🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
بیدار شو #صبح آمد برخیز که خورشید☀️ تویی در عالم ناامیدی امید #تویی در باغ وجود آن گلـ🌷که به روی ص
#خاطرات_شهدا 🌷
🔹هادی #سه_بار برای مبارزه با داعش👹 راهی منطقه سامراء شد. او با نیروهای #حشدالشعبی همکاری نزدیکی داشت.
🔸دفعه اول حدود بیست روز طول کشید و کسی خبر نداشت🚫.چند بار به او زنگ زدم☎️ اما حرف خاصی نمی زد.نمی گفت که #کجا_رفته ، تا اینکه برگشت و تعریف کرد که در مناطق نبرد با #داعش مشغول مبارزه بوده.
🔹بار دوم زمان کمتری را در مناطق درگیری بود. وقتی به #نجف برگشت به منزل🏡 ما آمد. خیلی خوشحال شدم. به #هادی گفتم: چه خبر❓ توی اون مناطق چیکار می کنی؟!
🔸هادی می گفت: خدا ما رو برای #جهاد آفریده، باید جلوی این آدم های از خدا بی خبر بایستیم👊.بعد یاد ماجرایی افتاد و گفت: این دفعه نزدیک بود #شهید بشم، اما خدا نخواست😔!
🔹باتعجب پرسیدم: چطور😨؟!
هادی گفت: توی #سامراء مشغول درگیری بودیم. نیروهای #انتحاری داعش قصد داشتند با فریب نیروهای ما خودشان را به محدوده حرم🕌 برسانند.
🔸در یکی از روزهای درگیری💥، یکی از نیروهای #داعش خودش را تا نزدیک حرم رساند اما یکباره لو رفت!چند نفر به دنبال او رفتند و این نیروی انتحاری وارد یک ساختمان🏚 شد.
🔹ما #محاصره اش کردیم. من سریع به دنبال او وارد ساختمان شدم.آن نیروی داعشی موضع گرفته بود و مرتب شلیک💥 می کرد. اما در واقع محاصره بود اگر از پشت دیوار بیرون می آمد به #درک واصل می شد.
🔸بعد از چند دقیقه⏱ گلوله های من تمام شد⭕️ و آرام از ساختمان #بیرون آمدم.
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
#شهید_مدافع_حرم
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
#ختم_صلوات امروز به نیت : 🌷عارف شهدا #سردار_عبدالمهدی_مغفوری 🍃ولادت: 1335 🍂شهادت: 1365/10/5 🕊با مسئ
🌹🍃 از همان کلاس اول راهنمایی عادت داشت در بالای تمام نوشته هایش بنویسد : " #بسم_رب_الشهدا_و_الصدیقین.
🌹🍃 عصر روز عاشورای ۸۸ وقتی به خانه رسید شدیدا گریه می کرد و با بغض می گفت : از اینکه فتنه گران این طور به امام حسین (علیه السلام) و امام و رهبری بی حرمتی می کنند، قلبم آتش گرفته،نمی توانم باور کنم که ما باشیم و عدهای این طور جرأت کنند به مقدسات توهین کنند. پدرش دلداریاش میداد و میگفت : از زمان انقلاب تا به امروز روال همین بوده،یک زمان بنی صدر خائن،رجوی و منافقین بودند و یک زمان هم مثل امروز عده ای فتنه گر سعی می کنند به انقلاب ضربه بزنند.
🌹🍃 مسئله ولایت فقیه را خیلی عمیق درک کرده بود.هر زمان مقام معظم رهبری (دامت برکاته) سخنرانی داشتند سه بار گوش میداد،بعد همه را نکته برداری می کرد و نگه می داشت. به مادرش میگفت : مادر دعا کن که جوانان به اشتباهات خود پی ببرند.
🌹🍃 مادرش میگوید: دکترها تعریف کردن که #سه_بار پسرم از هوش رفت و هر سه باری که به هوش میاومد ذکر #یا_زهرا(سلام الله علیها) #یا_حسین(علیه السلام) میگفت. ولی بار سوم چنان یاحسین گفت که نا خودآگاه همه وسایل ما از دستمون رها شد و همگی زدیم زیر گریه.
🌹🍃 مزار شهید در قطعه 27 بهشت زهرا، ردیف 84، شماره 14 میباشد.
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
#ختم_صلوات امروز به نیت : 🌷 شهید فتنه 88 #امیرحسام_ذوالعلی 🍃 ولادت : 1365/10/1 🍂 شهادت : 1388/10/10
🌹🍃 از همان کلاس اول راهنمایی عادت داشت در بالای تمام نوشته هایش بنویسد : " #بسم_رب_الشهدا_و_الصدیقین.
🌹🍃 عصر روز عاشورای ۸۸ وقتی به خانه رسید شدیدا گریه می کرد و با بغض می گفت : از اینکه فتنه گران این طور به امام حسین (علیه السلام) و امام و رهبری بی حرمتی می کنند، قلبم آتش گرفته،نمی توانم باور کنم که ما باشیم و عدهای این طور جرأت کنند به مقدسات توهین کنند. پدرش دلداریاش میداد و میگفت : از زمان انقلاب تا به امروز روال همین بوده،یک زمان بنی صدر خائن،رجوی و منافقین بودند و یک زمان هم مثل امروز عده ای فتنه گر سعی می کنند به انقلاب ضربه بزنند.
🌹🍃 مسئله ولایت فقیه را خیلی عمیق درک کرده بود.هر زمان مقام معظم رهبری (دامت برکاته) سخنرانی داشتند سه بار گوش میداد،بعد همه را نکته برداری می کرد و نگه می داشت. به مادرش میگفت : مادر دعا کن که جوانان به اشتباهات خود پی ببرند.
🌹🍃 مادرش میگوید: دکترها تعریف کردن که #سه_بار پسرم از هوش رفت و هر سه باری که به هوش میاومد ذکر #یا_زهرا(سلام الله علیها) #یا_حسین(علیه السلام) میگفت. ولی بار سوم چنان یاحسین گفت که نا خودآگاه همه وسایل ما از دستمون رها شد و همگی زدیم زیر گریه.
🌹🍃 مزار شهید در قطعه 27 بهشت زهرا، ردیف 84، شماره 14 میباشد.
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
#ختم_صلوات امروز به نیت : 🌷 شهیدی که هر هفته مادرش را سر قبر صدا میزد، شهید مستجاب الدعوه #سید_مهدی_
🌹🍃 از زبان مادر شهید⬇️
🌷 هر سال #روز_مادر که می شود خواب می بینم سیدمهدی روی سرم گلاب می پاشد، هدیه ای به من می دهد و پیشانی ام را می بوسد.
🌷روزی سید مهدی از جبهه آمد و گفت :
مادرجان! باز هم جدّم به دادم رسید. در حال انجام عملیات بودیم؛ در محوری که ما بودیم تمامی نیروها شهید شدند و من در آنجا تنها ماندم، راه را گم کرده بودم و نمی دانستم به کدام سمت باید بروم. آنقدر جدم حسین(علیه السلام) و اربابم ابالفضل را صدا زدم که به طور تصادفی و غیر ممکن نیروهای خودی مرا پیدا کردند.
🌷هر هفته پنج شنبه ها بر سر مزارش می روم و هنگامی که قبرش را می شویم، ناگهان از دِل قبر سید مهدی مرا صدا می زند و چند بار می گوید : مامان! #سه_بار این کار را انجام می دهد. سرم را روی قبر می گذارم و با سیدمهدی دردِ دل می کنم.
🌹🍃 روزی حسابدار کارخانه نساجی به بیماری سختی دچار شده بود، از آنجائی که احوال سیدمهدی را شنیده بود، متوسل به جد سیدمهدی شد و نذر کرد که اگر شفا پیدا کند، سیدمهدی را در کارخانه استخدام نماید. او شفا گرفت و سیدمهدی چندین سال کارگر کارخانه نساجی شد.
🌹🍃 در آخرین وداع، همسرش در بیمارستان بود و فرزندش، زودتر از 9 ماه، یعنی هفت ماهه به دنیا آمده بود. هر چه به سیدمهدی گفتم : یک سَری به بیمارستان بزن و همسر و فرزندت را ببین، تا همسرت روحیه بگیرد ولی قبول نکرد و خیلی #خونسرد و #آرام بود، چون می دانست که اگر آنها را ببیند، به آنها دل می بندد. نمی خواست با دیدن همسر و فرزندش سیم شهادتش قطع شود.
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI