبرند, خدا ریشه کنشان کند...
من از زینب مستأصل تربودم,
دم نوش گیاهی و آرامبخش را که خواباور بودند,به خوردش میدادم تا لااقل خواب برود وکمتر زجر بکشد.
تااینکه نزدیک غروب ,ارام گرفت وراحت خوابید.خوشحال بودم,فکر میکردم تمام شد, زینب خوب شد..اما....
نماز مغرب وعشا راکنارتخت زینب خواندم , با دیدن زینب که در آرامش خوابیده,اهسته بیرون رفتم.غذای بچه ها را دادم ودوباره برگشتم کنار زینب,نزدیک تخت روی زمین نشستم وختم صلوات برداشتم,خیالم راحت بود که جگرگوشه ام خوب شده,نفهمیدم کی سرم روی تخت افتاد وبه خواب رفتم,
با صدای خرخری از خواب پریدم.
چراغ خواب راروشن کردم ازصحنه ای که میدیدم ترس برم داشت.خدای من صورت زینب کبود شده بود وتنفسش سنگین,انگار چیزی روی قفسه ی سینه اش سنگینی میکرد, انگار بچه در اغما فرورفته بود و نفسهای اخرش را میکشید,دست پاچه بودم
به سمت داروهای گیاهی رفتم,روغن سیاهدانه به شقیقه ها وزیر بینی اش مالیدم,هیچ تغییری نکرد حتی هیچ عکسالعمل وحرکتی هم نشان نداد,از طب نوین وطب اسلامی هرچه میدانستم انجام دادم,روغن بنفشه,ویسک,روغن پونه و... هیچ کدام ,کمترین اثری نکرد,باید کاری میکردم,اما چکار؟
در این دیار غربت,بدون حضور علی... وازهمه مهم تر این نصفه شبی به کجا بروم ودست به دامان کی بزنم.
وضوگرفتم دورکعت نماز صاحب الزمان خواندم, به سجده رفتم,زار زدم,گریه کردم,از حجت زنده ی خدا کمک خواستم
وگفتم:
_مگر نگفتی حواست به شیعیانت هست؟من هم شیعه ی جدت علی ع هستم,من هم عاشق ودلباخته ی امدنت هستم... دخترم از دستم رفت...دستم رابگیر تا تربیتشان کنم برای سربازیت...دستم رابگیر تا تمام زندگی ام راوقف ظهورت کنم.
با صدای اذان صبح,سراز سجده برداشتم ومشغول خواندن نماز شدم,بعداز نمازم برای خدا درد دل کردم:
_خدایا کم زجر کشیدم؟درد هجران عباس کم بود؟درد بی خبری ازعلی کم است؟خدایا به درد فقدان این یکی مبتلایم نکن....
حواسم نبودکه با صدای بلند واگویه میکنم, چشم که بازکردم ,حسن وحسین وزهرا با چشمان اشکالود,جلوی در نظارهگر حرکاتم بودند...
اشاره کردم به طرفشان,بچه ها وضو بگیرید ودعا کنید زینب خوب شود.به امید اینکه معجزه ای شده باشد,
به طرف زینب رفتم....نه ...بچه ام هنوز کبود بود و تنفسش سنگین..
نمیتوانستم دست روی دست بگذارم باید کاری میکردم...
💫ادامه دارد ....
🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتی اگه بادمجونم دوست نداری، عاشقش میشی🍆🍆🍆🍆
🥮••🍹•» ☕️🧁 «•🍹••🥮
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گردو پلو 😋
.
.
ملزومات:🍗🧅🍚🥜
.
۲ پیمانه برنج
۱ پیمانه گردو
۳ تکه ران مرغ
۱ عدد پیاز
۱ پیمانه در مجموع زرشک وکشمش
نصف ق غ کره
ادویه: کمی زیره، کمی دارچین، فلفل سیاه
نمک و زعفران
.
.
پخت مزغ:
ی دونه پیاز درشت خرد کردم، مرغارو روش چیدم، کمی روغن ریختم تفت دادم، با نمکو فلفل سیاه و برگ بو پختم، آبش که کشیده شد و کاملا پخت ریش ریش کردم. رونمرغ نرم تر هست، ولی با سینه و فیله مرغ هم خیلی لذیذ میشه😋
🥮••🍹•» ☕️🧁 «•🍹••🥮
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
عدس پلو مغان یا دشت مغان😋
.
مواد لازم:
برنج ۴ پیمانه
عدس ۱ پیمانه
گوشت چرخ شده ۳۰۰ گرم
سبزی قرمه سرخ شده ۲۰۰ گرم
پیاز بزرگ ۱ عدد
ادویه: زردچوبه، فلفل قرمز، فلفل سیاه، دارچین، کمی زیره سبز
نمک و زعفران به میزان لازم
.
.
طرز تهیه:
بعد از سبک شدن پیاز، ادویه ها رو چندثانیه تفت داده، و گوشت رو اضافه کنید، نمکو سیزی قرمه و عدس پخته هم اضافه کنید و به همراه زعفران بزارین لابلای برنج تا دم بکشه.
.
.
✅ این غذا هرچی تندتر باشه لذیذتر هست.
✅زرشک جز ترکیب اصلی این غذا نیست، ولی برای تزیین استفاده کنید. ترکیب مزه هاشون باهم خیلی لذیذ میشه.
✅ برنج حتما کمی زنده ار باشه تا درنهایت خمیر نشه
✅ حتما یکم آب قبل از دم کشیدن اضافه کنید، تا برنج خشک نشه. من داخل همون تابه آب ریختم و اضافه کردم برای همین تهدیگ یکم سبز شده😉
🥮••🍹•» ☕️🧁 «•🍹••🥮
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
❖
یاﺩﺕ ﻫﺴﺖ ﻣﺎﺩﺭ ...؟؟؟
ﺍﺳﻢ ﻗﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻰ ﻗﻄﺎﺭ، ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ، ﻛﺸﺘﻰ ...
ﺗﺎ ﻳﻚ ﻟﻘﻤﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﻡ ﺷﺪﻯ ...
ﺧﻠﺒﺎﻥ ،ﻣﻠﻮﺍﻥ، ﻟﻮﻛﻮﻣﻮﺗﻴﻮﺭﺍﻥ ...
ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻴﮕﻔﺘﻰ : ﻋﺰﻳﺰﻡ، ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭ ﺗﺎ ﺯﻭﺩ
ﺑﺰﺭﮔﺸﻰ ﺁﻗﺎ ﺷﻴﺮﻩ ﺷﻰ ...
ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ، ﺗﻮ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ...
ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﻗﻮﻯ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ، ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﺿﻌﻴﻒ ...
ﻛﺎﺵ ﻣﻦ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﻤﻴﺸﺪﻡ ﺗﺎ ﺗﻮ
ﻫﻤﻮﻧﻄﻮﺭ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﻤﺎﻧﻰ ...
ﻛﺎﺵ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﻗﻮﻯ ﻧﻤﻴﺸﺪﻡ، ﻛﻪ ﺍﻻﻥ ﺿﻌﻒ
ﺭﺍ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺯﻳﺒﺎﺕ ﻧﺒﻴﻨﻢ ...
ﺩﺳﺘﻬﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﻴﻜﻨﻢ، ﺗﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ
ﺧﻮﺏ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﺩ ﺍﻭﺭﻡ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﻪ ﺧﻤﯿﺪﻩ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ ...
❖
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
خریدکردن یکی ازعادتهای زنان است باعث شادی خانمها میشود،مردان آنچه راکه نیازدارند میخرند اما زنان آنچه راکه دلشان میخواهد!پس خریددر مردان یک هدف وبرای زنان یک تفریح لذتبخش است.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
••••❥⊰🕸🐚JOiN👇🏻
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
#سیاستهای_دوران_نامزدی
#کادو دادن خیلی خوبه اما 👈 حد و اندازه داره...
❌به هیچ وجه قرار نیست همون روزهای اول همه پس اندازتون رو بدید ادکلن و #پیراهن مارک دار و کیف پول چرم گاومیش! و کفش پوست مار بخرید!!
👈بازی را یادتان نرود
🔺اول باید او برای شما کادو بخره، اولین کادو و دومی و #سومی رو که خرید شما هم دست به جیب بشید..
👈یک هدیه پایینتر از هدیه طرف مثل یه کتاب یا خودکار یا خودنویس بخرید یا یک شاخه گل..
اولین کادو به هیچ وجه نباید گرانقیمت و آنچنانی باشه. بعدها کلی وقت دارید تا براش کادوهای گرانقیمت و برند و مارک دار بخرید.
💯روز تولدش رو ھم لطفا منفجر نکنید!
یک تبریک #سادہ با یک کادوی کوچیک کافیه..
❌واقعا بعضیا مرد رو با #زیاده_روی هاشون خفه میکنن. مواظب باشید.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
••••❥⊰🕸🐚JOiN👇🏻
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
◽️داشتن بهترین رابطه با همسر
▫️تا زمانی که شما با خودتان درگیری های احساسی و فکری دارید نمی توانید رابطه احساسی خوبی را پیش ببرید. تفاوت های یکدیگر را درک کنید. تفاوت های همسرتان را بپذیرید، این تفاوت هاست که باعث پیشرفت و تحولات در زندگی می شوند.
▫️برای رابطه عاشقانه هدفی تعیین و برای آینده برنامه ریزی کنید و خودتان را برای رابطه طولانی مدت آماده کنید. حامی یکدیگر باشید و یکدیگر را مورد سرزنش قرار ندهید. به یاد داشته باشید شما در کنار هم قرار گرفته اید و نه رو به روی یکدیگر.
▫️دعوا اتفاق می افتد اما مهم این است که با احترام به همسر حلش کنید. بیشترین علت بروز طلاق به دلیل تحقیر و عدم احترام به یکدیگر است، اغلب در دعوا ما زیاده روی می کنیم که به رابطه آسیب جدی وارد می کند. از موقعیتهای مخاطره آمیز دوری کنید.
▫️اگر می دانید شرکت در برخی دورهمی های دوستانه، همسرتان را ناراحت می کند، یا از این کار اجتناب کنید یا پیش از اقدام با او درمیان بگذارید و اگر الزام خاصی برای حضور در آن جمع وجود دارد، حتما کنار همسر خود باشید و مدام به او توجه کنید.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
••••❥⊰🕸🐚JOiN👇🏻
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
#کودکانه
والدین غرق در فضای مجازی، کودکان تشنه توجه
بسیاری از والدین بیش از اندازه در فضای مجازی غرق شدهاند. کودکان در زندگی به توجه پدر و مادر خود نیاز دارند و اگر این توجه و محبت را از والدین خود دریافت نکنند در دنیای مجازی و شبکههای اجتماعی به دنبال توجه، محبوبیت و دیده شدن میگردند. فراموش نکنیم که محبت و دریافت توجه نیاز بنیادی کودکان است و باید نیازهای کودکانمان را دریابیم.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
‼️فرزندتان را با هیچ کس مقایسه نکنید.
یکی از بدترین کارهای ممکن این است که آثار خلاقانه او را با خواهر یا برادر یا دوستانش مقایسه کنید و به او سرکوفت بزنید.
هیچ گاه از جملاتی مانند «تو هیچ وقت نمی توانی مثل خواهرت داستان های خوبی تعریف کنی» یا «چرا سعی نمی کنی مثل برادرت نقاشی های زیبایی بکشی؟» استفاده نکنید. این کار به معنای واقعی خلاقیت را در وجود کودکان نابود می کند.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
در تربیت فرزند دیگران حتی نوه هایمان هیچ دخالتی نکنیم.
