شهید مهدی زین الدین:
هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کنید، آنها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می کنند…✨
#ابراهیم هادی
#هادی دلها
#پهلوان بی مزار
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
✌در آسـتانہے ظــهور✌
#سلامبرابراهیم۱🍃 پارت۱۴ • پهلوان سید حسین طحامی ( کشتی گیر قهرمان جهان ) به زورخانه ما آمده بود و
#سلامبرابراهیم۱🍃
پارت۱۵
•پهلوان
حاج حسن هم بعد از چند لحظه سکوت گفت:
تو قدیم های این تهرون ، دوتا پهلون بودند به
نام های حاج سیدحسن رزازّ و حاج صادق بلور
فروش ، اون ها خیلی باهم دوست و رفیق بودند .
توی کشتی هم هیچکس حریفشان نبود . اما مهمتر از همه این بود که بنده های خالصی برای خدا بودند .
همیشه قبل از شروع ورزش کارشان رو با چند آیه قرآن و یا روضه مختصر و با چشمان اشک آلود
برا آقا#اباعبدالله(ع) شروع کردند .
نَفَس گرم حاج محمدصادق و حاج سید حسن ، مریض شفا می داد .
بعد ادامه داد ، #ابراهیم ، من تو رو یه پهلوون میدونم مثل اون ها!
#ابراهیم هم لبخندی زد و گفت : نه حاجی ، ما کجا و اونا کجا .
بعضی از بچها از اینکه حاج حسن اینطور از #ابراهیم تعریف میکرد ، ناراحت شدند .
فردا آن روز پنج پهلوان از یکی از زور خانه های تهران به انجا آمدند .
قرار شد بعد از ورزش با بچهای ما کشتی بگیرند .
همه قبول کردند که حاج حسن داور شود. بعد از ورزش کشتی ها شروع شد .
چهار مسابقه برگزار شد ، دو کشتی را بچهای ما بردند ، دوتا هم آن ها .
اما در آخر کشتی کمی شلوغ کاری شد!
آن ها سر حاج حسن داد می زدند .
حاج حسن هم خیلی ناراحت شده بود.من دقت کردم و دیدم کشتی های بعدی بینِ #ابراهیم و یکی از بچهای مهمان است...
ادامه دارد....
✌در آسـتانہے ظــهور✌
#سلامبرابراهیم۱🍃 پارت۱۵ •پهلوان حاج حسن هم بعد از چند لحظه سکوت گفت: تو قدیم های این تهرون ، دوت
#سلامبرابراهیم۱🍃
پارت۱۶
•پهلوان
آن ها هم که #ابراهیم را خوب میشناختند مطمئن بودند که می بازند . برای همین شلوغ کاری کردند که اگر باختند تقصیر را بیندازند گردن داور!
همه عصبانی بودند . چند لحظه ای نگذشت که#ابراهیم داخل گود آمد . با لبخندی که بر لب داشت با همه بچهای مهمان دست داد .
آرامش به جمع ما برگشت.
بعد هم گفت:من کشتی نمی گیرم!
همه با تعجب پرسیدیم: چرا!؟
کمی مکث کرد و به آرامی گفت:دوستی و رفاقت ما خیلی بیشتر از این حرف ها و کارها ارزش داره!
بعدهم دست حاج حسن را بوسید و با یک #صلوات پایان کشتی ها را اعلام کرد .
شاید در آن روز برنده و بازنده نداشتیم . اما برنده واقعی فقط#ابراهیم بود . وقتی هم میخواستیم لباس بپوشیم و برویم ، حاج حسن همه مه را صدا کرد و گفت:فهمیدید چرا گفتم#ابراهیم پهلوونه!؟
ما همه ساکت بودیم ، حاج حسن ادامه داد:ببینید بچها ، پهلوانی یعنی همین کاری که امروز دیدید.
#ابراهیم امروز با نفس خودش کشتی گرفت و پیروز شد .
ابراهیم به خاطر خدا با اون ها کشتی نگرفت و با این کار جلوی کینه و دعوا را گرفت.
بچها پهلوانی یعنی همین کاری که امروز دیدید.
داستان پهلوانی های#ابراهیم ادامه داشت تا ماجراهای پیروزی انقلاب پیش آمد.
ادامه دارد...
✌در آسـتانہے ظــهور✌
#سلامبرابراهیم۱🍃 پارت۱۶ •پهلوان آن ها هم که #ابراهیم را خوب میشناختند مطمئن بودند که می بازند . ب
#سلامبرابراهیم۱🍃
پارت ۱۷
•پهلوان
بعد از آن اکثر بچها درگیر مسائل انقلاب شدند و حضورشان در ورزش باستانی خیلی کمتر شد.
تا اینکه#ابراهیم پیشنهاد داد که صبح ها در زورخانه نماز جماعت صبح را بخوانیم و بعد ورزش کنیم و همه قبول کردند .
بعد از آن هر روز صبح برای اذان در زورخانه جمع می شدیم . نماز صبح را به جماعت میخواندیم و ورزش را شروع میکردیم . بعد هم صبحانه مختصری و به سرکارهایمان می رفتیم .
#ابراهیم خیلی از این قضیه خوشحال بود . چرا که از طرفی ورزش بچها تعطیل نشده بود و از طرفی بچها نماز صبح را به جماعت میخواندند.
همیشه هم حدیث پیامبر گرامی اسلام را میخواند :《اگرنماز صبح را به جماعت بخوانم در نظرم از عبادت و شب زنده داری تا صبح محبوبتر است.》
با شروع جنگ تحمیلی فعالیت زور خانه بسیارکم شد .
اکثر بچها در جبهه حضور داشتند .
#ابراهیم هم کمتر به تهران می آمد . یکبار هم که آمده بود ، وسائل ورزش باستانی خودش را برد و در همان مناطق جنگی بساط ورزش باستانی را راه اندازی کردی .
زورخانه حاج حسن توکل ، در تریبت پهلوان های واقعی زبانزد بود . از بچهای آنجا به جز#ابراهیم جوان های بسیاری بودند که در پیشگاه خداوند پهلوانیشان اثبات شده بود!
آن ها هم با خون خودشان ایمانشان را حفظ کردند و پهلوان های واقعی همین ها هستند.
ادامه دارد...
✌در آسـتانہے ظــهور✌
#سلامبرابراهیم۱🍃 پارت۱۶ •پهلوان آن ها هم که #ابراهیم را خوب میشناختند مطمئن بودند که می بازند . ب
#سلامبرابراهیم۱🍃
پارت ۱۷
•پهلوان
بعد از آن اکثر بچها درگیر مسائل انقلاب شدند و حضورشان در ورزش باستانی خیلی کمتر شد.
تا اینکه#ابراهیم پیشنهاد داد که صبح ها در زورخانه نماز جماعت صبح را بخوانیم و بعد ورزش کنیم و همه قبول کردند .
بعد از آن هر روز صبح برای اذان در زورخانه جمع می شدیم . نماز صبح را به جماعت میخواندیم و ورزش را شروع میکردیم . بعد هم صبحانه مختصری و به سرکارهایمان می رفتیم .
#ابراهیم خیلی از این قضیه خوشحال بود . چرا که از طرفی ورزش بچها تعطیل نشده بود و از طرفی بچها نماز صبح را به جماعت میخواندند.
همیشه هم حدیث پیامبر گرامی اسلام را میخواند :《اگرنماز صبح را به جماعت بخوانم در نظرم از عبادت و شب زنده داری تا صبح محبوبتر است.》
با شروع جنگ تحمیلی فعالیت زور خانه بسیارکم شد .
اکثر بچها در جبهه حضور داشتند .
#ابراهیم هم کمتر به تهران می آمد . یکبار هم که آمده بود ، وسائل ورزش باستانی خودش را برد و در همان مناطق جنگی بساط ورزش باستانی را راه اندازی کردی .
زورخانه حاج حسن توکل ، در تریبت پهلوان های واقعی زبانزد بود . از بچهای آنجا به جز#ابراهیم جوان های بسیاری بودند که در پیشگاه خداوند پهلوانیشان اثبات شده بود!
آن ها هم با خون خودشان ایمانشان را حفظ کردند و پهلوان های واقعی همین ها هستند.
ادامه دارد...
