eitaa logo
𝐴𝑉𝐼𝑁 𝑀𝐸𝐷𝐼𝐴 | آوین مدیا
1.3هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
77 فایل
❀بـ‌سـ‌م رب ایـ‌سـ‌ٺادھ ھا❀ آوین مدیا ؛ ادامه دهنده مڪتب آوینے.. 🎬🎤 مرجع اختصاصی برای «ایـ‌سـ‌ٺادھ» ها..✌️🌹 مدیر: (تبادل و...) @Dokht_Avini_83 کانال ناشناس: https://eitaa.com/AVINMEDIA_majhool
مشاهده در ایتا
دانلود
𝐴𝑉𝐼𝑁 𝑀𝐸𝐷𝐼𝐴 | آوین مدیا
#مســـیر_عشـــق_4❤️ بہ قلـم : ریـحــانـہ_قــــاف📝 نیمه های شب با صدای ناله ای سوزناک بیدار شدم ، ت
❤️ بہ قلـم : ریـحــانـہ_قــــاف📝 با اخم ممنونی گفتم و تا اومدم درو ببندم ، محکم درو هل داد : + راستی موهات چه خوشگله😝 بعدم خندید و سریع رفت بالا درو بهم کوبیدم و خودمو تو اینه کنار در دیدم . ای خاک تو سرم ، چادرم رفته بود عقب و موهام معلوم بود😢😖 دلم میخواست بشینم گریه کنم ، من از وقتی که به سن تکلیف رسیده بودم هیچ نامحرمی موهامو ندیده بود اونوقت الان...😭 همنطور که زیر لب فحش نثارش میکردم مشغول کارم شدم که متین سروکلش پیدا شد تند تند به صورتم آب زدم تا چیزی نفهمه ، چون اگه میفهمید زندش نمیزاشت!! . . امروز تو دانشگاه همایشی برگزار میشد که قرار بود منم قسمتی از برنامه اجرا داشته باشم همینطور که قدم میزدم و جملات رو پشت سر هم تو ذهنم مرور میکردم با صدای بوق ماشینی سر بلند کردم + جیگر سوار شو برسونمت😍 از شدت عصبانیت نمیتونستم درست نفس بکشم ، حتی تو خیابونم این پسره عوضی عین کنه ول کن نبود😡 با فریاد انگشت اشارمو به سمتش گرفتم : - یا میری گم میشی دیگه دور و بر من پیدات نشه🤬 یا هرچی دیدی از چشم خودت دیدی آقای نقیییبی🤬 نقیبی رو خیلی غلیظ و با تهدید گقتم و از اونجا دور شدم.. هرچی امید و انگیزه از صبح داشتم بر فنا رفت😪 با کلافگی وارد حیاط دانشگاه شدم و زهرا با دیدنم به سمتم پاتند کرد که با قیافه پنچر من مواجه شد + سلامممم مهسا خانوم گل ، چطوری؟ چرا پکری انقدر؟ - سلام عزیزم تو خوبی ، چیزی نیست استرس دارم یکم + آره جون خودت ، هرکی تورو نشناسه من میشناسمت . بگو چیشده؟ - حالا مفصله میگم بعدا برات ، فعلا بیا بریم الان برنامه شروع میشه بعد از همایش دو تا کلاس هم داشتم که از شانس بدم نقیبی هم تو کلاس بود . حین تدریس استاد یکدفعه با حس کردن چیزی که کنار چادرم وول میخورد سرمو برگردوندم یه مارمولک بیـــــریخت زشــــــــــــت.. منم که عین ســــــــــــــــــگ میترسیدم با جیغی که دختر پشت سریم زد همه پاشدن و غلغله ای تو کلاس بپا شد منم با یه دست چادرمو گرفته بودم و با یه دستم جلو دهنم استاد با یه حرکت مارمولک رو گرفت و منم پشت بندش افتادم رو میز . فشارم حسابی افتاده بود و همه دورم جمع شده بودن یکی از دخترا برام آب قند اورد که نگاهم به لبخند موذیانه محمد افتاد اما با صدای استاد حسابی رنگش پرید : - نقیبی بازم؟؟؟؟😡 دیگه نمیخوام سر کلاس ببینمت!!! + ولی استاد.. - بیرون!😡 ادامــہ دارد...🕊 @istafan🎬
قوانین 🔏✒️✒️ : ارسال همه چیز در این گروه آزاد است به جز : محتواهایی حاوی نوشته ها و یا عکس های🔞.... ارسال محتوا حاوی پیام فورواردی لینک ها و... آزاد است 💪 خوش بگذره ♻️✅🈯️❇️ https://eitaa.com/joinchat/3225354424Gc9ad10e680
ارسال تمامی رسانه ها در گروه ازاد
𝐴𝑉𝐼𝑁 𝑀𝐸𝐷𝐼𝐴 | آوین مدیا
#مســـیر_عشـــق_5❤️ بہ قلـم : ریـحــانـہ_قــــاف📝 با اخم ممنونی گفتم و تا اومدم درو ببندم ، محکم
❤️ بہ قلـم : ریـحــانـہ_قــــاف📝 بعد از ۲ تا کلاس دیگه با زهرا به سمت خونه‌شون رفتیم . قرار بود فردا برم شهر خودمون و خداروشکر دیگه کلاس های آموزشیم توی این دانشگاه تموم‌ شده بود . از این‌که دیگه با نقیبی قرار نیست تو یه کلاس باشم خوشحال بودم و با خودم گفتم حالا یه مدتی هم خونمون هستن و بعدش میرن . تو آشپزخونه پیش مامان زهرا بودم که زهرا اومد تو و گوشیشو به سمتم گرفت ، + مهسا مامانت زنگ‌زده می‌خواد باهات صحبت کنه گوشی رو ازش گرفتم از آشپزخونه بیرون رفتم - سلام مامان قشنگم چطوری؟ + سلام به روی ماهت عزیزم خودت خوبی بعد احوال پرسی کوتاهی مامان گفت : + راستی مهسا زنگ زدم بگم آقا محمدم قراره فردا صبح بیاد ، پدرتم موافقت کرد. - چیییییی؟! وای نه مامان اصلا فکرشم نکن ، خودم میام. + یعنی چی خودم میام؟ دختر دیوونه شدی؟ - مامان من معذبم ، تازه با اونم نمی‌تونم کنار بیام. + پس با پدرت حرف بزن ؛ دیگه من کاری نمی‌تونم بکنم فهمیدم بحث کردن کاملاً بی‌فایده است و بابا هرچی بگه رو حرفش میمونه . . . بعد از نماز دیگه خوابم نبرد و تصمیم گرفتم وسایلم رو جمع کنم . ساعت نزدیک ۸ بود که گوشیم زنگ خورد - بله؟ + سلاممم مهسا خانوم . صبح شما بخیر😄 یعنی اگه یه درصدم قبول کرده بودم با این بیام دیگه پشیمون شدم چند ثانیه ای مکث کردم و جواب دادم - بفرمایید؟ + اگه زحمتی نیس لطف کن آدرس بفرست بیام دنبالت😇 فقط به گفتن : (پیامک میکنم) اکتفا کردم و تماس و قطع کردم . حالم از این مفرد حرف زدناش بهم میخورد آدرس و براش پیامک کردم و وسایلمو تا پایین بردم . با صدای بوق ماشین از زهرا و مامانش تشکر و خداحافظی کردم و رفتم بیرون . نفس عمیقی کشیدم و با بسم الله سوار ماشین شدم که دوباره نیشش اندازه غار علیصدر وا شد ای کاش میتونستم همینجا دندوناشو بریزم تو حلقش دیگه نتونه دهنشو وا کنه😤 چشم غره ای بهش رفتم و سرمو برگردوندم سمت شیشه - میل ندارید راه بیوفتید؟! - بله بله چراکه نه😃 بعد از رسیدن تشکری سرسری کردم و منتظر واکنشش نموندم وسایلمو گرفتم و تند تند رفتم بالا که بعلههههه هنوز استراحت نکرده فهمیدم مادر گرامی زحمت کشیدن شامم خانواده آقای نقیبی رو دعوت کردن🙂💔 ولی بعد از یکم فکر کردن چیزی تو ذهنم جرقه زد...😈 ادامــہ دارد...🕊 @istafan🎬
سلام ببخشید بابت کمبود فعالیت از فردا فعالیت کانال شروع میشه
کسانی که این مدته قصد تبادل داشتن و نشده واسه تب امشب با این آیدی @Ghaemi3133 هماهنگ کنن جهت تبادل
12.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سیدنا دوباره برگشت و حواشی یک سال بایکوت رسانه ای!! بسم الله ما اومدیم، قوی تر از قبل به کمک خدا و همراهی شما، شاید بتونیم دوکلــــوم حرف دلی بزنیم تـــو این شرایط کشور و منطقه که بتونه‌به دردتون بخـوره! . این آیدی کانال ایتا سیدناست یه سری به کانالش بزنید،کلیپ های خفنی قراره منتشر بشه! @seyyedoona @seyyedoona @seyyedoona
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موسیقی چی گوش کنم ؟🎧 ❤️حامد زمانی ❤️ ❤️حسین حقیقی ❤️ ❤️علی اکبر قلیچ ❤️ @istafan
بگو نه ! با صدای حامد زمانی به مناسبت روز جهانی مبارزه با مواد مخدر امروز ۵ تیر روز مبارزه با مواد مخدر ترانه سرا و آهنگساز : حامد زمانی تنظیم کننده : امیر جمال فرد @istafan