پیامبر اکرم (ص): جوینده دانش، زن فرمانبردار از شوهرش، و فرزند خوش‌رفتاری با پدر و مادرش، همراه پیامبران، بدون حسابرسی به بهشت می‌روند. #کانال_شاخه_نبات 🌺 @shakhehnabat

😊خدائی ملا😊 😊غلام سیاه پر طمعی روزی در پائین محراب مسجد که اتفاقا ملا در آن مناجات میکرد ناگهان پرسید: خدایا هزار سال در نظر تو چقدر است؟ 😊ملا گفت: ای بندهً من حکم یک ثانیه را دارد. غلام باز هم پرسید: ده هزار دینار در نظرت چقدر است؟ 😊ملا گفت: ای بندهً من مانند یک دینار. غلام گفت: پس این یک دینار را برای من اعطاً فرما. 😎ملا جواب داد: یک ثانیه صبر کن 👳 @mollanasreddin 👳

💠خضر؛ شیعه حضرت علی 💠اعمش می‌گوید: در مدینه کنیز سیاه چهره نابینائی را دیدم که آب به مردم می‌داد و می‌گفت:‌ به افتخار دوستی علی بن ابی طالب علیه السّلام بیاشامید، بعد از مدتی او را در مکه دیدم که بینا بود و به مردم آب می‌داد و می‌گفت: 💠«به افتخار دوستی علی بن ابی طالب علیه السّلام آب بنوشید، به افتخار آن کسی که خداوند به واسطه او بینائیم را به من بازگردانید!» 💠نزدیک رفتم و به او گفتم قصه بینایی تو چگونه است؟ 💠گفت: روزی مردی به من گفت:‌«ای کنیز تو آزاد شده علی بن ابی طالب و از دوستان او هستی؟» 💠گفتم: آری. 💠گفت: اللَّهُمَّ إِنْ کَانَتْ صَادِقَهً فَرُدَّ عَلَیْهَا بَصَرَهَا «خدایا اگر این زن راست می‌گوید: [و در محبت خود به علی علیه السّلام] صادق است، بینائیش را به او برگردان» 💠سوگند به خدا، بعد از این دعا، بینا شدم و خداوند نعمت بینائی را به من بازگردانید، به این مرد گفتم: تو کیستی؟ 💠گفت: أَنَا الْخَضِرُ وَ أَنَا مِنْ شِیعَهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع. من خضر هستم، و من شیعه علی بن ابیطالب علیه السّلام می‌باشم. 📚بحار الأنوار (ط – بیروت)، جلد ۴۲، صفحه:۹ 👳 @mollanasreddin 👳

🍃🌷 رو به شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح بردن نام حسین بن علی میچسبد: 👏اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 💥✨💥✨💥✨💥 دوباره بغض و کمی آه ،علتش این است حرم نرفته بمیرم، خجالتش این است سلام می دهم از بام خانه سمت حرم ببخش کنیزتان را ،بضاعتش این است.. 💥✨💥✨💥✨💥 مدد از عمه ی سادات گرفتم ارباب جان زینب سرصبح است مرا هم دریاب🌸🍃 🌼🍃 @Karbalass 🍃🌼

🔺همایش «دختران انقلاب» امروز ساعت ۱۶ برگزار می شود 🔸جانشین دبیر ستاد امربه‌معروف استان تهران: 🔹همایش «دختران انقلاب» امروز ۲۱ تیرماه از ساعت ۱۶ تا ۱۹ در حسینیه شهید همت، مقابل مترو میدان شهدا برگزار خواهد شد. 🔹مادر و خواهر شهید محسن حججی، خواهر شهید ابراهیم هادی، همسران شهیدان طهرانی‌مقدم و احمدی روشن، مادر شهید امنیت محمد حسین حدادیان و مادر شهید فتنه ۸۸ امیرحسام ذوالعلی در کنار دو مانکن محجبه شده آمریکایی در این مراسم حضور خواهند داشت و استاد علی‌اکبر رائفی‌پور نیز برای شرکت‌کنندگان به ایراد سخن خواهد پرداخت. 🔹مخاطب این اجتماع دختران نوجوان هستند و شرکت سایر بانوان نیز در این اجتماع آزاد است. 🔖کانال رسمی خبر 20:30👇 🌐 eitaa.com/joinchat/2748973056C49bc959112

زیباترین گلها همیشه مختص بهترین‌هاست زندگیتون مثل گلها زیبا و خوش و آب و رنگ و هر جایی که هستین دعا میکنم خدا پناهتان باشد شاد و سلامت باشید🌹 صبحتون بخیر💐 @masirezendegi1

♥️ نیکی به پـــدر و مــادر داستانی است ڪه تو آن را مے نویسے ،  و سالها بعد فرزندانت آن را برایت حڪایت می کنند ! پس خوب بنویس ... 💠 @masirezendegi1

💓بسیاری از مشکلات دنیا حل میشد ... اگر رو در روی همدیگر حرف میزدیم ... نه پشت سر هم —-----------**💓**------------ @sebghatallaah

🕊پیکر های مطهر شهدای تازه تفحص شده صبح امروز از مرز خسروی وارد کشور عزیزمان شدند 🔬پیکرهای این شهدا به منظور انجام عملیات های تخصصی شناسایی به معراج شهدای تهران منتقل خواهند شد @tafahoseshohada

💌 شلمچه به تعبیری میشه گفت کربلاست!!! به همون تعبیری که کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا، [شلمچه ] زمینِ کربلاست یعنی همه جا زمین کربلاست ولی شلمچه من فکر می‌کنم زمین قتلگاست... تربت شلمچه بوی تربت ابی عبدالله میده... [ #شهیدعلمدار ] 💌 یه جایی قلبت نا آروم میشه، یکی دیگه باید آرومش کنه!! [ از ] یه جایی دیگه باید آروم بشه؛ اونجا شلمچه ست ... http://ble.im/shohadaaitaher eitaa.com/shohadaaitaher

🌸✨🌸 🌸 #قسمت_آخر 🌿 💟 ســـــــربــــاز امــــام زمــــــــان وقتی صحبتش با پدرش تمام شد، سمت من آمد و رو به همه گفت: ‌ میخوایین بهشت رو ببینین؟ همه با تعجب نگاهش می کردند! نشست پایین پایم و کف پایم را بوسید. نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و زدم زیر گریه. اشک مجالم نمی داد. از پشت هاله ی اشک به حمیدی که همیشه احترامم را نگه می داشت، نگاه می کردم. به پسری که اگر مشکلی پیش می آمد و از دست کسی می رنجید، به احترام حرف من پا روی دلش می گذاشت و رویم را زمین نمی انداخت و با لبخند می گفت : هرچی شما بگی مامان، فقط شما ازم راضی باش! اشک هایم را پاک کردم. حمید فقط نگاهم کرد. نمی دانستم باید چه کنم. پسرم داشت می رفت و من باید بدرقه اش می کردم. باید آرام می شدم و راهی اش می کردم. آرام که شدم، لبخند زد. بوسیدمش. 🌸 🌸✨🌸 📘 برگرفته از کتابِ شاهرگی برای حریم #سرباز_امام_زمان_شهید_حمیدرضا_اسدالهی 👇👇👇 °~•| @shohadaaitaher |•~°