هرگاه برای تولد بچه ای کادو میبرید اگر خواهر، برادری دارد حتما برای آنها هم چیزی ببرید.
هرگز برای بچه ها تفنگ و اسلحه هدیه نبرید!
هدایایی را که برای ما مناسب نبودند به دیگران هدیه نکنیم.
هدیه مناسب ببرید نه گران! طوری که هدیه گیرنده نگران تلافی آن شود!
در مکان های عمومی اگر فرد سالمندی ایستاده شما ننشینید.
درمترو و اتوبوس به افراد زل نزنید.
موقع رانندگی داخل ماشین بغلی را نگاه نکنید.
وقتی چراغ سبز میشود با بوق اعلان نکنید.
وقتی دوستانتان را بعد مدتی میبینید، هرگز نگویید: چقدر پیر شدی؟ یا ازبین رفتی!!
باران که می آید کنار پیاده رو ها آهسته برانیم
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
💢رفتارهای اشتباه در کودکان و شیوه برخورد با آنها ؛ در کودکان رفتارهای اشتباه زیر شایع است مثل:
●دست کردن در بینی
● انگشت مکیدن
●ناخن جویدن
●در دهان کردن اشیاء
● کندن پوست لب یا ناخن
●دستکاری کردن اعضای بدن
●تماس پوستی
بهترین عکسالعمل چیست؟
✅ ابتدا حواس کودک را پرت کنید.
✅ به او پیشنهاد جایگزین دهید.
✅دستهایش را مشغول کنید.تا کمکم ترک کند.
مشغول کارهایی مثل سفال، رنگ انگشتی، نقاشی، خمیر بازی، توپ بازی کنید.
🚫دائم به کودک تذکر ندهید که دستت را در بیار؛ زیرا حساسیت شما سبب اضطراب او میشود و تشدید میکند.
⚠️گاهی علت اصلی این رفتارها اضطراب است، پس اگر ادامه دارد به مشاور یا روانشناس مراجعه کنید.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
◽️داشتن بهترین رابطه با همسر
▫️تا زمانی که شما با خودتان درگیری های احساسی و فکری دارید نمی توانید رابطه احساسی خوبی را پیش ببرید. تفاوت های یکدیگر را درک کنید. تفاوت های همسرتان را بپذیرید، این تفاوت هاست که باعث پیشرفت و تحولات در زندگی می شوند.
▫️برای رابطه عاشقانه هدفی تعیین و برای آینده برنامه ریزی کنید و خودتان را برای رابطه طولانی مدت آماده کنید. حامی یکدیگر باشید و یکدیگر را مورد سرزنش قرار ندهید. به یاد داشته باشید شما در کنار هم قرار گرفته اید و نه رو به روی یکدیگر.
▫️دعوا اتفاق می افتد اما مهم این است که با احترام به همسر حلش کنید. بیشترین علت بروز طلاق به دلیل تحقیر و عدم احترام به یکدیگر است، اغلب در دعوا ما زیاده روی می کنیم که به رابطه آسیب جدی وارد می کند. از موقعیتهای مخاطره آمیز دوری کنید.
▫️اگر می دانید شرکت در برخی دورهمی های دوستانه، همسرتان را ناراحت می کند، یا از این کار اجتناب کنید یا پیش از اقدام با او درمیان بگذارید و اگر الزام خاصی برای حضور در آن جمع وجود دارد، حتما کنار همسر خود باشید و مدام به او توجه کنید.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
••••❥⊰🕸🐚JOiN👇🏻
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
🟣رفتار پدر با دختر باید چگونه باشد؟
🔻دخترتان بیش از هر چیزی، نیاز به محبت پدرانه دارد؛ بیشتر از وسایل و هدایایی که برایش میخرید یا چیزهایی که به او یاد میدهید، دخترتان نیاز به عشق و محبت شما دارد. شما در انتخاب شریک زندگی آیندهی او تأثیر میگذارید.
