eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
909 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
قدرت خدا و از این صحبتها. خواستم بگویم، گاهی تو را به کناری می‌اندازند تا بپوسی ولی تو باید جوانه بزنی و رشد کنی. پ.ن تولد در این دنیا مساوی است با آغاز جنگیدن. پس سرخپوست وار هلهله کن و برو توی شکم دنیای خر.
دنیا اگر زن باشد در عقد بسی داماد است. به همین سوی چراغ.
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
#باغنار2🎊 #پارت44🎬 بانو شبنم صدایش را صاف کرد و گفت: _چون اولاً اینا از جنسایی در اومده که از سوپرن
🎊 🎬 استاد ندوشن سر به زیر لبخندی زد و گفت: _بازم هست هلیم؟! _بله، هست. فقط توی آبدارخونه، روی گازه! کاسه رو بدید، برم بریزم واستون! اما استاد ندوشن خودش بلند شد و حین رفتن به سمت آبدارخانه جواب داد: _نه نه. شما بارِتون سنگینه!‌ خودم میرم می‌ریزم. به محض رفتن استاد ندوشن، تلفنش که روی زمین بود زنگ خورد. مهندس نگاهی به صفحه‌ی گوشی کرد و گفت: _ملکه‌ی قلبِ مهربانِ آقا معلم! یعنی کی می‌تونه باشه؟! بانو شبنم دستش را به سمت مهندس دراز کرد. _یعنی خانومش! شما هنوز متاهل نشدی، از این چیزا سر در نمیارید و مهارت ندارید. گوشی رو بدید به من! مهندس گوشی را به دست بانو شبنم داد و او نیز موبایل را دم گوشش گرفت. _سلام...من شبنمم...آروم باشید خانوم...این چه حرفیه...؟! من خودم شوهر دارم...بله اینجاست...البته الان پیش هلیمه...نه...نه...حليمه سعیدی دیگه کیه...؟!نخیر...من سریالای سعید آقاخانی رو ندیدم...حالا چرا دارید گریه می‌کنید...؟! بابا غذای هلیم منظورم بود...الو...؟! صدای من رو دارید؟! الو...؟! سپس گوشی را گذاشت زمین و متعجب به بقیه خیره شد. _قطع کرد. فکر نمی‌کردم خانوم استاد، اینقدر حساس و زود قضاوت‌کُن باشن! من رو باش که می‌خواستم دستپختش رو بچشم! کسی چیزی نگفت که این بار گوشی احف زنگ خورد. _بله؟! _سلام. آقای احف؟! _خودم هستم. بفرمایید. _از پلیس آگاهی مزاحمتون میشم. راستش رفیقتون آقای علی پارسائیان پیش ماست...! احف صفر تا صد ماجرا را از زبان پلیس شنید و سپس تلفن را قطع کرد. _چیزی شده؟! این را بانو سیاه‌تیری پرسید که احف لیوان آبش را سر کشید و دهانش را با آستین پاک کرد. _چقدر این پسره کودن شده! بانو شبنم پرسید: _کدوم پسره؟! _بابا همین علی پارسائیان دیگه. صبحی خَرَم رو دادم بهش و گفتم ببر بفروشش! بعد نه که اسم خر من فِراری بوده، بردتش نمایشگاه ماشین! صاحب نمایشگاهی هم گفته خَرِت رو واسه چی میاری نمایشگاهم و علی هم گفته می‌خوام بفروشمش و...! خلاصه‌ی ماجرا اینکه علی با صاحب نمایشگاهی دعواش شده و زده دماغ طرف رو شکونده. تا رضایتم نگیره، از بازداشتگاه جُم نمی‌تونه بخوره! گفت سریع بیایید که به پروندش رسیدگی بشه! بانو سیاه‌تیری محکم به پیشانی‌اش زد و با کلافگی گفت: _وااای! باز یه پرونده‌ی دیگه! خدایا بسه! بانو شبنم که بدنش سست شده بود، قطره اشکی از گوشه‌ی چشمش سرازیر شد. _بدبخت شدیم! بیچاره شدیم! میگم چرا دیر کرد؛ نگو گرفتاری براش پیش اومده. طفلکی چقدر هلیم دوست داشت! سپس به آرامی گریه کرد که احف نیمه‌کاره هلیمش را ول کرد و بلند شد. _من میرم کلانتری. احتمالاً هم تا شب طول بکشه! از همتون خداحافظی می‌کنم و امیدوارم سفر خوش و بی‌خطری رو تجربه کنید. منم حلال کنید که چند روز دیگه عازم خدمتم. یا حق! _کجا؟! این را بانو شبنم گفت و مثل قِرقی از جایش بلند شد. _منم میام. ناسلامتی شاگردمه و خدا رو خوش نمیاد توی این برهه‌ی حساس تنهاش بذارم! فقط وایستید تا برم آشپزخونه‌ی باغ و هلیمی که واسش نگه‌داشتم رو بیارم تا دست خالی پیشش نریم! سپس سکینه را دوباره به پشتش بست که بانو احد گفت: _سکینه رو کجا می‌بری با این وضعت؟! _می‌خوام طرف بچم رو ببینه و دلش بسوزه رضایت بده! _خب همون بچه‌ی داخل شکمت بسه دیگه! بانو شبنم جوابی نداد که بانو نسل خاتم گفت: _ماشاءالله شبنمی یه شغل دوم هم پیدا کرده. بچه‌هاش رو می‌بره کلانتری و شاکیا با دیدن مظلومیت اونا، دلشون می‌سوزه و رضایت میدن. فکر کنم نصف پرونده‌های بانو سیاه‌تیری هم اینجوری بسته شده. درست نمیگم بانو؟! بانو سیاه‌تیری پوزخندی زد و شانه‌هایش را بالا انداخت که بانو شبنم بدون توجه به حرف بقیه، با عجله به سمت آشپزخانه‌ی باغ قدم برداشت و به محض رسیدن به آنجا، با دیدن یک شخص جیغ بلندی کشید و بیهوش روی زمین افتاد...! ✅ 📆 🆔 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
📚کتاب سلامت مادر و کودک در دوران بارداری و شیردهی از منظر آیات، روایات و علوم پزشکی ✅ رتبه اول کشوری در جشنواره قرآن و عترت دانشگاه‌های علوم پزشکی سراسر کشور (اردیبهشت۱۴۰۲) برگرفته از پایان‌نامه سطح سه جامعة‌الزهرا با نمره بیست 📚کتاب سپیددار خاطرات یک مدافع سلامت ✅ اولین و تنها کتابی که به فداکاری مدافعان سلامت در ایام کرونا می‌پردازد. چاپ نشر معارف ✍نویسنده: اشرف پهلوانی قمی از هنرجوهای باغ انار. کلاس سید شهیدان اهل انار. البته کار خاصی نکردم که دارم پز می‌دهم. هذا من فضل ربی. 📒📕📗📘📙📒📕📗📘📙 برای تهیه کتاب‌ها به آی‌دی زیر پیام بدهید: @Sarbaz_50m @anarstory
💠 🔹امام علی علیه السلام: سه چيز نابود كننده اند: فرمانبرى از زنان، فرمانبرى از خشم، و فرمانبرى از شهوت. ⚜️ ثَلاثٌ مُهلِكاتٌ : طاعَةُ النِّساءِ ، و طاعَةُ الغَضَبِ ، و طاعَةُ الشَّهوَةِ 📚 غررالحکم/4665 pay.eitaa.com/v/p/
انسان شناسی ۲۳۶.mp3
11.18M
۲۳۶ ♨️ عمل‌ها ممکن است خالص باشند، قبول هم شوند! اما ماندگار نباشند! ☜ سه مهارت در وجود انسان، لازم است، که باعث ماندگاری او می‌شود! بدون این سه مهارت، عمل‌ها نمی‌مانند. @Ostad_Shojae @ANARSTORY
حرف خاص.mp3
19.85M
✘ بعد از هزار سال، هنوز منتظرید یه کسی ظهور کنه و دنیا رو گلستان کنه؟ خودتون از این انتظار خنده‌تون نمی‌گیره؟ ✘ چجوری ثابت می‌کنید امام زمانی هست، و این انتظار شما، انتظاری توهمی نیست؟ @Ostad_Shojae @ANARSTORY
. سوخته‌ای؟ پروانه‌ای؟ گمان نکنم. .
