🔰شب تقدیر
⬛️ تقديرِ شبِ قدر،
فكر كردن در همين نكته هاى مهم است،
ولى اگر همّ و غمّ من اين باشد،
كه خدا خانه و زندگى و كفش و كلاهى
به من بدهد و پدر و مادرم را بيامرزد،
اين زندگى صالحِ مصلح نيست.
◼️ما با نيروهاى خود
و مملكت وجودىِ خود چه كرده ايم؟
◾️به مدارس شهرخود، به دبيرستانها،
به دانشگاهها نگاه كنيم!
چه كسى بايد براى اصلاح آنان قدم بردارد؟
▪️چقدر تساهل و سستى به خرج داده ايم
و بهانه آورده ايم
كه فلانى بايد اين كار را مى كرد
و يا به ما ربطى ندارد!
⬜️ اين حرفها نيست!
جامعه اى كه در آن،
هر كس بايد شب قدر و برنامه ريزى
داشته باشد،
تا «سَلامٌ هِىَ حَتّى مَطْلَع الْفَجْرِ» را داشته باشد،
در اين جامعه،
ديگر نمى توان نشست
و دست روى دست گذاشت.
◻️ اين تقدير را از تك تك من و شما خواسته اند.
◽️ در مملكتى كه همه به آن چشم دوخته اند
تا ذليلش كنند
و تو اوضاع منطقه را مى بينى
كه چطور حساب شده پيش مى روند،
چطور شكست مى دهند،
چگونه نيروهايى را كه مى خواهند فردا مزاحم نباشد،
از بين مى برند
و وحدتهاى ديگرى به وجود مى آورند،
قراردادهايى را مى بندند تا تو را محصور كنند،
تا منابع تو را محصور كنند، چه كسى بايد شروع كند؟
▫️مگر تو در اين عالم، آدم نيستى؟!
چرا بايد اين قدر ذليل بنشينى؟!
▪️▫️بايد در شب، طرحى بريزى
تا در طلوع فجر قدم بردارى!
▪️به خاطر همين است كه
«لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر» مى شود.
به خاطر همين است
كه شب قدر از هشتاد و سه سال بهتر است.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚کتاب اخبات : ص 111
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
هدایت شده از (حریم عفاف) سیر فرهنگ سازی پاکدامنی در قرآن
جلسه 19.mp3
11.46M
📙برگزاری نوزدهمین جلسه از کارگاه مجازی مهندسی فرهنگی پاکدامنی در قرآن کریم ✅با حضور استاد صافی از اساتید موسسه تمهید قم .
⏰ مدت زمان فایل:31:49
⏹#جلسه_نوزدهم
🔶 موضوع: بررسی گام سوم خداوند تبارک و تعالی در راستای هنجارسازی پاکدامنی در میان جامعه مردم مدینه بر اساس آیه 12 از سوره مبارکه ممتحنه 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹 🔰با ما همراه باشید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1743650864Ce6d50007d8
🌹قطع دست سارق و اتصال مجدد آن توسط علی علیه السلام
يكى از اصحاب خاصّ امام علىّ صلوات اللّه و سلامه عليه به نام أصبغ بن نباته حكايت نمايد:
روزى در محضر امام عليه السلام نشسته بودم كه ناگهان غلام سياهى را آوردند؛ كه به سرقت متّهم بود.
هنگامى كه نزد حضرت قرار گرفت ، از او سؤ ال شد: آيا اتّهام خود را قبول دارى ؟؛ و آيا سرقت كرده اى ؟
غلام اظهار داشت : بلى اى سرورم ! قبول دارم ، حضرت فرمود: مواظب صحبت كرن خود باش و دقّت كن كه چه مى گوئى ، آيا واقعا سرقت كرده اى؟
غلام عرضه داشت : آرى ، من دزد هستم و سرقت كرده ام .
امام عليه السلام غلام را مخاطب قرار داد و فرمود: واى به حال تو، اگر يك بار ديگر اعتراف و اقرار كنى ؛ دستت قطع خواهد شد، باز دقّت كن و مواظب گفتارت باش ، آيا اتّهام را قبول دارى ؟ و آيا سرقت كرده اى ؟
در اين مرحله نيز بدون آن كه تهديد و زورى باشد، گفت : آرى من سرقت كرده ام ؛ و عذاب دنيا را بر عذاب آخرت مقدّم مى دارم .
در اين لحظه حضرت دستور داد كه حكم خداوند سبحان را جارى كنند؛ و دست او را قطع نمايند.
أصبغ گويد: چون طبق دستور حضرت ، دست راست غلام را قطع كردند، دست قطع شده خود را در دست چپ گرفت و در حالى كه از دستش خون مى ريخت ، بلند شد و رفت ؛ در بين راه شخصى به نام ابن الكوّاء به او برخورد و گفت : چه كسى دستت را قطع كرده است ؟
غلام در پاسخ چنين اظهار داشت : سيّد الوصيّين ، امير المؤ منين ، حجّت خداوند، شوهر فاطمه زهراء سلام اللّه عليها، پسر عمو و خليفه رسول اللّه صلوات اللّه عليه* دست مرا قطع نمود.
ابن الكوّاء گفت : اى غلام ! دست تو را قطع كرده است و اين همه از او تعريف و تمجيد مى كنى و ثناگوى او گشته اى ؟!
غلام در حالتى كه خون از دستش مى ريخت گفت : چگونه از بيان فضايل مولايم لب ببندم و ثناگوى او نباشم ؛ و حال آن كه گوشت و پوست و استخوان من با ولايت و محبّت او آميخته است ؛ و دست مرا به حكم خدا و قرآن قطع كرده است .
وقتى اين جريان را براى اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام مطرح كردند، به فرزند خود حضرت مجتبى سلام اللّه عليه فرمود: بلند شو و برو آن غلام را پيدا كن و همراه خود بياور.
پس امام مجتبى عليه السلام طبق دستور پدر حركت نمود و غلام را پيدا كرده و نزد آن حضرت آورد؛ و حضرت به او فرمود: دست تو را قطع كرده ام و از من تعريف و تمجيد مى كنى ؟!
غلام عرضه داشت : بلى ، چون گوشت ، پوست و استخوانم به عشق ولايت و محبّت شما آميخته است ؛ مى دانم كه دست مرا طبق فرمان خداوند متعال قطع كرده اى تا از عذاب و عقاب الهى در آخرت در امان باشم .
أصبغ افزود: حضرت با شنيدن سخنان غلام ، به او فرمود: دستت را بياور؛ و چون دست قطع شده او را گرفت ، آن را با پارچه اى پوشاند و دو ركعت نماز خواند؛ و سپس اظهار نمود: آمّين ، بعد از آن ، دست قطع شده را برگرفت و در محلّ اصلى آن قرار داد و فرمود: اى رگ ها! همانند قبل به يكديگر متّصل شويد و به هم بپيونديد.
پس از آن ، دست غلام خوب شد؛ و ديگر اثرى از قطع و جراحت در آن نبود؛ و غلام شكر و سپاس خداوند متعال را بجاى آورد و دست و پاى امام عليه السلام را مى بوسيد و مى گفت : پدر و مادرم فداى شما باد كه وارث علوم پيامبران الهى هستيد.
*غلام فضايل ومناقب بسيارى را براى حضرت برشمرده است كه جهت اختصار به همين مقدار اكتفا شد.
چهل داستان و چهل حديث از اميرالمؤمنين على عليه السلام. مؤلف : حجّة الاسلام و المسلمين عبداللّه صالحى. به نقل از: فضائل ابن شاذان : ص 370، ح 213، خرائج راوندى : ج 2، ص 561، ح 19، بحار: ج 40، ص 281 ح 44، اثبات اهداة : ج 2، ص 518، ح 454
https://eitaa.com/ansarquran