✌در آسـتانہے ظــهور✌
#سلامبرابراهیم۱🍃 پارت ۱۷ •پهلوان بعد از آن اکثر بچها درگیر مسائل انقلاب شدند و حضورشان در ورزش باس
#سلامبرابراهیم۱🍃
پارت۱۸
•والیبالتکنفره
دوران زیبا و معنوی زورخانه حاج حسن در همان سال های اول دفاع مقدس ، با #شهادت شهیدحسن شهابی(مرشد زورخانه) ، شهید اصغررنجبران(فرمانده تیپ عمار) و شهیدان سیدصالحی و محمدشاهرودی ، علی خرّمدل ، حسن زاهدی ، سیدمحمدسبحانی ، سید جواد مجد پور ، رضا پند ، حمدالله مرادی ، رضا هوریار ، مجید فریدوند ، قاسم کاظمی و #ابراهیم و چندین شهید دیگر و در گذشت حاج حسن توکل به پایان رسید .
مدتی بعد با تبدیل محل زورخانه به ساختمان مسکونی ، دوران ورزش باستانی ماهم به خاطره ها پیوست .
بازوان قوی #ابراهیم از همان اوایل دبیرستان نشان داد که در بسیاری از ورزش ها قهرمان است .
در زنگ های ورزش همیشه مشغول والیبال بود .
هیچکس از بچها حریف او نمی شد .
یک بار تک نفره در مقابل یک تیم شش نفره بازی کرد! فقط اجازه داشت که سه ضربه به توپ بزند.
همه ما از جمله معلم ورزش ، شاهد بودیم که چطور پیروز شد . از آن روز به بعد#ابراهیم والیبال را بیشتر تک نفره بازی می کرد.
بیشتر روزهای تعطیل ، پشت آتش نشانی خیابان ۱۷ شهریور بازی میکردیم .
خیلی از مدعی ها حریف #ابراهیم نمی شدند.
اما بهترین خاطره والیبال#ابراهیم بر می گردد به دوران جنگ و شهر گیلانغرب ، در آنجا یک زمین والیبال بود که بچهای رزمنده در آن بازی میکردند . یک روز چند دستگاه مینی بوس برای بازدید از مناطق جنگی به گیلان غرب آمدند که مسئول آنها آقای داوودی رئیس سازمان تربیت بدنی بود . آقای داودی در دبیرستان معلم ورزش#ابراهیم بود و او را کامل می شناخت.
ادامه دارد....
#سلامبرابراهیم۱🍃
پارت۲۰
•شرط بندی
او ابتدا زیر بار نمی رفت و بازی نمی کرد اما وقتی اصرار کردیم گفت: پس همه شما یک طرف ، من هم تکی بازی می کنم!
بعد از بازی چند نفر از فرماندهان گفتند: تا حالا اینقدر نخندیده بودیم ، #ابراهیم هر ضربه ایی که می زد چند نفر به سمت توپ می رفتند و به هم می خورد می کردند و روی زمین می افتادند!
#ابراهیم در پایان با اختلاف زیادی بازی را برد .
تقریبا سال ۱۳۵۴ بود. صبح یک روز جمعه مشغول بازی بودیم . سه نفر غریبه جلو آمدند و گفتند: ما از بچه های غرب تهرانیم ، #ابراهیم کیه!؟
بعد گفتند: بیا بازی سر ۲۰۰ تومان . دقایقی بعد بازی شروع شد. #ابراهیم تک و آن ها سه نفر بودند ، ولی به #ابراهیم باختند.
همان روز به یکی از محله های جنوب شهر رفتیم. سر ۷۰۰ تومان شرط بستیم. بازی خوبی بود و خیلی سریع بردیم . موقع پرداخت پول، #ابراهیم فهمید آن ها مشغول قرض گرفتن هستند تا پول ما را جور کنند.
یکدفعه #ابراهیم گفت: آقا یکی بیاد تکی با من بازی کنه. اگه برنده شد ما پول نمی گیریم. یکی از آن ها جلو آمد و شروع به بازی کرد. #ابراهیم خیلی ضعیف بازی کرد. آنقدر ضعیف که حریفش برنده شد!
همه آن ها خوشحال از آنجا رفتند. من هم که خیلی عصبانی بودم به #ابراهیم گفتم: آقا ابرام ، چرا اینجوری بازی کردی؟! با تعجب نگاهم کرد و گفت: میخواستم ضایع نشن! همه این ها روی هم صد تومن تو جیبشون نبود!
ادامه دارد...
#سلامبرابراهیم۱🍃
پارت۲۱
•شرط بندی
هفته بعد دوباره همان بچه های غرب تهران با دو نفر دیگر از دوستانشان آمدند. آن ها پنج نفره با #ابراهیم سر ۵۰۰ تومان بازی کردند. ابراهیم پاچه های شلوارش را بالا زد و با پای برهنه بازی میکرد. آنچنان به توپ ضربه میزد که هیچ کس نمی توانست آن را جمع کند!
آن روز هم #ابراهیم با اختلاف زیاد برنده شد.
شب با #ابراهیم رفته بودیم مسجد. بعد از نماز ، حاج اقا احکام می گفت. تا اینکه از شرط بندی و پول حرام صحبت کرد و گفت:《پیامبر(ص) میفرماید:هرکس پولی را از راه نامشروع به دست آورد ، در راه باطل و حوادث سخت از دست می دهد》.
و نیز فرموده اند:(کسی که لقمه ایی از حرام بخورد نماز چهل شب و دعای چهل روز او پذیرفته نمی شود.)
#ابراهیم با تعجب به صحبت ها گوش می کرد. بعد باهم رفتیم پیش حاج آقا و گفت: من امروز سر والیبال ۵۰۰ تومان تو شرط بندی برنده شدم.
بعد هم ماجرا را تعریف کرد و گفت : البته این پول را به یک خانواده مستحق بخشیدم!
حاج آقا هم گفت: از این به بعد مواظب باش ، ورزش بکن اما شرط بندی نکن.
هفته بعد دوباره همان افراد آمدند. این دفعه با چند یار قوی تر ، بعد گفتند: این دفعه بازی سر هزار تومان!
#ابراهیم گفت: بازی می کنم اما شرط بندی نمی کنم . آن ها هم شروع کردند به مسخره کردن و تحریک کردن #ابراهیم و گفتند: ترسیده ، می دونه می بازه . یکی دیگه گفت: پول نداره و...
ادامه دارد...
#سلامبرابراهیم۱🍃
پارت۲۲
•شرط بندی
#ابراهیم برگشت و گفت: شرط بندی حرومه ، من هم اگه نی دونستم هفته های قبل با شما بازی نمی کردم ، پول شما رو هم دادم به فقیر ، اگه دوست دارید ، بدون شرط بازی کنیم . که البته بعد از کلی حرف و سخن و مسخره کردن بازی انجام نشد .
دوستش می گفت: با اینکه بعد از آن #ابراهیم به ما بسیار توصیه کرد که شرط بندی بازی نکنید. اما یکبار با بچهای محله نازی آباد بازی کردیم و مبلغ سنگینی را باختیم! آخرای بازی بود که #ابراهیم آمد . بخاطر شرط بندی خیلی از دست ما عصبانی شد.
از طرفی ما چنین مبلغی نداشتیم که پرداخت کنیم . وقتی بازی تمام شد #ابراهیم جلو آمد و توپ را گرفت. بعد گفت: کسی هست بیاد تک به تک بزنیم؟
از بچهای نازی آباد کسی بود به نام ح.ق که عضو تیم ملی و کاپیتان تیم برق بود.
با غرور خاصی جلو آمد و گفت: سَر چی!؟
#ابراهیم گفت: اگه باختی از این بچها پول نگیری. او هم قبول کرد.
#ابراهیم به قدری خوب بازی کرد که همه ما تعجب کردیم. او با اختلاف زیادی حریفش را شکست داد. اما بعد از آن حسابی با ما دعوا کرد!
#ابراهیم به جز والیبال در بسیاری از رشته های ورزشی مهارت داشت. در کوهنوردی یک ورزشکار کامل بود. تقریبا سه سال قبل از پیروزی انقلاب
تا ایام انقلاب هر هفته صبح های جمعه با چند نفر از بچه های زورخانه می رفتند تجریش.
ادامه دارد...
1.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️یک حبه انگور ...!
🎙استاد مسعود عـــالے
أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ ۖ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ؛
اگر سپاس گزاری کنید ، قطعاً نعمتِ خود را بر شما می افزایم ، و اگر ناسپاسی کنید ، بی تردید عذابم سخت است.
📙سوره #ابراهیم- آیه۷
#امــامت_نیـست_راحــتے!!!
بچہ شیعہ کجـای کـارے؟
او منتـظر توست!!!
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
ابراهیم افشاری 1_1442876771_۱۶۷.mp3
زمان:
حجم:
2.79M
🔴 توصیه هایی برای ماه رجب
#ابراهیم افشاری
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2