آقا یاسر:میخواستم بپرسم امروز شرایطشو دارید بریم بیمارستانو ببینیم چون من دوستم ڪه خدمتتون عرض ڪردم فیلمبردار با تجربه اییه برا امروز اوکی زینب:امروز بله الان ما داریم می ریم اونجا آقا یاسر :خوب آدرسو بی زحمت برام پیامڪ ڪنید به همون شماره ای ڪه صبح بهتون دادم ایشالله تا نیم ساعت دیگه ما اونجاییم زینب:چشم —اگه فرمایشے ندارین فعلا خدافظ آقا یاسر:خدافظ می بینمتون ان شاءالله سمانه:ڪی بود؟! زینب:همین پسره خبرنگاره سمانه :پسره خبر نگاره چیه آقای حسینی😊 زینب:خوب تو هم😒 سمانه:حالا چی ڪار داشت؟ زینب:هیچی میخواد بیاد از بچه های سرطانے مستند بسازه سمانه:چی خوب —ولی فڪر میڪنم یڪمی سیریش شده زینب:ای حرفا رو نزن من صبح بهش گفتم بیاد مستند بسازه سمانه:عِ پس صبح همدیگرو دیدین زینب:ای بابا ول ڪن —ذهنٺ خرابه سمانه:باشه بابا تسلیم هیچی دیگه نمیگم

رسیدیم بیمارستان سمانه:او چقدم زود رسیدن فڪ ڪنم با جت پریدن زینب:ڪجان؟ سمانه:همون موتور آبیه ڪنار در بیمارستان زینب:آره دیدم سبڪ بازی در نمیاری ها سمانه:نه نه بریم سمانه:سلام آقایون زینب:سلام آقای حسینی آقای حسینی (یاسر):سلام علیڪم —برادرمون حمید ساقی هستن آقای ساقی:سلام علیڪم زینب:خوب بفرمائید داخل ڪارو شروع ڪنید آقا یاسر:چشم -بریم حمید حمید ساقی :چی ابهتی داره این خانمه آقا یاسر:آره واقعا زینب:به نظرم برا شروع یه پرسشی از پرستارا در مورد سرطان داشته باشیم بعد بریم اتاق بچه ها وباهاشون صحبت ڪنیم شما هم فیلم و عڪس بگیرید —البته شما مستند سازید بهتر میدونید چی ڪار ڪنید آقا یاسر :نه همینجوری ڪه میگین خوبه حمید ساقی: علی دایی !علی دایی!😱😱 علی دایی اومده اینجا یاسر :ڪو ڪجاست؟! حمیدساقی:من ڪه رفتم پیشش یاسر آقا :صبر ڪن ڪجا میری؟! سمانه:بیا اینم از ڪارمون —مردارو جون به جون ڪنی از فوتبالو فوتبالیست نمیگذرن

آقا یاسر :تو رو خدا ببخشید این دوستم دنبال سوژه های ڪمیابه الان میرم میارمش زینب:اشڪالی نیست آقا یاسر :حمید بیا آبرو مونو بردی😥 حمید :ببین چی عڪسایی گرفتم —چے مستندی بشه این زینب:تاوقت ملاقات تموم نشده زودتر یه ڪاری ڪنید حمید ساقی:به نظرم بریم از صحبت های علے دایی با بچه ها فیلم🎥📷 وعڪس بگیریم بهتره چی گفتی یاسر آقا یاسر:هرچی خانم محمدی بگه زینب:منم گفتم شما مستند سازید بهتر می دونید حمید ساقی:پس بسم الله تا سوژه نپریده! آقا یاسر:بریم سمانه :میشه ازمنو آقای دایی هم یه عڪس بگیرین ؟! زینب:ای خدا. سمانه ههههههههه سمانه:چیه مگه ؟!ڪافیه این عکسو بذارم گروهم فالوورام زیاد میشن وای خدا چقدر خوب میشه😜

#ابریشم_سرخ #داستان_واقعی #قسمت_18 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI ┅─═ঊঈ🌸🎀🌸ঊঈ═─┅

دعای روز دوم ماه مبارک رمضان اللَّهُمَّ قَرِّبْنِي فِيهِ إِلَى مَرْضَاتِكَ وَ جَنِّبْنِي فِيهِ مِنْ سَخَطِكَ وَ نَقِمَاتِكَ وَ وَفِّقْنِي فِيهِ لِقِرَاءَةِ آيَاتِكَ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ خدایا مرا در این روز به رضا و خشنودیت نزدیک ساز و از خشم و غضبت دور ساز و برای قرائت آیات قرآنت موفق گردان، به حق رحمتت ای مهربانترین مهربانان عالم 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI