eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
13.2هزار دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
••🕊 همراهـ شهدا خیلی کارها میشود کرد؛ حسرت زدهـ نمانی ( : ! ...💚 [ @asheghaneh_halal ] ••🕊
••🕊 ••شهیدےڪه‌نذرحضرت‌عباس‌بود تو بچگی یه تصادف شدید میکنه و تا مرز مرگ میره مادرش نذر میکنه اگه خوب بشه سرباز حضرت(عباس) بشه تو سوریه فرمانده و موسس لشگر فاطمیون بود یه روز قبل از عملیات میگه ان شاءالله تاسوعا پیش عباسم،صبح تاسوعا رفت پیش عباس ••هدیه به ارواح مطهر شهدا صلوات•• ...💚 [ @asheghaneh_halal ] ••🕊
••🕊 •• شهید محمود کاوھ •• در قسمتی از ارتفاع، فقط یک راه برای عبور بود. محمود کاوه را بردم همان جا، گفتم: " دیشب تیربار چی دشمن مسلسلش را روی همین نقطه قفل کرده بود،هیچ کس نتونست از این جا رد بشه". گفت: " بریم جلوتر ببینیم چه کاری مےتونیم انجام بدیم". رفتیم تا نزدیک سنگر تیربارچی. محمود دور و بر سنگر را خوب نگاه کرد. آهسته گفتم: " اول باید این تیربار را خفه کنیم، بعد نیروها را از دو طرف آرایش داده و بزنیم به خط". جور خاصی پرسید: " دیگه چه کاری باید بکنیم!". گفتم:"چیز دیگه ای به ذهنم نمی رسه". گفت:" یک کار دیگه هم باید انجام داد". گفتم:" چه کاری؟" با حال عجیبی جواب داد:"توسل؛ اگه توسل نکنیم، به هیچ جا نمی رسیم". ...💚 [ @asheghaneh_halal ] ••🕊
••🕊 ﴿نمیخواهم عڪسش رو ببینم﴾ چند روز پیش بچه دار شده بود. دم سنگر ڪه دیدمش، لبه ی پاکت نامه از جیب کنار شلوارش زده بود بیرون. گفتم:"هان،آقا مهدی خبری رسیده؟"چشم هایش برق زد. گفت:" خبر ڪه... راستش عکسش رو فرستادن". خیلی دوست داشتم عکس بچه اش را ببینم. با عجله گفتم:"خب بده، ببینم". گفت:" خودم هنوز ندیدمش". خورد توی ذوقم. قیافه ام را ڪه دید، گفت:" راستش می ترسم؛ می ترسم توی این بحبوحه ی عملیات، اگه عکسش رو ببینم، محبت پدر و فرزندی کار دستم بده و حواسم بره پیشش". نگاهش کردم. چه میتوانستم بگویم؟ گفتم:" خیلی خب،پس باشه هر وقت خودت دیدی، من هم میبینم.. ••شهید محمد رضا عسگرے•• ...💚 [ @asheghaneh_halal ] ••🕊
••🕊 "یتیمانه یتیم شده ایم" بعد از شهادت مجید دوستانش خبر دادند که فکر می کنیم مجید به فلان رستوران بدهکار بوده جویاے قضیه شدیم فهمیدم به آن رستوران سفارس کرده بود که هر شب سه غذا سمت مهرآباد بفرستند و هر ماه پولش را حساب می کرد. یک بار دو تا بچه آمدند سراغ مجید را گرفتند گفتند از وقتی مجید شهید شده کسے به ما سر نمیزند. ... شهید مجید قربانخانے ... ...💚 [ @asheghaneh_halal ] ••🕊
••🕊 { مریضے لذت‌بخش } شبےتاریک هنگام بازگشت در میان برف زمستان فقیري را دیدم که در سرما مےلرزید، ولی نمی‌توانستم برای او جایے گرم تهیه کنم. تصمیم گرفتم که همه شب را مثل آن فقیر در سرما بلرزم و از رختخواب محروم باشم این‌چنین کردم و تا صبح از سرما لرزیدم و به سختی مریض شدم و چه مریضی لذت بخشے بود. "شهید مصطفے چمران" ...💚 [ @asheghaneh_halal ] ••🕊
••🕊 {عاشق مخلص} روز ســـوم عمليات بود . حاجے هم مے ‌رفت خط و برمے ‌گشت . آن روز ،‌ نمازظهر را به او اقتدا كرديم . سر نمازعصر ،‌ يک حاج آقاے روحانے آمد . به اصرار حاج همت ، نماز عصــر را ايشان خواند . مسئله‌ ي دوم حاج آقا تمام نشده ،‌ حاج همت غـــش كرد و افتاد زمين . ضعف كرده بود و نمی ‌توانست روي پــا بايستد . سرم به دستش بود و مجبوري ، گوشه‌ ي ســــنگر نشسته بود . با دست ديگر بے سيم را گرفته بود و با بچـــه‌ ها صحبت مي‌كرد ؛‌ خبر مي گرفت و راهنـــمائے مي ‌كرد . اين‌جا هم دست از کـــار برنداشتـــــ .... "شهید حاج ابراهیم همتـــــ" ...💚 [ @asheghaneh_halal ] ••🕊
••🕊 روحمانــ از بین رفتهـ😞 سرگرم بازیچـ🍂ـه دنیایـیم ‌"الَّذِینَ هُمْ فِے خَوْضٍ یَلْعَبُونَ،" ما هستیمــ💔 مرده‌ام، تو مرا دوباره حیات ببخش، خوابم، تو بیدارم ڪنــ🍃 خدایــا!✋ به‌حرمت پاے خسته‌ے رقیه(س)، به‌حرمت نگاه خسته‌ے زینب(س)، به‌حرمت چشمان نگرانــ حضرت ولے عصر(عج)؛💗 به ما بده. {•شهےد عباس دانشگــر♥️•} ...💚 [ @asheghaneh_halal ] ••🕊
••🕊 "تدبیر حکمتـــــانه" اوایل جنگ بود و مرز ها دست عراق بود؛ در ارتـــــفاعات گیلان غرب بودیم؛ با حسرت به ابراهیم گفتم :یعنےمیشه مردم ما با امنیت از جاده عبور کنند و به شهـــــر خودشان برن؟ ابراهیم هادے گفت: روزے می آيد که مردم ما ازهمین جاده دسته دسته به کربلا سفر مے کنند! ...شهیـد ابراهیم هادے... ...💚 [ @asheghaneh_halal ] ••🕊
••🕊 شهادتـــــ ، يکـــــ لباس تکـــــ سایز استـــــ .... صادق به آقا مرتضے گفت: باب شهادتــــــ هم دیگر بسته شد..... جنگ تمام شده بود آقاے آوینے ولے جواب دادند :این طور نیستـــــ شهادتـــــ یک لباس تکـــــ سایز است . هر وقتـــــ و هر زمان اندازه ات را به لباس شهادتـــــ رساندي هر جا که باشے با شهادتـــــ از دنیا مے روی صادق گنجے را چند ماه بعد وهابیون در لاهور ترور کردند . رایزن فرهنگے ایران بودند . یکـــــ سال بعد هم آقا مرتضے رفتـــ  خودشان را اندازه لباس شهادتـــــ كرده بودند... "شهید مرتضے آوینے" ...💚 [ @asheghaneh_halal ] ••🕊
••🕊 " گذرگاه و عبور شیرینـــــ" کسے مے تواند شب عملیاتـــــ از سیم هاي خاردار دشمن عبور کند که از سیم هاے خاردار نفس خود گذشته باشد. ...شهید علے چیتـــــ سازان ... ...💚 [ @asheghaneh_halal ] ••🕊
••🕊 "حواسش به همه چیز بود " بعد از ظهر عاشوراے امسال پشتـــــ ترک موتورش بودم در اصفهان رسيدیم به یك چهارراه خلوتـــــ پشتـــــ چراغ قرمز ایستاد بهش گفتم امید چرا نمیری ماشينے که اطرافت نیست به من گفت رد کردن چراغ خلاف قانونه! امام گفتن که رعایت نکردن قوانین راهنمایے و رانندگے خلاف شرع هست پس اگه رد بشم گناهه داداش ، من شب تو هیئت اشک چشمم کم میشه........ ...شهید اميد اکبرے... ...💚 [ @asheghaneh_halal ] ••🕊