eitaa logo
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
1.4هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
16.5هزار ویدیو
68 فایل
داریم چہ میکنیم با دل امــام زمان(عج)!! چقــدر گنـاه؟ چـقدر نامـردی و بی حیایی؟ جز مــا کیو داره؟ چقدر سر در دنـیا؟ کجاست امـامت بچہ شیعہ!! 👈دختر، پـسر شیعہ به دل امامت رحم کن مـرام داشتہ باش!! امــامت تنــهاست" کپے پستهای کانال حـلال° تبادل: @HHSSKK
مشاهده در ایتا
دانلود
754_44257274630230.mp3
2.44M
مست نجف عاشق..😍 حب الحسین یعجمعنا✨ ‹› ‹ ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️وقتی جوابی برای سوالات کارشناسان میزگرد سیاسی ندارد و به مشاورانش پاس می‌دهد! 🔸نحوه تعامل پزشکیان با کارشناسان همراهش مورد توجه کاربران قرار گرفته است. \ کیهان ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
💚تانیایی گره ازازکارجهان وانشود💚 عاشقان امام زمان ببینن باامام زمان سخن بگید حتی اگرشده سرد #ظــه
🍃 جان و جهان ما ▪️هر چه داریم را باید فدا کنیم تا نام تو بالا بماند و یادت در دل‌ها زنده. ▫️همۀ ما باید بمیریم برای این که حتی لکه‌ای کوچک و کم رنگ بر قامت تو نیفتد. ▪️ وای به حال کسانی که ادعای شیعه بودن دارند و لکه ننگی می‌شوند برای تو؛ آن هم لکه‌ای که از دور دست‌ها هم پیداست. ▫️ کاش ما از این لکه‌ها نباشیم و یک روز به ما بگویی: شما تکۀ جان منید! وقتت بخیر جان و جهان ما! ای همه هستم ام چهره جان میشود غبار تنم 📌محسن‌عباسی‌ولدی اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج التماس دعا🤲 ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی‌ها چقدر زیبا از امام رضا (ع) حاجت می‌گیرند😭 ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حادثه ای زیبا از منا... حدودا یک ساعت پیش تو چادرمون نشسته بودیم که یهو رعد و برق زد و بارون گرفت. کجا؟ تو منا با این حجم گرما🙄 سریع پوشیدیم رفتیم بیرون که دیدیم جلو چادرهامون یه تعدادی بلند بلند دارن برای فرج دعا می کنن. با اون بارون خیلی صحنه قشنگی بود🥺 دعا زیر باران ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ء . چطور شهیدِ زنده باشیم ؟ :) ✍میرزا حسین‌قُلی‌همدانی میگه : هر وقت تونستی کفش کسانی رو ك باهاشون مشکل داری رو جفت کنی اون وقت آدم شدی :) !🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
قسمت بیست و ششم : اَكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجِيل الفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم. اکثروا فعل امر است
قسمت بیست و هفتم: - استغاثه و اجابت: مشتقّات واژه «استغاثه» در قرآن چندین بار به‌کار رفته در بسیاری از آیاتی که در آن‌ها از استغاثه سخن به میان آمده، به‌ اجابت آن از سوی خداوند نیز تصریح شده‌است. استغاثه سپاهیان اسلام در نبرد بدر، به اجابت خداوند مقرون شد و مؤمنان به وسیله خیل عظیمی از فرشتگان، امداد شدند:«اِذ تَستَغیثونَ رَبَّکُم فَاستَجابَ لَکُم اَنّی مُمِدُّکُم بِاَلف مِنَ المَلَئِکَةِ مُردِفین».   استغاثه حضرت‌ نوح (علیه‌السلام) نیز از دیگر مواردی است که با اجابت همراه شده و خداوند او و اهلش را از سختی بزرگ رهانید:«ونوحًا اِذ نادی مِن قَبلُ فَاستَجَبنا لَهُ فَنَجَّینهُ واَهلَهُ مِنَ الکَربِ العَظیم»   آیه ۸۴ انبیاء   به اجابت استغاثه ایّوب و برطرف شدن گرفتاری وی اشاره دارد:«واَیّوبَ اِذ نادی رَبَّهُ اَنّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ... • فَاستَجَبنا لَهُ فَکَشَفنا ما بِهِ مِن ضُرّ‌...»، چنان‌که آیه ۸۷ سوره یاد شده   به اجابت استغاثه ذوالنون (یونس (علیه‌السلام)) و نجات وی از غم تصریح می‌کند:«وذَا النّونِ اِذ ذَهَبَ... فَاستَجَبنا لَهُ ونَجَّینهُ مِنَ الغَمِّ‌...» و به‌طور کلّی، آیه ۶۲ نمل  :«اَمَّن یُجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ ویَکشِفُ السّوءَ‌...»، نیز آیه «وکَذلِکَ نُنجِی المُؤمِنین»   متضمّن این وعده است که خداوند استغاثه افراد مضطر و درمانده را اجابت می‌کند و مؤمنان را از غم و اندوه می‌رهاند.  مضمون برخی از احادیث نیز که تکرار دعا را سبب برآمدن حاجت می‌داند، مؤیّد مطلب یاد شده است.  بنابراین خداوند با صراحت می فرماید این استغاثه شماست که اجابت می شود و مقصود شما حاصل می گردد، اینجاست که می گوییم برای حصول وعده الهی، یعتی ظهور امام زمان عجل الله راهی جز استغاثه باقی نمانده است. ادامه دارد
قسمت بیست و هشتم: 📣 علت طولانی شدن غیبت: 🔷 مرحوم محمد باقر فقیه ایمانی در کتاب شیوه هاي یاری قائم آل محمد علیهم السلام می نویسد: 🔷 در عالم رؤیا خدمت آقا امام باقر  علیه السلام رسید و پرسید: ↗️ 🔷 چرا در امت‌های پیشین، غیبت حجت های الهی، این همه طول نمی‌کشید؟ 🔷 چرا غیبت برای ما مسلمانان این همه طولانی شده است؟ 💠💠 آقا امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: ↗️ 💠💠 آن‌ها برای پایان غیبت، دور هم جمع می‌شدند و به استغاثه و دعا و تضرع می پرداختند ،ولی از شما تا به حال چنین اجتماعی دیده نشده است! 📚منبع: شیوه‌های یاری قائم آل محمّد، محمد باقر فقیه ایمانی، ۶۹ عزیزان طبق آیات و روایات و سنت انبیای الهی و استدلالات علمی و منطقی و خواب ها و مکاشفات و نظر علما ثابت کردیم که تنها راه نجات امام زمانمان از زندان غیبت استغاثه جمعی به درگاه الهی است، بنابراین اگر این اقدام خداپسندانه را داشتیم به مقصود می رسیم و اماممان را یاری کرده از غربت و مصیبت غیبت نجات می دهیم، اما اگر همچنان بی تفاوت بودیم منتظر عذاب الهی باشیم آنقدر شدید و مستمر که به نقطه اضطرار برسیم و در حال اضطرار ظهور مولایمان را درخواست کنیم. ادامه دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اهل بیت علیهم‌السلام رو با اسم کوچیک صدا کن! | نــام : مـــهدے(عج) ســن :۱۱۹۰ در فــراق اسـتان : صــاحب عــالم ولے از همہ جـا رانده شــده ` هـیچکس راهش نداد" https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
🔆 برای غدیر کار کنیم... کاری کنیم اشهدان‌علیاولی‌الله در عالم طنین انداز شود... و بگوییم که با افتخــار شیعه‌ امیرالمؤمنین علیه السلام هستیم تا ابد ! :) 🗒«کارهای ساده‌ای که هر کدوم ما میتونیم برای غدیر انجام بدیم» : 💌عیدی دادن به دیگران و مخصوصا کودکان و نوجوانان 🍗اطعام دادن در روز عید و یا کمک مالی، تبلیغاتی و فیزیکی به اطعام دهندگان 📯برپایی ایستگاه صلواتی یا کمک مالی و حضوری به ایستگاه صلواتی در روز عید غدیر 🥳خدمات با تخفیف یا رایگان اصناف و مشاغل مختلف 🩸اهدای خون (به دیگران زندگی ببخشیم) 🪛آموزش رایگان مهارت‌هایی که فکر می‌کنیم باعث رشد و کمک به دیگران میشه 👋بخشیدن یا تخفیف بدهی دوستان و اقوام یا اجاره خانه و ... 🤝 بخشیدن و رفع کینه از همدیگر و از طرفی دیگر آشتی دادن مومنین 🕊خیرات برای اموات ❤️نام « علی » گذاشتن روی پسران 🚗 خیر رساندن با انجام کارهای روتین مثل جابجا کردن رایگان افراد و ... 📖 مطالعه بیشتر از زندگی و روایات مولا امیرالمومنین (علیه السلام) 💸 شروع رسیدگی به ایتام به تبعیت از مولایمان امیرالمومنین علیه السلام 💳کمک مالی و یا بصورت مستقیم اعم از بسته های غذایی درب منازل فقرا یا دادن پول به سوپر مارکت برای تخفیف به فقرا 💍مقدمات ازدواج جوانان مثل جهیزیه ، خانه اجاره ای و ... را فراهم کردن یا کمک به آزادی زندانیان جرایم غیر عمد 🖼نصب اشـعار، احـادیث و آیـات مربوط به غدیر یا امیرالمؤمنین علیه السلام و تزئینات زیبا در تابلوی ساختمانها یا سر در خانه و ... 🎊کاروان شادی در خیابان و محله، مخصوصا برای کودکان 📽عکاسی و فیلمبرداری از شادی مردم در جشن غدیر و نشر آن 📱 نشر فضایل امیرالمومنین، احادیث و روایات ، روایتگری ، داستان نویسی ، نقاشی ، ساخت کلیپ ، دلنوشته ، خاطره نویسی ، برگزاری حلقه های معرفتی و ... مرتبط با غدیر 🌹🎁 هدیه دادن گل یا شیرینی دادن به دوستان، همسر، همکاران و... 🫂صله رحم با اقوام، سالمندان، جانبازان ، قبور مطهر شهدا، خانواده شهدا و سادات 💚 💞توجه بیشتر به عبادت در روز عید غدیر اعم از دعا ، روزه و مخصوصاً شکر کردن خدا بخاطر دادن نعمت ولایت... 🤲 ابراز دشمنی و بیزاری از دشمنان اهل بیت و مخالفان عید غدیر اگه هیچ کاری هم نتونستیم بکنیم ، حداقل تبریک عید گفتن و لبخند زدن به همدیگر رو میتونیم انجام بدیم😊 🔆امیرالمومنین زیر دِین کسی نمی‌ماند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دهباشی دعای فرج.mp3
4.99M
📿 دعای فرج (الهی عظم البلاء) 🔺️با نوای مهدی 👌بخوان دعای فرج دعا اثر دارد 👌 دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پست هر شب تکرار می شود ❤ یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه* به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد. ♥️ @zoohoornazdike
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 حملات شبانه مقاومت لبنان به گروهک تروریستی اسرائیل بله همان طور که می بینید گنبدآهنین همه پرتابه ها رو زده ، چند تا پرتابه هم از دور می آمدن که فرار کردن..... تقریبا تمام پرتابه ها اصابت کرده و کریات شمونا به شهر ارواح تبدیل شده است.
یک نظامی ایرانی‌تبار به نام کیوان حکیم‌ زاده فرمانده ناوگروه ضربتی نیروی دریایی آمریکا در خلیج فارس و دریای سرخ شد. ‌‌‌ ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 #قسمت_سی‌دوم مهیا سر ڪلاس نشسته بود اما متوجه نمی شد استاد چه می گفت... د
💠رمـــــان 💠 مهیا با دیدن پنج تا بسیجی ڪه دوتا از آن ها روحانی هستن و رو به رویشان سارا و نرجس و مریم نشسته بودند شوڪه شد مریم به دادش رسید...مریم فراموش ڪرده بود به مهیا بگویید قرار است یڪ جلسه برای مراسمات در پایگاه برگزار شود _سلام مهیا جان مهیا به خودش آمد ...سلامی کرد و موهایش را داخل فرستاد ...همه جواب سلامش را سربه زیر دادند حتی شهابی که به خاطر زخمش روی صندلی نشسته بود اما روحانی مسنی با لبخند روبه مهیا گفت _علیڪ السلام دخترم بفرما تو مهیا ناخوداگاه در مقابل آن لبخند دلنشین لبخندی زد ...روحانی جواني ڪه آن روز هم در بیمارستان بود رو به حاج آقا گفت _حاج آقا ایشون دختر آقای رضایی هستند ڪه طراحي پوسترارو به عهده گرفتند حاج آقا سری تڪون داد _احسنت.دخترم من دوست پدرت هستم موسوی شاید شنیده باشید مهیا با ذوق گفت _اِااا شما همونید ڪه با پدرم تو جبهه ڪلی آتیش سوزوندید..؟؟ همه با تعجب به مهیا نگاه می ڪردند حاج آقا موسوی خندید _پس احمد آبرومونو برد _نه اختیار دارید حاج آقا مهیا رو به مریم گفت _مریم طرح هارو زدم یه نگاه بنداز روشون ڪه اشڪال ندارن بدی چاپ ڪنن برات فلش را به سمت مریم برد ڪه مریم به شهابي که روی صندلی کنار میز کامپیوتر نشسته اشاره ڪرد _بدینشون به آقای مهدوی مهیا به سمت شهاب رفت _بگیر سید شهاب ڪه مشغول روشن ڪردن سیستم بود سرش را با تعجب بالا آورد...اولین باری بود ڪه یڪ نامحرم او را اینطور صدا می ڪرد فلش را از دستش گرفت و وصلش ڪرد _میگم سید حالتون بهتر شد؟ شهاب معذب بود مخصوصا ڪه دوستانش حضور داشتند..در حالي ڪه طرح ها را بررسی میکرد آرام (بله خداروشڪری) گفت _میشه ما هم ببینم شهاب ؟ شهاب مانیتورو به سمتشان چرخاند _بله حاج آقا بفرمایید _احسنت دخترم ڪارت عالی بود نظرت چیه مرادی ؟ روحانی جوان ڪه مهیا فهمید فامیلش مرادی هست سرش را به علامت تائید تڪان داد _خیلے عالی شدند مخصوصا اونی ڪه برای نشست خواهرا با موضوع حجابه بقیه حرفش را تایید ڪردن ...جز نرجس و یڪی از پسرهای بسیجی ڪه از بدو ورود مهیا را با اخم نظاره گر بود _خیلی ممنون خانم رضایی زحمت ڪشیدید چقدر تقدیم کنم؟؟ مهیا اخمی به شهاب ڪرد _من خودم دوست داشتم این پوسترارو طراحي ڪنم پس این حرفا نیاز نیست 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
💠رمـــــان 💠 _منظوری نداشتم خانم رضایی آروم زیر لب گفتم _بله اصلا ڪاملا معلوم بود رو به مریم گفت _مریم جان من خستم اگه کاری نداری من برم _نه عزیزم زحمت ڪشیدی بعد از خداحافظی به طرف خانه رفت... در طول راه به این فڪر میکرد که چطور توانست اینقدر راحت با این جماعت صحبت ڪند با اینڪه همیشه از آن ها دوری مے ڪرد به خانه رسید... خانه غرق در سڪوت بود به اتاقش رفت ا‌ز خستگی خودش را روی تخت انداخت.. زندگی برایش خسته ڪننده شده بود هر چه فڪر می کرد هدفی برا خود پیدا نمی ڪرد اصلا نمی داند مقصدش ڪجاست دوست داشت از این پریشانی خلاص شود روزها می گذشت و مهیا جز دانشگاه رفتن و طراحی پوستر ڪار دیگه ای نمی ڪرد... امروز هم از همان روزهای خسته ڪننده ای بود ڪه از صبح تا غروب ڪلاس داشت و مهیا را از نفس انداخته بود مهیا خسته و بی حال وارد کوچه شد نگاهی به درمشکی رنگ خونه ی مریم انداخت با شنیدن صدای داد مردی و گریه زنی قدم هایش را تندتر کرد به آن ها که نزدیک شد.... آن ها را شناخت همسایه یشان بود عطیه ومحمود ...محمود دست بزن داشت و همیشه مهیا از ڪتڪ خوردن عطیه عصبی میشد بادو به طرفشان رفت _هوووووی داری چیکار میڪنی محمود سرش را بلند کرد با دید مهیا پوزخندی زد. مهیا دست عطیه را گرفت و به طرف خودش کشید _خجالت نمی کشی تو خیابون سر زنت داد می زنی _آخه به تو چه جوجه زنمه دوست دارم مهیا فریاد زد _غلط ڪردی دوس داشتی مگه شهر هرته هاا عطیه برای اینکه میدانست همسرِ معتادش اگر عصبی بشه روی مهیا هم دست بلند میکند سعی در آروم کردن مهیا کرد _مهیا جان بیخیال عزیزم چیزی نیست مهیا چشم غره ای به عطیه رفت _تو ساڪت باش همین حرفارو میزنی که این از اینی که هست گستاختر میشه محمود جلو رفت _زبونت هم که درازه نزار برات ببرمش بزارم کف دستت ـــ برو ببینم خر کی باشی محمود تا میخواست به مهیا حمله کند با صدایی ڪه آمد متوقف شد... _اینجا چه خبره...
💠رمـــــان 💠 شهاب در حیاط قدم می زد و با تلفن صحبت میکرد _بله حاج آقا ان شاء الله فردا صبح سبزیارو میارن خونمون اینجا خواهر زحمت پاڪ کردنشو میڪشن _قربان شما یا علی چشمانش را بست نفس عمیقی کشید ولی با شنیدن داد وبیدادی چشمانش را باز کرد به سمت در رفت... با دیدن محمود همسایه اشان که قصد حمله به دوتا خانمو داشت زود به طرفش رفت _اینجا چه خبره؟؟ همه به طرف صدا برگشتن شهاب با دیدن مهیا شوکه شد _آق شهاب بیا به این دختره بگو جم کنه بساطشو بره دعوا ز‌ن و شوهریه دخالت نکنه مهیا پوزخندی زد _دعوا زنو شوهری جاش تو خونه است تو که داشتی وسط کوچه میزدیش بدبخت معتاد محمود دوباره می خواست به طرفشون بیاید که شهاب وسطشان ایستاد _آروم باشید آقامحمود زن حرمت داره نمیشه که روش دست بلند کرد اونم وسط کوچه محمود که خمار بود با لحن خماری گفت _ما که کاری نکردیم آق شهاب این دختره است که عصبیم میکنه یکی نیست بهش بگه به تو چه جوجه مهیا بهش توپید _خفه شو بو گندت کشتمون اصلا سید این مگه حالیش میشه حرمت چی هست شهاب با اخم نگاهی به مهیا انداخت _خانم رضایی آروم باشید لطفا مهیا اخمی کرد و رویش را به طرف عطیه که درحال گریه زاری بود چرخاند نگاهی به مردمی که اطرافشون جمع شده بودند انداخت مریم و مادرش وسط جمعیت بودند شهاب داشت محمود را آروم می کرد ولی محمود یک دفعه ای عصبی شد و به طرف عطیه حمله کرد که مهیا جلوی عطیه ایستاد محمود که به اوج عصبانیتش رسیده بود مهیا را محکم روی زمین هل داد مهیا روی زمین افتاد و سرش به زمین برخورد کرد... شهاب سریع محمود را کنار کشید و فریاد زد _داری چیکار میکنی مهیا با کمک مریم و مادر شهاب سر پا ایستاد پیشونیش زخم شده بود _بدبخت معتاد تو جات اینجا نیست اصلا باید بری تو آشغالدونی زندگی ڪنی ڪثافت شهاب صدایش را بالا برد _مهیا خانم لطفا شما چیزی نگید...
