💐🌴🥀🌷🥀🌴💐
#شهداء
#امام_زمان_عج
#سردار_رشید_اسلام
#حاج_احمد_متوسلیان
برادر عباس برقی می گفت قبل از عزیمت حاجی به سوریه با او صحبت کردیم. حرف از لشگر و اعزام به سوریه و... بود. در لابه لای صحبتها حاج احمد مکثی کرد و گفت: "من که برم لبنان دیگه بر نمی گردم!" گفتیم: "حاجی این حرفا چیه که می زنی، ان شاءالله صحیح و سالم برمی گردی." حاجی در حالی که اشک توی چشاش حلقه زده بود گفت: "نه من دیگه برنمی گردم."
ما با تعجب از علت این حرف سوال کردیم. حاجی هم از ملاقات با مولای خود در یکی از شب های دوکوهه گفت. حاج احمد گفت: "عملیات فتح المبین یادتون هست؟ قرار بود قبل از عملیات صد دستگاه تویوتا و آمبولانس و همین تعداد نفربر و... به ما تحویل بدهند. اما در عمل امکانات خیلی جزیی به ما دادند. من آن زمان خیلی ناراحت بودم. با خودم گفتم: چطور ممکنه با این امکانات کم موفق شویم. میترسم با این امکانات، عملیات موفق نباشد.
در همان حال از ساختمان ستاد آمدم بیرون تا وضو بگیرم." توی تاریکی شب یک برادر با لباس سپاهی به سمت من آمد و گفت: "برادر احمد شما خدا و ائمه را فراموش کردید! چرا اینقدر به فکر آمبولانس و امکانات مادی هستید؟!" حاج احمد می گفت من تعجب کردم که این آقا افکار من را از کجا می داند؟! آن برادر ادامه داد: "توکل کن به خدا!! این امکانات مادی رو نادیده بگیر. به خدا قسم شما پیروزید. ان شاءالله بعد از این عملیات حمله دیگری در پیش دارید به نام بیت المقدس. شما بعد از آن عازم لبنان می شوید. برای نبرد با اسرائیل. پایان کار شما آنجاست. شما از آن سفر برنمی گردید!!
📚 کتاب وصال، صفحه ۱۰۶ الی ۱۰۷
جهت سلامتی و تعجیل در فرج
#حضرت_ولیعصر_عج
و شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌴 @dashtejonoon1💐🌴
AUD-20200925-WA0001.
14.18M
حدیث شریف کسا
#سلحشور
🧎♂️🧎♂️🧎♂️🧎♂️🧎♂️🧎♂️
👆👆👆👆👆👆
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
بانام و یاد پروردگار بی همتا وسلام و صلوات برمحمد وآل محمد 👈 به نیت استغاثه و فرج خواهی و ظهور حضرت حجة ابن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف، و به نیت دفع شر فتنه های دشمنان اسلام و شیاطین جن و انس لعین و رجیم بر کشور عزیزمان را به یاری خدا آغاز میکنیم.
👈ثواب ختم حدیث کساءامشب را به نیت سلامتی و حاجت روایی و عاقبت به خیری اعضای محترم گروه👈 🌹هدیه و پیشکش میکنیم بر ساحت مقدس امام العصر روحی له الفداه
یا علی
التماس دعای فرج 🤲
📣 بهره برداری از ساختمان جدید دانشکده پزشکی البرز با حضور رییس جمهور
🔸با حضور رییس جمهور ساختمان جدید دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی البرز به بهره برداری رسید
🔸این ساختمان باهزینه ۹ هزار و۸۰۰میلیارد ریال باهمت نیکوکار البرزی غلامحسین مطهری در ۶ طبقه در زیربنای ۲۲ هزارمترمربع ودرمساحت ۱۷ هزار و۶۰۰ مترمربع ساخته شده است.
🔸این ساختمان مجهزبه ۴۷ آزمایشگاه،۲۶ کلاس درس باظرفیت ۱۳۰۰ نفر، کتابخانه، تالار اجتماعات، مرکز آزمون ومرکز مخصوص نگهداری از حیوانات ازمایشگاهی است.
@jaarchi_alborz
📣 اخبار ریزُ درشتِ استان البرز👆
📣 تشریح وضعیت آب و هوای استان البرز
بهارونداحمدی،مدیرکل هواشناسی استان البرز:
🔸نقشههای هواشناسی حاکی از عبور موجی ناپایدار در دامنه البرز دارد.
🔸افزایش ابر و وزش باد لحظهای شدید و احتمال بارش باران در کوههای بالادست پیش بینی شده است.
🔸کمینه دما در کرج به ۷ درجه و پیشینه دما به ۱۵ درجه خواهد رسید.
10.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاهکار حاج احمد واعظی در حضور مقام معظم رهبری
پ ن : احسنت به این شاهکار
تبارک الله احسنالخالقین
شاهی از اراک منتظر میکند .
❤️❤️۱۳ آذرماه ۴۰۲🌺🌺
🌷🌷🌷🌷🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤تاکید رهبری بر فرزند آوری در دیدار های غیررسمی ۰۰
# جهاد فرزند آوری
سلام دوستان عزیز یکی از خواهران فرهنگی بعد از تحمل سالها درد و رنج بیماری ، به لقاءالله پیوستند در صورت امکان نماز شب اول برای ایشان خوانده شود نام فرنگیس فرزند محمدحسین
خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
دکتر علی حائری شیرازی در کانال تلگرامیش نوشت: پدر داشت روزهای پایانی را میگذراند. دکترها برایش اصطلاحِ «سپسیس عفونی» را بکار میبردند. «سپسیس» یک بیماری خطرناک و مرگبار است که بر اثر واکنش شدید سیستم ایمنی بدن در برابر عفونت شدید ایجاد می شود. «سپسیس شدید» منجر به «شوک سپتیک» می شود. این شوک، فشار خون پدر را کمتر از ۷ کرده بود. بوسيله دارویی که دائم و بهتدریج به بدن تزریق میشد، سعی در جلوگيری از اُفت شدید فشار داشتند.
این حالات، پدر را در خوابی عمیق و متفاوت فرو میبرد؛ حالتی اغماء گونه ...
از شب، نوبت حضور من بالای سرشان است. حالتی رفت و برگشت دارند. بیهوش و هوشیار در نیمههای شب نگاهی به من کردند. «علی بیا !». بعد بلافاصله گفتند: «از یمن چه خبر؟!». متعجب نگاه میکنم. «با موشک کجا را زده؟». گویی نظارهگر واقعهای بوده که من از آن بی خبرم. میگویم: «خواب دیدید؛ ما الآن در بیمارستان نمازی هستیم». رویش را برمیگرداند. «نه، خواب نبود! یمن را دریاب. اخبار یمن را پیگیر باش. آخرالزمان از یمن آغاز میشود. از شلیک اولین موشکها !» بعد سکوتی طولانی کرد. دوباره میگوید «علی بیا!».
اشاره میکند که «سرت را جلو بیار». سرم را میچسبانم به دهانش. باصدای بیجوهرهای میگوید: «ان شاء الله تو ظهور را درک میکنی!» مو به تنم سیخ میشود. میگویم «ان شاء الله» و در دل، همۀ این فضا را حمل بر حال اغماگونه او میکنم و عبور میکنم ... تا اینروزها که اولین موشکها با جسارتی وصفناشدنی از یمن به سمت تمام منافع اسرائیل و آمریکا شلیک میشود ... و تنگهای که لقب مهمترین آبراهۀ جهان را یدک میکشد برای همه کشتیهای اسرائیل و آمریکا ناایمن شده. یمن یک تنه دارد صفآرایی و آبروداری میکند.
باز صدای پدر را میشنوم: «یمن را دریاب ...!»