متن شعر #شمشير
🔻🔻🔻
ديگه هيچ اسبِ سفيدي هوسِ تاخت نداره
بازي خورديم؛ بازي خورده بُرد يا باخت نداره
مَرداي نبرد اسباشونو دستِ گاري ميدن
ميشناسم سوارايي رو كه دارن سواري ميدن
از شجاعت ادعاهاشو به حدِّ كافي دارن
هركدوم تو پَستوو چنتا سپرِ اضافي دارن
اين وسط يه ترسي توو جونمه كه همش باهامه
من يه "شمشير" دارم؛ كه يادگاريِ آقامه
•••
من يه شمشير دارم؛ حرف داره؛ درد داره
هوسِ بريدنِ ريشه ي نامرد داره
من يه شمشير دارم؛ فراري از پَستووشه
من يه شمشير دارم؛ كه هنوزم خون روشه
اگه كه مَردا از توو ميدون پيچيدن
اگه كه نامَردا بيرق رو دزديدن
منو نترسون از راهي كه در پيشه
هرچي بايد ديدو چشماي من ديدن
•••
مَرداي دروغي دنبالِ طَلان؛ دنبالِ سَهمن
من يه "شمشير" دارم؛ ترس بَرم داشته بفهمن
اين جماعت تهِ مردونگيشون؛ تُف به زمينه!
اگه چيزي بتونه بلندشون كنه همينه!
•••
يه روزي مياد يكي روشونو كم ميكنه مَشتي
يه نفر مياد و "شمشير" و علم ميكنه مشتي
حالِ من برزخه؛ صبحِ يكمي گرگ و ميشم من
يه نفر پاشه؛ به مرتضي علي دوميشم من
•••
من يه شمشير دارم؛ حرف داره؛ درد داره
هوسِ بريدنِ ريشه ي نامرد داره
حالا كه گرسنه اي هست و شكم سيري هست
هرجا گُرده اي باشه؛ هميشه شمشيري هست
اگه كه مَردا از توو ميدون پيچيدن
اگه كه نامَردا بيرق رو دزديدن
منو نترسون از راهي كه در پيشه
هرچي بايد ديدو چشماي من ديدن
•••
شاعر: #پيمان_طالبي
#حامد_زمانی
@istafan
هدایت شده از 𝐴𝑉𝐼𝑁 𝑀𝐸𝐷𝐼𝐴 | آوین مدیا
متن شعر #شمشير
🔻🔻🔻
ديگه هيچ اسبِ سفيدي هوسِ تاخت نداره
بازي خورديم؛ بازي خورده بُرد يا باخت نداره
مَرداي نبرد اسباشونو دستِ گاري ميدن
ميشناسم سوارايي رو كه دارن سواري ميدن
از شجاعت ادعاهاشو به حدِّ كافي دارن
هركدوم تو پَستوو چنتا سپرِ اضافي دارن
اين وسط يه ترسي توو جونمه كه همش باهامه
من يه "شمشير" دارم؛ كه يادگاريِ آقامه
•••
من يه شمشير دارم؛ حرف داره؛ درد داره
هوسِ بريدنِ ريشه ي نامرد داره
من يه شمشير دارم؛ فراري از پَستووشه
من يه شمشير دارم؛ كه هنوزم خون روشه
اگه كه مَردا از توو ميدون پيچيدن
اگه كه نامَردا بيرق رو دزديدن
منو نترسون از راهي كه در پيشه
هرچي بايد ديدو چشماي من ديدن
•••
مَرداي دروغي دنبالِ طَلان؛ دنبالِ سَهمن
من يه "شمشير" دارم؛ ترس بَرم داشته بفهمن
اين جماعت تهِ مردونگيشون؛ تُف به زمينه!
اگه چيزي بتونه بلندشون كنه همينه!
•••
يه روزي مياد يكي روشونو كم ميكنه مَشتي
يه نفر مياد و "شمشير" و علم ميكنه مشتي
حالِ من برزخه؛ صبحِ يكمي گرگ و ميشم من
يه نفر پاشه؛ به مرتضي علي دوميشم من
•••
من يه شمشير دارم؛ حرف داره؛ درد داره
هوسِ بريدنِ ريشه ي نامرد داره
حالا كه گرسنه اي هست و شكم سيري هست
هرجا گُرده اي باشه؛ هميشه شمشيري هست
اگه كه مَردا از توو ميدون پيچيدن
اگه كه نامَردا بيرق رو دزديدن
منو نترسون از راهي كه در پيشه
هرچي بايد ديدو چشماي من ديدن
•••
شاعر: #پيمان_طالبي
#حامد_زمانی
@istafan