eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.3هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🍃🌷 🍃🕊 🌷 #خادمانه | #چفیه #ختم_صلوات امروز بھ نیت: "شهید حسین جوینـده" جمع صلوات گذشتھ 🌷 1500 🌷 ارسال صلوات ها👇 🍃🌸 @khadem_eshgh ھـر روز مھمان یڪ شھیـد👇 |🕊| @asheghaneh_halal 🌷 🍃🕊 🌷🍃🌷
🌼🍃 🍃 #شهید_زنده ••|سـردارحاج‌قاسم‌سلیمانے|•• شما و ما باید خودمان را وقف اسلام ڪنیم و بگوییم خدایا در این عمری ڪه به ما دادی، آن را وقف تو میڪنم.. #سرداردلـها😍✋ #پیشاپیش‌عیدتوون‌مبارڪ😍🍃 •• @asheghaneh_halal 🍃 🌼🍃
🕗🍃 🍃 میان صحن بهـ🌸 🍃ـارست نوبـ∞ـهار مبارکـــ🎉🍃 💕 🍃 @asheghaneh_halal 🕗🍃
💙 #آقامونه 🔻یه نکته جالبی که وجود داره اینه که آقا تا قبل ازانتخابشون به عنوان رهبرانقلاب غالباً از لباده استفاده می‌کردند که درعرف نسبت به قبا لباس فاخرتر😌، اعیانی‌تر و گران‌تر است اما بعد از رهبر شدنشان از لباده استفاده نکردند😎 این سطح از تحفظ و ملاحظه برای ساده ‌زیستی فقط از شخص ایشون برمیاد.😇 @asheghaneh_halal 💙
💍🍃 🍃 #همسفرانه تو لطفِ عیدِ نوروزے•••🌸 توئے تحویلِ سالِ من•••😍 #طاهره_اباذری_هریس 🍃 @asheghaneh_halal 💍🍃
°🐝| #نےنے_شو |🐝° !💦!مامانے منو بُلده حَموم !👧!تمیس تمیس سدم !☺️!موهامم با لوسَلے محکم بسته !😌!تا موهام خُسک بِسَن و سَلما نخولم !👁!بابایے همش بهم میجه چه چِسایے دارے! !🌊!منو مامانت تو دَلیاے چِسات غلق میسیم! استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal
🎯°•| #غربالگرے |°•🎯 #کوتوله_های_ڪوته_بین یڪ مادر و یڪ زن ایرانے الگوی زندگیش حضرت زهراست بچهـ هاشو اینجــوری تربیت مےڪنه نهـ شبیه اونوریــــا ڪه بهـ جای اینڪه بهـ بچه هاشون یاد بدن بـــگهــ مامان یا بابا، اسمـ پدر و مادرشو صدا مےڪنه و ابهت پدر و مادرشو زیر سوال مےبره😱😱 #تــربیت_زهرایے☺️ حضرت زهرا (س) تربیت را پیش از تولد کودک، با تهذیب نفس خودشان، آغاز می‌کردند و نقل است که حتما با گفتن اذان و اقامه در گوش نوزاد، صدقه دادن و عقیقه فرستادن برای همسایه‌ها و مستمندان این مسیر را ادامه می‌دادند. وقتے مبنای زندگیمون اسلامے باشهـ افرادی و تربیت مےڪنیم ڪه نخـبهـ های بین المللے مےشن😎 افرادی شبیهـ #دڪتر_چمـران☺️ #تمـــدن_نوین_اسلامے😎 #نهـ_بهـ‌_غـــرب❌ •|🎯|• @asheghaneh_halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_دویست_ونوزده ♡﷽♡ نگاهی به آیین می اندازد و میگوید: یعنی آیین داداش تو ه
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ دکتروالا با لبخند گفت:بفرمایید... آیه منو را نشان داد و گفت:خیلی عج وجق اسماش!خودتون بی زحمت یکی رو انتخاب کنید حورا خندان منو را برداشت و شهرزاد و دکتروالا از فرط خنده صوراتشان به قرمزی میزد و در این میان آیین با لبخندی ورانداز میکرد این دختر را و پیوست احساساتش این جمله اضافه کرد:همین دل لرزگی هایی که لحن ساده و بی آلایش آیه به دلش می اندازد عشق بود؟ با مشورت حورا و دکتر والا غذا را سفارش دادند.و حورا ذوق زده و خیره به آیه گفت: تعریف کن...از خودت از خانوادت... از این بیست و چهار سال! طعنه میشد اگر آیه میگفت:تعریفی ها پیش شماست؟ ترجیح داد با لبخند جواب حورا را بدهد: خب بیست و چهارسال زندگی کردم مثل باقی آدمها...خندیدم گریه کردم سفر رفتم زیارت کردم غذا خوردم خیلی وقتا رو چمنا راه رفتم! چرخ و فلک سوار شدم ...یه وقتی ترک دوچرخه ی داداش کوچیکم نشستم و دوچرخه سواری کردم.... کنکور دادم دانشگاه رفتم...الان هم مثل خیلی از آدمها میرم سر کار... مثال آیین عاشق همین تعابیر ساده اما عمیق آیه شده بود اگر اشتباه نکنم! حورا دست میگذارد زیر چانه اش و میگوید:خانواده ات... آیه با لبخند میگوید:خوبن...اونا خیلی خوبن... سه تا خواهر برادر دارم...ابوذر و کمیل و سامره.... یه مادر ناز و همیشه نگران و یه بابای مهربان و یه مامان عمه ی همیشه همراه! حورا از لفظ مادر از دهان آیه در آمده یک جوری میشود...خود خواهیش نمیگذارد با این کنار بیاید که آیه حق دارد همسر پدرش را مادر صدا کند دکتر والا میگوید: از خواهر و برادرات بگو... _ابوذر یک سالی ازم کوچیکتره و داره مهندسی میخونه ضمن اینکه یه روحانی دینیه و یه چند وقت دیگه معمم میشه.کمیل هم سن شهرزاده و میخواد برای کارگردانی درس بخونه و سامره هم که کلاس اوله و عزیز دل همه است بعد دستی به موهای پریشان روی پیشانی شهرزاد میکشد و میگوید:اونکی خواهرمم که شهرزاد بانو هستن از بدو تولد خارجه بودند و خیلی شیرینند و علاقه زیادی هم به معماری دارند. بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_دویست_وبیست ♡﷽♡ دکتروالا با لبخند گفت:بفرمایید... آیه منو را نشان داد و
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ با این حرفش جمع به خنده می افتند و دکتر والا با کنجکاوی میپرسد:گفتی برادر کوچیکترت هم مهندسه هم طلبه؟ _اوهوم!همه فن حریف حورا میگوید:چه جالب... شهرزاد شالش را پشت گوشش میدهد و میگوید:آخ آخ آیین اینقدری از این آدمها بدش میاد. ما تو محله ام یه کشیش پیر داریم من هیچ وقت نفهمیدم چرا آیین اینقدر ازش بدش میاد! آیه از مقایسه ی شهرزاد به خنده افتاد!کشیش پیر و آخوند جوان! نقطه اشتراک چه بود؟ نمیفهمید! آیه خندان از آیین پرسید:چرا؟ مگه کشیش بیچاره چیکار کرده بود؟ آیین خواست بگوید:کشیش را رها کن....تو من بعد اینگونه نخند... عجیب زیبا میشوی اما تنها لبی کج کرد و گفت:از آدمهایی که به حرفاشون عمل نمیکنن بدم میاد! آیه ابرویی بالا انداخت و گفت:یعنی شما از همه ی ما بدتون میاد؟ آیین کمی جاخورد:منظور؟ آیه دست به سینه به صندلی اش تکیه داد و گفت:یادمه یه بنده خدایی یه روزی بهم میگفت اگه آدمها به دانسته هاشون عمل کنن دنیا گلستون میشه!همه ی ما به نوعی یه جای کارمون میلنگه! عجیبه که لنگیدن اونا همیشه بیشتر به چشم اومده!از مهندسی که میدونه کم کاریش ممکنه چه بالیی سر آدمها بیاره اما با این حال از کارش میدزده،معلمی که میدونه آموزش چه تاثیری تو زندگی آدمها داره اما کم کاری میکنه! یا حتی دکتری که اشاره به لیوان نوشابه ی در دستان آیین می اندازد میدونه یه لیوان نوشابه چه ضرری برای معده و بدنش داره اما بازم اونو میخوره! دکتر والا بلند میخندد و آرام برای آیه دست میزند... حورا میزند روی شانه ی آیین و میگوید:یک هیچ به نفع آیه! آیین تنها لبخندی به لب دارد و در دل زمزمه میکند:کجای کاری حورا خانم!سه به هیچ بازی رو برده دخترت! بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_دویست_وبیست_ویک ♡﷽♡ با این حرفش جمع به خنده می افتند و دکتر والا با ک
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ شهرزاد میخواهد چیزی از آیه بپرسد که زنگ گوشی آیه مانعش میشود. تصویر ابوذر روی گوشی نقش بسته و آیه با ببخشیدی گوشی را جواب میدهد: _جانم داداش برخالف انتظار صدای زن ناشناسی را میشنود:الو شما آیه خانم هستید؟ آیه نگران میگوید:بله خودم هستم ...گوشی برادر من دست شما چیکار میکنه؟ زن نفسی میکشد و نام محل کار آیه را می آورد و میگوید:برادرتون تصادف کردند.حال چندان مصاعدی هم ندارند ...خودتونو زودتر برسونید... آیه مات به ظرف دسر رو به رویش نگاه میکند و زیر لب زمزمه میکند:یا جده ی سادات حورا نگران از نگرانی آیه میپرسد:چی شده آیه کی بود؟ آیه تنها با همان بهت میگوید:ابوذر..... _________________ [از زبان آیہ] مثل دیوانه ها اورژانس را بالا و پایین میکردم دنبال ابوذر.دکتر والا طاقت نیاورد و به صندلی آبی رنگ اورژانس اشاره کرد و گفت:آیه شما برو بشین من میدونم چیکار کنم. خسته و مستاصل روی صندلی نشستم...شهرزاد و آیین با نگرانی نگاهم میکردند و مامان حورا در آغوشم گرفت و نوازش کنان گفت:چه بلایی داری سر خودت میاری دخترم؟ آرووم باش هیچی نیست ان شاءالله بغضم میترکد و اشکهایم از کاسه ی چشمانم سر ریز میشوند:مامان حورا ابوذرمه....چطور آرووم باشم... دکتر والا همراه دکتر سهرابی می آیند. از آغوشش بیرون می آیم و هول و دستپاچه سمتشان میروم:دکتر سهرابی چی شده؟ داداشم کجاست؟ چه بلایی سرش اومده؟ بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
🌙•| #آقامونه |•🌙 °⊙° ایـنـ شاخِ خشـ😔ـڪ °⊙° زنــ🌿ـده بـه °⊙° بـوےِ بهــ🌺ــارِ توستـ #هوشنگ_ابتهاج ✍ #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے #نگاره(334)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🌺•° @Asheghaneh_Halal
💚🍃 🍃 #صبحونه جهان بےما بسے بودست و باشد✋ برادر جز نڪونامے ميندوز😎😇 🍃 @asheghaneh_halal 💚🍃