eitaa logo
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
6.3هزار دنبال‌کننده
41.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
344 فایل
🆔گروهِ ما « تلخند » https://eitaa.com/joinchat/2981756958Cd8dc470671 عکسنوشته‌شهدا @AXNEVESHTESHOHADA عکسنوشته‌‌ فرهنگ و حجاب @AXNEVESHTEHEJAB 💡پاسخگویی به شبهات @n_bande @hg1413 @sjd_k1401 📨 ارتباط با ما @KavoshGar12
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
بیدار شو #صبح آمد برخیز که خورشید☀️ تویی در عالم ناامیدی امید #تویی در باغ وجود آن گلـ🌷که به روی ص
🌷 🔹هادی برای مبارزه با داعش👹 راهی منطقه سامراء شد. او با نیروهای همکاری نزدیکی داشت. 🔸دفعه اول حدود بیست روز طول کشید و کسی خبر نداشت🚫.چند بار به او زنگ زدم☎️ اما حرف خاصی نمی زد.نمی گفت که ، تا اینکه برگشت و تعریف کرد که در مناطق نبرد با مشغول مبارزه بوده. 🔹بار دوم زمان کمتری را در مناطق درگیری بود. وقتی به برگشت به منزل🏡 ما آمد. خیلی خوشحال شدم. به گفتم: چه خبر❓ توی اون مناطق چیکار می کنی؟! 🔸هادی می گفت: خدا ما رو برای آفریده، باید جلوی این آدم های از خدا بی خبر بایستیم👊.بعد یاد ماجرایی افتاد و گفت: این دفعه نزدیک بود بشم، اما خدا نخواست😔! 🔹باتعجب پرسیدم: چطور😨؟! هادی گفت: توی مشغول درگیری بودیم. نیروهای داعش قصد داشتند با فریب نیروهای ما خودشان را به محدوده حرم🕌 برسانند. 🔸در یکی از روزهای درگیری💥، یکی از نیروهای خودش را تا نزدیک حرم رساند اما یکباره لو رفت!چند نفر به دنبال او رفتند و این نیروی انتحاری وارد یک ساختمان🏚 شد. 🔹ما اش کردیم. من سریع به دنبال او وارد ساختمان شدم.آن نیروی داعشی موضع گرفته بود و مرتب شلیک💥 می کرد. اما در واقع محاصره بود اگر از پشت دیوار بیرون می آمد به واصل می شد. 🔸بعد از چند دقیقه⏱ گلوله های من تمام شد⭕️ و آرام از ساختمان آمدم. 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
#ختم_صلوات امروز به نیت : 🌷عارف شهدا #سردار_عبدالمهدی_مغفوری 🍃ولادت: 1335 🍂شهادت: 1365/10/5 🕊با مسئ
🌹🍃 از همان کلاس اول راهنمایی عادت داشت در بالای تمام نوشته هایش بنویسد : " . 🌹🍃 عصر روز عاشورای ۸۸ وقتی به خانه رسید شدیدا گریه می کرد و با بغض می گفت : از اینکه فتنه گران این طور به امام حسین (علیه السلام) و امام و رهبری بی حرمتی می کنند، قلبم آتش گرفته،نمی توانم باور کنم که ما باشیم و عده‌ای این طور جرأت کنند به مقدسات توهین کنند. پدرش دلداری‌اش می‌داد و می‌گفت : از زمان انقلاب تا به امروز روال همین بوده،یک زمان بنی صدر خائن،رجوی و منافقین بودند و یک زمان هم مثل امروز عده ای فتنه گر سعی می کنند به انقلاب ضربه بزنند. 🌹🍃 مسئله ولایت فقیه را خیلی عمیق درک کرده بود.هر زمان مقام معظم رهبری (دامت برکاته) سخنرانی داشتند سه بار گوش میداد،بعد همه را نکته برداری می کرد و نگه می داشت. به مادرش میگفت : مادر دعا کن که جوانان به اشتباهات خود پی ببرند. 🌹🍃 مادرش میگوید: دکترها تعریف کردن که پسرم از هوش رفت و هر سه باری که به هوش می‌اومد ذکر (سلام الله علیها) (علیه السلام) می‌گفت. ولی بار سوم چنان یاحسین گفت که نا خودآگاه همه وسایل ما از دستمون رها شد و همگی زدیم زیر گریه. 🌹🍃 مزار شهید در قطعه 27 بهشت زهرا، ردیف 84، شماره 14 میباشد. 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
#ختم_صلوات امروز به نیت : 🌷 شهید فتنه 88 #امیرحسام_ذوالعلی 🍃 ولادت : 1365/10/1 🍂 شهادت : 1388/10/10
🌹🍃 از همان کلاس اول راهنمایی عادت داشت در بالای تمام نوشته هایش بنویسد : " . 🌹🍃 عصر روز عاشورای ۸۸ وقتی به خانه رسید شدیدا گریه می کرد و با بغض می گفت : از اینکه فتنه گران این طور به امام حسین (علیه السلام) و امام و رهبری بی حرمتی می کنند، قلبم آتش گرفته،نمی توانم باور کنم که ما باشیم و عده‌ای این طور جرأت کنند به مقدسات توهین کنند. پدرش دلداری‌اش می‌داد و می‌گفت : از زمان انقلاب تا به امروز روال همین بوده،یک زمان بنی صدر خائن،رجوی و منافقین بودند و یک زمان هم مثل امروز عده ای فتنه گر سعی می کنند به انقلاب ضربه بزنند. 🌹🍃 مسئله ولایت فقیه را خیلی عمیق درک کرده بود.هر زمان مقام معظم رهبری (دامت برکاته) سخنرانی داشتند سه بار گوش میداد،بعد همه را نکته برداری می کرد و نگه می داشت. به مادرش میگفت : مادر دعا کن که جوانان به اشتباهات خود پی ببرند. 🌹🍃 مادرش میگوید: دکترها تعریف کردن که پسرم از هوش رفت و هر سه باری که به هوش می‌اومد ذکر (سلام الله علیها) (علیه السلام) می‌گفت. ولی بار سوم چنان یاحسین گفت که نا خودآگاه همه وسایل ما از دستمون رها شد و همگی زدیم زیر گریه. 🌹🍃 مزار شهید در قطعه 27 بهشت زهرا، ردیف 84، شماره 14 میباشد. 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
#ختم_صلوات امروز به نیت : 🌷 شهیدی که هر هفته مادرش را سر قبر صدا میزد، شهید مستجاب الدعوه #سید_مهدی_
🌹🍃 از زبان مادر شهید⬇️ 🌷 هر سال که می شود خواب می بینم سیدمهدی روی سرم گلاب می پاشد، هدیه ای به من می دهد و پیشانی ام را می بوسد. 🌷روزی سید مهدی از جبهه آمد و گفت : مادرجان! باز هم جدّم به دادم رسید. در حال انجام عملیات بودیم؛ در محوری که ما بودیم تمامی نیروها شهید شدند و من در آنجا تنها ماندم، راه را گم کرده بودم و نمی دانستم به کدام سمت باید بروم. آنقدر جدم حسین(علیه السلام) و اربابم ابالفضل را صدا زدم که به طور تصادفی و غیر ممکن نیروهای خودی مرا پیدا کردند. 🌷هر هفته پنج شنبه ها بر سر مزارش می روم و هنگامی که قبرش را می شویم، ناگهان از دِل قبر سید مهدی مرا صدا می زند و چند بار می گوید : مامان! این کار را انجام می دهد. سرم را روی قبر می گذارم و با سیدمهدی دردِ دل می کنم. 🌹🍃 روزی حسابدار کارخانه نساجی به بیماری سختی دچار شده بود، از آنجائی که احوال سیدمهدی را شنیده بود، متوسل به جد سیدمهدی شد و نذر کرد که اگر شفا پیدا کند، سیدمهدی را در کارخانه استخدام نماید. او شفا گرفت و سیدمهدی چندین سال کارگر کارخانه نساجی شد. 🌹🍃 در آخرین وداع، همسرش در بیمارستان بود و فرزندش، زودتر از 9 ماه، یعنی هفت ماهه به دنیا آمده بود. هر چه به سیدمهدی گفتم : یک سَری به بیمارستان بزن و همسر و فرزندت را ببین، تا همسرت روحیه بگیرد ولی قبول نکرد و خیلی و بود، چون می دانست که اگر آنها را ببیند، به آنها دل می بندد. نمی خواست با دیدن همسر و فرزندش سیم شهادتش قطع شود. 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI