فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشقان را گرچه در باطن جهانی دیگر است،
عشق آن دلدار ما را ذوق و جانی دیگر است!
#اربعین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من که کم نزاشتم این محرمی برا غمت😭
#جاماندگان_اربعین
-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سفارش آیت الله وحید خراسانی به زائرین #اربعین:
✍ «شب و روز اربعین را وقف دعای فرج امام زمان علیه السلام کنید همه دست به دعا بلند کنند و برای تعجیل فرج دعا کنند»
#امام_زمان
#امام_حسین
#اربعین_مهدوی
#اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
Ziarate Arbaeen.mp3
19.13M
🎼 قرائت
#زیارت_اربعین اباعبدالله الحسین علیه سلام
با صدای: مهدی منتظر
🌺این صوت بسیار گوشنواز و دلنشین، تقدیم به شما همراهان خوب کانال
التماس دعای فرج🤲🏻🤲🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ آمریکاییهایی که قطعاً فرمانده لشکر امام مهدی علیه السلام خواهند شد.
#کلیپ
#استاد_شجاعی | #استاد_حیدری_کاشانی
نــام : مـــهدے(عج)
ســن :۱۱۹۰ در فــراق
اسـتان : صــاحب عــالم ولے از همہ جـا رانده شــده ` هـیچکس راهش نداد"
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ حال این روزای امام زمان
🔵 شاید ایام سوگواری محرم و صفر امسال هم داره تموم میشه و کمکم داریم مواکب و تجهیزات و... روجمع میکنیم😔
شاید خیلی از ماها، دقت نکرده باشیم که تو این ایام، داریم یک وجه مشترک با صاحب عزای اصلی (امام زمانمون) پیدا میکنیم و هرکدوممون به اندازه ظرف درونیمون به حضرت نزدیک میشیم.
اشکی که تو این دوماه ریختیم، مهدی فاطمه در تمام ۳۶۵ روز سال، هر روز و هرشب میریزن، چون جدشون حسین(ع) تنها و غریب بود و اون حوادث رخ داد. و الآن ماییم و تنهایی و غربت امام زمانمون
یادمون باشه، این ۲ ماه عزاداری و تزکیه و صفای باطن ما، میتونه شروع خوبی برای همراهی با امام زمانمون باشه.
🔺 بیاید در این روزهای پایانی همراهی خودمون با امام زمان، هرکدوم از ماها، فقط یک قول به امام زمانمون بدیم و قدمی برای رضایت و فرج حضرت برداریم
🟢 یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین
اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
السلام علیک یا ابا عبدالله
با عرض سلام، قبولی عزادریهای
رفقای امام زمانی، مادری فرزندش گرفتار مشکلی شده التماس دعا کرده
و ختم سوره یس درخواست کرده برای نجات فرزندش 😭😭
لطفا تعداد ختمهای (سوره یس) هدیه به مادر پهلوشکسته و فرزند غریبش
امام زمان (عج الله) به آیدیی زیر ارسال بفرمایید.
@HHSSKK
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ گروهی که قطعا در فتنههای آخرالزمان غربال میشوند!
#استوری | #استاد_شجاعی
نــام : مـــهدے(عج)
ســن :۱۱۹۰ در فــراق
اسـتان : صــاحب عــالم ولے از همہ جـا رانده شــده ` هـیچکس راهش نداد"
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
پوشش سخنرانی سید حسن نصرالله :
🔴 کسی که اوضاع را در لبنان و جبهه به این درجه از تنش رساند #دشمن_اسرائیل است .
🔴 #ایران و #یمن هم به صورت جداگانه پاسخ خواهند داد
🔴 "از ابتدا عناوین پاسخ را تعیین کردیم. اولاً هدف نباید #غیر_نظامی باشد، اگرچه می توانیم آنها را با توجه به #تجاوزاتی که دشمن علیه غیرنظامیان ما در لبنان انجام می دهد هدف قرار دهیم."
🔴 ما ترجیح دادیم از هدف قرار دادن #غیر_نظامیان در اسرائیل برای محافظت از غیرنظامیان در لبنان اجتناب کنیم
🔴 ما تصمیم گرفتیم که #هدف نظامی باشد و به #ترور رهبر شهید، آقای فؤاد شکر مرتبط باشد.
🔴 ما تصمیم گرفتیم که هدف عمیق و نزدیک به «#تل_آویو» باشد.
🔴 در مورد این حمله صهیونیست ها دروغ هایی گفتند که #عجیب و غریب است
🔴 در پایان مطالعه، ما یک هدف اولیه را برای عملیات شناسایی کردیم که پایگاه #گولیلوت است که یک پایگاه اطلاعاتی اولیه است.
🔴 ما یک هدف اولیه برای عملیات در #عمق اسرائیل شناسایی کردهایم که پایگاه گلیوت است.
🔴 "پایگاه گلیوت برای اطلاعات نظامی اسرائیل به نام بخش #امنیتی و شامل واحد 8200".
🔴 قرار بود 300 موشک #کاتیوشا پرتاب شود و در نقاط مورد نظر توزیع شود و پس از آن #پهپادها عبور کنند.
🔴 پایگاه گلیلوت که امروز هدف قرار گرفت، یکی از پایگاههای اصلی دشمن است که از آنجا #عملیات ترور و جاسوسی انجام میشود.
🔴 ما پایگاه «گلیلوت» را #هدف قرار دادیم که یک پایگاه پایه وابسته به بخش اطلاعات نظامی « #امان » و واحد «8200» وابسته به آن است.
🔴 پایگاه «#گلیوت» 110 کیلومتر با مرز لبنان و 1500 متر با مرز «#تل آویو» فاصله دارد.
🔴 هدف اولیه موشکهای «کاتیوشا» اشغال سامانه « #گنبد_آهنین » است، در حالی که سلاح دیگر پهپادها بود.
🔴 همه سکو های پرتاب سالم بود و بدون مشکل پرتاب انجام شد و همه #پهپاد ها از مرز رد شد
🔴 قبل از عملیات هیچ #سکوی_پرتابی مورد اصابت قرار نگرفت.
🔴 هدف نظامی خاص پایگاه اطلاعاتی نظامی «امان» و « #واحد_8200 » در «گلیوت» در نزدیکی «تل آویو» است.
🔴 اسناد ما اثبات می کند که به این اهداف مستقیما #اصابت کرد و دشمن #سانسور کرد و مثل همیشه دروغ گفت
🔴 ادعای ارتش دشمن که توسط #نتانیاهو گفته شده است مبنی بر انهدام هزاران موشک و هزاران موشک انداز ادعایی #نادرست است
🔴 همه این ادعاها که دشمن موشک های ما را در شمال و مرکز این کشور خنثی کرده است، #دروغ است.
🔴 ادعای اسرائیل مبنی بر اینکه حزب الله قصد دارد 6000 #موشک و #پهپاد پرتاب کند هم ادعایی نادرست است
🔴 قرار بود 300 موشک پرتاب کنیم، اما 340 #موشک پرتاب کردیم.
🔴 ما در حال حاضر قصد استفاده از موشک های #استراتژیک را نداشتیم، اما ممکن است در آینده و در #آینده_نزدیک از آنها استفاده کنیم.
🔴 هیچ یک از موشک های راهبردی که از آنها صحبت می کنند #آسیب ندیده است
🔴 دشمن اطلاعات اطلاعاتی در اختیار نداشت و حملاتش که یک ساعت قبل از کار انجام شد، نتیجه حرکت طبیعی #مجاهدین بود.
🔴 آنچه اتفاق افتاد #تجاوز بود و نه یک اقدام پیشدستانه و اگر اینطور فرض کنیم، اصلاً تأثیری در #عملیات امروز نگذاشته است.
🔴 تمام صحبتهای اسرائیل در مورد دستیابی به دستاوردها از طریق خنثی کردن #عملیات ما #بی_اساس است .
🔴 #بمباران اسرائیل بر عملیات ما که امروز انجام دادیم تأثیری نداشت آن یک حمله پیش دستانه نبود .
🔴 ارتش اسرائیل مثل همیشه حمله به پایگاهی در نزدیکی تل آویو را که توسط #حزب_الله هدف قرار گرفته بود، تکذیب کرد که این حرف #کذب محض است .
🔴 همه پهپادهایی که پرتاب کردیم با موفقیت وارد #حریم_هوایی اسرائیل شدند .
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
دهباشی دعای فرج.mp3
4.99M
📿 دعای فرج (الهی عظم البلاء)
🔺️با نوای مهدی #دهباشی
👌بخوان دعای فرج دعا اثر دارد
👌 دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پست هر شب تکرار می شود ❤
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه*
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد. ♥️
@zoohoornazdike
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️گلایهی امام زمان علیهالسلام از زائران کربلا...
😭هرکس به طریقی به نیزه میزند!
📚 یکی #قرآن_ناطق را
🌷یکی #شهیدراه_حق را
🧕یکی#حجاب فاطمه را...
❌ و درنهایت، همه شان
ادامه دهنده راه یزیدند!!!
✌در آسـتانہے ظــهور✌
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗محافظ عاشق من💗 قسمت48 حاج مصطفی در پی آماده سازی حسینیه و هماهنگی های لازم در کنار فر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗محافظ عاشق من💗
قسمت49
حاج مصطفی خیره به آتش اشک میریخت که دستانی پر قدرت را روی شانه هایش احساس کرد به صاحب دست نگاه کرد که چشمان پر از جذبه ی سید حیدر امید را در دلش بیدار کرد ارام در گوشش خواند ...
گر نگه دار من آن است که خود میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
امیدت به خدا باشه مصطفی ما سخت تر هاشو پشت سر گذاشتیم مرد .... همسرت الان به یه مرد مقتدر نیاز داره ...
دخترت رو بسپار دست صاحب رمان ... خودش مراقب شیعه هاش هست و در پیشگاه خدا شفاعتشون میکنه ...
متعجب به سید حیدر زل زد و گفت : سید پسرتون ... نرفتید ؟
لبخند سید او را به یاد رفتار های پیشین این شخص انداخت که ادامه داد :
ــ اگه اتفاقی برا...
ـ برا خدا تعیین تکلیف نکن مصطفی ... آینده دست تو نیست اتفاقات و تقدیر هم دست تو نیست ...
سرش را رو به آسمان گرفت و از ته دل از حق خودش گذشت و رو به پادشاه آسمان ها گفت : خدایا از عشقی که از رحمتت تو دلمه .... از حق پدریم میگذرم ... خدایا برای سربازی پسر فاطمه نگهش دار ....
خدایــــا از حقم گذشتم ....
راضیم به رضای خودت .....
با دلی مطمئن بسمت همسرش رفت و خواست حرفی بزند که فریادی سخن شروع نشده اش را خاتمه داد :
بیاید پیداش کردیم ... سالمه ... معجزه است ... بیاید ... الله اکبر ...
این آتیشی که من دیدم زنده موندن خیلی عجیبه حاج آقا ... خدا رو شکر کنین
همه بسمت مهدایی که بی حال روی دستان مبارزان آتش بود، رفتند که انیس خانم با دیدن جسم بی جان و کمر برشته شده اش از ته دل زجه زد .
ـ خداااا بچم سوخته ... مصطفی کمرش ... مصطفی ...
دیگر نتوانست ادامه دهد و اشک و ناله اش محوطه را پر کرد ...
پرستاران آمبولانس با سرعت شروع به فعالیت کردند همین که خواستند به سمت بیمارستان بروند ، انیس خانم با عجز گفت :
تو رو خدا بذارید منم بیام ... خواهش میکنم
ـ نه خانم نمیشه ... برید ...
با رفتن آمبولانس همه بسمت ماشین رفتند ... حاج مصطفی هر چه دنبال سید حیدر گشت او را ندید و با خودش گفت این مرد انگار میماند برای زدودن آتش غم و بعد مثل آبی بر آتش بخار میشود و میرود ...
انیس خانم : مصطفی بچمو دیدی ؟ دیدی چقدر بی حال بود ... کمرشو دیدی ؟ آخه این بچه مگه چقدر قد و هیکل داره که این جوری سوخته بود ...
ـ انیس جان مگه نشنیدی اون آقا چی گفت ؟ همین که زنده و سالمه باید خدا رو شکر کنیم ... ان شاء الله کمرشم زیاد آسیب ندیده ... ما که پزشک نیستیم ... اونجا رفتیم خواهشا زیاد بی قراری نکن ...
انیس خانم بسمت مرصاد که در سکوت و عذاب وجدان فرو رفته بود برگشت و گفت :
همش تقصیر توئه ... بلایی سر بچم بیاد نمی بخ...
ـ انیس بسه ... بعدا به این موضوع رسیدگی میکنیم ، بذار رانندگی کنم
میدانست انیس خانم در چه حالی است اما دیدن حال گرفته مرصاد دلش را سوزاند و نخواست غرور جوانش شکسته شود ... مخصوصا اینکه از چیزی خبر نداشت و دل خون مادر مقابلش قاضی خوبی نبود ...
🍁به قلم : ف میم🍁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗محافظ عاشق من💗
قسمت50
مرصاد خواست از جمع دور شود که حاج مصطفی دستش را کشید و اجازه نداد در تنهایی خودش را محکوم کند ...
ـ بیا بابا جان ... بعدا برام تعریف کن ...
همگی در سالن نشسته بودند و منتظر دکتر ....
دکتر بسمتشان آمد و گفت : اقوام درجه یک بیمار تشریف بیارید اتاق من براتون توضیح بدم
پدر و مادر مهدا و محمدحسین به اتاق پزشک رفتند و منتظر به او چشم دوختند .
دکتر : اون دختر خانم ۱۵ ، ۱۶ ساله که اول آوردن ، حال عمومیش خوبه ... بخاطر دود و گاز های سمی هنگام آتش سوزی یکم مشکل تنفسی خواهد داشت که طبیعیه ولی مقطعیه شاید یه هفته ... کف دستشون سوختگی داشت که خیلی خفیف بود و پانسمان شده ... پماد ، دارو و هر چه لازم باشه براشون تجویز میشه ... نگرانی نداشته باشید ... بعید میدونم اثری از سوختگی بجا بمونه ... وقتی بهوش اومدن بعد از یکسری معاینه های پزشکی احتمالا بعد یک شب بستری معمول ، مرخص میشن
حاج مصطفی : الحمدالله ... ممنون دکتر ، آقای حسینی چطور حال ایشون چطوره ؟
با این حرف حاج مصطفی چشم های مطهره خانم مشتاق میز دکتر را کاوید تا از پسرش بشنود ... پسری که با سختی و مشکلات جنگ و ... متولد شده بود و اکنون بخاطر نبوغ و علمی که داشت جانش در خطر بود ...
دکتر : اون آقا هم مقطعی از بازوشون سوخته ... مثل اینکه به یه چیز داغ برخورد کردن ... مساحت سوختگی زیاد و جدی نیست
... فعلا با مشکل تنفسی مواجه هستن اما این مشکل تنفسی نسبت به دختر خانم شما یکم جدی تر هست ، چون بیشتر در معرض گاز سمی بودن ... و یکسری مراقبت های پزشکی لازمه شاید کمتر از دو روز مرخص باشن ...
