eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.2هزار دنبال‌کننده
21.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
#قائمانه بھ رسم و قرار ھر شب راس ساعـ⏰ـت ۲۳ الھے بحق دماء شھـ💚ــدائنا و بحق ثامـ💛ــن الحجج عجل لولیڪ الفرج #قرائت_همگانےدعاےفرج🙏 •📖• @asheghaneh_halal
. ✍| بسمه تعالے نماز روزه‌هاتون مقبول درگاه احـــدیت🙏 باور ڪنیـد خودمونم متوجه شدیم ڪه قسمت 29 رمان رو ڪار نڪردیم عذرخواهیـم واقعا😐 خادم اصلے رمان تو جاده بودن و همین رو هم عجله اے و با وجــــود سرعت بالاے نـــت در جاده😅 برامون ارسال ڪردن؛ خلاصه همین رو هم غنیمت بدونیــد و اگه کوتاهے هم شده، بیشتر از ایرانسل، همراه اول و رایتله😂 شڪ نڪنید و حلال بفرمایید. 🎈
✨🌸🍃🌸 🍃✨🌸 🌸🍃 ✨ °| |° سلام علیڪم☺️✋ ضمن آرزوے قبولے طاعات وعبادات شما عرضم به خدمتتون اینڪه امشب هیئت نداریم🙈 بلعوض طبق قولے ڪه دادیم و الوعده وفا‼️ قراره امشب از هوش و ذڪاوتتون بهره ببریم😎 خب خب رونمایےمیڪنیم از برنامه ویژمون . . . . بعلـــه درست حدس زدید😍 ✨ ✨ ذوق ڪردید😄 روتون حساب ڪنیم دیگه؟😁💪 شاعرےشو واسه خودت😉😎 عجله نڪنید الان بقیشو میگم... براے شرڪت تواین سرگرمے دوستانه وخوشمل😋 ابیات و بیت هاتونو برامون ارسال ڪنین تا بانام مستعار خودتون بزاریم ڪانال و برنامه هم شروع بشه☺😃❤ جزئیاتشم توکانال هیئتـــ میگیم😉 منتظرحضورگرمتون هستیم رأس ساعت 23:45😌👇 eitaa.com/joinchat/2882142216C2d2fbbea47 🌸 ✨🍃 @asheghaneh_halal 🍃🌸✨ ✨🍃🌸🍃
💚🔅💛🔅💙🔅💜 سیــدمهدےهاشــمے مادر سید: زهرا جان این خانم تو بسیج چیکاره ان؟!😯 زهرا: خاله جان این خانم این خانم همون کسی هستن که محمد مهدی به خاطرش دوبار رفتنش عقب افتاده بود☺ -اونکه میگفت به خاطر کامل نبودن مدارکشه😯 -دیگه دیگه 😆 صورتم از خجالت سرخ شده بود و سرم رو پایین انداختم😶دوست داشتم میتونستم همون دقیقه برم بیرون ولی فضا خیلی سنگین بود😕 مادر سید گفت دخترم خیلی ممنونم ازت که اومدی..پسرم از اونروز که اومده بود یک کلمه با ما حرف نزد ولی با دیدن شما حالش عوض شد☺معلومه شما با بقیه براش فرق داری☺ زهرا: خاله جون حتی با من😐😉 -حتی با تو زهرا جان 😄 دخترم تو این مدت که خبر برنگشتنش رو به ما دادن یه چشمم اشک بود یه چشمم خون😢میگفتن حتی جنازش هم بر نمیگرده😢باور کرده بودم که پسرم شهید شده😔ولی خدا رو شکر که برگشت🙏 -خدا رو شکر🙏 یک ماه از این ماجرا گذشت و من چندبار دیگه رفتم عیادت آقا سید و اون هم کم کم داشت با شرایط جدیدش عادت میکرد و روحیش بهتر میشد ولی همچنان میگفت که من برم پی زندگی خودم😐 -خانم تهرانی بازم میگم اون حرفهایی که توی نامه زدم رو فراموش کنید 😔 من قبل رفتنم فقط دوتا گزینه برا خودم تصور میکردم😕 اینکه یا شهید میشم یا سالم برمیگردم اصلا این گزینه تو ذهنم نبود...😔 شما هم دخترید و با کلی ارزو ارزو دارید با نامزدتون تو خیابون قدم بزنید😕 با هم کوه برید 😕 با هم بدویید 😕 ولی من..😔 بهتره بیشتر از این اینجا نمونید😔 -نه این حرفها نیست😑بگید نظرتون درباره من عوض شده.بگید قبل رفتن فقط احساسی یه نامه نوشتید و هیچ حسی به من نداشتید.😐 -نه اینجور نیست😯 لا اله الا الله😐 -من میرم و شما تنها بمونید توی پیله خودتون... ولی آقای فرمانده... این رو بدونید هیچ وقت با احساسات یه دختر جنگ نکنید😐 و فقط به کسی از عشق حرف بزنید که واقعا حسی دارید😔 -خواهرم شما شرایط من رو درک نمیکنین😕 -من حرفهام رو زدم خداحافظ😐 و از اتاق اومدم بیرون و به سمت خونه رفتم یک هفته بعدش صبح تازه بیدار شده بودم و رو تختم دراز کشیده بودم.نور افتاب از لای پرده ی اتاق داشت روی صورتم میزد.فکر هزار جا میرفت.که مامان اروم در اتاق رو زد و اومد تو -ریحانه؟؟ بیداری؟؟😯 -اره مامان😴 -ریحانه تو کلاستون به جز این پسره احسان بازم کسی...؟!😯 -چی؟! 😯نه فک نکنم..چطور مگه؟؟😕 -اخه یه خانمی الان زنگ زد و اجازه خواستگاری میخواست میگفت پسرش هم دانشگاهیتونه😐 -چی؟! خواستگاری؟!😐کی بود؟ -فک کنم گفت خانم علوی😐 ادامه دارد..... @asheghaneh_halal 💛🔅💚🔅💙🔅💜
💚🔅💛🔅💙🔅💜 سیــدمهدےهاشــمے -فک ڪنم گفت علوی -چییی😯😯علوی؟!؟! -میشناسیش؟؟همکلاسیتونه؟؟😯 -چی؟!😨 ها؟!ا😕آهان..اره..فک کنم بشناسم☺ بعد اینکه مامان از اتاقم بیرون رفت نمیدونستم از شدت ذوق زدگی چیکار کنم 😊😊یعنی بالاخره راضی شد بیاد؟! 😯 ولی شاید یه علوی دیگه باشه؟!😯نه بابا مگه چند تا علوی داریم که هم دانشگاهی هم باشه. تو همین فکرها بودم که زهرا برام یه استیکر لبخند😊 فرستاد منظورش رو فهمیدم و مطمئن شدم که خواستگار اقا سیده😊 -سلام زهرایی..خوبی؟! -ممنونم..ولی فک کنم الان تو بهتری 😊😊😆 -زهرا؟؟ چطوری حالا راضی شدن؟؟😯 -دیگه با اون قهرهایی که شما میکنی اگه راضی نمیشد جای تعجب داشت😃 -ای بابا 😂😂 روزها گذشتن و شب خواستگاری رسید...دل تو دلم نبود😕...هم یه جوری ذوق داشتم و هم یه جوری استرس شدید امانمو بریده بود..یعنی مامان و بابا با دیدن سید چه عکس العملی نشون میدن؟! یعنی سید خودش چیکار میکنه امشب؟؟ اگه نشه چی؟! 😔 و کلی فکر و خیال تو ذهنم بود و نفهمیدم اون روز چجوری گذشت..😕 اصلا حوصله عیچ کاری نداشتم و دوست داشتم سریع تر شب بشه😊 بابا و مامان مدام ازم سوال میپرسیدن؟؟ حالا این پسره چی میخونه؟؟ وضعشون چطوریه؟! و کلی سوالاتی که منو بیشتر کلافه میکرد هرچی ساعت به شب نزدیک تر میشد ضربان قلب منم بیشتر میشد...صدای کوبیدن قلبمو به راحتی میشنیدم. خلاصه شب شد و همه چیز آماده بود که زنگ در صدا خورد.😓 از لای در اشپزخونه یواشکی نگاه میکردم😞 اول مادر سید که یه خانم میانسال بل چادر مشکی بود وارد شد و بعدش باباش که یه اقای جا افتاده با ظاهر مذهبی بود و پشت سرشون هم دیدم سید روی ویلچر نشسته و زهرا که کاور مخصوص چرخ ویلچر برای توی خونه رو میکشه و بعدش ویلچر رو اروم حرکت داد به سمت داخل.. با دیدن سید بی اختیار اشک ذوق تو چشمام حلقه زد😢 تو دلم میگفتم به خونه خانم آیندت خوش اومدی😊 بعد اینکه زهرا و سید وارد شدن دیدم بابام رفت و راه پله رو نگاه کرد و برگشت تو خونه و با یه قیافه متعجبانه گفت: شما رسم ندارین اولین بار آقا داماد رو هم بیارید؟!😆 آقای مهندس چرا نیومدن؟!😊 که مادر سید اروم با دستش اقا سید رو نشون داد و گفت ایشون اقای مهندس هستن دیگه ☺ ادامه دارد..... @asheghaneh_halal 💛🔅💚🔅💙🔅💜
°🌙| #آقامونه |🌙° °| عاقبـتـ با لطـفـ حـقـ👌 /° دورانـ مهـدے(عج) مےرسد😊 °\ بلـبلـ خـــوشـ ‌نغمـــه🕊 °| از بستــانـ مهـدے(عج) مےرسد🍃 °| مےدهــد ایـنـ دلـ گـواهے😌 °\ پیــــر مــا سیـــد علـــے💚 /° پرچـــمـ از دستــانـ تـــو🇮🇷 °| بر دستــانـ مهـدے(عج) مےرسد😍✋ #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍✌️ #نگاره(45)📸 🌹| @Asheghaneh_Halal
. ✍| بسمه تعالے نماز روزه‌هاتون مقبول درگاه احـــدیت🙏 باور ڪنیـد خودمونم متوجه شدیم ڪه قسمت 29 رمان رو ڪار نڪردیم عذرخواهیـم واقعا😐 خادم اصلے رمان تو جاده بودن و همین رو هم عجله اے و با وجــــود سرعت بالاے نـــت در جاده😅 برامون ارسال ڪردن؛ خلاصه همین رو هم غنیمت بدونیــد و اگه کوتاهے هم شده، بیشتر از ایرانسل، همراه اول و رایتله😂 شڪ نڪنید و حلال بفرمایید. 🍃 هر دو قسمت رو بالاخره ڪار ڪردیم؛ هم از تاخیر پیش آمده عذرخواهے مے ڪــنن😉 🍃 🎈
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
. ✍| بسمه تعالے نماز روزه‌هاتون مقبول درگاه احـــدیت🙏 باور ڪنیـد خودمونم متوجه شدیم ڪه قسمت 29 رما
. °💌| #پیامچه |💌° صــرفا جهتـ اطــلاع😉👆 دست به ڪیبوردتـــون مستــدام😅 خوانش رمانــتون مستمـــر☺️✋ اللهم عجـل لولیڪ الفرــــج🍃 🍃🌹: @Asheghaneh_Halal
#صبحونه درسحـ⛅️ـرهفدهم مـ🌔ـاہ‌خـدا حین‌دعـا🙏 ڪاش‌مے‌داد ندا🗣 هاتـفےازعـرش‌خـدا☝️ ڪہ پس‌ازماہ محـ❣ـرم جمـلہ‌ے سینہ زنا👋 همہ مهمان ابـالفضـ💚ـل اربعـ💔ـین ڪرب‌وبلا #ان_شاءللہ😍 🍃🌸| @asheghaneh_halal
🍃دعای روز ماه رمضان🌙 ⭐️●بسم الله الرحمن الرحیم 🌟●اللّهُمَ اهْدِنی فیهِ لِصالِحِ الاَعمال ⭐️●واقْضِ لی فیهِ الحوائجَ والآمال 🌟●یامن لا یَحْتاجُ الی التَفسیر و السوالِ ⭐️●یاعالماً بمافی صُدورِالعالمینَ 🌟●صَلّ علی محمّد والهِ الطاهرینْ 🍃خدایا راهنماییم کن درآن به کارهای شایسته واعمال نیک و برآوربرایم حاجتهاوارزوهایم ای که نیازی به سویت تفسیروسوال ندارد ای دانای به آنچه در سینه های جهانیان است و درور فرست برمحمدوآل او پاکیزگان🍃 🌕 👌 💛🍃||• @asheghaneh_halal
#ویتامینه با این دمنوش‌هاے گیاهے🌿 دهانتان را در ماه رمضان خوشبو کنید👇👇👇 ☘ دمنوش گل گاو زبان با لیمو عمانی ☘ دمنوش فلفل سیاه‌ #هر_روز_با_اصول_تغذیه_ماه_مبارک_رمضان🌙 #قسمت17 #داشتنـ_رمضاڹے_سالمـ_با_ما👇 🌙| @asheghaneh_halal