جلسه 00041.amr
4.19M
خرافات زدائی پیرامون قرآن و اهل بیت عصمت عترت و طهارت صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین
جلسه 00042.amr
3.86M
خرافات زدائی پیرامون قرآن و اهل بیت عصمت عترت و طهارت صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین
🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃
🔴جلوگيري از مرگ جوان در حال احتضار❗️
🔰عالم رباني حاج شيخ مرتضي آشتياني قدس سره فرمود که حجة الاسلام حاج ميرزا حسين خليلي طهراني قدس سره فرمود: «شيخ جليل» که با همديگر سر درس «صاحب جواهر» رضوان الله تعالي عليه حاضر مي شديم، اين قضيه را نقل کرد:
💠يکي از تجار که رئيس خانواده «الکبه» بود، پسر جوان و خوش صورت و مؤدبي داشت. والده اش که علويه ي محترمه اي بود، فقط همين يک پسر را داشتند. اين پسر هم مريض مي شود و بقدري مرضش سخت مي شود که به حال مرگ و احتضار مي افتد.
🍃بالاخره چشم و پاي او را مي بندند و پدرش از اندرون خانه به بيرون مي رود و به سر و سينه مي زند. مادر علويه اش نيز به حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام مشرف مي شود و از کليددار آن آستان خواهش و تمنا مي کند که اجازه دهد شب را تا صبح درون حرم مطهر بماند.
🍃کليددار اول قبول نمي کند، ولي آن علويه خودش را معرفي مي کند و مي گويد: «پسرم محتضر است و چاره اي جز توسل به ساحت مقدس حضرت باب الحوائج عليه السلام ندارم.» کليددار قبول مي کند و به مستخدمين دستور مي دهد که اجازه دهند آن علويه در حرم بيتوته کند.
🍃«شيخ جليل» فرمود: بنده در همان شب به کربلا مشرف شدم و اصلا از تاجر و مرض پسرش اطلاع نداشتم. وقتي به خواب رفتم، در عالم خواب به حرم مطهر حضرت سيدالشهداء عليه السلام مشرف شدم و از طرف مرقد مطهر حضرت حبيب بن مظاهر عليه السلام وارد شدم.
🍃ديدم در بالاي سر حرم، زمين تا آسمان مملو از ملائکه است و در مسجد بالا سر حرم، حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم و حضرت اميرالمؤنين علي عليه السلام روي تخت نشسته اند. در همان موقع ملکي خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد: «السلام عليک يا رسول الله» سپس گفت: «حضرت باب الحوائج اباالفضل العباس عليه السلام فرمود: يا رسول الله پسر اين علويه عيال حاجي الکبه مريض است و او به من متوسل شده است. شما به درگاه خدا دعا کنيد تا پروردگار به او شفا عنايت فرمايد.»
🍃حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم دستها را بلند کرد و بعد از چند لحظه فرمودند: مرگ اين جوان رسيده و ديگر نمي توان کاري کرد! ملک رفت و بعد از چند لحظه ي ديگر آمد و پس از عرض سلام همان پيغام را آورد. حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم باز دستها را به دعا بلند کردند و باز همان جواب را فرمودند و ملک برگشت.
🍃ناگهان ديدم ملائکه اي در حرم بودند، مضطرب شدند ولوله اي در بين آنها به وجود آمد. با خود گفتم: چه خبر شده است؟! خوب که نگاه کردم، ديدم حضرت باب الحوائج عليه السلام با همان حالي که در کربلا به شهادت رسيده اند، دارند تشريف مي آورند! ايشان به حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم سلام کردند و بعد فرمودند: «فلان علويه به من متوسل شده است و شفاي جوانش را از من مي خواهد. شما از حضرت حق سبحانه بخواهيد که يا اين جوان را شفا دهد و يا اينکه ديگر مرا باب الحوائج نگوييد.»
🍃وقتي حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم اين حرف را شنيدند، چشمان مبارکشان پر از اشک شد و رو به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نمودند و فرمودند: يا علي، تو هم با من دعا کن. هردو بزرگوار دست ها را رو به آسمان کردند و دعا فرمودند.
🍃بعد از لحظه اي ملکي از آسمان نازل شد و به محضر مقدس حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مشرف شد و سلام کرد و عرض کرد: حضرت حق سبحانه و تعالي سلام مي رساند و مي فرمايد: «ما لقب باب الحوائجي را از عباس نمي گيريم و آن جوان را شفا داديم!»
🍃من فورا از خواب بيدار شدم و چون اصلا خبري از اين ماجرا نداشتم، خيلي تعجب کردم! ولي با خود گفتم: اين خواب صادقه است و در آن حتما سري هست. وقتي که برخاستم ديدم سحر است و بيش از يک ساعت به صبح نمانده است. در همان وقت به طرف خانه ي «حاجي الکبه» براه افتادم.
🍃وقتي وارد خانه ي او شدم پدر آن جوان را در ميان خانه ديدم که راه مي رود و به سر و صورت مي زند. به حاجي گفتم: چطور شده چرا ناراحت هستيد؟! گفت: ديگر مي خواهي چطور بشود؟ جوانم از دستم رفت!
🍃دست او را گرفتم و گفتم آرام باش و ناراحتي نکن! خدا پسرت را شفا داده است، ترس و واهمه اي هم نداشته باش، زيرا خطر رفع شده است! او تعجب کنان مرا به اطاق جوان مرده اش برد، وقتي که وارد اتاق شديم، آن جوان نشست و چشم بند خود را باز کرد. حاجي تا اين منظره را مشاهده کرد، دويد و جوانش را بغل کرد. جوان اظهار گرسنگي کرد، برايش غذا آوردند و خورد! گويا اصلا مريض نبوده است!
📚کرامات العباسيه ص 94 به نقل از الوقايع و الحوادث ج 3، ص 42
🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃
7.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻طوفان پناهیان علیه مجلس بدون شفافیت
▪️ آی مجلس! چه چیزی را از ملت پنهان میکنید؟ حق نداری رای خودت پنهان کنی؛ مگر بر اساس عقاید رای میدی که میگی این طرح تفکیک عقایده!
📝 #پرسش_پاسخ_مذهبی
🔴فلسفه قبر،کفن،دفن وتلقین مردگان چیست⁉️
🔸 #قسمت_دوم
✍مـوضـوع غسل و كفن و دفن مردگان نيز يك نوع احترام به مقام انسان است ; احترامى كه جنبه خرافى ندارد. علاوه بـر ايـن , چـون از نـظر اسلام مرگ پايان زندگى نيست , بلكه دروازه اى نسبت به جهان و زند گى ديگر و نزول در جوار رحمت الهى است , از اين جهت دستور مى دهد كه بايستى مردگان را نظيف و پاكيزه كنند و با لباسى ساده و پاك به خاك سپارند تااين عمل رمز بقاى حيات حقيقى و امتداد زندگى باشد.
✅ايـن نكته نيز كاملا روشن است كه معمولا بدن افراد مرده در اثر بيمارى و براثر مسموميتهاى مـختلف و از دست دادن قدرت دفاعى , آلوده به انواع ميكروبهاست وغـسـل دادن مـرده بـاآب مخلوط به سدر و آب مخلوط با كافور و با آب خالص ,خود عامل موثرى بـراى ضـدعـفـونـى و تـمـيـز كردن مرده است و لااقل براى مدتى آن خطراتى كه پيش از غسل وجودداشته , موجود نخواهد بود .
🔸🔸 بـديـهـى است در اين صورت پس از انجام گرفتن مراسم فوق , ميت را در مدت كوتاهى به خاك مى سپارند و احتمال بروز ميكروبهاى جديد و سرايت آن به انسان منتفى خواهدبود . نوشتن وصيت در صورتى واجب است كه حقى از مردم و يا از خداوند بر گردن انسان باشد و او با وصيت بتواند آنها را مشخص كند تا پس از او انجام گردد؛
👌در غير اين مورد وصيت مستحب است. در وصيت الزاما نبايستى مسائل مالى مطرح باشد وصيت مى تواند مشتمل بر شهادات و بيان عقايد و توصيه ها باشد.
🔵 فلسفه تلقين ميت از آنجاكه روح در بدو ورود به نظام برزخي با يك عالم ناشناخته وجديد روبرواست دريك وحشت وترس توام باتحير وابهام مخصوصي قرارمي گيرد.
🔺🔺دراين وضعيت دو ملك نيز مي ايند تا آزمون سخت بيگرند .
⚠️ممكن است روح دراين تحول بزرگ درتذكرو ياداوري عقايد خود ودرثبات ان ها گرفتار لغزش وتزلزل شود به گونه اي كه حتي نام خودرا نيز فراموش كند.براي كم يابرطرف كردن اين فراموشي واضطراب درمقام پاسخ دهي و ازمون برزخي مستحب است كه براي ميت #تلقين خوانده شود تاعقايد وافكارش را به خاطر اورد.
💢💢 اين تذكر براي روح درچنين وضعيتي مسلما سودمند است واورا درپاسخ دهي ازعقايدوافكار اماده مي كند وچون روح برزخي با بدن ارتباط وتوجهي دارد واين ارتباط درساعات اوليه بيشتر است طبعا حركت دادن شديد بدن توام با خطاب به روح با اسم ومشخصات توجه روح را جلب واورا متوجه خطاب كننده وگفته هاي اومي كند.
✅ آنـچـه دربـاره دفن ،غسل، كفن، مردگان و تلقين انها گفته شد , گوشه اى از فلسفه اين احكام است ; ممكن است نكات ديگرى وجود داشته باشد كه هنوز از نظر ما مخفى و پنهان است.
