eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
769 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
274 ویدیو
22 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
"برسد به دست دختر مریم" ✍زهرا سبحانی ماجرا دقیقا بعد از مرگ مادرت شروع شد! تا قبل از آن، نمی‌دانستم انسانی با این شکل و شمایل بر روی کره‌ی زمین وجود دارد. شاید بگویی طبیعی‌ست که از آن جمعیت میلیاردی کره‌ی زمین، خیلی‌ها را نشناسیم، اما برای من و مادرت اوضاع فرق می‌کرد. او به چیزی رسیده بود که این روزها برای چال کردن‌اش کمر همت بسته‌اند. برای منی که حال و هوای دنیا به دلم نمی‌نشیند؛ مهم است که یک زن «مادری» را بفهمد؛ کشف کند و برای رسیدن به آن از خودش بگذرد. این شد که مادرت از تمام آن جمعیت ناشناخته‌ی میلیاردی، برایم شناخته شد. اگر حساب و کتابم درست باشد باید الان سیزده ساله باشی! تبعه‌ی آمریکا و عاشق آواز. سیزده سالگی مادرت در تهران گذشت، خودش می‌گفت آن روزها، عشق رمان بود، فکر می‌کرد روزی نویسنده می‌شود ولی‌ نشد! عجیب‌تر اینکه در سی سالگی حتی به آن فکر هم نمی‌کرد. بخواهم با خودم مقایسه کنم منِ سیزده ساله‌ام، اصلا نمی‌دانست رمان چیست و منِ سی ساله‌ام رمان‌خوان شد و نویسنده. می‌دانستی به حال دنیا فرقی نمی‌کند چه می‌شویم ولی برای روزی که شمس و قمر جمع می‌شود فرق می‌کند که برای کِه، چه شدیم؟ حالا با این وضع تو چه می‌شوی؟ برای که می‌شوی؟ راستی، عکس‌های مادرت را دیده‌ای؟ مدل لباس بچگی‌هایش هنوز برای من تازگی دارد نه فقط من، برای اغلب ایرانی‌ها. به گمانم صدسال هم بگذرد باز هم تن دخترکان خردسال ایران، پیراهن چین‌دار گل‌‌گلی‌ با آرایش موی دم اسبی را خواهیم دید. شاید به این خاطر باشد که دوران بچگی دوران بی‌شیله‌وپیله و یک رنگی‌ست. اما راست‌ش را بخواهی تیپ نوجوانی‌اش، مرا رنجاند، نه اینکه لباس مادرت بد باشد، نه! آن مانتوهای اُپل‌دار گله گشاد و بلند کجاو این نیم متر پارچه که به زور تنمان را در آن، جا می‌دهیم آن هم بدون بستن دکمه، کجا؟ مادرت با همان روسری، دو مدال طلای جهانی به ارمغان آورد! روسری که این روزها عار شده برای خیلی‌ها! دمده شده برای ملتقط‌ها! و له شده زیر پای مصلحت‌اندیشی‌ها! دوره‌ی «توسعه» است دیگر، باید با سازَش برقصی و بی‌خیال شوی از اصولی که وصلت می‌کند به ابدیت به اکسیر جاودانگی و الّا محکوم می‌شوی به تحجّر و خشکی مقدسی و اینجور حرف‌ها! از مدال‌های مادرت گفتم، دختری از ایران در مدرسه‌ی فرزانگان تهران نبوغش شکوفا شد! برای مادرت اهمیت نداشت که تو در ریاضی نابغه شوی ولی درست فکردن‌ت برایش مهم بود که ندیده و نشناخته نگویی که هیچ سردَر نمی‌آورم؛ شاید اگر خداوند به او عمر بیشتر می‌داد زمینه‌اش را برایت فراهم می‌کرد، مثل ایران که برایش مهم بود مادر رمان‌خوانت با استعداد ریاضی، درست فکر کند و زمینه‌اش را هم فراهم کرد. همانی که بعد از مرگ مادرت، کلی زخم زبان شنید! با همین گوش‌هایم می‌شنیدم که می‌گفتند: «ببین با آدم چه می‌کنند که فرار را بر قرار ترجیح می‌دهد و در غربت می‌میرد»و... کاش مادرت بود و جوابشان را می‌داد که ایران، دانه‌های مستعد را به ثمر نشاند و دیگری درو کرد! کاش بودو می‌گفت که با اینکه دانش آموز سال سوم بیشتر نبوده، برده بودنش کنار دانشجوهای شریف با آن اساتید سطح بالا! بدون کنکور تا ارشد پذیرشش کردند و هزاران مورد دیگر. مادر است دیگر، «ایران» را می‌گویم که با تمام لگدها هنوز دارد مادری می‌کند؛ همان مقتدر مظلومی که من می‌شناسم و تو نه! نمی‌دانم مادرت چرا قصد رفتن کرد؟ شاید توصیه‌ی استادش بوده باشد! شاید هم روحیه‌ی جستجوگرش! شاید هم همان وعده‌ی پیشرفتی که آب می‌کند دل‌ها را! با این حال، کامنتهای بعد از فوت مادرت را که می‌خواندم یکی گفته بود: افتخار ایران! نمی‌دانم مادرت هنگام فوت، افتخار ایران بود که اولین نمره‌ی کامل المپیاد ریاضی را گرفت یا افتخار هارواردی که در آن تدریس داشت و یا افتخار جامعه‌ی زنان که برای اولین بار یک زن، جایزه‌ی «فیلدز» را ازآن خود کرد! برای من اما، افتخار مادرت به «مادری» مهم‌ست؛ همان که حساب و کتابش را از بقیه برایم جدا کرد. «مادری» که این روزها ما را با لطایف الحیل از آن دور کرده‌اند. آنقدر که یا دوست نداریم بچه‌دار شویم یا اگر هم بشویم روانه‌ی مهدکودک‌ها می‌کنیم که مسببات خوشحالی این «توسعه»‌ی بی پدر را فراهم کنیم و برای همه هم شاخ و شانه می‌کشیم تا بازی سرکاری جنسیت را به نفع خود پایان دهیم. به نظرت می‌ارزد؟ آن هم برای این دنیا که نه وفا سرش می‌شود و نه قول و قرار! جواب مادرت با وجود اختلاف مبنایی که با او دارم، عجیب به دلم نشست آنجا که بدون تعارف در مصاحبه گفت: «اگر کسی فکر کند که هم می‌تواند یک خانواده خیلی خوب و با ارتباط قوی داشته باشد، هم کار به همان سرعت قبل پیش برود اینطور نیست، باید به هر حال هزینه کند»حالا با تمام این حرف‌ها هنوز، به هزینه‌ای که برای مادری تو خرج کرد، فکر می‌کنم‌. آنا! تو هم فکر می‌کنی؟ @AFKAREHOWZAVI