از آخرین باری که در آغوش گرفتمت، هنوز روحم رو جا گذاشتم، بین دستانت؛ شاید بخاطر همینه که الان دارم لبخند میزنم!
اونا قلبتو تیکه تیکه کردن، تا از تیکه های نورانی قلبت، ستاره های توی آسمون تاریک قلبشون رو بسازن..؛ اما من ترمیمش میکنم و تیکه های نورانی قلبتو بهم وصل میکنم و باهاش یه کهکشان بزرگ میسازم!
دنبال همدیگه میگشتیم، توی دنیایی بی پایان؛ جوری که من برای پیدا کردنت از آسمون به اعماق دریا سفر کردم و تو برای پیدا کردن من از اعماق اقیانوس ها به بینهایت آسمونا سفر کردی..!
Careless Whisper!
دنبال همدیگه میگشتیم، توی دنیایی بی پایان؛ جوری که من برای پیدا کردنت از آسمون به اعماق دریا سفر کر
و حالا جای برگشتی نبود، ما غرق شده بودیم؛ و حالا تو جزوی از آسمونا بودی و من قسمتی از امواج دریا..، زیبایی تو باز تاب میشد توی وجودم و من از این پایین بهت لبخند میزدم؛
اما قول بده اگه روزی آسمون به زمین پیوند خورد، اونموقع منو در آغوش بگیری..!
هدایت شده از - 𝑸𝒖𝒆𝒓𝒆𝒏𝒄𝒊𝒂 -
︢︣
چنانچه مایل به همسایگی با کوئرنسیا هستید،
این دعوتنامه رو داخل چنلتون فور کنید ،
و لطفا لینکهاتون رو اینجا قرار بدین.
آمارتون بالای 500 [مگر اینکه ویژه باشین] ، وایبتون اخلاقی و دلنشین؛
ارادتمند، ریزا.
- ౿ 𝐉𝐨𝐢𝐧 𝐐𝐮𝐞𝐫𝐞𝐧𝐜𝐢𝐚 -