💢خـــدایا
برای هـر شبی ڪہ
#بی.یـاد تو
سر ببالین گذاشتم
مرا ببخش
💢 #شب انتهای زیبایی است
برای امتداد #فردایی دیگر...
کسی نمیداند
انتهای این امتداد کجاست...
پس نگذار شبی بی یاد #خدا بمانی
#سردارشهید_جان_محمد_کریمی
#شبتــون_شهدایی🌙
https://eitaa.com/kanonequran
🍃🌹🍃🌹
هدایت شده از 📚رُمّانْهایبلــندوداستانکوتا📚صلواتیوآموزنده🌷🌷🌷
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 #داستانــهای_کوتاه_آموزنده 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘
#بچهداستان 847
❇️ داستان واقعی #نظرعلی_طالقانی
یک روز نظرعلی به ذهنش میرسد که برای #خدا نامهای بنویسد. مضمون #نامه چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت جناب خدا
سلام علیکم، اینجانب بنده شما هستم.
از آن جا که شما در قرآن فرمودهاید:
"و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها"
«هیچ موجود زندهای نیست الا اینکه روزی او بر عهده من است.»
من هم جنبندهای هستم از جنبندگان شما روی زمین.
در جای دیگر از قرآن فرمودهاید:
"ان الله لا یخلف المیعاد"
مسلما خدا خلف وعده نمیکند.
بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم:
۱ - همسری زیبا و متدین
۲ - خانهای وسیع
۳ - یک خادم
۴ - یک کالسکه و سورچی
۵ - یک باغ
۶ - مقداری پول برای تجارت
۷ - لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید.
مدرسه مروی- حجره شماره ۱۶- نظرعلی طالقانی
نظرعلی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم؟ میگوید مسجد خانه خداست. پس بهترست آن را در مسجد بگذارم. او میرود به مسجد بازار تهران(مسجد شاه آن زمان) نامه را در پشت بام مسجد در جایی مخفی میکند و با خودش میگوید حتما خدا آنرا پیدا میکند!
او نامه را پنجشنبه در پشت بام مسجد میگذارد. صبح جمعه ناصرالدین شاه با درباریها عازم شکار میشود. کاروان او از جلوی مسجد میگذشته و از آن جا که به قول پروین اعتصامی:
💐نقش هستی نقشی از ایوان ماست
💐آب و باد و خاک سرگردان ماست
ناگهان به اذن خدا یک باد تندی شروع به وزیدن میکند و نامه نظرعلی را از پشت بام روی پای ناصرالدین شاه میاندازد.
ناصرالدین شاه نامه را میخواند و دستور میدهد که کاروان به کاخ برگردد. او یک پیک به مدرسه مروی میفرستد و نظرعلی را به کاخ فرا میخواند. وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند دستور میدهد همه وزرایش جمع شوند و میگوید:
نامهای که برای خدا نوشته بودید، ایشان به ما حواله فرمودند پس ما باید انجامش دهیم و دستور میدهد همه خواستههای نظرعلی یک به یک اجرا شود.
⏪این نامه هم اکنون در #موزه_گلستان نگهداری میشود.⏩
✅ این مطلب را میتوان درس واقعی #توکل نامید.
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
@zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی )
@charkhfalak500 قرانومفاتیح )صلواتی )
@charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی )
@zekrabab نهجالبلاغه برادرقران )صلواتی )
🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴
🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞
✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید
🔴 ثواب فوق العاده هر قدم در راه زیارت امام حسین(ع)
🔺مقایسه جالب ثواب زیارت امام حسین(ع) با حج توسط امام صادق(ع)
🔹کسى که به امید #ثواب و اجر به #زیارت حضرت امام حسین(ع) برود نه از روى تکبّر و نخوت و نه ریاء و سمعه
1️⃣گناهانش #پاک شده همان طور که جامه با آب پاک و طاهر مىگردد، بنا بر این هیچ آلودگى و لغزش بر او باقى نمىماند
2️⃣و به هر قدمى که برداشته ثواب یک #حج به او داده
3️⃣و هر گاه گام و قدمش را از روى زمین بلند مىکند ثواب یک #عمره دارد
🔸عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ مُحْتَسِباً لَا أَشَراً وَ لَا بَطَراً وَ لَا رِیَاءً وَ لَا سُمْعَةً مُحِّصَتْ عَنْهُ ذُنُوبُهُ کَمَا یُمَحَّصُ الثَّوْبُ بِالْمَاءِ فَلَا یَبْقَى عَلَیْهِ دَنَسٌ وَ یُکْتَبُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حِجَّةٌ وَ کُلِّ مَا رَفَعَ قَدَماً عُمْرَةٌ
🔷(کامل الزیارات، ص 144)
حدیث #حدیث #روایت #زیارت_امام_حسین #خدا #امام_صادق #حج
ـــــــ
✅احادیث و روایات زیارت امام حسین در کانال پیاده روی اربعین
🆔 @ansarquran
#آیه_نگار
تعبیر #فرار در اینجا تعبیر زیبا و لطیف است. معمولا فرار در جایی گفته می شود که انسان از یک سو با موجود یا حادثه وحشتناکی روبرو شده و از سوی دیگر پناهگاهی در نقطه ای سراغ دارد، از این رو با سرعت تمام از محل حادثه دور می شود و به نقطه امن و امان پناه می آورد.
ناامیدان از رحمت #خدا نیز باید از سیاهی گناه که موقعیت وحشتناکی است بگریزند و به توحید خالص که منطقه امن و امان واقعی است، روی آورند.
#آیه از این رو خطاب می کند همه از عذاب خدا بگریزند و به سوی رحمت بروند. از گناهان فرار کنند و به #توبه و استغفار متوسل شوند.
از زشتی ها، بدی ها، بی ایمانی، تاریکی جهل و عذاب جاویدان بگریزند و خود را در آغوش #رحمت حق و سعادت جاویدان قرار دهید.
در حکایتی از حاج محمد اسماعیل دولابی نیز نقل شده است که:
میگویند پسری در خانه خیلی شلوغکاری کرده بود. همهی اوضاع را به هم ریخته بود.وقتی #پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد.
پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت.
پسر دید امروز اوضاع خیلی بیریخت است، همهی درها هم بسته است، وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟ راه فراری ندارد!
خودش را به سینهی پدر چسباند. شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد.
شما هم هر وقت دیدید اوضاع بیریخت است به سوی خدا فرار کنید. «وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله»
هر کجا متوحش شدید راه فرار به سوی خداست.