دوسال، بیستوچهار ماه، هفتصدوسی روز از زمانی که اومدم پیویت و ازت پرسیدم:
میشه آشنا شیم؟
میگذره. اون زمان هیچوقت فکر نمیکردیم که قراره مدت زمان طولانی رو باهم سپری کنیم؛ برای هر خوشحالیِ همدیگه از ته دل بخندیم، برای هر ناراحتیِ همدیگه اشک بریزیم، و اونقدر همو دوست داشته باشیم که دلمون بخواد همدیگه رو توی واقعیت ببینیم و درآغوش بکشیم.
اما گذشت... درکمال ناباوری گذشت؛ زودتر از برق و باد. البته، مگه میشه با کسی که دوستش داری وقت بگذرونی و زمان دیر بگذره؟
اما اینقدر ننوشتم فقط برای اینکه سالگردِ دومِ دوستیمونو تبریک بگم، نوشتم که یادت بندازم چقدر صبر کردیم تا بالاخره تونستیم همدیگه رو ببینیم! دقیقا دوسال، بیستوچهار ماه، هفتصدوسی روز.. دقیقا فردای سالگرد دوستیمون:)))
اونقدر دیدنت برام دوست داشتنی واقع شد که دلم میخواد بارها و بارها ببینمت.
با اینکه از وقت گذشته اما،
سالگرد دوستیمون، و حقیقی شدنِ رابطهی مجازیمون مبارکمون، آرمیتای قشنگِ من! دوست دارم تا ابد کنار خودم داشته باشمت)))♡
- ۲۳/اسفند/۱۴٠۱
امشب تو سریال نونخ، نورالدین خانزاده به گوسفنداش میگفت
- شماها خیلی بدبینید. یعنی چی میگید کارخودشونه؟ مگه ما مرض داریم شماها رو بدیم دست گرگا بعد نجاتتون بدیم؟ 😂😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جزو بهترین حسای دنیاست.
ذوالجــــناح
دل که تنگ است کجا باید رفت ؟ - 20 نمره -
دل که تنگ باشد که فرقی ندارد کجا باشی!
همیشهی خدا شئ شیشهای میان سینهات، غم را در رگهایت پمپاژ میکند...