#معرفی_کتاب
#خادم_ارباب_کیست
#علی_اصغر_علوی
«به جای نوشتن از اساسنامه و شرح وظایف و رسالت برای خادمین هیأت، کافیست خادم خود امام حسین (علیه السلام) معرفی شود. خادمی که عمری پا به پای امام زیسته و آئین نوکری آموخته و هم البته میآموزد. کسی که با امام به کربلا آمده و خون سیاهش با خونهای مطهر اصحاب عجین شده است. همان غلامِ سیاه اباعبدالله الحسین (علیه السلام)، حضرت جَوْن (علیه السلام)»
@Karbalaiif
#من_میترا_نیستم
زینب کمایی متولد خرداد 1346 شهر آبادان است. مادربزرگش، نام «میترا» را برای وی انتخاب می کند، نامی که زینب بعدها به آن معترض می شود:
بار ها به مادربزرگش میگفت: «مادربزرگ، این هم اسم بود برای من انتخاب کردی؟ اگر در آن دنیا از شما بپرسند که چرا اسم مرا میترا گذاشته اید، چه جوابی می دهید؟ من دوست دارم اسمم زینب باشد. من می خواهم مثل حضرت زینب(س) باشم.»
با شروع جنگ زینب به همراه خانواده به شاهین شهر اصفهان مهاجرت میکنند
. با توجه به وضعیت فرهنگی ضعیف شاهین شهر در آن زمان، زینب از طریق فعالیت در بسیج ، کلاس های جامعه زنان، و فعالیت های پرورشی و تربیتی در دبیرستان، و ارتباط با امام جمعه شهر، سعی در بهبود وضعیت فرهنگی شاهین شهر دارد.
ادامه دارد.....
#یه_جرعه_کتاب
🌈چادری ها دختران زینب اند🌈
@Karbalaiif
زُلفـــٰا!🇵🇸
#من_میترا_نیستم زینب کمایی متولد خرداد 1346 شهر آبادان است. مادربزرگش، نام «میترا» را برای وی انتخا
شب اول سال تحویل سال1361زینب بلند شد چادرش را سر کرد و برای نماز جماعت به مسجد المهدی رفت. او معمولا نماز هایش را در مسجد میخواند.
با اینکه شب سال تحویل بود اما میگفت ما عید نداریم.. میگفت وقتی هرروز از جبهه شهید میارن ما چه عیدی باید داشته باشیم.حتی با همان لباس های کهنه اش به مسجد رفت.
کوردلان منافق در آخرین نماز مغرب اسفند ماه سال 1360 هنگام بازگشت از مسجد او را ربودند؛ سپس با زدن چهر گره به چادرش او را خفه کرده و مظلومانه به شهادت رساندند.
پیکر مطهر زینب، سه روز بعد پیدا شد و با پیکرهای غرقِ به خون 360 شهید عملیات «فتحالمبین» در اصفهان تشییع و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.
زیر درخت کاج....
@Karbalaiif
زینب خانه اش را ساخته و آماده کرده بود تا به جایی که باید برسد،برسد...
#آخر_هم_رسید
#خوش_به_حالش