💠رمـــــان 💠 محمود که نمی خواست کم بیاورد پوزخندی زد ـــ من جام تو آشغالدونیه یا تو... بگم؟؟... بگم مردم بفهمن اون شب با چندتا پسر میخواستی سوار ماشین بشی تا برید ددر ددور یکی جلوتونو گرفته زدید ناکارش کردید دختره ی خراب شهاب که از شنیدن این حرفا عصبانی شده بود یقه محمود را گرفت و محکم به دیوار کوبوند _ببند دهنتو.... ببند رو به مریم گفت _ببریدشون داخل مریم و شهین خانم... مهیا و عطیه رو به داخل خانه شان بردند با صدای آژیر پلیس مردم متفرق شدن بعد از اینکه چندتا سوال از شهاب پرسیدن محمود را همراه خود بردند محمدآقا که تازه رسید بود شهاب برایش قضیه را تعریف کرد ...شهاب یا الله گفت و وارد خانه شد مریم در حال پانسمان کردن پیشانی مهیا بود شهین خانم هم برای عطیه آب قند درست کرده بود...با اومدن محمدآقا و شهاب، عطیه سراسیمه از جایش بلند شد محمد آقاــ سلام دخترم خوبی عطیه_خوبم شکر شرمندم حاج آقا دوباره شما و آقا شهابو انداختم تو زحمت _نه دخترم این چه حرفیه _مریم اروم تر خو. سلام حاج آقا منم خوبم محمد آقا و شهین خان خندیدند _سلام دخترم زدی خودتو داغون کردی که مهیا محکم زد رو دست مریم _ای بابا ارومتر مریم باشه ای گفت و ریز خندید _حاج آقا من که کاری نکردم همش تقصیر شوهر این عطیه است رو به عطیه گفت _عطیه قحطی شوهر بود با این ازدواج ڪردی مریم چسب را روی زخم زد _اینقدر حرف نزن بزار کارموتموم کنم محمد آقا لبخندی زد _مریم بابا ،مهیا رو اذیت نڪن مریم اخم بامزه ای کرد _داشتیم بابا مهیا دستش را به علامت تشکر بالا اورد _ایول حمایت شهاب گوشه ای ایستاد و سرش را پایین انداخت و به حرف های مهیا اروم می خندید... مریم وسایل پانسمان را جمع ڪرد _میگم مهیا...یه زخم دیگه رو پیشونیته این برا چیه مهیا دستی به زخمش کشید _تو دانشگاه به یکی خوردم افتادم مهیا بلند شد مانتوش را تکوند _عطیه پاشو امشب بیا پیشم _نه ممنون میرم خونمون _تعارف نکن بیا دیگه شهین خانم دست عطیه رو گرفت _راست میگه مادر یا برو با مهیا یا بمون پیش ما عطیه لبخندی زد ــ چشم میرم پیش مهیا همه تا دم در همراه عطیه و مهیا رفتند عطیه_شب همگی بخیر خیلی ممنون بابت همه چیز مهیا_شبتون بخیر حاج خانوم به ما که آب قند ندادید ولی دستت درد نکنه شهین خانم با خنده گفت _ای دختره بلا.فردا می خوایم سبزی پاک کنیم برا روز نهم محرم بیا بهت آب قندم میدم _واقعا؟؟ میشه دوستمم بیارم _آره چرا ڪه نه _خب پس شب بخیر مهیا به طرف در خانه رفت و بعد از گشتن تو کیفش کلید را پیدا کرو و در را باز کرد.... 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
🔶قضیه عصبانیت مشاور پزشکیان در برنامه زنده چی بود؟ پزشکیان تو برنامه میزگرد فرهنگی مثل همیشه شروع کرد به غر زدن که اساتید رو بی‌دلیل از دانشگاه اخراج میکنن؟ اسفندیاری کارشناس گفت اولا تعداد اساتید اخراجی زیاد نبوده و ثانیا مستند به قانون بوده، مثل همین دکتر محمد فاضلی که هیأت علمی پیمانی دانشگاه بهشتی بود و مجاز نبود پست بگیره و در ریاست جمهوری پست گرفت و یک جلسه هم دانشگاه نیومد و وقتی اومد طبق قانون اخراج شد و قشقرق به‌پا کرد. فاضلی عصبانی شد و اینطوری داد وبیداد کرد و میزگرد رو ترک کرد. نــام : مـــهدے(عج) ســن :۱۱۹۰ در فــراق اسـتان : صــاحب عــالم ولے از همہ جـا رانده شــده ` هـیچکس راهش نداد" https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 پرتاب هاشف توسط کارشناس پزشکیان ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2