از آخرین باری که در آغوش گرفتمت، هنوز روحم رو جا گذاشتم، بین دستانت؛ شاید بخاطر همینه که الان دارم لبخند میزنم!
اونا قلبتو تیکه تیکه کردن، تا از تیکه های نورانی قلبت، ستاره های توی آسمون تاریک قلبشون رو بسازن..؛ اما من ترمیمش میکنم و تیکه های نورانی قلبتو بهم وصل میکنم و باهاش یه کهکشان بزرگ میسازم!
دنبال همدیگه میگشتیم، توی دنیایی بی پایان؛ جوری که من برای پیدا کردنت از آسمون به اعماق دریا سفر کردم و تو برای پیدا کردن من از اعماق اقیانوس ها به بینهایت آسمونا سفر کردی..!
Careless Whisper!
دنبال همدیگه میگشتیم، توی دنیایی بی پایان؛ جوری که من برای پیدا کردنت از آسمون به اعماق دریا سفر کر
و حالا جای برگشتی نبود، ما غرق شده بودیم؛ و حالا تو جزوی از آسمونا بودی و من قسمتی از امواج دریا..، زیبایی تو باز تاب میشد توی وجودم و من از این پایین بهت لبخند میزدم؛