آیین نامه رو قبول شدم، از آزمون با آژانس برمیگشتم. از اونجایی که زیادی برونگرام با خانومی که راننده آژانس بود احوال پرسی کردم و بعد اولین نفری که بهش گفتم آیین نامه رو قبول شدم اون بود.. خلاصه منو رسوند دم خونه، کرایه رو که حساب کردم حدودا نصفش رو بهم برگردوند. خواستم بپرسم تخفیف زدن یا چی که خودش بهم دلیلش رو گفت؛ "اینو مهمون من باش بخاطر اینکه آزمونتو قبول شدی" :)))🫀 انسان‌هایی که اینطوری دلخوشی‌های کوچولو به بقیه میدن تا ابد>>>>>>

*قشنگترین و بامزه ترین🥲 داداش کوچولوم بعد از نماز صبح [موقعی که میخواستیم بخوابیم] ازم پرسید : چرا درِ خونه‌ی خدا رو باز نمیکنن برن داخل خدا رو ببینن ؟ در جواب خنده‌هام هم خیلی جدی پرسید مگه خدا توی خونه‌ش زندگی نمیکنه ؟! ماهم دورش میچرخیم و دوستش داریم :)) هعییی بچگی . .🙃

زیادی معقول بودن ، انعکاسی از فقر روانیست . دیوانگی بخش مهمی از سرزندگی است ..

جوری که رفقا سیوم میکنن : 🥲😂

بعد از تحقیقاتی که روی خودم انجام دادم متوجه شدم هرچقدر توی یه جمع بیشتر بهم خوش بگذره ، بیشتر بعد از تموم شدنش افسرده‌ام .

احساس میکنم داره به کوه‌ها کم توجهی میشه.

جدا از اینکه ویس دادن تا چه حد به درک "لحن" طرف کمک میکنه، من چرا دارم بخاطر اون فاصله قبل از ویس ندید شیشمی حرص میخورم؟

"خوشگلترین خواهرِ دنیا کیه؟"

ببین اینکه از نظر روحی حس میکنی تنهایی به این معنی نیست که خدا ترکت کرده ، به این معنیه که تو خدا رو کنار گذاشتی .

بابام قشنگ میگفت ؛ میگفت تصور کن کبیر ترین و عظیم ترین کسی که توی جهان هستیه ، میاد به انسانِ ناچیز و ضعیف میگه بیا با من حرف بزن ، من گوش میدم.. یا بیا حرفهای من رو [قرآن] بخون تا راهنمایی بشی ؛ اونوقت شخصیت کوچیکی مثل ما روشو میکنه اونور میگه نمیخوام . . میخوام با دنیای پست و از بین رفتنی خودم مشغول باشم :) تا این حد قدرنشناس مگه داریم ؟

#آرامش محضه ، بودن تو حرمتون . .