🔻دخترها نظارهگر رفتار پدرها با مادر هستند. وقتی پدر خانواده به همسر خود عشق بورزد، برای او وقت بگذارد، او را به مسافرت ببرد و به بچهها نشان بدهد که مادرشان اولویت بالاتری نسبت به آنها دارد، کودک متوجه میشود که در آینده با اون نیز چنین رفتاری خواهد شد و متوجه میشود که مردها از سیاره ی دیگری نیامده اند و در زندگی مشترک اساس روابط احترام و عشق متقابل است.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
علت نعوظ آلت جنسی در نوزادان پسر
گاهی مامان های پسر دار ممکنه ببینن که کوچولوشون دچار نعوظ شده باشه، این هم میتونه براشون جالب و شایدم یکم نگران کننده باشه که چرا این اتفاق افتاده؟ و الان جای نگرانی هست یا نه؟
نعوظ آقا پسرا حتی توی چند روز اول تولدشونم هم ممکنه اتفاق بیفته که به خاطر هورمون های مادر پسری بعد از تولده که بعد از چند روز خودشون ناپدید میشن
تا دو سالگی گاهی هم ممکنه وقتی دارین پوشکشو عوض میکنین ببینید نعوظ کرده که عموما این نعوظ بخار پر شدن مثانه است و چون پوشکشو باز می کنین و یکم هوای خنک تر به آلت میخوره تحریک میشه و جیش می کنه گاهی هم که یکم غذاش اذیتش میکنه و یبوست میگیره چون یکم سیستم عصبی جنسیش از داخل بدنش تحریک میشه ممکنه کمی نعوظ داشته باشه که مامانای گلم جای نگرانی هم نیست
اما از سه چهار سالگی به بالا که این پسرای شیطون یکم کنجکاویشون گل می کنه و می خوان بدنشونو بشناسن چه توی حموم و چه توی خونه ممکنه دست به آلت جنسیشون بزنن و اونو تحریک کنن که به نغوظ برسه اینجا شما نباید برخورد تندی بکنید که اون احساس کنه وای چی پیدا کردم که مامان انقدر چشاش گرد شد (و بخواد دوباره تکرارش کنه برای جلب توجه) نه سریع حواسشو پرت کنید مثلاً بدو بیا یه مورچه پیدا کردم و بعد یه چی بدین دستش تا دست کنجکاوش بیکار نباشه و دوباره فیلش یاد هندستون نکنه.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
دل کودکتون رو نشکنید
وقتی میگی؛ اه یه بار نشد یه کاری و درست انجام بدی
وقتی میگی؛ یه روز خوش ندارم از دست تو توی این زندگی به خدا ذله شدم از دستت
وقتی میگی؛ کاش تو هم مثل پسر خاله ات یکم به فکر درس و مشقت بودی
وقتی؛ جلوی بقیه دعواش می کنی و کتکش میزنی
یادتون باشه؛ دل بچه ای که میشکنه شاید با هیچ بوس و نوازشی دیگه خوب نشه.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب #از_کرونا_تا_
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃
🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃
🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃
🕋فصل دوم
🕋رمان جذاب #از_کرونا_تا_بهشت
🕋قسمت ۳۱ و ۳۲
اشعه های,خورشید تازه از,مشرق سرزده بود که چادربه سرکردم به سمت عطاری به راه افتادم,دعا میکردم عطاری باز باشد,اخه دیگه چاره ای نداشتم,به علم پزشکی غربی , هیچ اعتقادی نداشتم ومیدانستم اگر فرزندم را به بیمارستان ببرم,اخرش نعشش را تحویلم میدهند ,پس تنها راه چاره ام همین بود.
عطاری روبروی حرم حضرت معصومه س بود, خیابانها وکوچه ها به دلیل صبح زود وهم قرنطینه,خلوت بود وعابری به چشم نمیخورد.
وقتی جلوی عطاری رسیدم وبا در بسته اش مواجه شدم,انگار سطل سردی اب به سرم ریختند.
نگاهم به در بسته ی حرم کشیده شد ,
به سمت سکوی کنار در رفتم وروی سکو نشستم,چشمم از در بسته به سمت عکسی از,سردار که بالبخندی برلب ,انگار با ادم حرف میزدوکناردر اویزان بود, کشیده شد.
نگاهش کردم
واز هرم اتش درونم عقده رابر سر سردار دلم خالی کردم وگفتم:
_بخند سردار,بخند...چرا نخندی؟؟جایت درجوار رحمت حق ودرمحضر مولا علی ع راحت راحت است...چرا دعا کردی که خدا به سوی خودش ببردتت,چرا مرگ وشهادت را دراغوش گرفتی؟به خدا که امنیت دنیا با رفتنت ,پرکشید ورفت,توخود خوبمیدانستی که از اولیاالله هستی وباوجود تو رحمت خدا هم برما جاری میشود,فکر ما را نکردی و رفتی؟ نگفتی این سیل دلدادگانت بعداز توچه کنند؟؟
دوباره نگاهم به دربسته ی حرم خورد
با حرصی بیمارگونه به طرف در حمله کردم, دستگیره در رامحکم میزدم وفریاد میزدم:_باز کن در را,جوابم رابده,من هم مثل شما غریبم دراین دیار,بازکن در را ای عمه ی شیعیان, عمه جان دخترم را دریاب...نذرم راقبول کن...شفایش رابده تا سربازی کند برای مهدی غریبت....
همینجور که گریه میکردم با صدای یک اقایی به خود امدم.
سید بزرگواری بود که گفت:
_چه شده خواهر؟
ماجرای زینب را گفتم,
اقا سید با ارامشی که ادم را ارام میکرد,در کیفش راباز کرد,کاغذی کوچک را به طرفم داد وگفت:
_این حرز کامل معصومین است,به گردن دخترت اویزان کن, بااعتقادکامل سوره ی حمد رابخوان به جان فرزندت فوت کن , انشاالله خدا شفای عاجل عنایت میکند.
با عجله بدون اینکه تشکری کنم,به سمت خانه حرکت کردم ,دربین راه از سوپری مقداری جوش شیرین تهییه کردم...
دوباره با دوو خودم رابه خانه رساندم.
زهرا وحسن وحسین جلوی در اتاق نشسته بودند ومشغول خواندن قران برای شفای خواهرشان بودند,دلم از دیدن این صحنه شکست,درحالی که اشک میریختم به سمت اتاق رفتم,بچه ها که انگار من معجزه میکنم,طوری نگاهم میکردند که دلم آب میشد وطاقت نگاهشان رانداشتم.
زینب هیچ تغییری نکرده بود,
درحالی که حرز را داخل پارچهایمیپیچیدم به زهراگفتم دستگاه بخور رااب کند وبرایم بیاورد.حرز رابه گردن زینب کردم ودستگاه بخور را که جوش شیرین داخلش ریخته بودم ,روی میز کنار تخت زینب گذاشتم , زینب را به بغل گرفتم وسرش راطوری قراردادم که بخار جوش شیرین داخل بینی اش برود.یک ساعتی این کار راکردم ,که متوجه شدم ,رنگ صورت زینب , برگشته... تنفسش بهتر شده بود اما طبیعی نشد.
باز هم خدارا شکر....
از روی تخت بلند شدم ,زینب راخواباندم.
کنارتخت نشستم وبا حضور قلب شروع به خواندن سوره ی حمد وفوت کردن به سمت زینب شدم.
💫ادامه دارد ....
🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃
🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃
🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃
🕋فصل دوم
🕋رمان جذاب #از_کرونا_تا_بهشت
🕋قسمت ۳۳ و ۳۴
علی بود با لبخندی به طرفم میامد,عباس هم کنارش بود,یکدفعه با صدای ضعیفی که آب طلب میکرد ,تصویر علی وعباس رنگ باخت ,از خواب پریدم.
عه من کی به خواب رفتم؟
زینب چشماش را باز کرده بود واب میخواست.. باورم نمیشد,سرش راغرق بوسه کردم واز ته دل خداراشکر کردم.
لیوان ابی ریختم وکمی لبهاش راخیسکردم, جلوی در حسن وحسین وزهرا با نگاهی که خوشحالی ازش میبارید تعقیبم میکردند.
به زهرااشاره کردم:
_زهرا جان دخترم یک لیوان شربت عسل باگلاب برام بیار...
دخترم از خوشحالی به دقیقه نکشید که شربت رابه دست رساند,قاشق قاشق شربت را دردهان زینب میریختم وباهر قاشقی که زینب میخورد لبخند من وبچه هایم پر رنگ تر میشد....
خدا راشکر به خیرگذشت...
زینب تا چند روز بعدش سرفه خشک میزد وبعدهم خوب شد,اما عجیب این بود که نه من ونه بقیه ی بچه ها طوریمان نشد واین بیماری رانگرفتیم وشاید هم گرفتیم وخیلی محرز نشد.
با خیال راحت روی کاناپه ی انتظار نشسته بودم وبعداز چندین روز بی خبری,صفحه گوشی را روشن کردم وصفحات مجازی را نگاه کردم,همه اش از کرونا بود وکرونا...
عه اینجا را...یه ایمیل ناشناس...
یعنی چیه؟بازش کردم....باورم نمیشد..
ادرس ایمیل نا اشنا بود اما حرفی که زده بود خیلی اشنا بود(بشین روی کاناپه ی انتظار ومنتظر خبرهای خوش باش)
به خدا این حرف علی هست,اخه کاناپه انتظار یه حرف,یه رمز بین من وعلی بود.
پس خبرای خوش در راهه,حتما عباس را پیدا کرده,حتما قراره باهم بیان....
سریع از جایم بلند شدم,
باید کل خانه را گردگیری میکردم,باید خونه مثل دسته ی گل میشد,اخه میهمون عزیزی قراره بیاد,عباسم...پسرعزیزم بعداز چندین ماه دوری ,وعلی این مرد زندگی من,قراره بیان...
به بچه ها چیزی نگفتم,
اخه اگر یک درصدهم احتمال میدادم که نیان,اونموقع این بچه ها ضربه میخوردند.
اما بچه ها از جنب وجوش بی موقع من وخوشحالی بیش از اندازه ام حتما حدس میزدند که ,خبری شده...
دو روز از موقعی که ایمیل علی به دستم رسیده بود ,میگذشت ودیگه خبری نشد که نه شد,گوشی از دستم نمیافتاد مگر زمانی که میخواستم بخوابم ,همش منتظر بودم, واقعا درد انتظار سخته وجانکش,
باخود فکر میکردم اگه اینجوری که من انتظار خبری از علی راداشتم ,کل عمرم انتظار مهدی زهرا س رامیکشیدم وخودم رااماده میکردم برای,ظهور وپذیرایی از حضرتش,الان سالها بود که حضرت ظهور کرده بود,حیف که ما کم کاری میکنیم و...
نماز شبم چنددقیقه قبل از اذان صبح تمام شد,نماز صبحم راخواندم ورفتم طرف آشپزخانه تا بساط صبحانه را فراهم کنم.
قبل از رفتن ,طبق معمول این چند روزه,وارد صفحات مجازی شدم....
با دیدن عکس روی چندتا خبر داخل صفحه ها وعبارت زیرش,زانوهام شل شد ورعشه تمام بدنم راگرفت.
💫ادامه دارد ....
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃
🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃
🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃
🕋فصل دوم
🕋رمان جذاب #از_کرونا_تا_بهشت
🕋قسمت ۳۵ و ۳۶
عکس علی بود با پیراهن سفید وچفیه ای برگردنش,لبخندی به لبش که چهره اش را آسمانی کرده بود.زیرعکس با عبارت عربی وهم فارسی نوشته بود(علی جان شهادتت مبارک)
گوشی رابارها وبارها بوسیدم ,
گریه امانم رابریده بود,دوباره غرق تماشای علی شدم,تصویرعلی وگوشی دستم,کدر وکدرتر شد وهمه جا را تاریکی فراگرفت.
چشام راکه باز کردم,
نور لامپ اتاق ,چشام را زد,اتاق خودم بود,اتاق من وعلی,سرم رابه طرف راستم چرخاندم,این که عباس بود...حتما هنوز درعالم خواب و بی هوشیم....عباس کجا بود,اوهام هست.
دستان کوچک عباس دست من را گرفت وبوسه به دست وصورتم زد....خواب نیست...به خدا بیدارم...اینم عباس من است,
به شدت از جایم بلندشدم که سوزشی در دستم پیچید وسوزن سرم کشیده شد, عباس را دراغوش گرفتم از بالای سرش اطراف را درجستجوی علی, نگاه میکردم.به خودم امیدمیدادم که آن عکس وخبرشهادت علی جزیی ازخوابم بوده است.
اما همه بودند وعلی نبود.
بعدها برایم گفتند که علی,عباس رانجات میدهد وخودش شهید میشود,اما من باورم نمیشود,احساس درونم میگفت یه چیزی غلط هست وعلی زنده است,اخه ادم بایه عکس وخبرکه شهیدنمیشه,میشه؟!
نه پیکر علی رابه من دادند ونه خاطرهای از شهادتش ونه وسایلش,فقط گفتند علی شهید شده.....
نمیدانم تخیلات است یا واقعا وجود دارد, ازخانه که بیرون میروم,گاهی احساس میکنم کسی تعقیبم میکند وهمیشه به خودم قبولاندم که کسی به فکرماست و حواسش,پیش ماست وان کس از نظر من ,فقط علی است وعلی است.
امروز اول ماه رجب است,
کلی کار دارم,باید به وب سایتم ,سری بزنم, صفحات مجازی هم مانده اند....
هنوز کرونا درجهان غوغا میکند ,نه درمانی برایش کشف شده ونه دارویی,از هرطرف دنیا اشوبی سرمزند,امریکا این شیطان بزرگ درگیر جنگهای داخلی شده,ملک سلمان به درک واصل شد وبن سلمان تکیه برتخت پادشاهی زده وبا شاهزادگان دیگرسعودی درجنگ وستیز است,کل دنیا بهم ریخته,انگار جهان ابستن حوادثی نو است ومنتظر اتفاقی بزرگ...
من برای ادای نذرم دیدم بهترین فرصت است به قول ایرانی ها ,عدو شود سبب خیراگر خدا خواهد.
وب سایتی بازکردم صفحه های مجازی زیادی در نرم افزارهای جهانی بازکردم وبا چهار زبان عربی,عبری,فارسی وانگلیسی که بلد بودم شروع به تبلیغ دین ومذهبم وامام زمانم نمودم,
نام وبسایت وتمام صفحه های مجازیامرا گذاشتم(ازکرونا تابهشت)روزانه میلیونها نفر ازسراسر جهان از این صفحه هابازدید و پیگیری میکنند.خیلی از بچه شیعه ها هم به همین کار رو اوردند.
با خطی بزرگ ورودی,صفحه ام نوشتم (درمان کرونا وتمام دردهای این دنیا,جنگ وظلم وستم,فقط وفقط باعلم الهی منجی دنیا,امام مهدی عج است,علم اوعلم مطلق وگرفته شده ازعلم خداست,علمی که به گفته ی حضرتش اگر۲۷حرف باشد,بدون منجی فقط دوحرفش شناخته شده وبس)
توضیحات مفصلی راجب به مقوله ی مهدویت ونجات دنیا به دست حجت زنده ی خدا برروی زمین,با زبانهای مختلف نوشتهام وهرروز مطلب جدیدتری اضافه میکنم.
امروز روز موعوداست,
روز اول رجب ومن وتعدادی دیگراز بچه شیعه ها میخواهیم کاری بزرگ انجام دهیم,به قول ایرانیها,کاری میکنیم کارستان....همه وهمه دراین کارعظیم باید شرکت کنند...مطمینم که اثری فوق العاده دارد
💫ادامه دارد ....
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃
🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃
🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃
🕋فصل دوم
🕋رمان جذاب #از_کرونا_تا_بهشت
🕋قسمت ۳۷ و ۳۸
روزی کتاب کمال الدین شیخ صدوق رامیخواندم که به این مطلب برخوردم:
خداوند به جهاتی بنی اسرائیل را عذاب نمود به اینکه، ۴۰۰ سال پیامبری برایشان نیامد.
۲۳۰ سال گذشت، خیر و برکت کم شد و مردم تصمیم گرفتند با ناله و ضجه برای فرج منجی دعا کنند.
خداوند به خاطر پشیمانی عمیق آن ها ۱۷۰ سال باقیمانده را بخشید و حضرت موسی ظهور کرد و آن ها را از دست فرعون نجات داد.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
شما هم همین گونه اید اگر به جِد دعا کردید و گریه را همراهش نمودید فرج حاصل می شود وگرنه، نه.
همانطور که امام صادق ع فرمودند,
تاریخ مدرسه ایست که باید از ان درس گرفت ودرسی که ازاین واقعه گرفتم مرا وخیلی از شیعه ها را برآن داشت تا یک زمانی رامشخص کنیم وتمام کسانی که مطالب ماراپیگیری میکنند درساعتی مشخص درهرجای جهان که باشند,باهر زبان ومرام ودین ومسلکی,منجی دنیا را از خدا بخواهند ومطمینا خداوند رحمتی راکه برقوم موسی ع اورد برما نیز نازل میکند.
بعداز کلی مشورت,ساعت ۱۲شب اول ماه رجب پیشنهاد شد ومیلیونها نفر قراراست دراین ساعت که دربرخی,کشورها روز و در برخی دیگر شب وعصرو..است,درهمین ساعت مشخص دست به دعا برداریم و بطلبیم انچه را که سالهاست از ان غافلیم....
خدای من چه غوغاییست درمجازی,
خیلی پستها وصفحه ها برای دعای نیمه شب امشب تبلیغ میکنند,از همه جای دنیا باهر زبانی پیام هست,بازدید صفحه های ما هم چندین برابر شده وهمه اظهار همراهی کرده اند...
امشب شب بزرگیست,
شاید شبی باشد که تقدیر یک جهان رقم بخورد,شاید شبی باشد که چهره ی مضطر مهدی زهراس به لبخندی مزین شود واجازه ی خروج از پرده ی غیبت را خدا به این حجت زنده اش ارزانی دارد....
هرچه میگذرد ,دلشوره ام بیشتر میشود, یعنی خدایا میشود که بشود؟؟
به بچه ها گفتم چه خبراست ,هرکدام ختم قران برداشته اند تا به انچه که میخواهیم برسیم....
ساعت ۱۱به وقت ایران است,
به همه توصیه کردم بالباس نظیف ووضو وچهره ی گریان دست به دعا بردارند,با بچه ها تجدیدوضوکردیم,قران به دست وروبه قبله نشستیم .
به بچه ها گفتم از همین الان دعای,الهی عظم البلا...را هرچه که میتوانید بخوانید.
شور وشوقی وصف ناپذیر درصورت بچه ها موج میزد,بیرون از خانه درهمه ی دنیا بلوا واشوب به پا بود واما درخانه ی من وتمام انهایی که مهیای طلب حجت میشدند, ارامشی وصف ناپذیر حکم فرما بود....
رأس ساعت ۱۲.....
خدای من ازهرجای شهر آوای یاغیاث المستغیثین ویاصاحب الزمان الغوث والامان میامد......
گویی تمام شهر وتمام دنیا زبان شده بود برای طلب رحمت...خداوندا....عجز ولابه ی اینهمه مردم..مردمی که یا حجت را میشناسند ویا نمیشناسند,اما طلبش میکنند را اجابت کن.....
بچه ها به پهنای صورت اشک میریختند و دردودلها وشیرین زبانیها برای خدای مهربانشان میکردند اما ته ته همه ی شیرین زبانیهایشان طلب مهدی زهراس بود.انقدر این دعا واستغاثه به جانمان شیرین نشسته بود که متوجه گذشت زمان نمیشدیم..وقتی به خود امدیم که اذان صبح بود....
بیش از چهارساعت راز ونیاز کرده بودیم اما برایمان مثل لحظه ای کوتاه بود...بچه ها هم انگار حلاوت این عبادت به جانشان نشسته بود,بااینکه هنوز,سنشان کم بود میبایست خسته شده باشند,اما سرحال تراز همیشه مینمودند.....
صبح شده بود که...
💫ادامه دارد ....
🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃
🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃
🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃
🕋فصل دوم
🕋رمان جذاب #از_کرونا_تا_بهشت
🕋قسمت ۳۹ و ۴۰
صفحه ی مجازی ووب سایت را باز کردم کلی پیام با زبانهای مختلف برام اومده بود.خواندنشان شاید روزها طول میکشید اما همه تأکید کرده بودند که سر ساعت مشخص شده ,برای ظهور منجی اخرالزمان دعا کردند
خیلیا از من خواسته بودند که این کار را راس همون ساعت وهرشب انجام بدهیم..
پیشنهاد خیلی خوبی بود ,پس یه متن نوشتم مبنی برتداوم این طرح تا امدنمنجی, به زبانهای مختلفی که بلد بودم ترجمه کردم وگذاشتم داخل صفحه ها.....
تاشب خبری نشد ,
اما وقت غروب افتاب بادی شدید همراه با گردوخاک ,قم را درنوردید ,
ساعتی بعد از تلویزیون اعلام شد,زلزله ی بسیار بزرگی درحد نه ریشتر سوریه را لرزانده, فعلا از تعدادتلفات هیچ چیز دردسترس نیست اما از,شواهد برمیاد که خسارات زیادی وارد امده....
کم کم که خبرها بیشترشد متوجه شدیم شدت این زلزله انقدر زیاد بوده که در فلسطین,اردن,ترکیه عراق وخیلی کشورهای همسایه احساس شده وبه کشورهای نزدیکتر به سوریه هم خسارات جانی ومالی زیادی وارد امده....
اوضاع همه جا بهم ریخته بود ,
از همه جای جهان برای کمک به اسیب دیدگان زلزله,نیرو وکمک ارسال میشد.اصلا وضع بدی بود,از یک طرف کرونا وچندین بیماری ناشناخته دیگر که به تازگی دربین مردم دیده شده بود,قربانی میگرفت,از یک طرف جنگ وکشتاری که راه افتاده بود قربانی میگرفت وحالاهم این زلزله,
بعداز انتشار تصاویری از خسارتها, کارشناسان اذعان کردند که هزارن نفر کشته ,هزاران نفرمفقود وهزاران نفر بی خانمان شده اند...
روز بعد ,خیلی از کسانی که صفحه های مجازی را دنبال میکردند ,سوالات زیادی درباره زلزله اخیر پرسیده بودند اما معنی تمام انها این بود:
ایا این زلزله نشانه ی ظهور منجی است.؟؟...
داخل خیلی از کتابهای شیعه روایات متعددی,خبراز زلزله ای درشامات , در نزدیکی ظهور میداد اما به دلیل اینکه ,گاهی این خبرها وروایات توسط یهودیهای مغرض دستکاری شده بودند تا اینکه مردم از واقعیت به دور باشند.
نمیتوانستم با اطمینان بگویم که این زلزله علایم ظهور است اما ابراز امیدواری میکردم که ان شاالله همین است که فکرمیکنیم.
تصاویر ارسالی از سوریه خیلی وحشتناک وتأثر برانگیز بود,بعضی وقتها برآن میشدم که برای کمک به انها دواطلب شوم,اما با پنج بچه ی قدونیم قد وبدون پدر, نمیتوانستم کاری کنم.
کمپینی تشکیل دادیم تا برای دریافت کمکها از همه جای جهان اعلام امادگی کنیم.
اما انگار کل دنیا دچار قحطی شده بود و واقعا هم کمبود یا نبود مایحتاج زندگی, زیاد شده بود حتی در ایران,خیلی از اقلام. خوراکی ومصرفی مردم یا نایاب شده بود ویا باقیمت خیلی زیاد به فروش میرسید ,به راستی که جهان درآستانه ی نابودی بود.
باخودم فکر میکردم ,وضعیت ایران که کشور أمن منطقه است ,اینگونه باشد, وضعیت سوریه با آن گروه های تکفیری وزلزله وقحطی حتما تأسف انگیز است...
چند روز دیگر سیزده رجب است وروز پدر, غصه ی این بلاها یک طرف وغصه ی نبود علی,این مرد زندگی من وبهانه های بچه ها که همه از نبود علی نشأت میگیرد هزار طرف....
آخ علی علی...کجایی؟؟
چرا همه جا نشانه ات راحس میکنم واما هیچ جا نشانی از تو نمیبینم.....
هنوز ته قلبم به من میگوید,علی جایی زیر همین اسمان کبود,زنده است و نفس میکشد...
💫ادامه دارد ....
🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
خریدکردن یکی ازعادتهای زنان است باعث شادی خانمها میشود،مردان آنچه راکه نیازدارند میخرند اما زنان آنچه راکه دلشان میخواهد!پس خریددر مردان یک هدف وبرای زنان یک تفریح لذتبخش است.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
••••❥⊰🕸🐚JOiN👇🏻
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
#سیاستهای_دوران_نامزدی
#کادو دادن خیلی خوبه اما 👈 حد و اندازه داره...
❌به هیچ وجه قرار نیست همون روزهای اول همه پس اندازتون رو بدید ادکلن و #پیراهن مارک دار و کیف پول چرم گاومیش! و کفش پوست مار بخرید!!
👈بازی را یادتان نرود
🔺اول باید او برای شما کادو بخره، اولین کادو و دومی و #سومی رو که خرید شما هم دست به جیب بشید..
👈یک هدیه پایینتر از هدیه طرف مثل یه کتاب یا خودکار یا خودنویس بخرید یا یک شاخه گل..
اولین کادو به هیچ وجه نباید گرانقیمت و آنچنانی باشه. بعدها کلی وقت دارید تا براش کادوهای گرانقیمت و برند و مارک دار بخرید.
💯روز تولدش رو ھم لطفا منفجر نکنید!
یک تبریک #سادہ با یک کادوی کوچیک کافیه..
❌واقعا بعضیا مرد رو با #زیاده_روی هاشون خفه میکنن. مواظب باشید.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
••••❥⊰🕸🐚JOiN👇🏻
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
◽️داشتن بهترین رابطه با همسر
▫️تا زمانی که شما با خودتان درگیری های احساسی و فکری دارید نمی توانید رابطه احساسی خوبی را پیش ببرید. تفاوت های یکدیگر را درک کنید. تفاوت های همسرتان را بپذیرید، این تفاوت هاست که باعث پیشرفت و تحولات در زندگی می شوند.
▫️برای رابطه عاشقانه هدفی تعیین و برای آینده برنامه ریزی کنید و خودتان را برای رابطه طولانی مدت آماده کنید. حامی یکدیگر باشید و یکدیگر را مورد سرزنش قرار ندهید. به یاد داشته باشید شما در کنار هم قرار گرفته اید و نه رو به روی یکدیگر.
▫️دعوا اتفاق می افتد اما مهم این است که با احترام به همسر حلش کنید. بیشترین علت بروز طلاق به دلیل تحقیر و عدم احترام به یکدیگر است، اغلب در دعوا ما زیاده روی می کنیم که به رابطه آسیب جدی وارد می کند. از موقعیتهای مخاطره آمیز دوری کنید.
▫️اگر می دانید شرکت در برخی دورهمی های دوستانه، همسرتان را ناراحت می کند، یا از این کار اجتناب کنید یا پیش از اقدام با او درمیان بگذارید و اگر الزام خاصی برای حضور در آن جمع وجود دارد، حتما کنار همسر خود باشید و مدام به او توجه کنید.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
••••❥⊰🕸🐚JOiN👇🏻
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
#کودکانه
والدین غرق در فضای مجازی، کودکان تشنه توجه
بسیاری از والدین بیش از اندازه در فضای مجازی غرق شدهاند. کودکان در زندگی به توجه پدر و مادر خود نیاز دارند و اگر این توجه و محبت را از والدین خود دریافت نکنند در دنیای مجازی و شبکههای اجتماعی به دنبال توجه، محبوبیت و دیده شدن میگردند. فراموش نکنیم که محبت و دریافت توجه نیاز بنیادی کودکان است و باید نیازهای کودکانمان را دریابیم.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
‼️فرزندتان را با هیچ کس مقایسه نکنید.
یکی از بدترین کارهای ممکن این است که آثار خلاقانه او را با خواهر یا برادر یا دوستانش مقایسه کنید و به او سرکوفت بزنید.
هیچ گاه از جملاتی مانند «تو هیچ وقت نمی توانی مثل خواهرت داستان های خوبی تعریف کنی» یا «چرا سعی نمی کنی مثل برادرت نقاشی های زیبایی بکشی؟» استفاده نکنید. این کار به معنای واقعی خلاقیت را در وجود کودکان نابود می کند.
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
در تربیت فرزند دیگران حتی نوه هایمان هیچ دخالتی نکنیم.
هرگاه برای تولد بچه ای کادو میبرید اگر خواهر، برادری دارد حتما برای آنها هم چیزی ببرید.
هرگز برای بچه ها تفنگ و اسلحه هدیه نبرید!
هدایایی را که برای ما مناسب نبودند به دیگران هدیه نکنیم.
هدیه مناسب ببرید نه گران! طوری که هدیه گیرنده نگران تلافی آن شود!
در مکان های عمومی اگر فرد سالمندی ایستاده شما ننشینید.
درمترو و اتوبوس به افراد زل نزنید.
موقع رانندگی داخل ماشین بغلی را نگاه نکنید.
وقتی چراغ سبز میشود با بوق اعلان نکنید.
وقتی دوستانتان را بعد مدتی میبینید، هرگز نگویید: چقدر پیر شدی؟ یا ازبین رفتی!!
باران که می آید کنار پیاده رو ها آهسته برانیم
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
💢رفتارهای اشتباه در کودکان و شیوه برخورد با آنها ؛ در کودکان رفتارهای اشتباه زیر شایع است مثل:
●دست کردن در بینی
● انگشت مکیدن
●ناخن جویدن
●در دهان کردن اشیاء
● کندن پوست لب یا ناخن
●دستکاری کردن اعضای بدن
●تماس پوستی