#یاد_مرگ
#خودسازی
#فرشته_مرگ
شاهزاده #علی_اکبر
زخم ها با تو چه کردند جوان تر شده ای
به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای
پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد
غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا
آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا
🌹 نثار حضرت علی اکبر
#پنج_صلوات🌹
🌹شهادت حضرت علی اکبر (ع)🌹
دیدم اعضای تنت را جگرم سوخت علی
پاره های بدنت را جگرم سوخت علی
ناگهان زانویم افتاد زمین چون دیدم
طرز چانه زدنت را جگرم سوخت علی
چه کنم عمه نبیند بدن حمزه ای اَت
مُثله دیدم بدنت را جگرم سوخت علی
لخته خونی که برون از گلویت آوردم
ریخت خون دهنت را جگرم سوخت علی
باورم نیست که جسمت ز نظر پنهان است
نیزه بینم کفنت را جگرم سوخت علی
یوسفم ،کاش که می شد به میان حرمت
ببرم پیرهنت را جگرم سوخت علی
آن لبانی که اذان گفت، بهم ریخته است
خُرد بینم دهنت را جگرم سوخت علی
داغ پرپر شدنت جای خود، امّا بینم
داغ بی سر شدنت را جگرم سوخت علی
این همه نیزه میان بدنت گم شده است
با که گویم محنت را جگرم سوخت علی
از همان دور شنیدم رجزت را پسرم
این حسین و حسنت را جگرم سوخت علی
نعرة حیدری و نالة یا زهرایت
می شنیدم سخنت را جگرم سوخت علی
نشد آخر لب عطشان تو را آب دهم
چه کنم سوختنت را جگرم سوخت علی
گر نیایند جوانان حرم یاری من
که بَرَد خیمه تنت را جگرم سوخت علی
1_99532880.mp3
15.6M
🔖منبر کامل 🔖
#استاد_رفیعی
🎙 موضوع : عوامل رشد و رکود و انحطاط
👤 حجت الاسلام و المسلمین دکتر رفیعی
🔰حجم : ۱۲ مگابایت
🕟 زمان : ۴۲ دقیقه
📅 تاریخ: ۱۳۹۸/۶/۱۲
مسجد اعظم
جلسه چهارم 🔺
#محرم
#ماه_محرم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
1_98776561.mp3
13.38M
🔖منبر کامل 🔖
#استاد_رفیعی
🎙 موضوع : عوامل رشد و رکود و انحطاط
👤 حجت الاسلام و المسلمین دکتر رفیعی
🔰حجم : ۱۰ مگابایت
🕟 زمان : ۳۶ دقیقه
📅 تاریخ: ۱۳۹۸/۶/۱۰
مسجد اعظم
#جلسه_دوم
#ماه_محرم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
1_100783421.mp3
12.94M
🔖منبر کامل 🔖
#استاد_میرزا_محمدی
شب هشتم محرم ۱۴۴۱
برابر با 👇
۱۶ شهریور ۱۳۹۸
مسجد مقدس جمکران
#محرم
#ماه_محرم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
💠💠💠💠💠💠💠
▼ارزش يك قطره اشك براى اباعبدالله عليه السلام▼
چون روز قیامت شود و بنده را در موقف حساب و کتاب بیاورند، وقتی نامه عملش را از حسنات تهی می بیند، با یأس راه جهنم را در پیش میگیرد. خطاب می رسد ای بنده به کجا می روی!؟ میگوید خود را مستحق آتش می دانم. در این هنگام خطاب می رسد که صبر کن، زیرا نزد ما امانتی داری. پس دانهای از درّ می آورند که شعاع نورش همه عرصات را روشن مینماید.
می پرسد من چنین دانه گرانبهایی نداشتم! ندا میرسد: این دانه، قطره اشکی است که در فلان مجلس در مصیبت حسین بن علی (عليه السلام) از دیدگانت جاری شد و ما آن را برای این روز که یوم الحسرة است، ذخیره کردیم تا به کارت آید. حالا این درّ را از تو خریداریم. آن را نزد انبیاء ببر تا قیمت گذاری کنند.
نزد آدم صفی الله (عليه السلام) می برد و آن حضرت می فرماید من سررشته قیمت این درّ را ندارم. نزد نوح (عليه السلام) و سایر انبیاء هم می آورد و همه به دیگری حواله مینمایند تا نزد خاتم الانبیاء (صلى الله عليه وآله) می آورد. حضرت میفرماید نزد علی مرتضی (عليه السلام) ببر. امیرالمؤمنین نیز او را نزد فرزندش حسین (عليه السلام) می فرستد.
وقتی درّ را به حضرت اباعبدالله (عليه السلام) می دهد آن حضرت، درّ را نزد خداوند می آورد و عرض میکند خدایا قیمت دانه این است که این بنده را به همراه پدر و مادرش به من ببخشی و ایشان را با من محشور کنی. خطاب می رسد که او را با پدر و مادرش به تو بخشیدیم و همسایهات در بهشت خواهند بود.
(از کتاب ارزشمند حسینیه نوشته ملا حبیب الله شریف کاشانی (ره)، ص 34 و 35)
💠💠💠💠💠💠