فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_جمعه
🤚پس از دیدن این کلیپ از راه دور به کربلای معلی سلام بدید و از زائران حرم ارباب عالمین شوید..
💔😭اگر اشک چشمتان جاری شد برا فرج امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف دعا کنید🤲
# شب زیارتی ارباب حسین جانم
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
✌در آسـتانہے ظــهور✌
#شب_جمعه 🤚پس از دیدن این کلیپ از راه دور به کربلای معلی سلام بدید و از زائران حرم ارباب عالمین شوید
🔰در خصائص الحسین اومده که؛
*«هرکس شب جمعه دلش هوای کربلا کند،
مادر سادات وقتی مشرف میشوند
به حرمِ سیدالشهدا،
جای خالی جاماندگان را نگاه میکنند؛
و به اسم ایشان را یاد میکنند.»*
مادر جان ، ما امشب
خیلی دوست داشتیم کربلا باشیم... 😔
صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام✋
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌پیغام توسل به حضرت علی اصغر از حضرت ولی عصر به شیخ عبدالکریم حائری❗️
🔴امام زمان علیه السلام به شیخ عبدالکریم حائری پیغام دادند :
اگر می خواهید گره کارت باز بشود بالاسر عمه ام فاطمه معصومه برو و توسل به علی اصغر پیدا کن.
💕 در عالم دو شخصیت در کربلا لقب باب الحوائجی گرفتند یکی حضرت ابالفضل العباس و یکی هم حضرت علی اصغر شش ماهه اباعبدالله علیه السلام بود.
💔چون این شش ماهه مظلوم بوده و مصیبت او هم خیلی دلخراش است
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
دهباشی دعای فرج.mp3
4.99M
📿 دعای فرج (الهی عظم البلاء)
🔺️با نوای مهدی #دهباشی
👌بخوان دعای فرج دعا اثر دارد
👌 دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پست هر شب تکرار می شود ❤
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه*
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد. ♥️
@zoohoornazdike
✌در آسـتانہے ظــهور✌
قسمت سوم : 《استغاثه باید چه شرایطی داشته باشد》 استغاثه اگر جمعی باشد خیلی موثرتر است استغاثه باید ب
قسمت چهارم :
دعا درخواست از خدای متعال در تمام احوالات است، اما وقتی انسان مضطر میشود و از همه جا بریده و دادخواهی میکند به آن استغاثه میگویند. در قرآن هم داریم که انبیاء در مواردی استغاثه کردهاند. استغاثه به اجابت خیلی نزدیک است، زیرا انسان از همه جا بریده میشود و این از همه جا بریده شدن، رمز پیروزی و رمز استجابت است.
حضرت امام صادق(علیه السّلام) از فرج قوم بنی اسرائیل قبل از موعود مقرر خبر داده اند و شیعیان را به دعا برای تعجیل فرج دستور فرموده اند:
تفسير العياشي عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِي قُرَّةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ : ... فَلَمَّا طَالَ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ الْعَذَابُ ضَجُّوا وَ بَكَوْا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى وَ هَارُونَ يُخَلِّصُهُمْ مِنْ فِرْعَوْنَ فَحَطَّ عَنْهُمْ سَبْعِينَ وَ مِائَةَ سَنَةٍ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) هَكَذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اللَّهُ عَنَّا فَأَمَّا إِذْ لَمْ تَكُونُوا فَإِنَّ الْأَمْرَ يَنْتَهِي إِلَى مُنْتَهَاهُ.
حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند:... وقتى عذاب و سختى بر بنى اسرائيل طول كشيد، به درگاه خداوند چهل روز گريه و ناله كردند پس خداوند به موسى و هارون وحى فرستاد كه بنى اسرائيل را خلاص كنند و از صد و هفتاد سال صرفنظر كرد. حضرت امام صادق (عليه السّلام) افزودند: شما نيز همينطور اگر اين كار را بكنيد خداوند از ما فرج مىكند ولى اگر چنين نباشيد اين امر تا آخرين حدّ خواهد رسيد.
