همه چیز هم باعث خندیدن و هم باعث گریه کردنم میشه!
جفتشون باهم، بر سر یک موضوع
یه روزی منم کاملا ناپدید میشم؛ و جایی توی آسمونا پدیدار.. اونموقع شاید برای همیشه بتونم از دور تماشات کنم!
تو همیشه منو نابود میکنی و بعد از نو شروع به ساختنم میکنی، اما قلبم چی؟ میدونی که هیچی مثل قلب نمیشکنه...بی صدا و غیر قابل ترمیم!
انگار تک تک کلماتت، باهم که ترکیب میشن، دوای دردها و غم های دلم رو تشکیل میدن.. انگار تو وجود داری تا لبخند بزنم..!
تو بودی که شنیدی همه ی حرفامو، دیدی زخمای قلبمو، و بعد تصمیم گرفتی پیشم بمونی و بغلم کنی..))