هدایت شده از صوت و موسیقیِ خام
3 Indian Girls - Amme Babayam Kojast 128.mp3
10.46M
نوحه سه دختر هندی عمه بابایم کجاست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ✘ در عاشق‌ترین حالت ممکن، خانوم خونه‌اش شدم ! ✘ سالها انتظار کشیدم تا علیرغم مخالفت خانواده‌ام، این خانم رو بدست آوردم! امـــا الان از هم بیزاریم! تحمل همدیگه برامون غیرممکن شده. @Ostad_Shojae @ANARSTORY
امسال با این کتابها در ‎ تهران هستم: ۱. کاهن معبد جینجا/ امیرکبیر ۳. رمان ارتداد/ سوره مهر ۳.فرهنگ، سبک زندگی و جرم/ سوره مهر ۴.ماجرای فکر آوینی/ معارف ۵.نخل و نارنج/ کتاب جمکران ۶.در آمدی بر هنر دینی و مدرن(به همراه محمد رجبی)/ شهید کاظمی ۷.شاهد عینی/ اشراق حکمت @yaminpour @ANARSTORY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 گفتن حاج آقا؛ کی از شر شما، راحت میشیم؟ 🔹 و پاسخ حاج آقا... 😅 @ANARSTORY
«» از حس‌وحال این تصویر بنویسید، از خاطره‌هایی که برایتان تداعی شدند. از آسودگی و بی‌خیالی روزهای کودکی چیزی یادتان مانده؟! ایده بگیر و بنویس...
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
۷ چشم انتظار تولد دو اثر هستم؛ یکی کار خوش‌مزه‌ی «سلبریتی رویداد» که یک دختر است با چادر عربی لیموی
۸ دوستی‌های جدیدی رقم خورده. حاج مهدی گفته بود:«این‌جا خط مقدم است»؛ رفاقت در عملیات برکت دارد. یک دعای خیری پشت سرشان بوده، جایی نیکی‌ای در دجله انداخته‌اند که خدا خواسته زیر پرچم خیمه دست‌شان را بگذارد در دست دوستانی که خلق اثرشان از سر دغدغه و الهام قلب است نه تفریح. فیش غذای مهمان‌سرا بذل غروب جمعه‌ی خانم است و جمع شدن سفره‌ی این مهمانی کریمانه، غروب جمعه‌ی پانزده اردیبهشت هزار و چهارصد و دو را هم مثل هر غروب جمعه‌ی دیگری دل‌گیر می‌کند. با هر قطره‌ی اشک و هلال لبخندی، دل‌ها زلال‌تر شد و گره‌‌ی محبت‌شان به هم محکم‌تر، همین خداحافظی را سخت‌تر کرده است‌. بوم‌ها از سه‌پایه‌ها پایین می‌آیند؛ بساط رنگ و لپ‌تاپ‌ها جمع می‌شوند، بعضی دیگر که برای امشب بلیت برگشت دارند، دلِ دل کندن ندارند و زیارت وداع‌شان سوز به دل آدم می‌اندازد. به یکی از خادم‌های خیمه می‌گویم: واقعا لذت بردم کنارتان. همه چیز عالی بود. خداقوت‌! سرش را پایین می‌اندازد؛ به نقطه‌ی نامعلومی نگاه می‌کند و می‌گوید: الحمدلله. خدا ستارالعیوب است! از جانش برآمد که به جانم نشست، بیش‌تر از قبل شیفته‌ی معرفت و دل رئوفش می‌شوم. امشب برای آخرین بار جلوی ضریح می‌روم و به خانم می‌گویم: خودتان ما را این‌جا کشاندید، ما را از خودتان جدا نخواهید! به نماز جماعت نرسیدم، تنها می‌خوانم. دیر شده، خسته‌ام و فرصت نمی‌شود در صف چای‌خانه بایستم؛ به سمت در چهارده صحن صاحب‌الزمان می‌روم برای غذای تبرکی، نمی‌دانم چند ردیف پله را پایین می‌روم، یک سالن پر از طبقه‌های آهنی که ظرف‌های غذا در پلاستیک، منظم روی آن‌هاست و ما از پنجره‌ای فیش را تحویل می‌دهیم و غذا می‌گیریم. در حیاط رو به گنبد «اشفعی لنا» می‌گویم؛ می‌روم که برگردم... خسته روی نیمکت پایانه مطهری نشسته‌ام و اسنپ پیدا نمی‌شود، زیر لب زمزمه می‌کنم: خانم اذیت نشم‌ها، خسته شدم... جمله‌ام تمام نشده که پیام می‌آید: برای شما اسنپ پیدا شد. بلافاصله پیام بعدی: اسنپ شما رسید! فکر کردم اشتباه شده اما پلاک را نگاه می‌کنم، همین پراید روبرویی کنار خیابان سفر را قبول کرده!... فاطمه عطائی (حُرّه.عین) ۱۳-۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ پ.ن حالا می‌گم به جای عطائی نوشتیم عطایی بد نشده باشه.🤔
46.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام بر شما بزرگزادگان بیناضمیر همانطور که می‌دانید در فصل چهارم برنامه‌ی رمضان امسال، تجربه گر محترم، سرکار خانم خمسه در تجربه‌ی نزدیک به مرگشان دختر جوان مرحومه ای از دیار عزیز شیراز را که در اثر خودکشی از دنیا رفته بود مشاهده کردند و ایشان از خانم خمسه خواسته بود تا از خانواده ایشان طلب حلالیت و آمرزش کند و شماره تماس خانواده ی خود را هم به خانم خمسه (تجربه گر برنامه) داده بودند. پس از پژوهش های میدانی و فراخوان در برنامه، پس از سالها خانواده ی محترم این دخترخانم شیرازی پیدا شده و در گفتگوی تلفنی با مجری برنامه (آقای موزون) دخترشان را حلال کردند. از این رو تصمیم گرفتیم طبق درخواست آن مرحومه و همچنین درخواست مضاعف والدین و به ویژه مادر محترم ایشان، برای شادی روح این دختر خانم و تمام عزیزانی که در اثر خودکشی از دنیا رفتند ختم قرآنی برگزار کنیم. افرادی که تمایل به شرکت در این ختم قرآن‌ را دارند از پنجشنبه ۲۱ اردیبهشت تا چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت‌ماه به مدت هفت روز فرصت دارند که به آیدی زیر در پیام رسان های: «ایتا»، «سروش»، «تلگرام» و «روبیکا» پیام دهند تا سهم قرآنی تقدیم حضورشان شود. آیدی ارتباطی برای دریافت سهم از این ختم قرآن: @khatm_quran402 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
26.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕋 تا حالا را فقط عربی شنیدیم... حالا این اسما را به زبان شیرین بشنويم.... یه اجرای بی نظیر ، زیبا و عالی به زبان شیرین فارسی @alqatreh @ANARSTORY
🔰 زنان را کتابخوان کنید 🔸حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: از جمله‌ی کارهای بسیار اساسی، باسواد کردن زنان است. از جمله‌ی کارهای بسیار مهم، کتابخوان کردن زنان است. یک شیوه‌های ابتکاری پیدا کنید، برای این‌که خانمهای داخل خانه را کتابخوان کنید. متأسفانه زنان ما با کتابخوانی خیلی انسی ندارند. هزاران کتاب در بازار می‌آید و میرود، اما اینها مطلع نمیشوند. این کتابها معارف بشری است که ذهنها را برای بهتر فهمیدن، بهتر اندیشیدن، بهتر ابتکار کردن، و در موضع بهتر و صحیحتری قرار گرفتن، آماده میکند. ⬅️ از مجموعه‌ی توصیه‌های حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به شورای فرهنگی‌اجتماعی زنان و خانواده طی دیدارهای سال ۱۳۶۹ و  ۱۳۷۰ . دیدن این مجموعه از اینجا 📚  ۱۳۷۰/۱۰/۰۴ 🌱  @Khamenei_Reyhaneh
دختری۲۲ساله که ۱۴ روز بی حجاب بوده می گوید این مدت بیشترین مزاحمت ها و متلک و نگاه های هیز را تجربه کردم، فهميدم لبه پرتگاه هستم و.... بعد دوباره محجبه شد. پ.ن ببینید بیتا هم رفت این راه رو... یک صحبتی هم داشته باشیم با بیتا... بیتا خوش آمدی به سرزمین امن و امان حجاب. امیدوارم همه جوانان همسر گیرشان بیاید. یا حق😐✋ 🗣🇮🇷حسین زبرجد(اکانت جدید)🇮🇷 @BaSELEBRTY @ANARSTORY
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 نماز عروج مومن است و عروج مستلزم قرب و لقاء پروردگار است. برعکس، فحشاء و منکر، نظر به غیر کردن و دنبال غیر رفتن است و مومن بعد از لقای خداوند نه تنها سراغ لذایذ دنیوی نخواهد رفت، بلکه خیال آن را هم نخواهد کرد. عضویت در سرویس های روزانه👇 pay.eitaa.com/v/p/ برای لغو عضویت از لینک بالا اقدام نمایید👆🏼
اگر میخواهید امشب یه کار خیری کرده باشید که اون دنیا به دردتون بخوره اینه که امشب و فردا که سالروز شهادت شهید نوید صفری هست تا جایی که میتونید این شهید عزیز رو به دوستان و آشنایان و کانال هاتون معرفی کنید مطمئن باشید شهید کم نمیزاره😍 زنده نگه داشتن یاد کمتر از شهادت نیست! @ANARSTORY