eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.3هزار دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
☃️❄☃️❄ #همسفرانه نزدیکت می شوم بوی دریا می‌‌آید...🏖 دور که می شوم صدای باران...⛈ بگو تکلیف‌ام با چشمهایت چیست...🤨 لنگر بیاندازم عاشقی کنم...💕 یا چتر بردارم و دلبرے کنم...☔ #باچتر_بکوب_تو_سرش😜 #والا😶😆 ☃️❄☃️❄ 💍|♡ @ASHEGHANEH_HALAL
[• ♡•] زندگے آینده خود را فقط محدود به امروز نبینید. یعنے خودخواهانه همسرتان را انتخاب نڪنید و از الان به فڪر فرزندانتان نیز باشید و قبل از انتخاب همسر معیارهاے او را برای یڪ «والد» خوب بودن در نظر بگیرید.😉✌️ مجردان ـانقلابے😌👇 [•♡•] @asheghaneh_halal
[• ღ •] مردها دوست ندارند براے هر سوالے ڪه از همسرشان میپرسند یڪ سخنرانے طولانے بشنوند. در عوض زن‌ها عاشق حرف زدن هستند،مردان هم دوست دارند با همسرشان صحبت ڪنند اما تمام جزئیات موضوع را نمیخواهند! ☺️👌 ویتامینہ ـزندگے ڪنید😉👇 [•ღ•] @asheghaneh_halal
🌷🍃 خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا کی حاضرید بجنگید؟! شیرودی خندید و گفت: "ما برای خاک نمےجنگیم ما برای اسلام مےجنگیم، تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. " این را گفت و به راه افتاد. آستین هایش را بالا زد. چند نفر به زبان های مختلف از هم مےپرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی به کجا میرود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده. شیرودی لبخند زد و بلند گفت: " نمـاز! صدای اذان مےآید وقت نماز است. " •|🕊|• @Asheghaneh_halal 🌷🍃
🍃💚 اَللهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریب✨• خدایا🌱• ما همه غریبیم!💔• ما را به حسین(ع) برسان...😭• خوشگل ــسازے😌👇 @ASHEGHANEH_HALAL 🍃💚
💐•• 💚 بعدم بلند خندید و رهاش کرد و گفت: -ببین با دستم چیکار کردی، باید دیه بدی -برو بابا بعدم حرکت کرد به سمت اتاق که سهیل داد زد، بچه ها آماده اید برای حمله؟ علی و ریحانه که هردوتاشون انگار از قبل نقشه کشیده بودن داد زدند:بــــله. فاطمه که تعجب کرده بود با شک ایستاد و گفت: آماده برای چی؟ سهیل گفت: یک.... دو..... سه.... حرکت یکهو سهیل و علی و ریحانه هر سه حمله کردند به سمت فاطمه و پرتش کردند روی مبل و صورتش رو با رژ لبهایی که توی دستشون بود سرخ سرخ کردند، سهیل که دستای فاطمه رو گرفته بود و مدام داد میزد: زود باشید، دیگه نمی تونم تحمل کنم، الانه که دستاش ول بشه، اون دو تا هم که روی شکم فاطمه نشسته بودند تند و تند روی صورت فاطمه رو قرمز کردند و بعدشم هر سه تاییشون با هم فرار کردند . فاطمه که گیج بود یکهو فهمید که این نقشه از قبل تعیین شده شون بود برای همین بلند شد و پارچ آبی که روی اپن بود رو برداشت و با سرعت تمام نصفشو خالی کرد رو سر سهیل بقیشم می خواست خالی کنه رو سر علی و ریحانه که در رفتند و همه آب ریخت روی تلویزیون، صدای انفجار و بوی سوختنی بلند شد و یکهو کل برق خونه رفت. بچه ها که به شدت ترسیده بودند ساکت شده بودند . فاطمه فوری رفت و بغلشون کرد، تازه فهمید که چه گندی بالا آورده، سهیل که چند لحظه داشت فکر میکرد، یکهو چنان زد زیر خنده که ناخود آگاه خنده رو به لبهای ترسیده همسر و بچه هاش نشوند، بعدم گفت: - همسر گرامی می خوای اذیت کنی مثل ما راههای کم خرج رو انتخاب کن، الان باید بریم یک تلویزیون جدید بخریم... صدی خنده این خانواده از درهای خونشون عبور میکرد و به گوش زنی میرسید که هر لحظه حسادت توی وجودش بیشتر و بیشتر شعله میکشید، شاید اون زن فکر میکرد عشق عمیقی توی اون خونه موج میزنه، اما نمی دونست که اون خنده ها و شادی ها نه به خاطر یک عشق بلکه به خاطر بردباری زنیه که با وجود تمام ظرافتهای وجودش مثل یک کوه مقاوم و استواره. ☺️👌 •• @asheghaneh_halal •• 💐••
