فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙
⏝
֢ ֢ #آقامونه ֢ ֢
.
√ واکنش رهبر معظم انقلاب
بعد از نمایش مضحک اسرائیلی ها🤣
.
⊰🇮🇷 #لبیک_یا_خامنه_اے
⊰❤️ #سلامتےامامخامنهاےصلوات
⊰#⃣ #وعده_صادق | #ارتش_قهرمان
⊰📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
⊰🔖 #نگارهٔ 𓈒 1529 𓈒
.
𓂃شبنشینےبامقاممعظمدلبرے𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌙
⏝
🍳
⏝
֢ ֢ #صبحونه ֢ ֢
.
اگر عـمرے گنہ ڪردے
مـشو نوميد از رحمت ... 😇
تو نـام توبہ را بنويس ، امضا ڪـردنش با من :)🧡
ژولـیده نیشـابورے🌱
.
𓂃صبحروعاشقانهبخیرکن𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🍳
⏝
🧣
⏝
֢ ֢ #مجردانه ֢ ֢
.
گفتی که جوشِ روی گونهام
مرا زشت کرده است🥴
گیـ🍒ــلاس روی بـ❄️ـرف
خدایی قشنگ نیست؟!🤔
.
𓂃محفلمجردهاےایـتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧣
⏝
💍
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢
.تنها صداست که می ماند🍃
و امان از صدای او
که ابدی شد در گوش من😌
فروغ فرخزاد
.
𓂃بساطعاشقےبرپاس،بفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💍
⏝
32.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌽
⏝
֢ ֢ #چه_جالب ֢ ֢
.
رول مرغ ســوخــارے پنیـرے🍗
مـواد لازم :
پنـیر پیتزا🧀
خردل💛
ادویہ مخصوص چیڪن
نمڪ ، آویشن، فلفل قرمز
سیـنہ مرغ🍗
.
𓂃فوتوفنهاےسهسوته𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌽
⏝
👜
⏝
֢ ֢ #منو_مامانم ֢ ֢
.
📩 بچه که بودم،
یه امتحان مهم داشتم؛
مامانم بهم گفت:
اگه فردا امتحان مردود بشی
دیگه پسر من نیستی.. 😐
فرداش منو تو کوچه دید گفت:
امتحان چه خبر خوب دادی❓
برگشتم گفتم: ببخشید شما❔🤣
#ارسالے_ڪاربران 𓈒 1063 𓈒
#سوتے_ندید "شما و مامانتون" رو بفرستین.
𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh
.
𓂃دونفرههاےویژهبامامانبفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
👜
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
روایت همسر محترم شهید :قهر بودیم ، در حال نماز خواندن بود ،نشسته بودم و توجھی به همسرم نداشتم ..کتاب شعرش را برداشت و با یک لحن دلنشین شروع کرد به خواندن .ولی من باز باهاش قهر بودم؛
کتاب را گذاشت کنار و به من نگاه کرد و گفت : غزل تمام ، نمازش تمام ، دنیا مات سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد .
باز هم بھش نگاه نکردم!اینبار پرسید : عاشقمی؟سکوت کردم؛
گفت: عاشقم گرنیستی لطفیبکن نفرت بورز
بیتفاوت بودنت هرلحظه آبم میکند!
دوباره با لبخند پرسید : عاشقمی مگه نه؟ گفتم : نه!گفت : تو نه میگویی و پیداست
میگوید دلت آری ،ك این سان دشمنی یعنی ك خیلی دوستم داری :)!
زدم زیر خنده و روبروش نشستم دیگه نتونستم بهش نگم ك وجودش چقدر آرامش بخشه .. بهش نگاه کردم و از ته دل گفتم:
خداروشکر که هستی♥️:)!
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_عباس_بابایی
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🧸
⏝
֢ ֢ #پشتڪ ֢ ֢
.
تـوذينا الحياة، و ننـجو بالدُعا و الحُب
زندگـے آزارمان می دهد
و مـا با دعا و عشق است کہ نجات مـے یابیـم...🫀
.
𓂃دیگهوقتشهبهگوشیترنگوروبدی𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧸
⏝
🧃
⏝
֢ ֢ #ویتامینه ֢ ֢
.
از مردها انتظار نداشته باشید که با صدای بلند بگویند «دوستت دارم»♥️
اما ممکن است صبحِ یکروز، کمی زودتر بیدار شوند، ظرفهای جامانده از شب گذشته را بشویند👏😍
آرامآرام صبحانه را آماده کنند، بزنند زیر آواز و ترانهای عاشقانه بخوانند😘
و تمام این کارها یعنی «همسرم، خانمم، خیلیخیلی دوستت دارم.💍♥
.
𓂃ویتامینعشقتاینجاست𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧃
⏝
☀️
⏝
֢ ֢ #قرار_عاشقی ֢ ֢
چه عاشقانه قدم زد👣
به رنگ نور و غزل✨️
میان صحن حرم🌜
باز، حضرت پاییز🍁
.
𓂃جایےبراےخلوتباامامرئـوف𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
☀️
⏝
عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_دویستوشصتودو سرش را تکان میدهد و میرود.چقدر سرد است حرک
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_دویستوشصتوسه
مانی با کنترل،فیلم را پخش میکند.
فیلم ایرانی جدیدی است و من آن را میشناسم.
چند ماه پیش که روی پرده ی سینما بود،با فاطمه قرار گذاشتیم که برای دیدنش برویم.. اما هر
بار مشکل و پیش آمدی،اجازه نداد..
نه من و نه فاطمه..هیچ گاه فکرش را نمیکردیم که من روزی این فیلم را در خانه ی...
نفسم را بیرون میدهم..
نباید به تاریک خانه ی ذهنم اجازه ی پیش روی بدهم...
نباید فکر کنم... نباید اصلا نگران باشم...
تیتراژ تمام میشود و فیلم شروع...
ذهنم را آزاد میکنم و مشغول تماشا میشوم...
هرچند،موفق نیستم...
فکر و خیال از هر طرف به ذهنم هجوم میآورد..
تکه ای از پیتزا را در دهانم میگذارم و مثل قلوه سنگ،قورتش میدهم.
چند دقیقه میگذرد.. نشستن بیش از این به صلاح نیست... هر آن است که غربت و بغض با
هم،به کشور مظلوم قلبم حمله کنند و لشکر عقل من ضعیف تر از آن است که قدرت رویارویی با
دشمن را داشته باشد..
بلند میشوم،مسیح نگاهم میکند.
صدای لرزانم را کنترل میکنم :ممنون بابت شام.. من خیلی خستم..شب بخیر
مسیح سر تکان میدهد و مانی(شب بخیر) میگوید.
وارد پناهگاهم میشوم،اول در را قفل میکنم،دو بار... برای اطمینان بیشتر... برای کم شدن این
ترس آمیخته با شرم...برای نفس راحت... هرچند به نظر غیرممکن است...
تونیک و شالم را با پیراهن آستین بلندی عوض میکنم و شال و چادر را بالای سرم میگذارم.
روی تخت دراز میکشم و پتو را تا بالای سرم میآورم.
اینجا،تنها مکانی است که بغض اجازه ی سر باز کردن دارد.
بیرون از این اتاق جایی برای اشک نیست و این را خوب،باید بفهمم.
صدای قدم هایی میآید،با ترس بلند میشوم و اشک هایم را پاک میکنم.
به در خیره میشوم تا به محض تکان خوردن دستگیره اش،جیغ بکشم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_دویستوشصتوچهار
اما صدای قدمها،نرسیده به اتاق من به سمت دیگرمیرود و بعد صدای باز شدن در دستشویی
میآید.
نفس راحتی میکشم.
موبایلم را برمیدارم و حالت پرواز را روشن میکنم.
تا اگر صبح کسی زنگ زد،خیال کند روی ابرها هستم.
وارد پروفایل فاطمه میشوم (بیداری؟)
بلافاصله،تیک دوم روی پیام مینشیند و فاطمه جواب میدهد:
(وای کجایی پس نیکی..مردم از نگرانی)
مینویسم
(خوبم... احساس غریبی دارم فاطمه)
(پدرروحانی که اذیتت نکرد؟)
نه.. تو هال داره با داداشش فیلم میبینه.
فاطمه..
حالم خوب نیست...نکنه...نکنه اشتباه کردم؟
*
چشمانم را که باز میکنم،در و دیوار به چشمم آشنا نمیآید.
با دلهر ه بلند میشوم،نگاهی به اطراف میاندازم.
تازه یادم میافتد،دیروز،عقد،محضر،مسیح....
اینجا خانه ی اوست و من، هم سایه اش.
نفسم را بیرون میدهم و نگاهی به جعبه های خالی از کتاب، که گوشه ی اتاق روی هم تلنبار
شده اند، میاندازم.
بلند میشوم تا آبی به دست و رویم بزنم.
ساعت هشت صبح است و متأسفانه من امروز برنامه ی خاصی ندارم.
موبایلم را برمیدارم،هنوز حالت پرواز روشن است.
باز هم،عذاب وجدان و حس گناه به سراغم میآیند.
چرا من وارد بازی و مشغله ای سرتاسر دروغ شدم..
باید فکرم را از این حرف ها آزاد کنم،زیر لب استغفار میکنم و طلب آمرزش.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