eitaa logo
عکسنوشته فرهنگ و حجاب
688 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عکسنوشته فرهنگ و حجاب
#حسن_جان 🔸من كه از داغ حسين غرق ملال و مَحَنَم 🔹من مسلمان شده ی دست امام حسنم 🔸من گدای کرم گُل پسر
🔸 باران گرفت و دلهره آمد سراغ من 🔹 خاکی ترین مزار؛گل آلود می شود 🔸 آخر به ناله های دل مادر «حسن» 🔹 آل سعود یک شبه نابود می شود ⭕️حلال بفرمایید به جای سوره حدید سوره یس قرائت شود ❇️سلام و عرض ادب. عزاداری هاتون قبول حق، الحمدالله تا الان ❣۱۹۴ نفر❣ سهیم شدند... تو روزهای پایانی ماه صفر خیلی التماس دعا... معلوم نیست سال بعد ماه محرم و صفر باشیم....
واکنش سوسن حسنی دخت کارشناس و مجری خبری تلویزیون به سخنان عزت الله ضرغامی در مورد بعضی از دختر خانم ها در فضای مجازی سوسن حسنی دخت در صفحه اینستاگرامش نوشت : "عمق تفکر فرهنگی صاحبان و سکان داران فرهنگی کشور .نگاه سخیف به بانوان در ایران ریشه تاریخی دارد" 🏴 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️حاج سعید قاسمی: همه چادرو در آوردن..تو نگه دار.. همه لخت شدن، تو حجابو نگه دار.. «تو مقاومت کن؛ با همین فشاری که حروم لقمه‌ها روی ما گذاشتند تا استخوانمان بشکند و فکر می‌کنند که شکست می‌خوریم...» 🏴 @hejabuni 🏴 @AXNEVESHTEHEJAB
10 Namaze Khandani -Namaze Khastani (1395- 7-21) Tehran.mp3
35.68M
🔈 🔊 جلسه دهم | پایانی * ذات نماز نور است * گاهی نماز، باعث جهنم شدن می‌شود * معنای ارتباط با نماز * وای بر کسانی که نسبت به نماز سهو دارد * موانع قبولی نماز * تفاوت سهو و غفلت * مصادیق سهوانگاری نسبت به نماز * روایاتی پیرامون اهمیت وقت نماز * کسی که سه روز نماز نمی‌خواند..... * کار اصلی شیطان * اثر یاد مرگ در نماز خوب * غوغای نماز با ولایت اهل‌بیت علیهم‌السلام * نماز امام حسین ع 📆 1395/07/21 ⏰ مدت زمان: ۱:۰۷:۲۳ 🔔 @Aminikhaah_Media 🏴 @AXNEVESHTEHEJAB
معیارهایی که در زندگی کودکان مان به عنوان ارزش نهادینه می شود: زیبایی، قدرت، شهرا، ثروت، خوش گذرانی، لذت طلبی، هوسرانی، هرزگی و ... 🏴 @AXNEVESHTEHEJAB
‏کاش پیکر ‎ را از مقابل پاستور و بهارستان هم عبور دهند؛ شاید رگِ وجدانِ مسئولین تکانی بخورد؛ شاید یادشان بیاید که این شهدا برای تامینِ امنیتِ ملت جانشان را تقدیم کردند و الان نوبتِ مسئولین است که فکری به حال معیشت مردم کنند. نشر با ذکر 🌹 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
بسم الله الرحمن الرحیم من زنده‌ام قسمت صد و سی و هشتم چه شوخی مرگباری! ما در یک شوخی ساده در حال جان دادن بودیم. هر وقت تصمیم می‌گرفتیم روی پای خودمان بایستیم دوباره این بازی مرگبار تکرار می شد. نگهبان در را باز کرد. دوباره توده ای آتش به درون سلول ریخته شد. چهار پتوی دیگر سهم ما شد. گرچه آن شب شاخ غول را شکستیم اما غول ما را سخت به زمین زد و زخمی کرد. هر چهار نفرمان