#روایت 🔺به قلم زهرا قهرمانی| دانش‌آموز پایه دهم سلام من امشب کاشان نبودم و گرگان بودم. در عین اینکه جسم ما زورخونه نبود، عجیب دل ما اونجا بود. تو همون حال که دلمون پیش پهلوان سعید بود، یهو صدای ضرب زورخونه شنیدیم! صدا از زورخونه پوریای ولی، توی گرگان بود، ضرب زورخانه یه پل بود بین زورخونه پوريا ولی و زورخونه پهلوون سعید. با این تفاوت که توی زورخونه پهلون سعید جز صدای ضرب، بارها صداهای شوق و تلاش و تکاپوی آدم‌ها هم شنیده میشه. پی نوشت: نبودیم ولی دل‌مون اونجا بود. همیشه که نباید بود و روایت کرد، این‌بار نبودیم و روایت کردیم.😁 @zoorkhane_ir

بچه‌ها رو نمیشه یه جا نشوند😬 ولی اینجا همه‌شون نشستن، گوش‌هاشون رو تیز کردن، دارن قصه رقیه امام حسین رو می‌شنون. #مادروکودک @zoorkhane_ir

🔸اینجا واسه بچه ها آماده شده بود. میدونین به چه کاری میاد؟! 🤔 ___ این یه دونه رو دیگه اصلا نمی‌تونین حدس بزنین!😊 @zoorkhane_ir

🔸روی این پارچه مشکی قرار بود، بیعت کنن با امام‌شون. 🔸🔸🔸 همچین بیعت کردن که سه لایه پارچه و دیوار پشتش‌ گلی شده. 😬 دیوار خونه همسایه هم تا پشت تلویزیون‌شون گل رفته 😂 🏴 این نسل، بیعت‌هاشون اینجوریاس.🙈 سفت و محکم💪 #مادروکودک @zoorkhane_ir

#ناشنوایان 🏴امشب شب دوم مراسم هیئت ناشنوایان در زورخانه برقرار است.

🔸هر شب ناشنوایان، سفره سبز حضرت رقیه میچینن. @zoorkhane_ir

ایشون آقاجواد هست.👆 یک کم‌شنوا از لتحر کاشان بسیار توانمند و دست و پا به‌خیر 🔸 شب اول مراسم بود و دیگه نبود. رفت کربلا و دل همه رو سوزوند. 🔸🔸🔸 این عکس هم از بدرقه و وداع با ناشنوایان، بعد مراسم هست. @zoorkhane_ir

🔸شب دوم، جمع ناشنوایان جمع بود. همه بودند. جز دو نفر. 😳 جواد و ابوالفضل. که رفته بودند کربلا🏴 واسه خادمی در موکب‌ها. 🔸🔸 جمع هم دل‌شون هوایی شده بود بعد هیئت. بیخیال هم نمی‌شدن. که اگر کربلا نرفتیم، شهادت امام رضا بریم مشهد و کمک کنیم به زائران. 🤔 فکر خوبی بود. ولی انگار شدنی نیست.😢 مگر اینکه امام رضا بخواهد. @zoorkhane_ir

دقت کردین چقدر همهمه تو تصویر هست؟!👆🤔 ولی این همهمه در سکوت هست.😐🦻 این همهمه، فقط دیدنیه و تو تصویر پیداست. 🔸🔸 اعتراض و ناراحتی و دعوای ناشنواها دیدنیه، شنیدنی نیست. #ناشنوایان @zoorkhane_ir

صبح جمعه تون بخیر یه سوال: 🎧شما تا حالا وُیس بی‌صدا دادین به کسی؟🤔 🤓🧐🤨🥸 @zoorkhane_ir