9.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
تمام تحولات جهان گره خورده به حوادث این منطقه!
چشم از اخبارش برندارید ✘
منبع : تحلیل وقایع اخیر اسرائیل
#امــامت_نیـست_راحــتے!!!
بچہ شیعہ کجـای کـارے؟
او منتـظر توست!!!
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
12.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
🔺 وقتی کسی از در میاد تو، مثل ماست نگاش نکنین!
#امــامت_نیـست_راحــتے!!!
بچہ شیعہ کجـای کـارے؟
او منتـظر توست!!!
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
6.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری | #استاد_شجاعی
✘ الآن رفتن به غزه و جنگیدن، وظیفه اصلی ما نیست!
مراقب باخت فکری در این جنگ باشین!
رسانه رسمی استاد محمد شجاعی
#امــامت_نیـست_راحــتے!!!
بچہ شیعہ کجـای کـارے؟
او منتـظر توست!!!
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
10.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
انسان کیه که خدا عالم رو به عشقش آفریده ؟!
منبع: جلسه ۱۶۸ شرح جامعه کبیره
#امــامت_نیـست_راحــتے!!!
بچہ شیعہ کجـای کـارے؟
او منتـظر توست!!!
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
10.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من تورو با خوب و بدت میخوامت
دیگه چجوری به تو ثابت کنم؟:)!
#امام_زمان
#امــامت_نیـست_راحــتے!!!
بچہ شیعہ کجـای کـارے؟
او منتـظر توست!!!
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
دهباشی دعای فرج.mp3
زمان:
حجم:
4.99M
📿 دعای فرج (الهی عظم البلاء)
🔺️با نوای مهدی #دهباشی
👌بخوان دعای فرج دعا اثر دارد
👌 دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
3.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این پست هر شب تکرار می شود ❤
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه*
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد. ♥️
@zoohoornazdike
4.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 معجزه تکان دهنده از قرآن
فاش کردن اسرار اهرام مصر که صدها سال دانشمندان از فهم آن عاجز بودند
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
⭕️ فرم ثبت نام اعزام به غزه
🔻 فراخوان ثبتنام امدادگران و کادر درمان برای اعزام و امدادرسانی به مردم غزه
#لینک_ثبتنام👇
🔻 https://rcs.ir/portal/customforms/2109
✌در آسـتانہے ظــهور✌
🌸🌸🌸🌸🌸 برگرد نگاه کن پارت198 بعد از ظهر روز پنج شنبه قرار بود مادر امیرزاده به خانمان بیاید. ام
🌸🌸🌸🌸🌸
برگرد نگاه کن
پارت۱۹۹
داخل ماشین که شدم دوباره رستا زنگ زد. عصبی بود. سعی کردم با قربان صدقه رفتنش و آرام حرف زدن کمی آرامش کنم و مطمئنش کردم که تا نیم ساعت دیگر به خانه میرسم.
امیرزاده با لبخند از آینه نگاهم میکرد، بعد از تمام شدن تلفنم گفت:
–پس از این حرفها هم بلدید بزنید. خوش به حال خواهرتون.
لبخند به لبم آمد.
–آخه چون بارداره نمیخوام استرس بگیره.
ابروهایش بالا رفت.
–عه؟ پس به زودی شیرینی خاله شدنتونم میخوریم.
–قبلا دوبار خاله شدم این سومیه.
خندید.
–وای من عاشق خونههای پر بچهام. شما چی؟ بچه دوست دارید؟
نگاهی به بیرون انداختم.
–مامانم همیشه میگن بچه برکت خونس و سرمایهی زندگی هر کسی بچشه، میگن اگه بچهها درست تربیت بشن حتی تا هفتاد جد آینده و گذشتهی آدم از این سرمایه سود میبرن. گاهی که خواهر کوچیکم غر میزنه و میگه اگه دوتا بچه بودیم زندگیمون راحت تر بود مادرم ناراحت میشه و میگه من حتی اگر یدونه بچه هم داشتم و پولدارترین آدم بودم بازم نمیزاشتم بچم تو راحتی زندگی کنه چون تربیتش خراب میشه و سرمایهی اصلی زندگیم از بین میره. حالا خودم هیچی جواب اجدادم رو چی بدم.
امیرزاده با چشمهای گرد نگاهم کرد.
– ایوالله به مادرتون. با این طرز فکر عجیبه که فقط چهارتا بچه دارن.
از آینه نگاهش کردم.
–مادرم یه بیماری داشت که دکتر بهش گفته بود هر بار که باردار بشه بدنش ضعیفتر میشه، بعد از به دنیا امدن خواهر کوچیگم یه مدت حالش خیلی بد بوده ولی خدا رو شکر کمکم بهتر شد.
نفسش را بیرون داد.
–خداروشکر. پس یعنی شما موافق تربیت و افکار مادرتون هستید؟
نگاهم را به دستهایم دادم..
–کدوم آدم عاقل از سرمایهی زیاد بدش میاد؟
امیرزاده با خنده گفت:
–همینطور سود رسوندن به این همه آدمهایی که یه روزگاری تو این دنیا زندگی میکردن و آودمهایی که بعد از این میخوان تو این دنیا زندگی کنن
کلید را انداختم و وارد حیاط شدم. رستا پنجرهی اتاق من و نادیا را که رو به حیاط بود را باز کرد و پچ پچ کنان گفت:
–تلما از اینجا بیا تو.
به سختی از پنجره وارد اتاق شدم. رستا یک دست لباس برایم آماده کرده بود.
–سریع اینارو بپوش.
بعد از پوشیدن لباسهایم همانطور که صورتم را آرایش میکردم، رستا در عرض چند دقیقه موهایم را برایم بافت یک طرفه زد. استاد این کار بود. موهایم کوتاه و به هم ریخته بود ولی با بافتی که رستا برایم زد خیلی عوض شدم و حسابی مرتب شدم.
کارش که تمام شد با عجله گفت:
–زودباش بیا بیرون، معطل نکن که خیلی دیر شده.
مادر امیرزاده با دیدنم لبخند زد و اصلا به رویم نیاورد که مرا قبلا دیده. بعد از خوش و بش و خوشآمد گویی کنار رستا نشستم و نگاهم را به دستهایم دادم.
مادر رو به مادر امیرزاده گفت:
–اگه اجازه بدید حالا من در مورد پسر شما بپرسم. بعد هم شروع به سوال پرسیدن کرد. تمام سوالات مادر حول محور اخلاقیات امیرزاده و ایمانش بود. حتی یک مورد هم در مورد وضع مالیاش یا کار و دارایاش نپرسید. رو به رستا پرسیدم:
–اونم در مورد من همین سوالات رو کرد؟
رستا سرش را زیر گوشم آورد.
–آره منتها سوالاتش خیلی ریزبینانهتر بود.
–مثلا چی پرسید؟
–این که اگه نماز صبح خواب بمونه چیکار میکنه؟
با چشمهای گشاد شده به رستا نگاه کردم.
بعد از این که سوالات مادر تمام شد، مادر امیرزاده با من هم کمی صحبت کرد و در آخر هم گفت:
–دخترم اگه اشکالی نداره شماره تلفن یکی دوتا از دوستانت رو بده که من در مورد شما ازشون سوالاتی بپرسم.
با تعجب به رستا نگاه کردم، ولی او خیلی عادی گفت:
لیلافتحیپور
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2