بحار الأنوار، جلد52، صفحه 132 – 131
مؤلّف کتاب شریف مکیال المکارم با استناد به این روایت می گوید:
آنچه از روایات به دست می آید ظاهراً این است که وقت ظهور امام عصر(عج) از امور بَدائیّه است که امکان پس و پیش افتادنش هست.
یعنی می توان با دعا نمودن، فرج و ظهور امام عصر(عج) را جلو انداخت و تشویق ائمّة اطهار(ع) به دعا نمودن برای تعجیل ظهور، بیانگر آن است که حصول فرج و فرارسیدن دوران ظهور، دارای یک زمان صددرصد تعیین شده و تغییر ناپذیر نیست و اگر مردم به مسئلة غیبت امام زمانشان و طولانی شدن این امر بی توجّهی نموده و با دل های متّحد و یک پارچه، فرج آن حضرت را از خداوند متعال نخواهند، خداوند ظهور آن بزرگوار را تا انتهایی که برای دوران غیبت در نظر گرفته است ـ و ما از آن اطّلاعی نداریم ـ به تعویق خواهد انداخت و البتّه این نهایت نیز ممکن است هر لحظه فرا برسد.
نتیجه اینکه: از جمله شرایط و زمینه های حتمی رسیدن امر فرج و حکومت اهل بیت، علیهم السلام، درخواست جدی و حقیقی مردم از خداوند، آن هم با گریه و دعا و اصرار و تضرع است. در غیر این صورت، خدای ناخواسته، غیبت امام عصر، علیه السلام، روند طبیعی خود را تا آخرین لحظه طی خواهد کرد و به درازا خواهد کشید.
بنابراین :
دعا و تضرع به درگاه ربوبی و فرج و ظهور را به طور جدی از خداوند خواستن، تاثیر جدی دارد و آن را به جلو می اندازد; زیرا تحقق ظهور بستگی به آمادگی، تشنگی، توجه، بیداری و خلاصه شایستگی مردم دارد و همه این عوامل در دعا و تضرع و خواستن حقیقی از خداوند جمع است.
و دیگر اینکه امام صادق، علیه السلام، دوستان و شیعیان خاندان نبوت را هشدار و آگاهی می دهد که از غفلت خارج شده و شایستگی لازم را کسب کنند; بیدار شوند و به آستان حضرت حق رو آورند، از خداوند ظهور امام خود را در خواست نمایند.
این بحث ادامه دارد
✌در آسـتانہے ظــهور✌
قسمت چهارم : دعا درخواست از خدای متعال در تمام احوالات است، اما وقتی انسان مضطر میشود و از همه جا
قسمت پنجم
حدیث دیگر در باب استغاثه
امام باقر علیه السلام می فرماید: ... ان اصبحتم یوما لا ترون منهم احدا فاستغیثوا بالله عزوجل ... فما اسرع ما یاتیکم الفرج.
🔺 هرگاه صبحگاهان روزی دیدید که امامی از آل محمد غایب گشته او رامشاهده نمی کنید، پس به درگاه خداوند عزوجل استغاثه نمایید (وفرج و ظهور او را از پروردگاربخواهید)... پس چه زود باشد که فرج و گشایش به شما رخ نماید.( کمال الدین صدوق، باب ۳۲ حدیث ۸)
در این حدیث امام باقر علیه السلام تاکید دارند که حتی اگر یک روز از غیبت امام زمانتان گذشته باشد استغاثه کنید که بلافاصله پس از استغاثه فرج می شود.
این حدیث با صراحت اهمیت استغاثه را بیان می کند.
اما متاسفانه نزدیک به دوازده قرن از غیبت امام می گذرد و هنوز به این مساله بطور جدی پرداخته نشده....
حدیثی دیگر در بیان اهمیت استغاثه :
امام صادق (علیه السلام)
عَنْ هِشَامٍ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) ، قَالَ: لَوَدِدْتُ أَنِّي وَ أَصْحَابِي فِي فَلاَةٍ مِنَ اَلْأَرْضِ حَتَّى نَمُوتَ أَوْ يَأْتِيَ اَللَّهُ بِالْفَرَجِ.
ترجمه:
خیلی دوست داشتم من و اصحابم در بیابانی از بیابان های دنیا می بودیم تا زمانی که بمیریم یا خداوند فرج را برساند
الأمالي (للطوسی) ج ۱، ص ۶۵۸
این حدیث خیلی عجیب است که امام معصوم می فرماید می فرماید من و اصحابم در بیابان بمانیم یا بمیریم یا فرج بشود.
گویا اهمیت استغاثه را تنها امام صادق علیه السلام می دانند که با صراحت توصیه به بیابان رفتن و ماندن می کنند تا اینکه یا فرج را بگیریم یا بمیرم یعنی در استغاثه تا این حد جدی و بلند همت باشیم...
اکنون دوست عزیزی که می گویی استغاثه مورد تایید نیست، فلان استاد ان را رد کرده است
ایا امام صادق علیه السلام نسبت به مصالح جامعه و تاثیر استغاثه در تعجیل ظهور علم بیشتری دارد یا فلان استاد؟؟؟
این تذهبون، واقعا داریم به کجا میریم.....
ادامه دارد
✌در آسـتانہے ظــهور✌
قسمت پنجم حدیث دیگر در باب استغاثه امام باقر علیه السلام می فرماید: ... ان اصبحتم یوما لا ترون منهم
قسمت ششم
روايتی دیگر در باب دعا برای ظهور:
امام امام حسن عسگري، عليه السلام،درباره فرزند خويش، نور آل محمد، امام عصر، عليه السلام،فرمودند:
... والله ليغيبن غيبة لاينجوفيها الا من ثبته الله عز و جل علي القول بامامته و وفقه للدعاءبتعجيل فرجه (1)
به خدا سوگند مهدي آن گونه نهان خواهد گشت که هيچ کس در زمان غيبت او از گمراهي و هلاکت نجات نخواهد يافت مگر آنان که خداي عزوجل بر اعتقاد به امامت آن حضرت پايدارشان دارد و در دعا براي تعجيل فرج مقدسش، موفقشان فرمايد.
در اين حديث شريف، دعا براي تعجيل در فرج عدالت گستر جهان،«توفيق خاص » از جانب خداوندبزرگ، و عامل هدايت و نجات ازضلالت و گمراهي در زمان غيبت به شمار رفته است و اگر به مفهوم انحصار در آن توجه شود، اهميت اين عمل بيش از پيش آشکار خواهدگشت. به بيان روشنتر، در اين روايت فقط نجات و رستگاري کسي درزمان غيبت تضمين شده است که بالطف الهي، به دو امر توفيق يابد:
يکي اعتقاد به امامت و ولايت امام عصر، ارواحنافداه.
و ديگر توفيق براي دعاي تعجيل در فرج آن حضرت.
ممکن است بپرسيد: مگر ملاک ومعيار نجات و رستگاري در زمان غيبت، اعتقاد به امامت و ولايت نيست؟ اگر چنين است، پس ديگرنقش دعاي تعجيل فرج در اين ارتباطچيست؟ آنهم نقشي همسنگ وهمرديف با اعتقاد به ولايت و امامت؟!
پاسخ به اين پرسش آن است که:درست است که ميزان و ملاک نجات و سعادت در زمان غيبت، اعتقاد به ولايت و امامت است اما نکته بسيارمهم در اين زمينه، ثبات قدم و پايداري بر اين اعتقاد است و آنچه در حديث مزبور به عنوان «دعاي تعجيل فرج »از آن ياد شده، در حقيقت پشتوانه وضامن تحقق اين ثبات قدم است.
۱. کمال الدين، باب 38، حديث اول.
ادامه دارد
✌در آسـتانہے ظــهور✌
قسمت ششم روايتی دیگر در باب دعا برای ظهور: امام امام حسن عسگري، عليه السلام،درباره فرزند خويش، نور
ادامه بخش ششم
امام عسکری علیه السلام در این روایت با صراحت می فرمایند در اخرالزمان، یعنی در شرایطی که ما قرار داریم، همه هلاک می شوند و کسی نجات نمی یابد بجز کسی که خداوند او را در اعتقاد به امام زمان عجل الله پایدار کند و به او توفیق بدهد که برای تعجیل فرج دعا کند...
عزیزان خطرات در استانه ظهور، فتنه های اخرالزمان و هلاکت در این فتنه ها به همین جدیت است که ملاحظه می کنید، وقتی امام معصوم می فرمایند پس باید خیلی جدی گرفت
این خیلی عجیبه که می فرمایند فقط معتقد به امام و دعا کننده برای ظهور نجات پیدا می کند، ان هم نه اینکه خودش اراده کند و جزو دعا کنندگان قرار بگیرد بلکه این توفیقی است از جانب خداوند که به هرکسی نمی دهد و تنها به کسانی که مورد توجه خداوند قرار بگیرند و بخواهد به ان ها توفیقی بدهد عنایت می کند.
توجه کنید جایگاه دعا کننده برای ظهور جایگاه رفیعی است، بسیار شکرگذار این عنایت خداوند باشید و از این فرصت طلایی استفاده کنید، این توفیقی است که اگر خدای نکرده کوتاهی شود از دست می رود و از دست دادن چنین جایگاهی یعنی خسران دنیا و اخرت.
این بحث ادامه دارد
✌در آسـتانہے ظــهور✌
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 از_روزی_که_رفتی قسمت ۵ و ۶ حاج علی در را باز نگه داشته بود تا آیه خارج شود. این روزها سنگ
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖از_روزی_که_رفتی 💖
قسمت ۷ و ۸
زنگ را فشرد. کسی در را باز نکرد. میدانست مادرش اجازهی باز کردن در را هم ندارد؛ هیچوقت این حق را نداشت.
ّاین مادر و دختر هیچ حقی نداشتند، داستان تلخی بود قصه زندگی رها و مادرش...
امروز کلیدش را جا گذاشته بود ،
و باید پشت در میماند تا پدر دلش بسوزد و در را باز کند. ساعتی گذشت و سرما به جانش نشسته بود.
ماشین برادرش «رامین» را دید ،
که با سرعت نزدیک میشود. ترمز سخت
مقابل در زد و با عجله پیاده شد؛ حتی رها را هم ندید! در را باز کرد و وارد
خانه شد...
در را باز گذاشت و رفت.
رها وارد شد، رامین همیشه عجیب رفتار میکرد؛ اما امروز این همه دستپاچگی، عجیب بود!
وارد خانه که شد، به سمت آشپزخانه رفت، جایی که همیشه میتوانست مادرش را پیدا کند.
رها: _سلام مامان زهرای خودم، خسته نباشی!
+سلام عزیزم؛ ببخش که پشت در موندی! بابات خونهست، نشد در رو برات باز کنم! چرا کلید نبرده بودی؟ آخه دختر تو چرا اینقدر بیحواسی؟
رها مادر را در آغوش گرفت:
_فدای سرت عزیزم؛ حرص نخور! من عادت دارم!
صدای فریاد پدرش بلند شد:
_پسرهی احمق! میدونی چیکار کردی؟ باید زودتر فرار کنی! همین حالا برو خودتو گم و گور کن تا ببینم چه غلطی کردی!
رامین: _اما بابا...
_خفه شو... خفه شو و زودتر برو! احمق پلیسا اولین جایی که میان اینجاست!
رها و «زهرا خانم» کنار در آشپزخانه ایستاده بودند و به داد و فریادهای پدر
و پسر نگاه میکردند.
رامین در حال خارج شدن از خانه بود که پدر دوباره فریاد زد:
_ماشینت رو نبری ها! برو سر خیابون تاکسی بگیر! از کارت بانکیت هم
پول نگیر! خودتو یه مدت گم و گور کن خودم میام سراغت!
رامین که رفت، سکوتی سخت خانه را دربرگرفت. دقایقی بعد صدای زنگ
خانه بلند شد...
پدرش هراسان بود. با اضطراب به سمت آیفون رفت و از صفحه نمایش به پشت در نگاه کرد. با کمی مکث گوشی آیفون را
برداشت:
_بفرمایید! بله الان میام دم در...
گوشی را گذاشت و از خانه خارج شد. رها از پنجره به کوچه نگاه کرد. ماشین ماموران نیروی انتظامی را دید، تعجبی نداشت! رامین همیشه دردسرساز بود!
صدای مامور که با پدرش سخن میگفت را شنید:
_از آقای رامین مرادی خبر دارید؟
+نخیر! از صبح که رفته سرکار، برنگشته خونه؛ اتفاقی افتاده؟!
مامور: _شما چه نسبتی باهاشون دارید؟
+من پدرش هستم، شهاب مرادی!
مامور: _پسر شما به اتهام قتل تحت تعقیبن! ما مجوز بازرسی از منزل رو داریم!
+این حرفا چیه؟ قتل کی؟!
مامور: _اول اجازه بدید که همکارانم خونه رو بازرسی کنن!
این حرف را گفت، شهاب را کنار زد و وارد خانه شدند. زهرا خانم که چادر گلدارش را سر کرده بود و کنار رها ایستاده بود
آرام زیر گوش رها گفت:
_باز چی شده که مامور اومده؟!
رها: _رامین یکی رو کشته!
خودش با بهت این جمله را گفت.
زهرا خانم به صورتش زد:
_خدا مرگم بده! چه بلایی سر ما و خودش آورده؟
تمام خانه را که گشتند، مامور رو به رها و زهرا خانم کرد:
_شما مادرش هستید؟
+بله!
مامور: _آخرین بار کی دیدینش؟
شهاب به جای همسرش جواب داد:
_منکه گفتم از صبح که رفته سرکار، دیگه ندیدیمش!
اینگونه جوابی که باید میگفتند را مشخص کرد.
مامور: _شما لطفا ساکت باشید، من از همسرتون پرسیدم!
رو به زهرا خانم کرد و دوباره پرسید:
_شما آخرین بار کی رامین مرادی رو دیدید؟
زهرا خانم سرش را پایین انداخت و سکوت کرد.
شهاب تهدید وار گفت:
_بگو از صبح که رفته خونه نیومده!
رها با پوزخند به پدرش نگاه میکرد. شهاب هم خوب این پوزخند را در کاسه اش گذاشت...
چهل روز گذشته...
رامین همان هفته اول بازداشت شده و در زندان به سر میبرد. شهاب به آب و آتش زده بود که رضایت اولیای دم را بگیرد.
رضایت به هر بهایی که باشد؛ حتی به بهای رها...
رها گوشهی اتاق کوچک خود و مادرش نشسته بود. صدای پدرش که با خوشحالی سخن میگفت را میشنید:
_بالاخره قبول کردن! رها رو بدیم رضایت میدن! بالاخره این دختره به یه دردی خورد؛ برای فردا قرار گذاشتم که بریم محضر عقد کنن! مثل اینکه عموی پسره که پدر زنش هم میشه راضیشون کرده در عوض خونبس، از خون رامین بگذرن! یه ماهه دارم میرم میام که خونبس رو قبول کنن؛
عقد همون عموئه میشه، بالاخره تموم شد!
هیجان و شادی در صدایش غوغا میکرد... خدایا! این مرد معنای پدر را
میفهمید؟
این مرد بزرگ شده در قبیله با آیین و رسوم کهن چه از پدری میداند؟
خدایا! مگر دختر دردانهی پدر نیست؟
مگر جان پدر نیست؟!
رها لباسهای مشکیاش را تن کرد. شال مشکی رنگی را روی سرش بست. اشک در چشمانش نشست.
صدای پدر آمد:
_بجنب؛ باید زودتر بریم تمومش کنیم.....
نویسنده؛ سَنیه منصوری
🌸🌸
💖از_روزی_که_رفتی 💖
قسمت ۹ و ۱۰
صدای پدر آمد:
_بجنب؛ باید زودتر بریم تمومش کنیم تا پشیمون نشدن!
رها به چهارچوب در تکیه داد و مظلومانه با چشمان اشکیاش به چشمان غرق شادی پدر نگاه کرد:
_بابا... تو رو خدا این کارو نکن! پس احسان چی؟ شما بهش قول دادید!
شهاب ابرو در هم کشید:
_حرف نشنوم؛ اصلا دلم نمیخواد باهات بحث کنم، فقط راه بیفت بریم!
رها التماس کرد:
_تو رو خدا بابا...
شهاب فریاد زد:
_خفه شو رها! گفتم آماده شو بریم! همه چیز رو تموم کردم. حرف اضافه بزنی من میدونم و تو و مادرت!
رها: _اما منم حق زندگی دارم!
شهاب پوزخندی زد:
_اون روز که مادرت شد خونبس و اومد تو خونهی ما، حق زندگی رو از دست داد! تو هم دختر همونی! نحسی تو بود که دامن پسر منو گرفت؛ حالا هم باید تاوانشو بدی!
+شما با احسان و خانوادهش صحبت کردید و قول و قرار گذاشتید!
شهاب: _مهم پسر منه... مهم رامینه! تو هیچی نیستی! هیچی!
شرایط بدی بود. نه «دکتر "صدر" » در ایران بود و نه "آیه"در شهر... دلش خواهرانههای آیه را میخواست. پدرانههای دکتر صدر را میخواست. این جنگ نابرابر را دوست نداشت؛ این پدرانههای سنگی را دوست نداشت!
صدای شهاب را شنید که از جایی نزدیک به در خروجی میگفت:
_تا ده دقیقه دیگه دم دری، وگرنه من میدونم و تو و اون مادرت! وسایلتو جمع کن که بعد عقد میری خونهی عموی پسره! قراره بشی زنعموش! همه که مثل مادرت خوش شانس نیستن با پسر مقتول ازدواج کنن!
رها روی زمین نشست و به چهارچوب در تکیه داد. مادر با چشمان اشکبارش نگاه میکرد.
" برایم غصه نخور مادر! اشک
هایت را حرامم نکن! من به این سختیها عادت دارم! من به این دردهای سینهام عادت دارم! من درد را میشناسم... مثل تو! من با این دردها قد کشیدهام! گریه نکن مادرم! تو که اشک میریزی حال دلم بد میشود! بدتر از تمام روزهایی که پیش رو دارم!"
لباسهایش را جمع کرد.
مادر مناسبترین لباسش را پوشیده بود. این هم امر پدر بود! خانواده مقتول خبر از خونبس بودن مادر نداشتند! اگر میدانستند که دختر یک خون بس را به عنوان خونبس دادهاند، هرگز نمیپذیرفتند! این دختر که جان پدر نبود...
این دختر که نفس پدر نبود!
این دختر، این مادر، در این خانه هیچ بودند، هیچ...
رها مادرش را در آغوش کشید:
_گریه نکن نفس من، گریه نکن جان رها! من بلدم چطور زندگی کنم! من خونبس بودن رو بلدم! مهم تویی مامانم! مهم تویی! مواظب خودت باش! فکر کن با احسان ازدواج کردم و رفتم! باشه؟
زهرا خانم: _چطور... آخه؟ چطور میتونم فکر بدبختی تو نباشم؟ نرو رها! از این خونه برو! فرار کن! برو پیش آیه؛ اما از این مرد دور شو! این زندگی نحس رو قبول نکن! منو ببین و قبول نکن! من فردا و فرداهای توام! خونبس نشو رها!
رها بوسهای روی صورت مادر نشاند:
_اگه فرار کنم تو رو اذیت میکنن! هم خودش، هم عمهها! من طاقت درد کشیدن دوبارهی تو رو ندارم مامان!
زهرا خانم دست به صورت دخترکش کشید و با حسرت به صورتش نگاه کرد:
_تو زن اون پیرمرد بشی من بیشتر درد میکشم!
رها بغض کرده، پوزخندی زد:
_یه روز میام دنبالت! یه روز حق تو رو از این دنیا میگیرم! یه روز لبخند به این لبهای قشنگت میارم مادرم!
وقتی سوار ماشین پدر شد، مادر هنوز گریه میکرد. چرا پدرش حتی اندکی ناراحتی نمیکرد؟ چرا پدر بیتابی دخترکش را نمیکرد! چرا قلبش اینقدر سخت و سنگی بود برای دخترک کوچکش؟
رها به احسان فکر کرد!
چند سال بود که خواستگارش بود. احسان، مرد خوبی بود. بعد از سالها پدر قبول کرد و گفت عید عقد کنند.
چند روز تا عید مانده بود؟ شصت روز؟هفتاد روز؟ امروز اصلا چه روزی بود؟ باید امروز را در خاطرش ثبت میکرد و هر سال جشن میگرفت؟
باید این روز را شادی میکرد؟
روز اسارت و بردگیاش را؟ چرا رها نمیکنند این رهای خسته از دنیای تیرگیها را؟
چرا احسان رفت؟ چرا در جایی اینقدر دور
کار میکرد؟ چرا امروز و این روزها احسان نبود؟ چرا مردی که قول داده پشت باشد پشت نبود؟ چرا پشتش خالی بود؟
پدر ماشینش را پارک کرد.
رها چشمهایش را محکم بست و زمزمه کرد:
" محکم باش رها! تو میتونی! "
نگاه نگرداند. سرش را به زیر انداخت، نمیخواست از امروز خاطرهای در ذهنش ثبت کند!
دلش سیاهی میخواست و سیاهی.آنقدر سیاه که شومی این زندگی را بپوشاند. به مادرش هم نگاه نکرد! این آخرین تصاویر پر اشک و آه را نمیخواست.
گوشهایش را فرمان نشنیدن داد؛
اما هنوز صدای بوق ماشینها را میشنید. نگاهش را خیرهی کفشهای پدر کرد... کفشهای مشکی براق واکس خوردهاش برق میزد. تنها چیز براق امروز همین کفش ها خواهد بود.
امروز نه حلقهای خواهد بود،
نه مهریهای، نه دسته گلی، نه ماشین عروسی.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶🔷پرنده ای که در مسجدالحرام با شنیدن صدای اذان اینگونه سجده می کند
یاد شعر معروف سعدی افتادم که..
🔷دوش مرغی به صبح مینالید
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
🔶یکی از دوستان مخلص را
مگر آواز من رسید به گوش
🔷گفت باور نداشتم که تو را
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
🔶گفتم این شرط آدمیت نیست
مرغ تسبیحگوی و من خاموش
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 به رسم ادب روزمان را با سلام
بر سرور و سالار شهیدان
آقا اباعبدالله شروع میکنیم...
اَلسلامُ علی الحُــسین
و علی علی بن الحُسین
وَ عــــلی اُولاد الـحـسین
و عَـــلی اصحاب الحسین
✍امام باقر علیه السلام فرمودند:
شیعیان ما را به زیارت امام حسین علیه السلام امر کنید ، چرا که زیارتش روزی را افزون میکند و عمر را طولانی میگرداند و بلاها و بدیها را
دور می کند.
#اللهم ارزقنا کربلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزی جهان میشود مجذوب نور تو...
✌در آسـتانہے ظــهور✌
روزی جهان میشود مجذوب نور تو...
#سلام_امام_زمانم
#صبحت بخیر و خوشی
دوباره جمعہ شد و دل شده پریشانت
دوباره حسرت دیدار برقِ چشمانت
بلند مرتبہ شاهِ زمان سلامٌ علیک
سلام بر تو و بر ماه روے تابانت…!!
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرار همیشگی مان، جهت تعجیل در ظهور دعای فرج را بخوانیم.
‹🕊 قرار_مهدوی
‹🕊عجل علی ظهور
1_1861354433.mp3
8.21M
بیحضورت هر چه کردم، زندگی زیبا نشد!
اللّهم عجل لولیک الفرج 💔
صوت قرائت #دعای_عهد
قرار صبحگاهی منتظران ثابت قدم ظهور
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
✌در آسـتانہے ظــهور✌
فرازی از وصیت نامه ام: وصیت این بنده حقیر به همه برادران و خواهران این است که پشتیبان واقعی ولایت ف
خب دوستان بزرگوارم😊
سرانجام من هم درتاریخ ۱۳۹۶/۶/۴ دراثر تله انفجاری در سوریه به آرزوم رسیدم وبه شهادت رسیدم
این جا هم مزارمه
تهران ، بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها سلام، قطعه ۲۶
تهران تشریف آوردید خوش حال میشم بهم سربزنید
شادی ارواح طیبه ی شهدا، امام شهدا، شهدای دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم
و علی الخصوص👇👇👇
🌼 شهید ابراهیمخلیلی🌼
☘ صلوات بر محمد و آل محمد ☘
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2