⧉ 🦩
.
.
#دلیار୧
وقتی یکیو خیلی دوست داشته باشی...
همه ی فکر و ذکرت
میشه فکر کردن به اون ، حال خوب اون😍
خندیدن اون ، اینکه اون راحت بخوابه
تو آرامش باشه ، چشماش خندون باشه ،
خوب غذا بخوره ، مواظب باشی عصبی نشه
وقتی یکیو خیلی دوست داری💚
همه ی زندگیت میشه اون و فکر اون
عین من که تک تک لحظه هامو بهت فکر میکنم و همیشه حواسم بهت هست.:))
.
ꪆدلهانَجـوامیڪننداینجا
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉ 🦩
⧉ 👑
.
.
#قرار_عاشقی୧
.
.
به روز رسانی لوکیشن
سرویس های بهداشتی
در حرم.
.
.
ꪆ ٖساعت۸؛دلهایمانپابوسْامامرضا
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉ 👑
عاشقانه های حلال C᭄
⧉ 🪄 . . #عشقینه ୧ . 🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤 🌹رمانبصیرتیومعرفتی #سقیفه 🌹قسمت ۳۲ حال که عزمشان را جزم کرد
⧉ 🪄
.
.
#عشقینه ୧
.
🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤
🌹رمان بصیرتی و معرفتی
#سقیفه
🌹قسمت ۳۳ و ۳۴
مولا علی علیه السلام فرمودند:
_اگر بیعت نکنم ، چه میکنید ؟
عمر جواب داد:
_به خدا قسم گردنت را میزنم!
علی علیه السلام،سه بار این سؤال را تکرار کرد تا حجت بر آنان تمام کند و هر بار، همان جواب را شنید.
علی علیه السلام در حالیکه ریسمان به گردن مبارکش بود،رو به سوی مزار پیامبر صل الله علیه واله نمود و ندا داد:
_ای پسرمادرم،ای برادر!این قوم مرا خوار کردند و چیزی نمانده بود که مرا بکشند.
و سپس دستش را در حالیکه کف دست را بسته بود،دراز کرد و ابوبکر هم دستش را به دست مبارک مولایمان زد و به همین مقدار کفایت نمود.
و این شد بیعتی که هم اکنون،
علمای اهل سنت از آن دم میزنند و برای حقانیت مذهبشان به آن استناد میکنند.
آهای مردم فهیم؛
آهای حقیقت جویان،پاک طینت؛
میدانم که شما هم به مذهب اجداد و نیاکانتان هستید،همانگونه که ما اینچنین هستیم...
اما تحقیق در دین و شناخت حقیقت مذهب یکی از واجباتی ست که برگردن ما گذاشته شده،
در مذهب خود تحقیق کن و در کتابهای بزرگان مذهبت،جستجو کن تا فردا در سرایی دیگر پشیمان نشوید.
اگر بعد از تحقیق با دلیل و مستند به تو ثابت شد که مذهبت حق است بر آن بمان ولی اگر متوجه شدی که عالم و آدم و حتی پیشنیان تو بر حقانیت امیرالمؤمنین علی علیه السلام،شهادت دادند...به راهی پا بگذار که نجات یافتگان امت پا گذارده اند..
آری از مطلب دور نشویم،
بعد از بیعت اجباری امیرالمؤمنین، سلمان،ابوذر و مقداد و زبیر هم با زور و به ضرب تازیانه وکتک نزد ابوبکر بردند و از آنها بیعت گرفتند.
پس از بیعت اجباری آنان،
سخنانی بین عمر و آنان رد و بدل شد،که اصالت عمر و جایگاه او را در آن دنیا،از زبان پیامبرصل الله علیه واله،روایت میکرد که ما از آوردن این سخنان در اینجا خود داری میکنیم. ان شاالله با ظهور مولایمان،پور زهرا و حیدر و طلوع آفتاب عشق، پرده از تمام واقعیت ها برداشته خواهد شد.
حال که علی علیه السلام بیعت نموده بود،جمعیت مهاجم اطرافش به کناری رفتند و ریسمان از دست و گردن ابوتراب باز کردند.
علیِ مظلوم در حالیکه دست حسنین را در دست گرفته بود با چهره ای غمگین،از مسجد خارج شد.
