وقتی هوای غروب روبه زمین میکند و پرندگان از هجوم تاریکی شب به لانه هایشان پناه میبرند.
یادت میکنم با خودم میگویم
من کجا پناه ببرم
کجا تو را پیدا کنم برادر؟
حتی حسرت از دور دیدنت هم به دلم مانده ناله هایی که در فراقت سر میدهیم نگاه های مادرت
فکر می کنم که خاک های بیابان حلب، درخت های المیادین آسمان سرخ سوریه چگونه رفتنت را تحمل کردند
لشکریان غایب عاشورا بودی...
که خدا خواست کمی دیرتر به کربلا برسی
تا اتمام حجت کند با آنانی که در رکاب پیامبر شمشیر زدند ،
اما
تو مصداق بارز یالیتنا کنامعک بودی که در حسرت یاری اربابت می سوختی
اما خود را به دروازه شام رساندی
تا سپرِ بلای زینب باشی
میدانم که هنوز سرباز بی بی جان هستی.
شهید سجاد برسنجی
#دلنوشته_کد_36