eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
12.9هزار دنبال‌کننده
23.5هزار عکس
3هزار ویدیو
90 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
⧉ 👑 . . ‌୧ . . نمایی از گنبد مسجد گوهر شاد💙 . . ‌ ꪆ ٖساعت‌۸؛دل‌هایمان‌پابوس‌ْامام‌رضا ╰🤍─ @Asheghaneh_Halal ° ⧉ 👑
7.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⧉🌿 ‌🥲 ୧ . ✿ شبا طولانی شده و بچه ها حوصلشون سرمیره تصمیم گرفتم چشم ببندم رو ریخت و پاش و گذاشتم پسرم ب تنهایی کیک درست کنه کلی هم لذت برد 😍 پ ن . چقدر عالی اتفاقا بچه ها باید تواین سن چنین کارایی بکنن تااعتمادبنفسشون بالابره. ﹆🙂 ﹆📩 قشنگِ امروزت رو برامون تعریف کن✨ 𖢆📞𖢆 @Khadem_Daricheh . ꪆ زندگی، در همین تکرارهای قشنگِهِ ╰🤍─ @Asheghaneh_Halal ° ⧉🌿
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
⧉ 🪄 . . ‌#عشقینه ୧ . . 🌷مـــا زنده بہ آنیـمـ ڪہ آرامـ نگیریمـ.. 🌷موجیـم ڪہ آسودگی ما عدم ماسٺ..
⧉ 🪄 . . ‌ ୧ . . 🌷مـــا زنده بہ آنیـمـ ڪہ آرامـ نگیریمـ.. 🌷موجیـم ڪہ آسودگی ما عدم ماسٺ.. ° °قسمت ۲۷ °°نفس محمد همانطور که روبه روی عباس ایستاده بود پرسید: -نگفتی چی شده عمو؟ +این روزا حواست به میلاد هست؟ -چی؟ +برادر زنت! -خب آره...چیزی شده! +هنوز نه ولی...چیکارمیکنه این روزا؟ -همش میره هییت و مسجد و جمعای مذهبیه، البته با این هییت که میره مشکل دارم، راستش درمورد حرفای اون پسره درمورد  و باهاش بحث داشتم ولی این دوستش خیلی روش داره... +صادق شیبازی؟ -آره! شما از کجا میدونی؟ +باید هرجور میتونی جلو دوستی و ارتباطش با این بگیری ولی نباید دلیل اصلیشو بدونه -دلیل اصلیش چیه؟ +به احتمال زیاد صادق شیبازی عضو سازمان مجاهدین خلقه -منافقه!؟ اصلا به ظاهرش نمی اومد. حالا... +نباید میلاد بفهمه وگرنه حتما سرتیمشون مخفی میشه -یعنی میخوان کنن؟ +فعلا در مرحله تحقیقیم چندجا پیگیر شدم خودم مستقیما رو این پرونده کار میکنم امروز برای دومین بار تو این مدت از فتنه بعدی شنیدم -فتنه!... امروز از کی شنیدی؟ +از یه مفسد اقتصادی که تو فتنه ۸۸ حمایت مالی از اغتشاشگرای ادم کش کرد و سرپرستی یه تیم جعل فیلم و کلیپ داشت که برعلیه حافظای کشور ، فیلم سازی کنن... ولی دم به تله نداد مستقیما! -پس...بار اول از کی شنیدی؟ +از یه جانباز دفاع مقدس، از یه رفیق قدیمی...از بابات! ناگاه موبایل محمد زنگ خورد محمد با دیدن شماره بلافاصله جواب داد: _الو...سلام...بله...وای خدایاشکرت...باشه حتما...همین الان راه میفتم. بعد درحالی که به طرف در میرفت دست عباس را گرفت و گفت: _بابا به هوش اومده!  وقتی محمد و عباس به بیمارستان رسیدند، و سراغ حسین را گرفتند، دکتر نگاهی به عباس انداخت و با جدیت گفت: _این یکی از جالبترین پرونده های پزشکیه که دیدم! بیمار شما بلافاصله بعد از کما در هوشیاری کامله حتی از دوساعت پیش که به هوش اومده چندین بار درخواست دیدن شما رو داشته... عباس دیگر منتظر ادامه حرف های دکتر نماند به طرف اتاق مراقبت های ویژه رفت. حسین به مقابل خیره شده بود، به محض اینکه عباس را دید، دستش را دراز کرد. عباس دست کم جان حسین را در دستهایش محکم گرفت و گفت: +سلام مرد مومن تو که ما رو کشتی... حسین با دست چپش آرام ماسک اکسیژن را از روی صورتش برداشت. نفس سردی به سختی از میان خس خس سینه اش بالا آمد که به سرفه ای منتهی شد. بوی خون تازه نگاه عباس را به طرف باندهای روی سر حسین چرخاند. اما پیش از آنکه چیزی بگوید حسین پرسید: -پرونده به کجا رسید؟ +تروریستایی که دستگیر شدن اعتراف کردن تو اسراییل و ترور دیدن... -دانشمندا رو چطوری پیدا کردن؟ +لیست اسامی دانشمندا رو که دولت داده به سازمان ملل...رییس سازمان ملل داده به موساد اوناهم به منافقو دادن که... -بی شرفا... +آروم حسین اگه اینبار حالت بد بشه تا وقتی اینجایی دیگه دکتر نمیذاره بیام ببینمت -من فردا از بیمارستان میام بیرون +چی میگی حاج حسین! دکتر میگفت لااقل... -دکتر شکر خورد با تو من پرونده مهم... +چی شد حسین...حسین... -شلوغش نکن الان باز پرستارا میریزن اینجا یه دستمال بده فقط عباس میخواست با دستمال خون های روی سر و صورت حسین را پاک کند اما خونریزی قطع نمی شد .. به ناچار دوید بیرون صدا زد: _خانم پرستار! 🇮🇷ادامه دارد... 🕊اثــرےاز؛ بانوسین.کاف.غین . . ‌ ꪆ ٖڪاغذ‌سفید‌آغوشے‌براے‌احساسات ╰🤍─ @Asheghaneh_Halal ° ⧉ 🪄
⧉ 🪄 . . ‌ ୧ . . 🌷مـــا زنده بہ آنیـمـ ڪہ آرامـ نگیریمـ.. 🌷موجیـم ڪہ آسودگی ما عدم ماسٺ.. ° °قسمت ۲۸ °°نامه محمد موبایلش را از گوشش فاصله داد و به طرف اتاق دوید، اما پرستارها مانع شدند، عباس شانه های محمد را گرفت و او را به طرف سالن انتظار برد و گفت: +نگران نباش بابات کاملا هوشیاره دکترهم الان بالا سرشه -بابام چی گفت؟ نذاشتن ببینمش +میگم بعد بهت...به حاج خانم گفتی حسین به هوش اومده؟ -آره الان داشتم با حلما حرف میزدم، پیش مامانمه اصرار داشت با مامانم بیاد ولی مامانم نمیذاشت ترسیده...تورو خدا عمو عباس بابام واقعا خوبه؟ +پاشو برو خانم و مادرتو بیار، اینقدرم نگران نباش توکل به خدا محمد یاعلی(ع) گفت و بلند شد. وقتی محمد به خانه پدری اش رسید  زنگ زد، اما کسی در را باز نکرد. لحظاتی انگشتان بلند و پهنش را در جیب هایش چرخاند تا کلید را پیدا کرد. به سرعت در را باز کرد.  پله های ایوان را پشت سر گذاشت وقتی در هیچ کدام از اتاق ها مادر و همسرش را ندید، درحالی که آیت الکرسی میخواند سراسیمه به طرف حیاط برگشت که ناگاه صدای هق هق آرامی او را به طرف باغچه کشاند. گوشه دامن حلما را کنار درخت انار دید. سرش را کج کرد. حلما روی زمین نشسته بود، و چشم های ملتهبش خیس اشک بود. محمد آمد جلوی حلما روی دو زانو نشست و پرسید: _چی شده؟ مامان کجاست؟ حلما کبوترِ کم حالِ نگاهش را به سمت محمد پرواز داد، و بی صدا لب هایش را برهم کوبید. بعد کاغذی را که در دستش مچاله کرده بود، در دست محمد گذاشت. محمد به محض اینکه کاغذ را باز کرد دست خط پدرش را شناخت: ✍"بسم الله الرحمن الرحیم سلام معصومه جان! باورم نمی شد بعد از این همه وقت دوباره دست به قلم شوم و برایت بنویسم. آخرین نامه ام به تو روزهای پایان جنگ تحمیلی بود وقتی کنار کانال زانوهایم را به هم نزدیک کردم و برایت از خودم نوشتم. اما حالا دیگر خطم خوب نیست. یادت می آید وقتی فرصتی میشد و خطاطی میکردم، همینکه صدای کشیده شدن قلم نی را روی کاغذ لیز و نباتی رنگ، می شنیدی سریع می آمدی بالای سرم. سایه ات که روی دفترم می افتاد لبخندی میزدم و همانطور که سرم پایین بود می خواندم: دل میشکند دیر بیایی بانو! تو کنارم می نشستی و می گفتی: دو چیز وقتی می کشند قشنگتر میشود، یکی خط و دیگری دل! چطور نامت را بنویسم که دلم آرام شود؟ تو خوب میدانی که چقدر دوستت دارم و بیشتر میدانی که برای این آب و خاک چقدر بی قرارم! دلم میخواهد دوباره توان به قدم ها و بازوانم برگردد تا مثل گذشته برای حفظ مردمم، کشورم ، دینم، بجنگم اما دیدن مزدورانِ بیگانه و دشمنان این ملت، جانم را آتش زده! جگرم پاره پاره می شود وقتی را می بینم. ای کاش صدها جان داشتم تا همه را فدای امام خامنه ای کنم. که دیروز همسنگرمان بود برای دفاع از کشور و حالا هم در سنگر از این مردم و اب و خاک تنش آماج تیر و ترکش های نادیدنی دشمنان این اب و خاک است!  اگر رفتنم به سوریه ممکن بشود و برای دفاع از این آب و خاک دفاع از دین و جهان بشریت، امام حسین(ع) برای کمک به مظلوم بتوانم حرکتی بکنم، به چیزی دست یافته ام و اری هر سعادت و خوشبختی! حلالم کن اگر رفیق نیمه راه شدم حسین رسولی  ۱۵ /۱۱/ ۱۳۹۰"✍ 🇮🇷ادامه دارد... 🕊اثــرےاز؛ بانوسین.کاف.غین . . ‌ ꪆ ٖڪاغذ‌سفید‌آغوشے‌براے‌احساسات ╰🤍─ @Asheghaneh_Halal ° ⧉ 🪄
⧉ 🤲 . . ‌ ୧ . . ╮❥ نان «لقمه‌ای ساده، اما برکت یک سفره.» 🍞 ╟🌿 یعنی؛ • زحمت دسترنج، • طعم امنیت، • و رزقی که مستقیم از آسمان آمده. ✍🏻) نان یعنی تفسیر روزانه‌ی رحمت خدا. . . . ꪆ ڪہ‌یکے‌هَسـت‌و‌ُنیـست‌هیـچ جُـز او ╰🤍─ @Asheghaneh_Halal ° ⧉ 🤲
⧉ 🛵 . ‌ ୧ . ⫏ تُــ𝓤ـو تنها می‌توانی ‌◞‌آخرین‌◟ درمانِ من باشی و بی شک دیگران بیهوده می‌جویند ‌‌◞‌تسکینم‌◟ . .❤️‍🔥🔋💊 ﹆🛍 ﹆🏡 . ꪆ بفرماییدتودم‌در‌بده ╰🤍─ @Asheghaneh_Halal ° ⧉ 🛵
3.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⧉🌙 ‌ ୧ . . 🥰| «بچه‌های عزیز من!» - شما همون نسلی هستین که کشور رو به اوج می‌رسونین🏅 . ﹆🇮🇷 ﹆💚 ﹆#⃣ ﹆📲 بازنشر: . ꪆ این‌لِطافت‌که‌تْودارےهمه‌غَم‌هابِزداید ╰🤍─ @Asheghaneh_Halal ° ⧉🌙
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
⧉🌿 ‌#یه_روز_معمولی🥲 ୧ . ✿ شبا طولانی شده و بچه ها حوصلشون سرمیره تصمیم گرفتم چشم ببندم رو ریخت و
. شما یه مادرِ سطح بالا و خادم نمونه‌ی این کانالید🌸❤️‍🩹 سلامتی همه مادرای باحال و کار دُرست🤌 🔅یه صلوات محمدی ختم کن📿 .
⧉🥞 . . ‌ ୧ . . آرام جانم!🌿 تو را که دارم، هیچ ترسی در من زنده نمیماند،🙃 زیرا یقین دارم دستی از جنس نور، همیشه بر شانه‌ی روحم هست...😌 . . ‌ ꪆصٌبحانه‌مَن‌صبح‌بِخیرےازْتوست ╰🤍─ @Asheghaneh_Halal ° ⧉🥞
⧉ 🌙 . . ‌امام حسن (ع): مجادله مکن ❌ که احترامت از بین می رود 😔 ‌ ꪆ ٖاینجا‌عَطـرحرم‌ْجاریست ╰🤍─ @Asheghaneh_Halal ° ⧉ 🌙
⧉🎨 ୧ . نظرتونه چنین استایلی؟؟ پالتو و لباس بلند؟؟😎 بنظرم هم کامل پوشیدس هم امروزیه هم جاذاب🤤🤌 ୧ اَزعَڪس‌ِرُخَش‌قَهوه‌شَود‌آب‌ِحَیات ╰🤍─ @Asheghaneh_Halal . ⧉ 🎨
⧉ 💌 ‌ ୧ . . 💡تحقیقات نشان می‌دهد روابطی که به مدت طولانی ادامه می یابد♾ و حتی دو طرف در سنین پیری هم از رابطه شان راضی هستند❤️‍🩹 📍معمولا دو ویژگی مهم در هر طرف وجود دارد:🔻 💎"بخشش و مهربانی" 👈اولین چیزی که محبت را از خانه می‌برد و شیشه محبت را بین زن و شوهر می‌شکند بداخلاقی است.⛓🤕 . ‌ ꪆنسخہ‌هاےٖڪوچڪْ‌براے‌عشقاےْ‌بزرگ ╰🤍─ @Asheghaneh_Halal ° ⧉ 💌