با ورود به کوچه،
ناگهان حسن کوچک به یاد صحنهٔ ساعتی پیش افتاد و انگار تصویرها جلوی چشمش،جان می گرفت،
مادر را میدید که دست به پهلو گرفته و خود را بین پدر و جمعیت قرار داده بود و تازیانه را میدید که بالا رفته بود و هوا را میشکافت تا بر جسم مادرجوانش بنشیند،
حسن همانطور که بغض گلویش را فرو میداد ،نگاهش به زمین کشیده شده و ردّ خونی را که تا جلوی درب خانه شان کشیده شده بود گرفت،
ناگاه بغضش شکست و همانطور که اشکش روان بود آرام گفت:
_این ...این رد خون مادرمان است!
حسین که کوچکتر از او بود و تازه از هول و هراس واقعه ی مسجد بیرون آمده بود،دستش را از دست پدر بیرون کشید و همانطور که به طرف درب خانه می دوید،با گریه بلند بلند میگفت:
_درب خانه را آتش زدند،مادرم پشت درب بود،خودم دیدم با فشار درب،میخ گداخته به سینه ی مادرم فرورفت،فکر کنم مادرم سوخته باشد...باید خود را به خانه برسانم...پدر،من میترسم ...نکند مادر... نکند مادر هم مانند پدربزرگمان پرواز کرده باشد؟!
و علیِ مظلوم،مظلوم تر ازهمیشه،برمظلومه ی عالم میگریست و خود را به درب نیم سوخته که هنوز از آن دود به آسمان بلند می شد،رساند...
حسین علیه السلام،هراسان وارد خانه شد.فاطمه سلام الله علیها که چشم بر درب نیم سوخته داشت،با ورود میوهٔ دلش به خانه،بوی یارش،عطرولایت زمانش را حس کرد،گرچه نمی توانست اما دست به دیوار گرفت و از جا برخاست، باید به استقبال ولیّ خدا برود،تا علی مظلوم با دیدن حال نزار همسرش به دردهایی که برجان او افتاده پی نبرد.
باید با پای خود به استقبال امیرالمؤمنین برود تا علی با چشم خود ببیند،فاطمه اش سالم سالم است،
گرچه درد پهلو و پرپر شدن محسن شش ماهه و سینه ی سوخته امانش را بریده بود، اما باید ظاهراً خود را سرحال می گرفت تا دردی دیگر به دردهای علی،نیافزاید.
هنوز علی علیه السلام به درب خانه نرسیده بود که فاطمه با رویی که سعی میکرد نیم آن را که اثر سیلی بر آن مشهود بود با روسری سرش بپوشاند جلو آمد و با لحن مهربان همیشگی اش فرمود:
_سلام علی جانم،جانم فدای جان تو و جان من،سپر بلاهای جان تو،یاابالحسن همواره با شما خواهم بود،اگر تو در خیر و نیکی بسر بری با تو خواهم زیست و یا اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی باز هم با تو خواهم بود.
و علیِ تنها میدانست که کلام زهرایش راست ترین سخن روی زمین است و آن هنگام که لشکر دشمنان به خانهاش هجوم آورد این زهرا بود که جانش را سپر بلای ولی زمانش نمود وقتی پیغام زهرا به علی رسید که فرموده بود...
🌹 #ادامهدارد
🌹نویسنده؛طاهره سادات حسینی
.
ꪆ ٖڪاغذسفیدآغوشےبراےاحساسات
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉ 🪄
⧉ 🪄
.
.
#عشقینه ୧
.
🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤
🌹رمان بصیرتی معرفتی
#سقیفه
🌹قسمت ۳۵
_به خدا قسم که هم اکنون از این ظلمی که بر ما روا داشته اید پناهنده ی مزار پدرم میشوم ، گیسو پریشان میکنم و گریبان چاک میدهم و در نزد پدرم دست به دعا بلند میکنم و همهٔ شما را نفرین میکنم...
علیِ مهربان دانست که اگر زهراسلام الله علیها ،دست به دعا بردارد،بی شک این دنیا کن فیکون خواهد شد ، آخر مدار زمین بر گرد زهرایش می چرخد.
پس هراسان به سلمان فرمان داد تا خود را به زهرای مرضیه برساند و بگوید که علی فرموده:
_فاطمه،به خانه باز گرد و از ناله و نفرین، خودداری کنید.
و زهرا سلام الله علیها،همان کرد که امامش فرمود،دست روی دلش گذارد و به خواسته ی مردش سر تعظیم فرو آورد.
علی که دلگیر از زمانه ای بی وفا بود و حالا جلوی رویش وفادارترین و ولایی ترین موجود روی زمین ایستاده بود،دو طرف بازوی زهراسلام الله را گرفت و میخواست بوسه بر دامان این یار مهربان زند، بازوی ورم کردهٔ فاطمه،نالهٔ علی را بلند کرد،از ناله پدر،کودکان هم گرد این دوموجود آسمانی جمع شدندو صحنه ای بوجود آمد که نالهٔ عرشیان را در افلاک درآورد.
چند روزی از واقعه ی مسجد و بیعت زورکی ابوبکر،میگذشت که قاصدان خبری دیگر آوردند،
خبری که طاقت زهرا را طاق نمود،
و او را از خانه نشینی به در آورد و با حالی نزار،خطبه خوانی قهار،در مسجد پیامبر صل الله علیه واله شد.
چرخ روزگار می چرخید و اینبار با ظلم دنیاطلبان بر مدار دنیاطلبان می گشت.
فدک،سرزمینی حاصلخیز و پهناور که می توان به چشم قطب اقتصادی هم به آن نگاه کرد،سرزمینی که قبل از اسلام در دست یهودیان اطراف مدینه بود و با رونق گرفتن اسلام،یهودیان این سرزمین تسلیم شدند و فدک بدون کوچکترین جنگ و خونریزی به دست سپاهیان اسلام رسید .
خداوند که دانای بی همتاست،
هیچ ابهامی در دینش نیست،سرنوشت غنائمی را که بدون جنگ و خونریزی بدست می آمدند مشخص نمود و آنها را از داراییهای پیامبراسلام اعلام کرد و اختیار این اموال را به دست رسول الله داد تا هر جور صلاح میداند،دربارهٔ این اموال تصمیم بگیرد.
وقتی خبر تسلیم فدک،به پیامبرصل الله علیه واله رسید،ایشان دوست داشتند به پاس فداکاری ها و بذل و بخشش های امالمؤمنین خدیجه کبری علیهاسلام این سرزمین را به ایشان هدیه کنند،
اما چون ایشان در قیدحیات نبودند،پس فدک را به تنها وارث حضرت خدیجه سلام علیها،زهرای مرضیه سلام الله علیها،هدیه نمود.
و همگان ازمهاجر و انصارمیدانستند،که فدک از آن زهراست و تمام درآمدش به دست حضرت زهراسلام الله علیها،صرف امور مسلمین میشد،یعنی ایشان از مال خود،انفاق می فرمودند.
دشمنان خاندان رسول،به غصب خلافت قناعت نکردند و می خواستند آل طه را از همه لحاظ در مضیقه قرار دهند وسرزمین حاصلخیز و پر رونقی مثل فدک را از دست آنها به درآورند و غصب نمایند، که چنین کردند.
وقتی به حضرت فاطمه سلام الله علیها خبر رسید که ابوبکر،کارگزارن حضرت را از فدک بیرون کرده و کارگزاران خودش رابر آن گمارده و فدک را تصرف نموده،حضرت زهرا سلام الله علیها،سکوت راجایز ندانست و در حلقهٔ زنان بنی هاشم که او را چون نگینی دربرگرفته بودند به راه افتاد تا به نزد ابوبکروارد شد.
ابوبکر که یکباره زهرای مرضیه و زنان بنی هاشم را در پیش رودید غافلگیرشده بود،رو به مادرمان زهراسلام الله علیها گفت : _چه شده لشکر کشی کرده اید؟
او خوب میدانست که این سخنان سزاوار دختر پیامبر نیست و براستی لشکرکشی را آنها کرده انددر ابتدا بر درب خانهٔ علی علیه السلام و آتش زدن آنجاوبعد هم لشکرکشی به فدک که از اموال زهرا و علی بود.
حضرت زهرا سلام الله بیتوجه به حرف او،فرمودند:
_ای ابوبکر،میخواهی زمینی راکه پیامبر برای من قرار داده و آن را بر من از طریقی که مسلمانان با جنگ آن را تصرف نکردهاند، بخشیده است،از من بگیری؟آیا نشنیده ای که پیامبر صل الله علیه واله وسلم میفرمود:
احترام هرکس با فرزندش حفظ میشود و تو میدانی که پیامبر صل الله علیه واله برای فرزندش جز این را باقی نگذارده؟!
وقتی ابوبکرسخنان حق و حقیقت مادرمان زهرا را شنید و زنان همراه اورا دید،دواتی خواست تا سند فدک را برای او بنویسد.
انسان متعجب است از کار این خلفای خود نشانده،مال غیر را غصب میکنند و سپس خود سند برای آن می نویسند.
ابوبکر سند را نوشت و به دست حضرت زهرا سلام الله علیها داد.
زهراکاغذ به دست می خواست ازمسجد بیرون بیاید که ناگهان عمرکه خبر به او رسیده بود و از نرم خوتر بودن ابوبکر نسبت به اخلاق خشن خودش،خبر داشت،خود را مانند تیری در کمان به مسجد رسانیده بود،جلوی او سبز شد و...
🖤 هدیه به پیشگاه مادرسادات،ام ابیها حضرت زهراسلاماللهعلیهاوهدیه به پیشگاه سروروسالارشهیدان اباعبدالله الحسین علیهالسلام✨صلوات✨
🌹 #ادامهدارد
🌹نویسنده؛طاهره ساداتحسینی
.
.
ꪆ ٖڪاغذسفیدآغوشےبراےاحساسات
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉ 🪄
7.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⧉🌙
#آقامونه ୧
.
.
- مشکل شما اینه که
حافظه تون خیلی خوبه 😁❤️
.
﹆🇮🇷 #لبیک_یا_خامنه_اے
﹆💚 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
﹆#⃣ #مرگ_بر_اسرائیل
﹆📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
.
ꪆ اینلِطافتکهتْودارےهمهغَمهابِزداید
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉🌙
⧉🥞
.
.
#صبحونه ୧
.
.
خدایا!
سپاسگزارم که بدنم را 🌈
با نيروی خود قوت ببخشیدهای،
زندگیام را از حضورت و روحم را
از عشقت پر کردهای🌿✨ ...
#صباح_الخیر
ꪆصٌبحانهمَنصبحبِخیرےازْتوست
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉🥞
⧉ 🌙
.
.
#پابوس ୧
امام حسن مجتبی(ع):
خوش رفتاری با مردم🌸
راس عقلانیت است
✅عاقل باشیم😏
#دوشنبههایحسنی
ꪆ ٖاینجاعَطـرحرمْجاریست
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉ 🌙
⧉ ✈️
.
.
#همسفرانه ୧
.
.
*معنی "با تو بودن" برای
من "به سلطنت رسیدن" است.
چه قدر در کنار #تو مغرورم!
#احمد_شاملو👑❤️
.
.
ꪆعــَطرِ تو بــرایِ ریـہهایـَــم خـوب اســت
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉ ✈️
⧉ 💌
#درگوشی ୧
.
.
🔺اگه شوهرتون حرف بدی زد که
ناراحت شدید...🥺
❌بهش نگین: تو اینجوری و فلانی..
✅بهش بگو: عشقم! این حرفا اصلا به
شخصیت تو نمیخوره و از تو بعیده😶
🔚میبینید که چقد از رفتارش پشیمون
میشه و اون حرف رو تکرار نمیکنه🤞🏻
🔅طوری برخورد کنید که شما از کار
اشتباه او ناراحت هستید نه از شخصیت
او☺️🤌
#همسرداری
#سبک_درست_زندگی
.
ꪆنسخہهاےٖڪوچڪْبراےعشقاےْبزرگ
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉ 💌
⧉🌱
#مجردانه ୧
.
🌱هر سحر صد ناله و زاری کنم پیش صبا
تا ز من پیغامی آرد بر سر کوی شما❤️🩹
_فخرالدین عراقی_
.
.
ꪆدستدَردسـتِاُمیـد و رویاهایِروشَـن
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉🌱
⧉ 🧸
#نازدونه ୧
.
زنبور آوردم براتون
نیش هم میزنه😂😍🥲
#فرزندآوری
.
.
رَنگےْترینبخـشزندگےمامانْباباꪆ
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉ 🧸
⧉🎈
#منو_مجردی ୧
.
📩) مجردی یعنی
دلت از دیدن خانوادهها گرم میشه
نه سرد 🙂❤️
درس تربیتی: عشق رو میشه
بدون مالکیت هم فهمید.
تجربه مشابهے دارے بفرست🧑💻
𖢆📞𖢆 @Khadem_Daricheh
.
ꪆ پاتوق مجردے
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉🎈