eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.2هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
/💝/ دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست، من سرخوشم از لذت این چشم به راهی، ای عشق؛ تو را دارم و دارای جهانم همواره تویی، هرچه تو گویی‌ و تو خواهی☁️💙 ✍🏻| 💍| •💕• @Asheghaneh_halal •💕•
[• ღ •] 💞|•• مشکل بیشتر زوجین این است که اگر طرف مقابل تغییر کند، زندگی آنها شادتر خواهد بود! مشکل این طرز تفکر این است که سهم خودمان را در مشکل نمی‌بینیم بطور مثال اگر طرف مقابلم سروگوشش می‌جنبد، شاید بخشی از آن به این دلیل است که من معتاد به کار هستم و وقت کمی برای او دارم، و یا اگر طرف مقابل علاقه‌ای به تماس تلفنی با من نشان نمی‌دهد شاید به این دلیل است که من عادت دارم پشت تلفن مدام از مشکلات روزمره گله و شکایت کنم. 💞|•• این که ما بتوانیم سهم خودمان را در مشکلات ببینیم باعث می‌شود که انگشت اتهام را بی‌رحمانه به سمت طرف مقابل نگیریم و بتوانیم با حسن نیت به او نگاه کنیم. 💞|•• حسن نیت داشتن یعنی این باور که طرف مقابل اساساً آدم خوبی است که در پس رفتار ناخوشایندش نیازی ارضا نشده وجود دارد که هرچند با استفاده از روشی اشتباه، در پی برآوردن آن نیاز است. ویتامینہ ـزندگے ڪنید😉👇 [•ღ•] @asheghaneh_halal
🌷🍃 🍃 #چفیه بالے نمیخواهـم، این پوتین هـای ڪهـنہ هـم میتوانند مرا بہ آسمان ببرند... #بسیجےسیزده‌سالہ #شهـید_جمشید_داداشی #شهـادت_عملیات_فتح‌المبین #شهدا‌را‌یاد‌کنیم‌باذکرصلوات •|🕊|• @Asheghaneh_halal 🍃 🌷🍃
برای تبادل ویو پیوی😊 @kaf_gaf
#ریحانه اگہ عاشقِ چادرت نباشے؛ ازش دلسرد میشے...😞☝️ اگہ میخوای عاشقش بشے؛ بہ این فکر کن ڪہ چہ کسے بھت چادر داده!!😍💜 🍬/ چادرانہ، یک سبک‌ زندگی ست... / 🍀🌹/ @asheghaneh_halal
🍃🌈 🧡•°• بابامهدےبیا و پایان بده این دلتنگے ها را...😢 |•°💚اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج💚°•| خوشگل ــسازے😌👇 🧡•°• @ASHEGHANEH_HALAL 🍃🌈
🦋🍃 🍃 | رجب را نفهمیدیمـ شعبان را تقدیم ڪردے شعبان را رَها ڪردیم به رمضان میهمانمان ڪردے📿 تو بگو این همہ دوسٺ داشتن براے چہ؟ . . ..🌱 ؟! |• @asheghaneh_halal •° 🍃 🦋🍃
{🌿🌸} {👤}استادعابدینی : {💠}غیبت امام زمان(عج) لازمه ی رشد انسانها و امت هاست/ غیبت، سنت الهی برای عبور از ظاهر به باطن. {🌕} در روایات آمده است که غیبت «أمرٌ مِن أمر الله و سرٌّ من أسرار الله و غیبٌ من غیب الله» است؛ غیبتِ امام زمان(عج) حقیقتی غیبی و امری از عالم امر الهی و سنّتی از سنن الهی و سرّی از اسرار الهی است که لازمه ی رشد انسانها و امتهاست. اینطور نیست که غیبت فقط عقاب باشد، بلکه اصل غیبت، مرحله ی تکاملی و سنت الهی است که باید محقق می شد تا انسانها از طریق این سنّت، از به سوق داده شوند و ارتباط با ولایت امام و حقیقت باطنی امام برای آنان محقق شود. البته طولانی‌شدن_غیبت به خاطر آماده‌نبودن‌مردم است و اعمال ما در تأخیر و تعجیل ظهور موثّر است. لذا طولانی شدن غیبت و محرومیت هایی که دارد است و عقاب دارد، ولی اصل غیبت، است برای عبور انسانها از ظاهر به باطن و برای اینکه از ظاهرِ ارتباط به ارتباط باطنی با حقیقت امام سوق داده شوند. {✴️}ارتباط ظاهری و مشاهده ی جسم امام، حجابی بود که مانع توجه مردم به حقیقت امام می شد؛ لذا بدن امام برای آنها در حجاب قرار گرفت تا راه ارتباط باطنی پیموده شود. پس از این ارتباط و شهود باطنیِ حقیقت امام، دلیل غیبت برطرف می شود و ارتباط ظاهری نیز میسر می گردد؛ اما ارتباط ظاهری ای که ملازم و همراه آن ارتباط حقیقی و باطنی با امام است و این حقیقتِ جمعِ ارتباط ظاهری و باطنی با امام، در زمان ظهور محقق می شود. {🔆} ... امام، است و به همه ی هستی احاطه دارد. لذا غیبت، غیبت از بدن امام است، نه از روح امام که حقیقتاً روح عالم است. حقیقت‌امام هیچ وقت غایب نیست و این ما هستیم که چون از آن حقیقت غایبیم، وقتی امام در ظاهر غیبت می کند، حضور امام را درک نمی کنیم، چرا که از حقیقتِ امام هم غایبیم. و اصل سنت غیبت، عبور دادن از مرتبه ی ظاهری برای درک این ارتباط باطنی است. {✳️} ... ظهور، حقیقتاً شهود معیّت امام زمان(عج) است... ظهور یعنی اینکه انسان به جایی برسد که بیابد امام، حاضر است و ما همواره در محضر او هستیم...لذا آنچه در معرفت امام اهمیت ویژه دارد، فهم‌حقیقت‌باطنی‌امام است. {📖}کتاب ادب عاشقی/ صص۱۰۱و۱۰۰ @asheghaneh_halal {🌿🌸}
🕗🍃 🍃 آقا سلام! سوز و نوایی به ما بده هر صبح و شام حال بکایی به ما بده دل تنگ دیدن تو شدیم ایّها الغریب آغوش خویش وا کن و جایی به ما بده 💔 🍃 @asheghaneh_halal 🕗🍃
°🐝| |🐝° 🤨 این تِ من بیلون نیشتمُ دالم اَ پُشت شیشه به دیابون نجاه مُچونم بَلاے تُلونا نیشتاااا. بَلا اینِته می تَشَم من و بُدولَن😋 اَ بشـ بنده دُلدنےامـ😌 مَلدُمم تِ لوزه بودن عِشابی دُلوشنه 😜 از دست مردم فرار کردی من و می‌خوای چیکار کنی؟😋😋 😱 اَی بایییییے لادم لَفته بودد فلالــــــل🏃‍♀🏃‍♀ استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
[• #عشقینه💍 •] #تمام_زندگے_من↯ #قسمت_چهلم🤩🍃 یا تلاش و سخت کوشی کارم رو شروع کردم ... مورد توجه و ا
[• 💍 •] 🤩🍃 جرات نمی کردم برگردم ایران ... من بدون اجازه و خلاف قانون، آرتا رو از کشور خارج کرده بودم ... رفتم سفارت و موضوع رو در میان گذاشتم ... خیلی ناراحت شدن و به نیابت من، وکیل گرفتن ... چند جلسه دادگاه برگزار شد ... نمی دونم چطور راضیش کردن اما زودتر از چیزی که فکر می کردم حکم طلاق صادر شد ... به خصوص که پدرش توی دادگاه به نفع من شهادت داده بود ... وقتی نماینده سفارت بهم خبر داد از خوشحالی گریه ام گرفت ... اصلا توی خواب هم نمی دیدم همه چیز این طوری پیش بره ... به شکرانه این اتفاق، سه روز روزه گرفتم ... چند روز بعد، با انرژی برگشتم سر کار ... مسئول گروه تا چشمش بهم افتاد، اومد طرفم ... - به نظر حالتون خیلی خوب میاد خانم کوتیزنگه ... همه چیز موفقیت آمیز بود؟ ... منم با خوشحالی گفتم ... - بله، خدا رو شکر ... قانونا آرتا به من تعلق داره ... و لبخند عمیقی صورتم رو پر کرد ... - خوشحالم که اینقدر شما رو پرانرژی و راضی می بینم ... از زمانی که باهاش صحبت کرده بودم ... هر روز رفتارش عجیب تر می شد ... مدام برای سرکشی به قسمت ما می اومد ... یا به هر بهانه ای سعی می کرد با من صحبت کنه ... تا اینکه اون روز، به بهانه ای دوباره من رو صدا کرد ... حرف هاش که تموم شد، بلند شدم برم که ... - خانم کوتزینگه ... شاید درخواست عجیبی باشه ... اما ... خیلی دلم می خواد پسرتون رو ببینم ... به نظرتون ممکنه؟ • • ادامھ‌ دارد...😉💚 • • نـویسندھ: شهید سیدطاها ایمانے 😎🖐 🚫⇜ ...🚫 [•📖•] @asheghaneh_halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
[• #عشقینه💍 •] #تمام_زندگے_من↯ #قسمت_چهل_و_یکم🤩🍃 جرات نمی کردم برگردم ایران ... من بدون اجازه و خل
[• 💍 •] 🤩🍃 حسابی تعجب کردم ... - پسر من رو؟ ... - بله. البته اگر عجیب نباشه ... - چرا؟ ... چند لحظه مکث کرد ... - هر چند، جای چندان رومانتیکی نیست ... اما من به شما علاقه مند شدم ... بدجور شوکه شدم ... اصلا فکرش رو هم نمی کردم ... همون طور توی در خشکم زده بود ... یه دستی به سرش کشید و بلند شد ... - از اون روز که باهاتون صحبت کردم و اون حرف ها رو شنیدم... واقعا شما در نظرم آدم خیلی خاصی شدید ... و از اون روز تمام توجهم به شما جلب شد ... - آقای هیتروش ... علی رغم احترامی که برای شما قائلم اما نمی تونم هیچ جوابی بهتون بدم ... بهتره بگم در حال حاضر اصلا نمی تونم به ازدواج کردن فکر کنم ... زندگی من تازه داره روال عادی خودش رو پیدا می کنه ... و گذشته از همه این مسائل، من مسلمان و شما مسیحی هستید ... ما نمی تونیم با هم ازدواج کنیم ... این رو گفتم و از دفترش خارج شدم ... چند ماه گذشت اما اون اصلا مایوس نشد ... انگار نه انگار که جواب منفی شنیده بود ... به خصوص روز تولدم ... وقتی اومدم سر کار، دیدم روی میزم یه دسته گل با یه جعبه کادویی بود ... و یه برگه ... - اگر اجازه بدید، می خواستم امشب، شما و خانواده تون رو به صرف شام دعوت کنم ... با عصبانیت رفتم توی اتاقش ... در نزده، در رو باز کردم و رفتم تو ... صحنه ای رو دیدم که باورش برام سخت بود ... داشت نماز می خوند ... • • ادامھ‌ دارد...😉💚 • • نـویسندھ: شهید سیدطاها ایمانے 😎🖐 🚫⇜ ...🚫 [•📖•] @asheghaneh_halal