در بستر سرماخوردگی افتادیم. دچار بدن های رنجور با رنگ های پریده زیر سلطه انواع بیماری‌ها نفس می زدیم. خمیر هایی که داخل پنجره های مشبک گذاشته بودیم توانسته بود کمی جلوی سرما را بگیرد اما افسوس که شدت باد آنها را خشک و مثل تکه های سنگ به سویمان پرتاب کرد. پتوهای جدید لانه ی شپش ها و کک های گرسنه ای بودند که به ضیافت تن بی رمق ما دعوت شده بودند. نمی‌دانستیم به دنبال راه گریزی برای هجوم گردبادهای بی امانی که بر تن بی تن پوش ما شلاق می زد باشیم یا به خارشی که به تنمان افتاده بود فکر کنیم. گاهی که دریچه برای دادن کاسه و گرفتن شوربای صبح باز می شد صدای سرفه ی ما و زندانیان دیگر مثل شیهه ی اسب از سینه های خشکیده به گوش می‌رسید. این تنها علامت و نشانه ی حیات ما بود. به سه وعده باز و بسته شدن دریچه عادت کرده بودیم اما متوجه شدیم آخر شب چرخ دیگری در راهرو حرکت می‌کند و در کنار سلولهای مجاور و روبرو می ایستد و دریچه ها باز و بسته می شوند. بالاخره بعد از فالگوش ایستادن های متمادی، دریچه که باز می شد در حالی که صدای زندانی را نمی‌شنیدیم؛ صدای نگهبان بعثی را شنیدیم که به او گفت: اش تاکل؟ (چی می خوری؟) و گاه بعد از سوال چه می خوری، می گفت: اتصیر زین، اشرب مای (خوب می شوی، آب بخور) عبارت خوب می شوی، عبارت طبیبان بود. پس احتمالاً این دکتر بود اما دکتر آبکی! چون برای همه نسخه ی آب می پیچید، البته همیشه یک دکتر نبود گاهی دکتر دیگری می آمد و نسخه دیگری می داد. زندانی هر چه می گفت نسخه ی او این بود: استریح، (استراحت کن) به این یکی می گفتیم دکتر راحتی. رنج اسارت و درد غربت و حزن تنهایی و به زنجیر کشیدن همه ی عواطف و احساسات آنقدر عظیم بود که جای خالی برای خس خس نفس های رنجور و سرفه‌های مسلول نمی‌گذاشت. پس هرچی کمتر چشمشان به ما می خورد بهتر بود. آنها که پشت در هستند از ما نیستند اما آنها که پشت این دیوار ها نشسته اند از جنس ما هستند. به امید شنیدن یک ضربه از دیوار سمت راست یا چپ به دیوار ضربه می زدیم. اگر چه همه زندانی بودیم اما برای اینکه دچار وضعیتی بدتر از آنچه گرفتارش هستیم نشویم، کسی به کسی اعتماد نمی‌کرد. پاییز رفته بود و وقت شمارش جوجه ها رسیده بود. چوب خط هایی که روی دیوار می کشیدیم زیاد و زیادتر می شدند. هر خط، خطی بود که گذشت یکی از روزهای جوانیمان را رقم می‌زد و فرا رسیدن زمستان را اعلام می‌کرد اما من هنوز منتظر فردا بودم که جنگ به پایان برسد و ما آزاد شویم شب یلدا رسیده بود... قسمت صد و سی و هشتم 🏴 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند: او غیبتی طولانی خواهد داشت که در آن (غیبت) هیچ کس نجات نمی یابد، مگر کسی که خدای تعالی او را در اعتقاد به امامت ثابت بدارد و در دعا به تعجیل فرج، موفق سازد. بحارالانوار، جلد ۹۰، صفحه ۱۴۹ 🏴 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا