eitaa logo
❲ ؏‌ـلیهان . .🖤🇮🇷 ❳
480 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.8هزار ویدیو
12 فایل
وَڪَفیٰ‌بِرَبِّكَ‌هادیاًوَنَصیراً [برای‌هدایت‌ویاری‌تو،پروردگارت‌کافی‌ست💗. ] تولدمون : 1402/1/8 ^^ کپی؟!قبلش یه صلوات برای سلامتی بابامهدی بفرست :)✨ درخدمتم : @Axjrjgx
مشاهده در ایتا
دانلود
❲ ؏‌ـلیهان . .🖤🇮🇷 ❳
🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂 #پارت_دوازدهم #رمان_اقیانوس_مشرق عِمران با لبخندی از روی ناباوری نگاهش می کند: +یعن
🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂 عمران زیرِ لب تکرار میکند : + 《صاحبِ زمین و زمان ... این همان چیزیست که آن مرد در برهوت گفت .. صاحبِ زمین و زمان!》 _ برای علی بن موسی الرضا فاصله ها مفهومی ندارد .هرجا که تصور کنی ، او هست . جایی نیست که نباشد . فاصله ، حجابِ ماست نه حجابِ او . اورا حجابی نیست ، مگر آنکه خدا بخواهد . عمران _که متوجه نشده_ شانه میدهد بالا : + اما اینها که میگویی ممکن نیست . اصلا با عقلِ آدمی سازگار نیست! پینه دوز میخندد : _ تو نباید بگویی ممکن نیست . . . + چرا؟! _ چون تو با چشم خودت فراخ شدنِ برهوت را به چهل گام دیده ای . ندیده ای؟! عمران سکوت میکند . پینه دوز ادامه میدهد : _ گفتی با عقل آدمی سازگار نیست . آری . اما تو بگو چگونه قطره میتواند میزانِ سنجشِ اقیانوس باشد؟! عمران در سکوت سر تکان میدهد : + ممکن و ناممکن همه در اختیارِ علی بن موسی الرضاست . اراده ی اوست که ممکن و ناممکن را شکل میدهد . هرچه علی بن موسی الرضا به آن اراده کند ، شکلِ ممکن به خود میگیرد و هرچه او بر آن راضی نشود ، ناممکن میشود . تمامِ جهان تحتِ تسلطِ خواستُ ایشان است و کسی را گریزی از اراده ی ایشان نیست! عمران که با دقت گوش میکند ، سر تکان میدهد و میگوید : + اعتراف میکنم زبانِ شیرینی داری پینه دوز ... اما فهم این هایی که میگویی برایم بسی دشوار است . من چیزی از گفتارِ تو سر در نمی‌آورم . آیاا درباره علی بن موسی الرضایی سخن میگوییم که همچون ما آدم است و تن دارد و جان دارد و نفس میکشد و غذا میخورد؟! پینه دوز لبخند میزند : _ آری . به خداوندیِ خدا سوگند که تمام اینها که گفتی درست است . او همچون ما آدم است و تن دارد و جان دارد و نفس میکشد و غذا میخورد . او نیز همچون ما مخلوقِ خداست . اما یک فرق بسیار بزرگ با ما دارد . عمران مُصمم نگاه میکند : + چه فرقی؟ _ که علی بن موسی الرضا معصوم است و بر ما ولایت دارد! عمران آهسته میپرسد : + اینکه میگویی معصوم است ، یعنی چه؟ پینه دوز 《یاعلی》 میگوید و دست را بر زمین میگذارد و ازجا بلند میشود . کمر صاف میکند و به عمران نگاه می‌اندازد : _ معصوم است به آن مفهوم که کلامش کلامِ خداست و غیر خدا نیست ، فعلش فعلِ خداست و غیر خدا نیست ، اراده اش اراده خداست و غیر خدا نیست . او نوری‌ست تنیده در قامتِ تن و تنی است فراتر از تن های دیگر . تَنَش شباهت دارد به تن من و تنِ تو و هر آن کس که دیده ای ؛ اما جوهَره ی تنش را خداوند نه از خاک بلکه از نور آفریده . به دقت به عمران چشم میدوزد و میپرسد : _ بگو بدانم ، روحِ تو والا تر است یا تنِ تو؟! عمران همانطور که سر بلند کرده است و به پینه دوز نگاه میکند میگوید : + روح من از تنِ من والا تر است . پینه دوز دستش را میگیرد و بلندش میکند : _ همان اندازه که روحِ تو از تنِ تو والاتر است ، تنِ معصوم از تنِ خلایق والا تر است ، و بلکه بیشتر از آن . عمران به سختی برمیخیزد و دست به دیوار میگیرد . سعی میکند کف پاهایش را زمین نگذارد و بر نوک پاها بایستد : + پینه دوز ، تمام اینها که میگویی ، آیا به واقع از باور و یقینِ توست ؟! پینه دوز با لبخند نگاهش میکند : ادامه دارد . . .!_ .🤍ᗩᒪIᕼᗩᑎ_313🤍.