eitaa logo
ذوالجــــناح
1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
638 ویدیو
0 فایل
(اسم) [عربی] ۱. اسبی که امام حسین در کربلا سوار می‌شد. ۲. (صفت) [قدیمی] صاحب بال؛ شخصی که دو بال دارد. . - که هرچه میکشد اسلام از منیّت ماست ! . اخرجوا مِن فلســ🇵🇸ــطیننا . برای گفتگو : @xemoon ‌‌. برای تبادل : @zuljanahtab . کپی؟ فوروارد بهتر نیست؟
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ‹ 𝙋𝙖𝙣𝙖𝙝𝙦𝙖𝙝 | 🇵🇸 ›
- ❆ پنآهگآه‍ ✧  ⃝  ┈❍---  . 🤍 •. ▴ سلامُ‌درودادامین‌ِگرامیُ‌عزیز، این‌یه‌پیامِ‌تقدیمیِ♡ ; از این قراره که نامه‌ای از فردی که دوستتون داره و شما بی‌اطلاعید؛ به دستتون برسونم. فردی که من از زبونش حرف می‌زنم! فردی که عاشقتونِ؛ اما جرئتِ اقرار نداره! من نامه‌رو با دوچرخه‌م به صندوق پستیِ چنلاتون می‌رسونم . . * لطفاچنل‌هایی‌که‌یکمی🤏🏾شناخت‌ نسبت‌بهشون‌دارم‌شرکت‌کنن؛ ‌ ‌   ‌‌ ‌ ‌· ‌· · • • • • ⊱ ✦ ⊰ • • • • · · ‌· ‌ ‌ ‌ ‌    ‌‌ ‌‌  ‌   ❈ اگه تمایل دارید یه نامهٔ عاشقانهٔ کوچولو بهتون داده بشه؛ لطفا روی صندوق‌های پستی بزنید و آدرستونُ ثبت کنید 3>> '⭐ ؛ ➺ { 📮📮📮 } ☽ ‹‹ ظرفیت؛ بیست چنلِ فاخرِ اول ›› ~ لطفامواظبِ‌ظرفیت‌باشید‌تاشرمنده‌تون‌نشم ~
ممبر‌های دانش آموز، یه راهکار ساده براتون آوردم درباره اینکه چطوری معدلتون رو بالا ببرید:
جوری هیئت شلوغه که درا رو بستن میگن ظرفیت نیستش :) فکر کنم اولین باره بخاطر این حجم از شلوغی میگم الحمدالله.
https://eitaa.com/Chocolate2005/12229 با دیدن جمعیت یه لحظه ناخواسته گفتم یا علی مگه فاطمیه هیئت خصوصیِ اهل بیت نبود؟ حالا هرقدر میخوان بگن مردم بی دین شدن :)))
یکی هی روی سقف هیئت لیزر میندازه* همه: ببینید کیه لیزرو ازش بگیرین.. یعنی چی اینکارا من: وای چه حالی میده، وقتشه برم لیزر بخرم🙂
پدر نمیگه "دوستت دارم"، ولی نیمه‌شب بیدار میمونه و ازت مراقبت میکنه تا معده دردت رو خوب کنه :)
حاجی من تازه دیدم.. جدی 1k شدم؟:)))))
هدایت شده از تیآک★
بلاخره ذوالجناح 1 کا شدددددد
بیاید بهم تبریک و تهنیت عرض کنید🙂🫂
هدایت شده از ⁦˖⁠♡⁩⁦🇵🇸 درختِ هجده ساله ⁦˖
یک کا شدنِ چنلِ ذوالجناح مبارک باشه! - یقین داشتم پایانِ جنگ نزدیکه! اما چرا خبری از تو نیست ، مون؟ نمی‌خواستم رها ت کنم ولی توی این آشوب باید دست به چه کاری میزدم؟ سردرگمِ سردرگم بودم که بهم گفتی: ما پیروز میشیم قول میدم!مراقب خودت و بقیه سرباز ها باش و جونِ‌شون رو نجات بده؛ تو این وضعیتت بازهم به فکرِ جونِ بقیه بودی ؛ پس خودت چی مون؟ پس کی روی زخم تو مرهم میزاره ماه‌ِزخمی؟ بهم گفتی وقت کمه! گفتی برو و خیالت از بابت من راحت باشه! ؛ گفتی سرنوشتم دو حالت بیشتر نداره ! یا ماهِ امشب پر نور تر از قبل میشه و به این معنیِ که روحم برگشته به زادگاهم :) ؛ و یا برمی‌گردم اما درخشان تر، اما نورانی‌تر و قدرتمندتر؛ هیچ وقت سر از کارِت درنیاوردم ؛ و اون لحظه فقط به حرفت گوش کردم ، هرکاری گفتی انجام دادم ؛ مجروح ها رو بردم ، به بقیه علامت دادم برگردن و مراقب باشن و خودمم برگشتم عقب ‌و الان اینجام ؛ اینجا کنارِ دریاچه‌ نشستم و تکیه دادم به درختی که از وسط شکسته؛ولی حالا تو کجایی؟ چرا نمیتونم ببینمت مون؟ دود و خاکستر نمیزارن به آسمون نگاه کنم تا ببینم ماه تغییری کرده یا نه ... ای کاش نکنه ، ای کاش تو فقط حالت خوب باشه ، ای کاش تو طاقت بیاری ، ای کاش .. میونِ ای‌کاش گفتنام ، نورِ سپید رنگِ ضعیفی لابه‌لای اون همه دود و خاکستر و سیاهی نظرم رو جلب کرد ،نور نزدیک‌تر و گسترده‌تر میشد! اون تو بودی مون؟ خودت بودی! ولی اینبار درخشان تر و با عظمت تر! با دوتا بالِ سپیدِ بزرگ از وسطِ دریاچه‌ی فیروزه‌ای رنگ و میون اون همه دود و سیاهی ، اوج گرفتی:) تو پیروز شدی مون! تو پیروزِ این جنگ شدی :)