اما اون خانومی که آخر از بقیه اومدن ....
انیس خانم : خب آقای دکتر حال دخترم چطوره ؟
ـ زیاد خوب نیستن خانم ... سوختگی جزئی روی دستشون بود قسمت ساعد ..... اما خب اون سوختگی زیاد جدی نیست
... کمرشون آسیب دیده ، سوختگی کمی وسیع و عمیق هست اما مشکل بزرگتر اینکه متاسفانه در اثر ضربه ای که به کمرشون وارد شده مهره های کمرشون دچار مشکل شده ...
حاج مصطفی : این مشکل چقدر جدیه ... نیاز به عمل داره ؟
ـ ببینید ما در حال حاضر آزمایش و MRI انجام ندادیم و من نمیتونم با قاطعیت چیزی بگم ...
بنظر نمیرسه مشکل کمرشون ساده باشه .... فقط در حد پیش بینی هست ... ولی ... باید بگم ممکنه مدتی نتونن راحت راه برن ...
انیس خانم با شنیدن این حرف از دکتر شروع به گریه کرد که دکتر گفت :
در حد یه پیش بینیه خانم ... احتمال اینکه بخاطر ضربه ای که به کمرشون وارد شده نیاز به جراحی باشه خیلی کمه ...
اما بخاطر سوختگی هایی که هست باید اعزام بشن تهران بیمارستان های اونجا پیشرفته تر هستن ...
برای این جراحی درنگ نکنین همین که به هوش اومدن ببریدشون تهران ... طول درمان بخاطر سوختگی کم هست ... کمتر از یک ماه ... این اطمینانو میتونم بهتون بدم .
اما اینکه از کی میتونن راه برن .... نمیتونم نظری بدم ... مطمئنا چندین جلسه فیزیوتراپی میتونه بهشون کمک کنه ...
انیس خانم با احوالی آشفته اتاق دکتر را ترک کرد و بعد از تلاش هایی که برای دیدن مهدا کرد ، اجازه گرفت از پشت شیشه بخش مراقبت های ویڗه دخترکش را تماشا کند .
ـ مصطفی نگا بچمو مثل کبوتر زخمی افتاده اینجا !
.
مصطفی ینی بچم خوب میشه ؟
ـ معلومه خوب میشه دیدی که دکتر گفت طول درمانش کوتاهه الحمدالله ...خدا رو شاکر باش انیسم
ـ ... اصلا ربطی به بچم مهدا نداشت مرصاد و مائده شوخیشون گل کرده بود ...
ـ الان نمیخواد دنبال مقصر بگردی .... سید محمدحسین هم بخاطر مهدا و مائده تو دردسر افتاده بنده خدا ... یه دلجویی از مادرش بکن ...
ـ من الان خودم مستحق دلجوییم ... خودت مدیریت کن مصطفی من اصلا حوصله حرف زدن ندارم ..
ـ زشته انیس جان من نهایت با سیدحیدر صحبت کنم شما خودت باید با مادرش صحبت کنی ... بیا خانومی ... بیا بریم الان بیرونمون میکنن ... یه سر به بچم مائده هم بزنیم ... الاناست بهوش بیاد
ـ هر چی میکشم سر همین بچه لوسته ... حرفی با جفتشون ندارم ...
ـ باشه حق با شماست ... منم دلم واسه مهدا کبابه ولی اونم الان بهوش بیاد به ما نیاز داره ...
🍁به قلم :ف میم🍁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗محافظ عاشق من💗
قسمت51
مطهره خانم آرام و محکم نشسته بود و خبری از آشفتگی ساعت پیشش نبود و انگار از بی تابی که داشته است پشیمان بود ، رو به حسنا گفت : حسنا مامان ؟ من برم نماز بخونم ... شما حواست به بابات باشه ! من نمازمو خوندم شما برو بخون
ـ چشم مامان .
صورت دخترش را بوسید دستی به روسری کج شده ی روی سرش کشید و گفت : حسنا جان ، ظاهرتم مرتب کن ... یه خانم در هر شرایطی مرتب و مراقبه ... مراقب همه چیز و همه کس .
سکوت بین جمع نگران که گاهی با اشک و ناله ی انیس خانم شکسته میشد با حرف مطهره خانم برچیده شد .
ـ یه یا علی بگین ، برین دست و صورتتونو بشورین نماز بذارین اذون دادن ... این جا رو کردیم ماتم کده ، الحمدالله بچه ها سالمن و مشکلی نیس ...
آقا سید ؟
ـ جانم ؟
ـ من خونه شام گذاشتم آماده هست ، یه زنگ به آقا امیرحسین بزن بیاره شامو همین جا بخوریم ... فقط سیدجان به بچم نگو ممکنه نگران بشه ...
ـ خانم خودش اون وضعو ببینه متوجه میشه ...
ـ شما زیاد قضیه رو باز نکن
ـ چشم .
ـ انیس خانم ؟
ـ بله حاج خانم ؟
ـ بیاین بریم یه وضو بگیرین یکم آروم شین ... پاشین
ـ من تا بچم بهوش نیاد دلم آروم نمیگیره ...
ـ مائده خانم که بهوش اومدن دیدین شون ... مهدا خانمو بسپارین به حضرت مادر ...
ضمنا باید سالم باشین تا بتونین مراقب دسته گلتون باشین این جوری که خودتون زودتر از پا میافتین ... حسین منم هنوز بهوش نیومده حتی نتونستم ببینمش ولی اونا بیش از هر چیز به حضور معنوی ما نیاز دارن ..
دست انیس خانم را گرفت و رو به همسرش گفت : آقا سید ما رفتیم نمازخونه
سید سری تکان داد و رو به حسنا گفت : دختر بابا شما هم برو
ـ چشم ...
خانم ها که راهی شدند ، سیدحیدر رو به مرصاد کرد و گفت :
آقا مرصاد پسرم ؟ میشه برید دنبال آقا امیرحسین ؟
امیرحسین هول میشه دست گل به آب میده ، خودتم یه لباس مناسب بپوش بابا
ـ چشم الان میرم
............ــــــــــــ♦ـــــــــــــ............
ـ امیر جان داداش کارای دانشگاهو انجام داده بودم ... چون نصف ترم رو گذرونده بود باید امتحانات رو میداد نرفتن سر کلاس ها رو پذیرفتن بخاطر شرایطش ... ولی همین جا دو تا امتحانشو داده ....
الان که خانوم میگه نمیخوام عقب بیافتم باید برگردیم وگرنه ترم جدیدو مرخصی میگرفت ...
شرمنده دیگه زحمتی شده برا شما ... ممنون ... باشه ... قربانت ...
آره ما هم احتمالا امروز ظهر راه میافتیم ... آره خونه سیدهادیه ... قربانت ... یاعلی
مهدا : آقا امیر بود ؟
ـ آره ، میگه دانشگاه یه سری نامه و اینا داده رفته گرفته ... بعد همون طوری که خواستی پرسیده گفتن میتونی باقی امتحاناتو دانشکده خودت بدی ...
استاد هاتم مشکلی با چند جلسه غیبتی که داشتی مشکلی نداشتن ... بخاطر پیشینه اته ... اگه من بودم محل ... بهم نمیذاشتن ...
ـ خودشون لطف کردن
ـ تو دوباره شکست نفسی کردی ؟
یه چیزی ذهنمو درگیر کرده ، چرا محمدحسین اینقدر شرمنده تو بود ؟!!
... چرا تا میومد حرف بزنه میپیچوندی ؟
تو این یه ماهه کلی رفته و اومده بهت سر زده من درک نمیکنم ...!
🍁به قلم : ف میم🍁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
⚠️وزیر دفاع یمن: دستور حمله دردناک را دریافت کردیم
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2