eitaa logo
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
1.4هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
16.5هزار ویدیو
68 فایل
داریم چہ میکنیم با دل امــام زمان(عج)!! چقــدر گنـاه؟ چـقدر نامـردی و بی حیایی؟ جز مــا کیو داره؟ چقدر سر در دنـیا؟ کجاست امـامت بچہ شیعہ!! 👈دختر، پـسر شیعہ به دل امامت رحم کن مـرام داشتہ باش!! امــامت تنــهاست" کپے پستهای کانال حـلال° تبادل: @HHSSKK
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 به رسم ادب روزمان را با سلام بر سرور و سالار شهیدان آقا اباعبدالله شروع میکنیم... اَلسلامُ علی الحُــسین و علی علی بن الحُسین وَ عــــلی اُولاد الـحـسین و عَـــلی اصحاب الحسین ✍امام باقر علیه السلام فرمودند: شیعیان ما را به زیارت امام حسین علیه السلام امر کنید ، چرا که زیارتش روزی را افزون می‌کند و عمر را طولانی می‌گرداند و بلاها و بدی‌ها را دور می کند. ارزقنا کربلا
بخیر و خوشی ✨ای آخرین نگار دل آرای فاطمه آقای من! برای رضای خدا بیا... ✨آقا به حق چادر خاکی مادرت آقا به حقّ داغ دل مرتضی، بیا...
1_1861354433.mp3
8.21M
بی‌حضورت هر چه کردم، زندگی زیبا نشد! اللّهم عجل لولیک الفرج 💔 صوت قرائت قرار صبحگاهی منتظران ثابت قدم ظهور https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همیشگی مان، جهت تعجیل در ظهور دعای فرج را بخوانیم. ‹🕊 قرار_مهدوی ‹🕊عجل علی ظهور
▪️بچه هاۍ تفحّص تلاش زیادۍ کردند،اما شهیدۍ پیدا نمی شد یکۍ از دوستان نوار مرثیه را گذاشت اشک همه جارۍ شد. 🔸آن روز ، رمز حرکت ما نام مقدس مادر رزمندگان بود مشغول جستجو بودیم که یک دفعه استخوان یک بند انگشت نظرم را جلب ڪرد.با سرنیزه مشغول کندن شدم یک تکه پیراهن از زیر خاک نمایان شد مطمئن شدم شهیدۍ در اینجاست با ذکر یا زهرا خاک ها را کنار زدیم متوجه شدیم شهید دیگری هم در کنارش قرار دارد به طوری که صورت هایشان رو به همدیگر بود. 🔸وقتی پیکر شهدا را خارج کردیم،با کمال تعجب مشاهده کردیم که پشت پیراهن هردو شهید نوشته شده: «می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞کلیپ‌زیبای"خضر و یوسف در چاه" 👆 ✅راز هستی و زندگی درعدد ۵ و ۱۴👆 👌حدیثی فوق‌العاده زیبا تقدیم به شما عاشق اهلبیت🔰 🌸رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله: هنگامی که خداوند آدم را آفرید و از روح خود در او دمید، آدم به جانب راست عرش نگریست، پنج شبح نوری را درحال رکوع و سجود دیده وگفت: پروردگارا! آیا قبل از من کسی را از خاک آفریده‌ای؟ خداوند فرمود: نه،‌ ای آدم ⁉️آدم‌پرسید:پس این پنج هیکل و شبح که به شکل خودم می‌بینم، کیستند؟ فرمود: اینان پنج تن از فرزندان تو هستند که اگر آنان نبودند، بهشت و دوزخ، عرش و کرسی، آسمان و زمین و ملائک و انس و جن و تو را نمی‌آفریدم ۵ اسم‌ ازاسامی‌خودرا برایشان‌جدا کرده‌ام من محمودم و این محمد است؛ من عالی‌ام و این على است؛ من فاطرم و این فاطمه است؛ من احسانم و این حسن است؛ من محسنم و این حسین است. 🔵به عزت خود سوگند یاد کرده‌ام که هیچ کس نیست که ذره‌ای بغض و کینه آنان را نزد من آورد، مگر این‌که او را وارد دوزخ سازم و از این کار باکی ندارم ای آدم! اینان برگزیدگان من از میان آفریدگانم هستند، به‌وسیله آنان رهایی می‌بخشم و یا هلاک می‌کنم؛ هنگام نیاز به‌وسیله‌اینان به‌من توسل‌ کن سپس پیامبر اکرم ص فرمودند: ⛴ما کشتی‌نجاتیم هرکس حاجتی از خدا دارد، به‌وسیله ما از او درخواست کند 📚فرائد السمطین (اثر جناب ابراهیم بن محمد جوینی در فضائل اهل‌بیت ع) https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بالا بردن پرچم ام‌ابیها ان شاءالله روزی پرچم فرزندش مهدی صاحب زمان (عج الله) بر مناره های گیتی به اهتزاز در آید. https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«ارزش خدمت به امام زمان» 💢 باید سخت‌ترین ذلت‌ها رو تحمل بکنیم، تا چند ساعت بتونیم به امام زمان خدمت کنیم... استاد شجاعی شنبه های مهدوی اللهم لیَّن قَلبی لِولیِ اَمرِک https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
«ارزش خدمت به امام زمان» 💢 باید سخت‌ترین ذلت‌ها رو تحمل بکنیم، تا چند ساعت بتونیم به امام زمان خدمت
پدر مهربانم مهدی جان! 🍃استاد توحید ▪️کسی اگر پای درس توحید تو ننشسته باشد، هر چه از خدا بگوید، جز بر شرک انسان نمی‌افزاید. ▫️توحید را از تو باید یاد گرفت، تا خدا را با همۀ وجود حس کرد. ▪️ کسی که خدا را حس می‌کند، دیگر گرفتار تکبر نخواهد شد. تکبر آفت جان کسانی است که عظمت خدا را نچشیده‌اند. ▫️آقا! توحید را به من بیاموز تا با روحم عجین شود، توحید را به من بیاموز تا از کبر رها شوم، توحید را به من بیاموز تا از دام قیاس‌های باطل نجات پیدا کنم. ▪️بگو کلاس توحیدت کجاست، بدجور محتاج توحید توام. العجل، العجل، العجل، استاد توحید شنبه های مهدوی https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴شعری زیبا برای ۱۲ امام معصوم علیه السلام که بعد از سروده شدن شعر یک اتفاق نادر ولی شگفت انگیز می افتد🙂 ببین https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستور العملی برای رفع گرفتاری از کربلایی کاظم ساروقی کسی که به لطف خدا و مرحمت آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یک شبه حافظ کل قرآن شد. این دستور بی نظیر برای رفع گرفتاری را امتحان کن! https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🔴کاریکاتور جدید کاريکاتوريست یمنی ------------------------------- 📨 :راز شکست حاکمان عرب ، تسلیم شدن به توهمات است. https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دهباشی دعای فرج.mp3
4.99M
📿 دعای فرج (الهی عظم البلاء) 🔺️با نوای مهدی 👌بخوان دعای فرج دعا اثر دارد 👌 دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پست هر شب تکرار می شود ❤ یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه* به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد. ♥️ @zoohoornazdike
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 از_روزی_که_رفتی قسمت ۲۷ و ۲۸ صدرا: _شوخی نکردم؛ تو کلینیک صدر کار میکنه! تو هم اونجا میرف
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 از_روزی_که_رفتی قسمت ۲۹ و ۳۰ صدرا فکر کرد : "معصومه هم اینقدر بی‌تابی کرد؟ اگر خودش بمیرد، رویا هم اینگونه بیتابی میکند؟ رها چه؟ رها برایش اشک میریزد؟ یا از آزادی‌اش غرق لذت میشود و مرگش برای او نجات است؟" نگاهش روی تابلوی «وَ إِن‌ یَکاد» خانه ماند، خانه‌ای که روزی زندگی در آن جریان داشت و امروز انگار خاک مرده بر آن پاشیده‌اند... صدرا قصد رفتن کرده بود. با حاج علی خداحافظی کرد و خواست رها را صدا کند. رها، آیه را به اتاقش برده بود تا اندکی استراحت کند. این‌همه فشار برای کودکش عجیب خطرناک است. حاج علی تقه‌ای به در زد و با صدای بفرمایید رها، آن را گشود. _پاشو دخترم، شوهرت کارت داره؛ مثل اینکه میخواد بره. دل رها در سینه‌اش فرو ریخت؛ حتما میخواهد او را ببرد؛ کاش بگذارد بماند! وقتی مقابل صدرا قرار گرفت، سرش را پایین انداخت و منتظر ماند تا او شروع کند . و انتظارش زیاد طولانی نشد: _من دارم میرم، تو بمون پیش آیه خانم. هر روز بهت زنگ میزنم، شماره موبایلت رو بهم بده؛ شماره‌ی منم داشته باش، اگه اتفاقی افتاد بهم بگو. سعی میکنم هر روز یه سر بزنم که اگه کاری بود انجام بدم. خبری شد فوری بهم زنگ بزن، هر ساعتی هم که بود مهم نیست؛ متوجه شدی؟ لبخند بر لب رها آمد.چقدر خوب بود که میدانست رها چه میخواهد. _چشم حتما... شماره‌اش را گرفت و در گوشی‌اش ذخیره کرد. صدرا رفت... رها ماند و آیه‌ی شکسته‌ی حاج علی. رها شام را زمانی که آیه خواب بود آماده کرد. میدانست آیه‌ی این روزها به خودش بی‌اعتناست. میدانست آیه‌ی این روزها گمشده دارد. میدانست مادرانه میخواهد این آیه‌ی شکسته؛ دلش برای آن کودک در بطن مادر میسوخت؛ دلش برای تنهایی‌های آیه‌اش میسوخت. با اصرار فراوان اندکی غذا به آیه داد. حاج علی هم با غذایش بازی میکرد آیه در پیچ و تاب مردش بود.... کجایی مرد روزهای تنهایی‌ام؟ کجایی هم نفس من؟ کجایی تمام قلبم؟ و سخت جای خالی‌اش درد داشت. و سخت بود نبود این روزها... سخت بود که کودکی داشته باشی مردت نباشد برای پرستاری. سخت بود سختی روزگار او. سخت بود که مرد شود برای کودکش؛ سخت بود و شدن. جواب مادرشوهرش را چه میداد؟ 💭به یاد آورد آن روز را: فخر السادات: _من اجازه نمیدم بری! اون از پدرت اینم از تو... آیه تو یه چیزی بگو! 🕊_آیه رو راضی کردم مادر من، چرا اذیت میکنی؟ خب من میخوام برم! دل در سینه‌ی آیه بی‌قراری میکرد. دلش راضی نمیشد؛ اما مانع رفتن مردش نبود. مردش برای می‌جنگید. مردش گفته بود اگر در بودی چه میکردی؟ جزو بودی یا نه؟ مردش گفته بود الان وقت است آیه. آیه سکوت کرد و مردش سکوت علامت رضایت دانست. حال چه میگوید مرد من؟ من شوم؟ من پایت شوم؟مگر قول و قرار اول زندگیمان بودن نیست؟ مگر قول و قرار ما نبود که زنجیر پای هم نشویم؟ زیر لب زمزمه کرد:‌ " یا زینب کبری (سلام‌الله‌علیها)..." مردش زمزمه‌اش را شنید. لبخند به تمام اضطرابهایش زد، قلبش آرام گرفت. دست‌های لرزانش را مشت کرد؛ مردش خواست: _مامان! اجازه بدید بره! میگن بهترین محافظ آدم، اجلشه، اگه برسه، ایران و سوریه نداره! لبخند مردش عمیق‌تر شد "راضی شدی مرد من..!؟ " مادرشوهرش ابرو در هم کشید: _اگه بلایی سرش بیاد تقصیر توئه! من که راضی نیستم. چقدر آنروز تلاش کردی برای رضایت مادرت مرد! _مادرش چرا نیومده؟ حاج علی قاشق را درون بشقاب رها کرد، حرف را در دهانش مزمزه کرد: _حاج خانم که فهمید، سکته کرد. الان حالش خوبه ها، بیمارستانه؛ به «محمد» گفتم نیاد تهران، مادرش واجبتره! گفتم کارای قم رو انجام بده که برای تدفین مهمون زیاد داریم. آیه آهی کشید. میدانست این دیدار چقدر سخت است. دست بر روی شکمش گذاشت : "طاقت بیار طفلکم! طاقت بیار حاصل عشقم! ما از پسش بر میایم! ما از پس این روزا برمیایم! به خاطر پدرت، به خاطر من، طاقت بیار!" -آیه! پدر صدایش میکرد. نگاهش را به پدر دوخت: +جانم؟ _تو از پسش بر میای! +برمیام؛ باید بربیام! _به خاطر من..به خاطر اون بچه... به خاطر همه چیزایی که برات مونده از پسش بربیا! تو تکیه‌گاه خیلی ها هستی. یه عالمه آدم اون بیرون، توی اون مرکز به تو نیاز دارن! دخترت بهت نیاز داره! +شما هم میگید دختره؟ _باباش میگفت دختره! اونم مثل من دختر دوست بود. +بود... چقدر زود فعل هست به بود تغییر میکنه! _تو از پس تغییرات بر میای، من کنارتم! رها: _منم هستم آیه! من مثل تو قوی نیستم اما هستم، مطمئن باش! آیه لبخندی زد به دخترک شکسته‌ای که تازه سر پا شده بود. دختری که..... نویسنده؛ سَنیه منصوری