✌در آسـتانہے ظــهور✌
💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 #قسمت_شانزدهم در کنار جسم خونین شهاب زانو زد شوڪه شده بود باور نمے کرد ک
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 #قسمت_هفدهم
در سالن بیمارستان گوشه ای نشسته بود نیم ساعتی می شد که به بیمارستان آمده بودند و شهاب را به اتاق عمل برده بودند
با صدای گریهی زنی سرش را بلند کرد با دیدن مریم همراه یه زن و مردی که حتما مادر و پدر مریم بودند حدس زد که خانواده ی شهاب راخبر کردند
با اشاره دست پرستار به طرف اتاق عمل،
مریم همراه پدرومادرش به سمت اتاق امدند...
مریم با دیدن مهیا آن هم با دست و لباسای خونی شوک زده به سمت او آمد
_ت... تو اینجا چیکار میکنی
مهیا ناخواسته چشمه ی اشکش جوشید و اشک هایش بر روی گونه هایش ریخت
_همش تقصیر من بود
مادر و پدر شهاب به سمت دخترشان امد
_همش تقصیر من بود
مریم دست های مهیا رو گرفت
_تو میدونی شهاب چش شده؟؟ حرف بزن
جواب مریم جز گریه های مهیا نبود مادر شهاب به سمتش امد
_دخترم توروخدا بگو چی شده شهابم حالش چطوره
پدر شهاب جلو امد
ــ حاج خانم بزار دختره بشینه برامون توضیح بده حالش خوب نیست
مهیا روی صندلی نشست مریم هم کنارش جای گرفت
مهیا با گریه همه چیزرا تعریف کرد....
نفس عمیقی کشید و روبه مریم که اشکهایش گونه هایش را خیس کرده بود گفت
_باور کن من نمی خواستم اینطور بشه اون موقع ترسیده بودم فقط می خواستم یکی کمک کنه
مریم دستانش را فشار داد
_میدونم عزیزم میدونم
در اتاق عمل باز شد
همه جز مهیا به سمت اتاق عمل حمله کردند...
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 #قسمت_هیجدهم
مریم اولین شخصی بود که به دکتر رسید
_آقای دکتر حال داداشم چطوره؟؟
_نگران نباشید با اینکه زخمشون عمیق بود ولی پسر قویی هست خداروشکر خطر رفع شد
مادر شهاب اشکهایش را پاک کرد
_میتونم پسرمو ببینم
_اگه بهوش اومد انتقالش میدن بخش اونجا میتونید ببینیدشون
مریم تشکری کرد
مهیا نفس آسوده ای کشید رو صندلی نشست
مریم نگاهی به مهیا که از ترس رنگ صورتش پریده بود
سردرد شدید مهیا را اذیت کرده بود با دستانش سرش را محکم فشار می داد
با قرار گرفتن لیوان آبی مقابلش،
سرش را بالا گرفت
نگاهی به مریم که با لبخند اشاره ای به لیوان می کرد انداخت لیوان را گرفت... تشکری کرد و آن را به دهانش نزدیک کرد
_حالت خوبه عزیزم
_نه اصلا خوب نیستم
مریم با اینکه حال خودش تعریفی نداشت و نگران برادرش بود که تا الان به هوش نیامده ...اما باید کسی به مهیا که شاهد همه اتفاقات بود دلداری می داد...
_من حتی اسمتم نمیدونم
_مهیا
_چه اسم قشنگی
مهیا بی رمق لبخندی زد
_نگاه مهیا جان برای اتفاقی که افتاده خودت رو مقصر ندون هر کی جای تو بود شهاب حتما اینکارو می کرد... اصلا ببینم خونوادت میدونن که اینجایی
مهیا فقط سرش را به دو طرف تکان داد
_ای وای میدونی الان ساعت چنده الان حتما کلی نگران شدن شمارشونو بده خبرشون کنم
گوشی که به سمتش دراز شده بود را گرفت
و شماره مادرش را تایپ کرده...مریم دکمه تماس را فشار داد و از جایش بلند شود و شروع کرد صحبت کردن با تلفن.
اتاق عمل باز شد...
و تختی که شهاب بیهوش روی آن خوابیده بود بیرون آمد... تخت از کنارمهیا رد شد ...مهیاچشمانش را محکم بست نمی خواست چیزی ببیند...چشمانش را باز کرد
مادر شهاب با گریه همراه تخت حرکت می کرد و پسرش را صدا می کرد...
👈 #ادامه_دارد....
✍ نویسنده #فـاطمه_امـیری
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 #قسمت_نوزدهم
مریم مادرش را روی صندلی نشاند و شانه هایش را ماساژ می داد
_آروم باش مامان باور کن با این کارایی که میکنی هم خودت هم بقیه رو اذیت می کنی آروم باش
_خانم مهدوی
مریم نگاهی به دو مامور پلیس انداخت چادرش را درست کرد
_بله بفرمایید
_از نیروی انتظامی مزاحمتون شدیم. برادرتون مجروح شدن درست؟؟
_بله
_حالشون چطوره
_خداروشکر خطر رفع شد ولی هنوز بهوش نیومده
_شما میدونید چطور برادرتون چاقو خوردن؟
ــ نخیر ما، بیمارستان با ما تماس گرفت ولی ایشون همراشون بود
و با دست اشاره ای به مهیا کرد
مهیا از جایش بلند شد
_س.... سلام
_سلام .شما همراه آقای مهدوی بودید
_بله
_اسم و فامیلتون
_مهیا رضایی
_خب تعریف کنید چی شد؟؟؟
و به سرباز اشاره کرد که گفته های مهیا را یاداشت کنه...
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 #قسمت_بیستم
مهیا با تمام جزئیات برای مامور توضیح داد... حالش اصلا خوب نبود وسط صحبت ها گریه اش گرفته بود
_شما گفتید که رفتید تو پایگاه
_بله
_چرا رفتید میتونستید بمونید و کمکشون کنید
مامور چیزی را گفت که مهیا به خاطر این مسئله عذاب وجدان گرفته بود
_خودش گفت.منم اول نخواستم برم ولی خودش گفت که برم
_خب خانم رضایی طبق قانون شما باید همراه ما به مرکز بیاید و تا اینکه آقای مهدوی بهوش بیان و صحبتهای شمارا تایید کنه
شوک بزرگی برای مهیا بود....
یعنی قرار بود بازداشت بشه نمی توانست سر پا بایستد...سر جایش نشست
_یعنی چی جناب همه چیو براتون توضیح داد برا چی می خوای ببریش
«محمد آقا» پدر مریم به سمت دخترش آمد...شهین خانم با دیدن همسرش آن را مخاطب قرار داد
_محمد آقا بیا یه چیزی بگو میخوان این دخترو ببرن با خودشون یه کاری بکن
محمد آقا نزدیک شد
_سلام خسته نباشید من پدرشهاب هستم... ما از این خانم شکایتی نداریم
_ولی ..
مریم کنار مهیا ایستاد
_هر چی ما راضی نیستیم
_هر جور راحتید ما فردا هم مزاحم میشیم ان شاء الله که بهتر بشن
_خیلی ممنون
مهیا خجالت زده سرش را پایین انداخت انتظار برخورد دیگه ای از این خانواده داشت... ولی الان تمامیه معادلاتش بهم خورده بود
_مهیا مادر
مهیا با شنیدن اسمش سرش را بلند کرد مادرش همراه پدرش به سمتش میآمدن پدرش روی ویلچر نشسته بود...
دلش گرفت بازم باعث خرابی حال پدرش شده بود...چون هر وقت پدرش ناراحت یا استرس به او وارد می شد دیگر توانایی ایستادن روی پاهایش را نداشت و باید از ویلچر استفاده می کرد
مهیا با فرود آمدن در آغوش آشنایی که خیلی وقت است احساسش نکرده بود به خودش آمد....
1_12020134880.mp3
8.39M
🔳 #شهادت_حضرت_مسلم(ع)
🌴دروغ بود ... تموم نامهها
🌴دروغ بود ... سلام کوفیها
🎙 #سید_مجید_بنی_فاطمه
⏯ #زمینه
👌بسیار دلنشین
🔴مرجع رسمی #مداحی های روز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌کلماتی که بارها در قرآن برای آرامش قلب ما تکرار شدهاند.
🪴مایوس نباشید
سستی نکنید.
در هیچ حالی غمگین نشوید.
از رحمت خدا ،ناامید نشوید
💌 لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ....
💌وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ....
💌وَلا تَهِنوا وَلا تَحزَنوا وَأَنتُمُ الأَعلَونَ إِن كُنتُم مُؤمِنينَ﴿۱۳۹﴾
و سست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید!
سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۳۹💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 به رسم ادب روزمان را با سلام
بر سرور و سالار شهیدان
آقا اباعبدالله شروع میکنیم...
اَلسلامُ علی الحُــسین
و علی علی بن الحُسین
وَ عــــلی اُولاد الـحـسین
و عَـــلی اصحاب الحسین
✍امام باقر علیه السلام فرمودند:
شیعیان ما را به زیارت امام حسین علیه السلام امر کنید ، چرا که زیارتش روزی را افزون میکند و عمر را طولانی میگرداند و بلاها و بدیها را
دور می کند.
#اللهم ارزقنا کربلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرار همیشگی مان، جهت تعجیل در ظهور دعای فرج را بخوانیم.
‹🕊 قرار_مهدوی
‹🕊عجل علی ظهور
1_1861354433.mp3
8.21M
بیحضورت هر چه کردم، زندگی زیبا نشد!
اللّهم عجل لولیک الفرج 💔
صوت قرائت #دعای_عهد
قرار صبحگاهی منتظران ثابت قدم ظهور
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 رییسجمهور شهید در یادمان شهدای غواص- علقمه
🔺️بازنشر به مناسبت سالگرد تشییع پیکر شهدای غواص عملیات کربلای ۴
#اللهمعجللولیکالفرج
VID_20240615_18-1718465077803.mp3
2.46M
چرا خداوند در روز #عرفه ،
قبل از اهل عرفات به زائران امام حسین علیهالسلام، توجه نموده و آنها را مورد اجابت قرار میدهد؟
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ با عرفه میتونی همهی گذشتهت رو جبران کنی؛ اگه...
#استاد_شجاعی
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️از اشعار امیرالمومنین علیهالسلام:
🔸️انگار خودم و فرزندانم را در میدان کربلا میبینم
محاسن ما با خون خضاب میشود همانطور که لباسهای عروس خضاب میشود
رحمت خدا بر قیامکننده ما...
حسین من! او انتقام من و تو را خواهد گرفت.
✋۹ روز تا عید همعهدی (غدیر)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کـــــرببلا ...
ای کاااااش من مسافرت بودم...💔😢
#عـرفه
🌸⃟
دعای عرفه- ترجمه روان.pdf
1.82M
متن دعـای پر فیض #عرفه به همراه
ترجمه بصـورت فـــایل جـهـت سهولت و دســترسی راحـت به دعا🌹
#التماسدعایفرج
💢جدیدترین حمله در آبهای اطراف یمن
🔹آژانس تجارت دریای انگلیس از وقوع یک حمله به یک کشتی در میانه تنکه باب المندب و در فاصله 40 مایل دریایی جنوب بندر المخاء خبر داد.
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2