eitaa logo
ذریه طیبه
805 دنبال‌کننده
455 عکس
156 ویدیو
7 فایل
🚩 بسم الله الرحمن الرحیم 🚩 @e_zorieh_tayebeh
مشاهده در ایتا
دانلود
ذریه طیبه
🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🏴 💔 گریه‌ی بسیار جانسوز 1 💔 🍁 دختری در مدینه در خانواده‌ای یهودی می‌زیست به نام هند، دختر عبدالله بن عامر بن کریز. این دختر در ایام کودکی فلج شد ‏و هرچه او را مداوا کردند، خوب نشد. سرانجام به امیر مومنان علی علیه السلام متوسل شدند. حضرت به امام حسین علیه ‏السلام فرمود دست در ظرف آبی کند، سپس هند از آب آن به بدن خود بپاشد. امام حسین علیه السلام ظرفی را پر از آب نمود ‏و دست مبارک خود را در آن نهاد. سپس هند را کنار آن آب آوردند؛ او از آب آن ظرف به بدنش پاشید و مالید و به طور ‏کامل سلامتی خود را باز یافت.‏ 🍁 از آن پس افتخار کنیزی در خانه‌ی امام حسین علیه السلام را پیدا کرد و سرانجام معاویه او را برای یزید خواستگاری کرد. ‏هند با وجود علاقه‌ای که به امام حسین علیه السلام پیدا کرده بود به ناچار همسر یزید شد و از مدینه به سوی شام رفت و ‏سال‌ها از این ماجرا گذشت و خبری از امام حسین علیه السلام و اهل بیت او نداشت. هنگامی که ماجرای جانسوز کربلا پیش ‏آمد و امام حسین علیه السلام به شهادت رسید و بستگان را به صورت اسیر از کربلا به سوی کوفه و از کوفه به سوی شام ‏حرکت دادند و به شام خبر رسید که اسیران خارجی را می‌خواهند وارد دمشق کنند، هند از همه‌جا بی‌خبر بود و نمی‌دانست ‏این اسیران از بستگان امام حسین علیه السلام و از خانواده‌ی امیر مومنان علی علیه السلام هستند.‏ 🍁 او لباس‌های گران‌بها پوشید و با کنیزان خود با شکوه خاصی از خانه بیرون آمد تا ورود اسیران را تماشا کند و در جشن مردم ‏و یزیدیان شرکت نماید. وقتی که هند در جایگاه مخصوص قرار گرفت و اسرا را که بر شترهای بی‌روپوش سوار کرده بودند ‏از جلوی او عبور دادند ... حضرت زینب کبری علیها السلام ناگاه بانویی را روی تخت دید که مشغول تماشای اسیران است ‏و او را شناخت. آهسته به خواهرش ام کلثوم علیها السلام گفت: آیا این زن را می‌شناسی؟ گفت: نه نمی‌شناسم. زینب علیها ‏السلام فرمود: خواهرجان این زن همان کنیز ما هند دختر عبدالله است. ام کلثوم سکوت کرد و سرش را پایین انداخت. زینب ‏سلام الله علیها هم چیزی نگفت و سرش را پایین انداخت.‏ 🍁 هند رو به زینب کرد و گفت: خواهرم چرا سرت را بلند نمی‌کنی؟ زینب علیها السلام پاسخی نداد. هند پرسید: من ای بلاد ‏انتم؟ « از کدام شهر هستید؟» زینب علیها السلام فرمود: من بلاد المدینة (از شهر مدینه هستیم). وقتی که هند نام مدینه را ‏شنید از تخت پایین آمد و گفت: بهترین سلام بر ساکنان مدینه باد. زینب علیها السلام فرمود: چرا از روی تخت پایین آمدی؟ ‏هند گفت: به احترام ساکنان مدینه تواضع کردم. سپس گفت: می‌خواهم در مورد خانه‌ای از اهل مدینه از تو سوال کنم. زینب ‏علیها السلام فرمود: هرچه می‌خواهی سوال کن. هند گفت: می‌خواهم از خانه و خاندان امیر مومنان علی علیه السلام بپرسم. ‏زینب علیها السلام گفت: تو آنها را از کجا می‌شناسی؟ هند گریه کرد و گفت: من مدتی کنیز آنها بودم.‏ 🍁 زینب علیها السلام فرمود: می‌خواهی از کدامیک از بستگان علی علیه اسلام بپرسی؟ هند گفت: می‌خواهم از احوال حسین ‏علیه السلام و برادران و فرزندان او و بقیه‌ی فرزندان علی علیه السلام بپرسم و از احوال خانم زینب علیها السلام و خواهرش ‏ام کلثوم علیها السلام و سایر بانوان منسوب به حضرت زهرا علیها السلام بپرسم. در این هنگام حضرت زینب علیها السلام به ‏گریه افتاد و گریه‌ی بسیار جانسوزی کرد و سپس فرمود: ای هند اگر از خانه‌ی علی علیه السلام می‌پرسی، ما خانه‌ی او را ‏در مدینه ترک کردیم، و منتظریم خبر شهادت بستگان علی علیه السلام را به خانه‌ی آنها ببریم.‏
ذریه طیبه
🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🏴 💔 گریه‌ی بسیار جانسوز 2 💔 🍁 و اما ان سئلت عن الحسین علیه السلام فهذا رأسه بین یدی یزید و اما اگر از حسین علیه السلام می‌پرسی، این سر بریده‌ی ‏اوست که در برابر یزید است. و اگر از عباس و سایر فرزندان علی علیه السلام می‌پرسی، ما آنها را با بدن‎‌های پاره پاره و ‏سرجدا مانند گوسفندان قربانی شده، در صحرای کربلا به جا گذاشتیم و اگر از زین العابدین علیه السلام می‌پرسی، او را از ‏شدت بیماری و دردها قادر به حرکت نیست. و ان سئلت عن زینب فانا زینب بنت علی و هذه ام کلثوم ... و اگر از زینب علیها السلام می‌پرسی، من زینب دختر علی علیه السلام هستم و این ام کلثوم است ‏و آن بانوان بقیه‌ی بانوان منسوب به حضرت فاطمه‌ی زهرا علیها السلام هستند.‏ 🍁 وقتی که هند سخن زینب علیها السلام را شنید، فریاد شیون سر داد و در حالی که ناله‌ی جانسوزی می‌کرد گفت: وا اماماه، وا ‏سیداه، وا حسیناه، لیتنی کنت قبل هذا الیوم عمیاءً و لا انظر بنات فاطمة الزهراء علیها السلام علی هذه الحالةِ. وای ای امام ‏من، ای آقای من، ای حسین من، کاش قبل از این روز من کور بودم و دختران فاطمه‌ی زهرا علیها السلام را با این حال ‏نمی‌دیدم. سپس از شدت ناراحتی سنگی از زمین برداشت و بر سر خود کوبید و خون از سر به صورتش جاری گردید و ‏بی‌هوش شد و چون به هوش آمد حضرت زینب به بالین او آمد، فرمود: برخیز و به خانه‌ات برو که می‌ترسم شوهرت یزید ‏به تو آسیبی برساند. ‏ 🍁 هند گفت: سوگند به خدا نمی‌روم تا برای آقا و مولایم ابا عبدالله الحسین علیه السلام ماتم بگیرم و گریه کنم و تو و سایر بانوان ‏هاشمی را به خانه بیاورم. سپس هند برخاست و خود را شبیه کاروان اسرا کرده، بدون کفش و با پای برهنه و لباس پاره و ‏موهای پریشان نزد یزید که در مجلس عمومی خود بود آمد و فریاد کشید: ای یزید، آیا تو فرمان دادی که سر مقدس حسین ‏علیه السلام را در کنار دروازه‌ی شام و بر آستان خانه‌ام روی نیزه قرار دهند و آویزان کنند. وقتی که هند این جملات را ‏می‌گفت که یزید بر تخت سلطنتی تکیه داده بود و بر سرش تاجی از درّ و یاقوت و جواهرات گران‌قیمت رنگارنگ سلطنتی ‏بود و چون همسرش را در آن حال دید برخواست و او را پوشانید.‏ 🍁چون هند دید یزید او را پوشانید صدا زد: ... ای یزید وای بر تو، درباره‌ی من غیرت کردی و مرا پوشاندی، پس چرا ‏این غیرت را درباره‌ی دختران فاطمه‌ی زهرا علیها السلام نکردی، پوشش آنها را دریدی، چهره‌هایشان را آشکار ساختی و ‏آنها را در خرابه جا دادی. یزید گفت: آری برای پسر دختر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فریاد بزن و گریه کن. خدا ‏ابن زیاد را لعنت کند که درباره‌ی حسین علیه السلام عجله کرد و او را کشت؛ خدا او را بکشد. هند گفت: به خدا قسم داخل ‏خانه‌ی تو نمی‌شوم مگر اینکه این زنان با من داخل شوند. و چون زنان و اسراء داخل بر زنان آل ابی سفیان شدند، آنها از ‏دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم استقبال کردند و دست و پای آنان را بوسیدند و گریه‌های جانسوز کردند و ‏می‌گفتند: وای ای حسین جان مظلومانه تو را به شهادت رساندند و مدت سه روز ماتم و عزا برپا کردند و دختران رسول خدا ‏صلی الله علیه و آله و سلم را لباس و پوشش کافی دادند 🍁 (و چون یزید دید که ممکن است مردم شورش کنند و آبروی او برود، در ظاهر به اسراء ترحم می‌کرد) و هنگام چاشت و شام تا امام زین العابدین علیه السلام بر سر خوان او نمی‌نشست، نمی‌خورد و روزی یزید به امام زین العابدین علیه السلام عرض کرد: اگر بخواهی در نزد ما بمانی به تو احسان خواهیم کرد و اگر بخواهی تو را به مدینه باز می‌گردانیم. امام علیه السلام فرمودند: جز مدینه نمی‌خواهم؛ سپس دستور داد که امام علیه السلام به همراه خانواده به مدینه بازگشتند. 📚 آداب الطلاب
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 🍃 علامه طباطبایی 🍃 🔦مرحوم صدوق در کتاب معانى الاخبار ... از عبدالاعلى از مولى آل سام روایت کرده که گفت : امام صادق ابتداء و بدون اینکه کسى پرسیده باشد فرمود: هر کس ظلم کند خداى تعالى بر او مسلط مى کند کسى را که به او و یا به اولاد و یا به نوه هاى او ظلم کند، 🔦 راوى مى گوید: چون این را بشنیدم در دلم گذشت که به چه حساب او ظلم کرده و اثر سوء ظلم او، یقه فرزندان و فرزند زادگان او را بگیرد؟ 🔦 امام (علیه السلام ) به علم امامتش و قبل از اینکه من آنچه از دلم گذشته بود به زبان آورم فرمود: این یک حقیقت قرآنى است خداى تعالى مى فرماید: «و لیخش ‌ الذین لو ترکوا من خلفهم ذریه ضعافا خافوا علیهم فلیتقوا الله و لیقولوا قولا سدیدا». 📚 ترجمه تفسیر المیزان جلد 4 - صفحه - 324
🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🏴 🕰 إلی یوم القیامة 🕰 🍃 استاد عابدینی 🍃 ⏰ [در داستان موسی و خضر علیهما السلام] قرآن کریم علت مرمت و بازسازی آن دیوار خراب را این‌گونه می‌فرماید که زیر آن دیوار، گنجی بود و این گنج برای دو نوجوان یتیم ذخیره شده بود که پدرشان صالح بود: «وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا» [کهف - 82]. ⏰ در روایتی در ذیل این آیه می‌فرماید که این پدر، پدر بلافصل نبوده و هفتاد پدر فاصله داشته است! اگر فاصله‌ی هر نسلی را حدود بیست سال حساب کنیم، حدود 1400 سال پیش از این واقعه، پدری صالح بوده و اثرش برای فرزندی که 1400 سال پس از او می‌آید نیز باقی مانده است! ⏰ گاهی فکر می‌کنیم هر کاری که انجام می‌دهیم، باید سریع نتیجه بدهد و توجه نداریم که تأثیر افعال ما إلی یوم القیامة در نسل ما باقی است. گاهی اثر یک کار و فعل ما ذخیره می‌شود و صدها سال بعد خودش را در نسل صالح ما نشان می‌دهد. 📚 اهل بیتی‌ها - ص 101
🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🏴 ☀️ ما بچه‌هاتون رو حفظ ‏می‌کنیم ☀️ 🍃 استاد توکّل 🍃 ⏳ شما همه عزیزان ... همه یک دلهره دارید. این دلهره را همه‌ی ماها داریم. ‏هرکی فرزند داره، از عاقبت فرزندش واقعاً نگرانه. اگر اوضاع اینه، اگر ‏فساد اینه، اگر گناه اینطور در دسترس قرار گرفته، حالا من و تو سنمون رفته ‏بالا، شااااااید بعضی گناهان رو انجام نمی‌دیم؛ بچه‌های ما چی؟ اون‌ها چی؟ ‏‏... کی برای بچه‌ها خوف نداره؟ همه‌ی ماها خوف داریم. بعد از ما ‏سر بچه‌مون چی میخواد بیاد بالاخره؟ ...‏ ⏳ ‏«وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُواْ مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافًا خَافُواْ عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللّهَ وَلْيَقُولُواْ ‏قَوْلًا سَدِيدًا» [نساء - 9] هر کسی از خود اولادی به یادگار میذاره اما خوف بر این اولاد ‏داره که کار به کجا منجر هست، خود این فرد «فلیتقوا الله» دنبال تقوا بره و ‏‏«قولاً سدیداً» توی کلامش صادقانه برخورد کنه. اگر کلام صادق شد، اگر تقوا ‏را مراعات کرد، ما بچه‌هاتون رو حفظ می‌کنیم. ... [اگر] از [عاقبت] ‏بچه‌هاتون می‌ترسید، شما مراعات کنید؛ به تقوای شما ما بچه‌هاتون رو حفظ ‏می‌کنیم.‏ 🔈 شب پنجم محرم الحرام 1442‏
🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🏴 🏔 مبارزه كنید 🏔 🍃 استاد شهید مطهری 🍃 🔦 به جای اینكه افتخار كند اسم پسرش را حسین بگذارد، ... و ... و ... و ... می‌گذارد! به خدا تمام اینها مبارزه با اسلام است، میراندن اسلام است. شعارهای دین را زنده نگه دارید. یكی از شعارهای دین اسمهاست. 🔦 من نمی‌فهمم اینكه می‌گویند فلان اسم دِمُده شده، كهنه شده، یعنی چه؟ مگر اسم هم نو و كهنه دارد؟ ! چون اسم فلان كلفت فاطمه است، پس فاطمه اسم كلفتهاست! خیلی عجیب است! پس دیگر ما دیگر اسم دخترمان را فاطمه نگذاریم! 🔦 همین، خودش یك امر به معروف و نهی از منكر است. یك درجه‌ی امر به معروف و نهی از منكر این است كه مردم! بر فرزندانتان اسمهای اسلامی بگذارید. این امر به معروف است. مبارزه كنید با اسمهای غیر اسلامی. این نهی از منكر است. 📚 حماسه‌ی حسینی - جلد اول
🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🏴 🍁 تسليم آن هستيم 🍁 🍃 استاد میرباقری 🍃 🍕 طبق الگوی آن‌ها تغذیه می‌کنیم و جالب است که این الگو را پذیرفته و لذت می‌بریم؛ با اینکه ضررهايش را هم می‌دانيم، تسليم آن هستيم؛ در حقیقت ذائقه و زیبایی شناسی‌ها تغییر کرده‌اند. بدترين جور اين است که ترازوها جائرانه بسنجند؛ 🍕 يعنی آدم وقتی می‌خواهد بسنجد، جائرانه می‌سنجد؛ او به باطل وزن بیشتری می‌دهد، به حق هم وزن کمتر. در این صورت سخن گفتن از حق، بسیار مشکل است. الان درباره بسیاری از حقايق حتی نمی‌توان در جامعه موحدين هم سخن گفت؛ چون جور، ترازوها را تغيير داده است. mirbaqeri.ir
🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🏴 🍃 استاد میرباقری 🍃 🐾 غربی‌ها برای سگ‌هایشان هم آشپزخانه دارند؛ این‌ها واقعیت‌های این دنیاست. این واقعیت‌ها در گذشته تعجب آور بود ولی امروزه وقتی رئیس جمهور آمریکا وارد کاخ ریاست جمهوری می‌شود، پیش از هر اقدامی ابتدا سگ خود را انتخاب می‌کند؛ 🐾 این نشان از شرافت سگ در این نظام دارد؛ یعنی آدم را طوری مسخ کرده‌اند که هویتش با سگ نجس العین یکی شده است؛ روحش همان روح حیوان است و با یکدیگر مأنوس می‌شوند و زندگی می‌کنند؛ براساس آمارها حدود هشتاد درصد از زنان آلمانی زندگی با سگ را به زندگی با فرزندشان ترجیح می‌دهند. mirbaqeri.ir
🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🏴 🍃 شیخ عباس قمی 🍃 🍲 [شیخ علی محدث زاده رحمة الله علیه] فرمودند: پدر ما آقای شیخ عباس قمی رسمش این بود که هر روز که سفره‌ی نهار انداخته می‌شد، ما بچه‌ها که می‌نشستیم، یک حدیث کوتاه قرائت می‌کرد 🍲 و می‌فرمود که تا فردا ناهار آن را حفظ کنید و این همه احادیثی که حفظ هستم و در بالای منبر می‌گویم، این‌ها همان حدیث‌هایی است که من در آن ایام حفظ کردم. 📚 پندهای سعادت - ص 378
🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🏴 🎖 بابای مومن 🎖 🍃 استاد میرباقری 🍃 🏔 چقدر آدم خوب و مهم می‌شود كه با غصه امام غصه بخورد با شادی امام شاد شود. آدم باید خیلی بزرگ شود كه غصه‌های امیرالمومنین باعث شود او غصه بخورد. دیدید وقتی طفل بازی می‌كند پدر هزار دردسر دارد طفل نمی‌فهمد چون در این وادی نیست 🏔 وقتی بزرگ‌تر می‌شود روحش بزرگ می‌شود كم كم با غصه‌های پدر مانوس می‌شود. امیرالمومنین همه غصه‌هایش و همه شادی‌هایش خدایی است آدم باید آنقدر بزرگ شود كه با امیرالمومنین غصه بخورد و با ایشان شاد شود. این آدم مومن است. mirbaqeri.ir
🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🏴 ✨ محفوظ می‌ماند ✨ 🍃 استاد حائری شیرازی 🍃 💗 در خانه‌ای که محبت اهل بیت علیهم السلام باشد، دیگر فرزند انحراف پیدا نمی‌کند. وقتی بچه را به اهل بیت علیهم السلام مرتبط کردید، او محفوظ می‌ماند. ما این گروهک‌های ضدانقلاب را دیدیم که اول چیزی که از آنها گرفته بودند، محبت اهل بیت علیهم السلام و گریه‌ی بر ایشان بود. 💗 ... حلال و حرام را، معصیت و ثواب را، آن چشم باطنی درک می‌کند. از این جهت، کسی که بر اهل بیت علیهم السلام گریه می‌کند، حالت روحانی‌اش قوی می‌شود و او را از دورن امر به معروف و نهی از منکر می‌کند ... همان‌طوری که شما در درون خود وجود این راهنما را احساس می‌کنید، بدانید که در درون فرزندتان نیز این راهنما هست و کار شما این است که راهنمای درونی او را تقویت کنید. 📚 تمثیلات اخلاقی - تربیتی / جلد دوم ص 130