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💐•• #عشقینه #سجاده_صبر💚 #قسمت_سی_و_سه بعدم بلند خندید و رهاش کرد و گفت: -ببین با دستم چیکار
💐•• 💚 دو سالی از اون قضایا میگذشت، اونها از اون خونه کوچ کرده بودند و به محله جدیدی رفته بودند، فاطمه خیلی تلاش کرد و با زیرکی خاص خودش، کاری کرد که دوستهای سهیل خیلی زود روابط خانوادگیشونو قطع کردند، از طرفی تا جایی که می تونست سعی کرد بهترین ها رو برای همسرش فراهم کنه، محیط گرم و آرومی که فاطمه براش آماده کرده بود باعث شده بود رفتار سهیل به شکل چشم گیری تغییر پیدا کنه، فاطمه با کمک حس زنانه خودش می تونست بفهمه که اون روابط همچنان ادامه داره، اما امیدوار بود که حداقل سهیل روی اون دو شرطش پای بند میمونه . مرداد ماه بود و تولد ریحانه، همه چیز آماده بود، ریحانه که از خوشحالی یک جا بند نمیشد، سهیل و علی با کمک هم بادکنکها رو باد میکردند و به در و دیوار وصل میکردند فاطمه هم توی آشپزخونه خوردنی های تولد رو آماده میکرد، که رو به علی گفت: -مادر علی، بعدش برو کادویی که خودت خریدی و کادوی ما رو هم بیار بذار اون گوشه که همه چی تکمیل بشه ،بعدم زود لباس بپوش که الانه که مهمونا برسن. -باش -ریحانه مامان تو چرا هنوز موهاتو شونه نکردی؟ بدو بدو که امشب تولدته ها... -آخ جون، آخ جون، الان میرم - سهیل جان، عزیزم پاشو لباستو بپوش دیگه -همین خوبه دیگه -کدوم؟ می خوای با همین لباس بیای جلوی مهمونا؟ -همچین میگی مهمون انگار کی می خواد بیاد، بابا چار تا بچن دیگه ، - به هر حال! توی عکس که می افتی، پاشو لااقل تیشرتت رو عوض کن -باشه، چشم بانو، آدم مگه می تونه به عشقش بگه نه.. صدای زنگ در که اومد، فاطمه به جنب و جوش افتاد، همه چیزو مرتب کرد و در رو باز کرد، چند تا از دوستای مهدکودک ریحانه بودند که یکی از مادرها آورده بودتشون، چند دقیقه بعدم دختر عمو، پسر عموهای ریحانه اومدند و کم کم خونه شلوغ شده بود، فاطمه در جنب و جوش بود و سهیل که لباس کرمی ای پوشیده بود بهش کمک میکرد، ☺️👌 •• @asheghaneh_halal •• 💐••
[• #آقامونه😌☝️ •] 😒(• #فتنه ها پیداست 😔)• اما سازگاري مےڪنے 👌)• در دلت غوغاست 😞)• اما رازداري مےڪنے 😱)• جنگِ حزبِ قاسطین 👊)• و مارقین و ناڪثین 🇱🇷)• بزمِ آمریڪاست ✋(• تنها پایداري مےڪنے ۱۴ ثانیه به عڪس☝️😍 بنگرید! ••چه تفاهم نابے داریم😉•• #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات📿 #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍 #نگاره(572)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🍁•° @Asheghaneh_Halal
[• #صبحونه 🌤•] /💚/ #صاحبنا /💚/ میایۍ... میدانم‌خواهۍآمد... میایۍیڪ‌روز‌و‌همه‌مۍبینند ڪه‌چِـه‌بهــآری در‌پاییـز‌به‌پا‌ڪرده‌اۍ‌‌‌..‌. بیا‌بهـاردلها...! #اݪلهم‌عجݪ‌لولیڪ‌اݪفرج #آقا‌جان‌تاجوانم‌بده‌رخ‌نشانم [•♡•] @asheghaneh_halal
☃️❄☃️❄ #همسفرانه عاشق♥️ ڪہ بشوے، جهانت پر می‌شود از شعرهاے رنگارنگ...🌈 گاهی‌بہ شڪلِ پیراهنی چهارخانہ،😊 گاهی بہ شڪلِ یڪ دامن گلدار!🌺 #طاهره_اباذرے_هریس 🌱 #گلی‌گلی_پوشِ_غزل‌های_منی😍😅 ☃️❄☃️❄ 💍|♡ @ASHEGHANEH_HALAL
[• ♡•] ارتباط دختر و پسر قبل از عقد... نظر آیت الله خامنه‌اے☺️ مجردان ـانقلابے😌👇 [•♡•] @asheghaneh_halal
🌷🍃 🍃 می‌گفت ↓ اگه‌طالب باشی! یڪ‌ حرام ‌ممکن ‌است سال‌ها؛ تو‌را‌از شهادت دور‌ڪند‌.‌. و‌گفت ↓ من‌حرف‌های و بیهوده را کمتر از لقمه‌ی نمی‌دانم می‌گفت↓ ڪارباطل و حرام حتۍاگر‌انجام‌هم‌نداده باشیم! به‌پاۍمان‌ثبت خواهد شد شهدا کنید ڪه کردیم جبهه‌هاۍ‌نور استــ برای‌ما، شدگان نَفَس ڪم‌ آورده...‌ •|🕊|• @Asheghaneh_halal 🍃 🌷🍃