eitaa logo
فرهنگی و اجتماعی شهید دانشگر
83 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
7 فایل
*"خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی،* *جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری"* حضرت علی (ع) *#لشگر_سایبری
مشاهده در ایتا
دانلود
•═┄•※🍃🌸🍃※•┄═• ❤️ به امام زمان ارواحنافداه رسول اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌وسلّم دیدند یک جنازه‌ای را غریبانه می‌برند. سؤال کردند این کیست. گفتند: جنازه‌ی فلان غلام سیاه است. مولا امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام عرض کردند: من این غلام را می‌شناسم. هر روز مرا می‌دید می‌گفت یا علی! من دوستتان دارم. ❤️رسول اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمودند: جنازه را برگردانید. اعلام کنید همه‌ی مسلمانان حضور داشته باشند. آقا خودشان نماز خواندند، تشییع با شکوهی کردند، در قبر گذاشتند خاک روی قبر ریختند و فرمودند: الان خدا او را با زیباترین صورت در غرفه‌ای از بهشت که حورالعین دامن‌کشان به استقبالش رفتند جای داد. عرض کردند یا رسول الله! برای چه؟ 👈 فرمودند: برای اینکه هر روز به برادر من، وصی من، علی من می‌گفت یا علی! دوستتان دارم. ❤️این کار را هم انجام بدهیم. هر روز از خواب بلند می‌شوید بگویید: یا علی! من دوستتان دارم. بگو: آقا جان، یا صاحب الزمان! من دوستتان دارم‌. آقا جان، محبوب ما، مولا و صاحب ما، ما شما را دوست داریم. جان ما به فدایتان باد. قربان شما بگردیم، آقا جان دور شما بگردیم. 🌹حاج آقا زعفری‌ زاده •═┄•※🍃🌸🍃※•┄═•
🔆💠🔅💠🔅 🔅 💠"كودكان را تنبيه رواني نكنيد".💠 🔸 آنچه كودكان را بيش از تنبيه بدني آزار مي‌دهد، تنبيه رواني است. 🔹️به كار بردن كلماتي كه به سرعت از دهان خارج مي‌شود، چنان اثر مخربي در شخصيت كودك به جا مي‌گذارد كه آثار آن به صورت صدمات عاطفي و عدم اعتماد به نفس در كودك بروز مي‌كنند. 🔹️روانشناسان معتقدند، جملات گزنده به عزت نفس كودك و در نتيجه به اعتماد به نفس او آسيب مي‌رساند و موجب تخريب رشد شخصيتي مي‌شود. 🔹️به كار بردن الفاظ منفي همچون : «بد، شلوغ، كثيف، لوس، خراب كار، بي عرضه ، تنبل ،بي ادب»، نه تنها اعتماد به نفس كودك را كاهش مي‌دهد، بلكه در ناخودآگاه او ثبت مي شود و او را دقيقا به سمتي كه او را با آن نام يا لقب خوانده‌ايم مي‌كشاند. ❌️كودكاني كه با اين القاب خوانده مي شوند معمولا لجبازتر و پرخاشگرتر هستند. 🚫يعني ما با گفتن اين القاب در حقيقت كودكي لوس ، بي ادب و خرابكار ، كثيف ، شلوغ و بد را پرورش مي دهيم . 🔶مراقب كلمه ها و جملاتمان باشيم . 🔑راه حل چیست؟ ✅ یکی ازبهترین کارها این است که به جای برچسب گذاری و استفاده از این کلمات نسبت به فرزندانمان (هدف قرار دادن فرزندان) ،کار آن ها را هدف قرار دهیم و کار صحیح یا صحیح تر را به آنها نشان دهیم. 👈دقت کنید یکی از بهترین شیوه ها برای آموختن یک رفتار صحیح درفرزندانمان نشان دادن آن رفتار در خودمان است و پس از آن استفاده از تقویت کننده ها که متناسب با هر فرد و هرسنی متفاوت می باشد. 🔆💠🔅💠🔆💠🔅💠🔅
لام" , سکه ضرب کنند و نام آنان را بر در و دیوار مساجد و مشاهد مشرفه حک نمایند.🌷 📚 پیرامون غدیر دکتر علی هراتیان 💫حقانیت شیعه و غدیر خم 💐سلامتی و تعجیل در ظهور تنها وارث غدیر، آقا امام زمان"عجل الله تعالی فرجه الشریف " صلوات ✨الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ✨ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🔹️🔸️روزی سلطان محمّد خدابنده بر همسر خود خشم گرفت و در یک جلسه او را سه طلاقه کرد؛ ولی به دلیل علاقۀ بسیاری که به وی داشت, خیلی زود از کردارِ خویش پشیمان شد و به همین خاطر عالمان سنی را دعوت نمود و از آنان مشورت خواست. 🔸️ آنها گفتند: هیچ راهی وجود ندارد، مگر این که نخست فرد محلّل (فردی غیر از سلطان) با او ازدواج کند, سپس مجدداً سلطان میتواند با او ازدواج کند. 🔹️سلطان گفت: برای من پذیرشِ این امر، بسیار سخت است. آیا راه دیگری وجود ندارد؟ شما علما در بسیاری از مسائل با یکدیگر اختلافِ نظر دارید , فقط در همین یک مسئله همه باهم اتفاق نظر دارید؟! گفتند : بله. 🔸️در این هنگام یکی از مشاوران اجازۀ سخن خواست و اظهار داشت: جناب سلطان! در شهر علامه ای زندگی میکند که چنین طلاقی را باطل میداند، خوب است او را نیز احضار نموده و نظر او را جویا شوید.(منظورِ وی، علامه حلی بود.) 🔹️عالمان سنی بر آشفتند و گفتند: آن عالم، رافضی مذهب بوده و رافضیان, افرادی کم عقل و بی خِرَد میباشند و اصلا در شأنِ سلطان نیست که چنین فردی را به حضور بپذیرد. 🔸️سلطان گفت: به هر حال دیدن او خالی از فایده نیست و دستور داد علامه حلی را در محضر او احضار نمایند. 🔹️وقتی علامه وارد مجلس سلطان محمّد خدابنده شد, علمای مذاهب چهارگانه ی اهل سنت نیز در آن جلسه حاضر بودند. 🔸️علامه بدون هیچ ترس و واهمه ای نعلینِ (کفش) خود را به دست گرفت و خطاب به همۀ حاضران سلام کرد و آنگاه یک راست به سمت سلطان رفت و در کنار او نشست. 🔹️عالمان سنی رو به سلطان کرده و گفتند : دیدید؟ ما نگفتیم شیعیان, افرادی سبک سر و بی عقل میباشند؟! 🔸️سلطان گفت: او عالِم است. دربارۀ رفتار او از خودش سؤال کنید. 🔹️آنها به علامه گفتند: چرا به سلطان سجده نکردی و آداب تشریفاتِ حضور را به جا نیاوردی؟ 🔸️علامه گفت: رسولِ خدا "صلوات الله علیه و آله" از هر سلطانی برتر و بالاتر بود و کسی بر او سجده نکرد، بلکه فقط به آن حضرت سلام می‌کردند و خدای تعالی نیز فرموده است : (چون داخل خانه ای شدید به یکدیگر سلام کنید، سلام و درودی که نزد خداوند مبارک و پاک است.) 💠از سوی دیگر به اتفاق ما و شما، سجده برای غیر خدا حرام است. 🔹️پرسیدند: چرا جسارت کردی و کنار سلطان نشستی؟ علامه پاسخ داد: چون جای دیگری برای نشستن نبود و از طرفی سلطان و غیرسلطان با یکدیگر مساوی اند و این جسارت به محضر سلطان نیست. 🔸️پرسیدند: چرا کفش های خود را به داخل مجلس آوردی؟ آیا هیچ آدم عاقلی در محضرِ سلطان و چنین مجلسی این گونه رفتار میکند؟ 🔹️علامه گفت: ترسیدم حَنَفی ها کفش هایم را بدزدند همانگونه که ابوحنیفه، نعلینِ رسول اکرم"صلوات الله علیه و آله" را دزدید. 🔸️علمای حنفیِ حاضر در آن مجلس برآشفتند و فریاد زدند : چرا دروغ میگویی؟ این تهمت است. ابوحنیفه کجا و زمان پیامبر کجا؟ ابوحنیفه صد سال پس از پیامبر تازه به دنیا آمد. علامه گفت: ببخشید اشتباه از من بود. 🔹️احتمالا شافعی , نعلینِ پیامبر "صلوات الله علیه و آله"را سرقت کرده است. این بار صدای شافعی ها درآمد که شافعی در روز مرگِ ابوحنیفه و دویست سال پس از شهادت پیامبر دیده به جهان گشوده است. 🔸️علامه گفت: چه میدانم! شاید کار مالِک بوده است. علمای مالکی هم مثل حنفی ها و شافعی ها و به همان شیوه اعتراض کردند. 🔹️علامه گفت: پس فقط احمد بن حنبل میماند.قطعا سارق احمد بن حَنبل است. حنبلی ها هم برآشفتند و به اعتراض و انکار پرداختند. 🔸️در این لحظه علامه رو به سلطان کرد و گفت : جناب سلطان! ملاحظه کردید که اینان اقرار کردند هیچ یک از رؤسای این مذاهبِ چهارگانۀ اهل سنت در زمان حیات رسول خدا"صلوات الله علیه و آله" حاضر نبوده اند و حتی صحابۀ آن حضرت را هم ندیده اند... 🔹️سلطان گفت: آیا این حرف صحیح است؟ عالمان سنی گفتند: بله هیچ یک از این چهار نفری (که رئیس مذاهب اهل سنت میباشند), رسول خدا و صحابۀ آن حضرت را درک نکرده اند. 🍃آنگاه علامه گفت : ولی ما شیعیان , پیرو آن آقایی هستیم(💎منظور آقا امیرالمومنین"علیه السلام" میباشد💎) که به منزلۀ نَفس و جانِ رسول خدا "صلوات الله علیه و آله" بود و از کودکی در دامان پیامبر"صلوات الله علیه و آله" پرورش یافت و بارها و بارها از سوی آن حضرت به عنوان وصی و جانشین رسول خدا "صلوات الله علیه و آله"معرفی شد.❤ 🔸️سلطان که متوجه حقانیت مذهب شیعه شده بود، پرسید: نظر شیعه دربارۀ این طلاق چیست؟ علامه پرسدید: آیا جنابعالی طلاق را در سه مجلس و در محضر دو نفرِ عادل , جاری نموده اید؟ سلطان گفت: نه! علامه گفت: در این صورت طلاق باطل میباشد چون فاقد شرایط صحت است. 🔸️🔹️ آنگاه سلطان محمّد خدابنده به دست علامه شیعه شد و به حاکمان شهرهای تحت فرمانش نامه نوشت که از این پس با نام ائمۀ دوازدهگانه ی شیعه خطبه بخوانند و به نام ائمە ی اطهار"علیهم الس
ا🌹☘🍃🌹☘🌹✨ ا☘🍃✨🕊 ا🍃✨🕊 ا🌹🕊 ا☘ دوستان سلام عصر داغ تیر ماه بخیر وشادی وسلامتی ان شاالله ﻋﻠﯽ ﺩﺭ ﻣﮑﺘﺒﺶ ﺻﺪ ﯾﺎﺱ ﺩﺍﺭﺩ ﻃﻼ ، ﯾﺎﻗﻮﺕ ، ﺩُﺭ ، ﺍﻟﻤﺎﺱ ﺩﺍﺭﺩ. 🌸🍃🌸🍃🌸 ﻣﮕﻮ ﺳﻘﺎﯼ ﻟﺐ ﺗﺸﻨﻪ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺍﺑﺎﻟﻔﻀﻞ ﺍﺯ ﻋﻠﯽ ﻣﯿﺮﺍﺙ ﺩﺍﺭﺩ... 🌸🍃🌸🍃🌸 ﻋﻠﯽ ﺫﮐﺮ ﯾﻞ ﺍﻡ ﺍﻟﺒﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻓﻘﻂ ﺣﯿﺪﺭ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ... 🌸🍃🌸🍃🌸 ﮐﺘﺎﺏ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﺻﺪﻫﺎ ﻭﺭﻕ ﺩﺍﺷﺖ ﻓﻠﻖ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺍﻭ ﺭﻧﮓ ﺷﻔﻖ ﺩﺍﺷﺖ... 🌸🍃🌸🍃🌸 ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻘﺪﺱ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺑﻪ ﺫﮐﺮ ﯾﺎ ﻋﻠﯽ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺭﻣﻖ ﺩﺍﺷﺖ... 🌸🍃🌸🍃🌸 ﻧﮕﺎﺭﻡ ﺯﯾﻨﺖ ﻋﺮﺵ ﺑﺮﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﻓﻘﻂ ﺣﯿﺪﺭ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ... 🌸🍃🌸🍃🌸 ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺑﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﯽ ﮔﺮﺍﻣﯽ... 🌸🍃🌸🍃🌸 ﺑﯿﺎ ﻭ ﺑﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻨﺸﯿﻦ ﻏﻼﻣﯽ ﮐﻦ ﻏﻼﻣﯽ ﮐﻦ ﻏﻼﻣﯽ... 🌸🍃🌸🍃🌸 ﺑﺪﺍﻥ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﻣﺎ ﺷﺎﻩ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻓﻘﻂ ﺣﯿﺪﺭ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ... 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 به روح مطهر والی الولی،شاه نجف،حضرت حیدر صلوات. ✨ ☘ 🌹🕊 🍃✨🕊 ☘🍃✨🕊 🌹☘🍃🌹☘🌹✨
شرایط سخت و نفس گیر بود ... باید در سرمای زمستان و سکوتِ شب به آب می‌ زدند. معلوم نبود چند نفر از آن همه بر خواهند گشت و یکبار دیگر روی خاک قدم خواهند زد. عملیات والفجر۸ آغاز شد... این عملیات که آبی-خاکی بود نیازمند رزمندگانی بود که در آن سرمایِ طاقت فرسا به آب بزنند و غواصی کنند... یکی از این رزمندگان عباس بود که درس و دانشگاه را رها کرد و عازم جنگ شد... عباس که گویا حس کرده بود به خواسته‌اش یعنی شهادت در راهِ خدا میرسد چهل روز روزه گرفت و سرانجام در روز چهلم و در غروبِ ۲۳ بهمن ۱۳۶۴ در فاو هنگام گرفتن وضو از ناحیه گلو مورد اصابت ترکش بمب‌شیمیایی قرارگرفت و درحال گفتن "یا زهرا " به شهادت رسید. تصویری که می‌بینید بوسه پدر این شهید عزیز است بر پیکر جوان رشیدش که تقدیم اسلام شد. 🌷 ‎ ‎‎‌ ‎ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‎‎─┅═🍃🌹🕊💠🕊🌹🍃═┅─
✨﷽✨ ▫️ زیاد استغفار کنید▫️ ✍ روایت دارد کسی که زیاد استغفار کند، استغفاره زیاد چهار خاصیت دارد: ❶ اول «جَعَلَ اللهُ لَهُ مِن کُلِّ هَمٍّ وَ غَمٍّ فَرَجاً» انسان گاهی بیخودی غصه اش می شود. هرچه هم که فکر مےکند که چه شده که من گرفته ام خیلی ناراحتم نمےفهمد. در این حال تسبیح را بردار و صد بار استغفار کن، حالت جا مےآید، من امتحان کردم گاهی غم و غصه انسان را می گیرد، نگو یک شیعه ای در کربلا یا در نجف یا بغداد یا در فلسطین یا در هر جایی از دنیا، از دنیا رفته است و من به این خاطر ناراحتم، در روایت هم دارد کہ اگر فقط در شرق عالم یک مومنی از دنیا برود در غرب عالم یک مومنے دیگر محزون مےشود. ❷ دوم «وَ مِنْ کُلِّ خَوْفٍ امْناٰ» مےگویند زلزله می آید، آمریکا می آید، اینها همه اش حرف است. استغفار کن. وقتی کہ بمب مےآمد من در خانہ استغفار مےکردم بمب آمد و به امام زاده یحیۍٰ اصابت کرد، قوطی زردچوبه ی منزل ریخت، اما ما هیچ طوریمان نشد. ❸ سوم «وَ مِنْ کُلِّ ضیقٍ مَخرَجاً» سفته هایت عقب افتاده، صاحبخانه جوابت کرده، استغفار که بکنۍ، راحت مےشوی. به بنده خدایی چک هایش عقب افتاده بود شب غصه اش شده بود که چه کار کند، نصف شب از خواب بیدار شد به در خانه خدا رفت از خدا گفت: خدایا آبروی من در بازار در خطر است. خودت کارم را درست کن صبح دم در حجره رفت، یک نفر از رفقا آمد و همان مقدار پول را به او داد و گفت: من این پول را پیش تو امانت می گذارم اگر لازمش داشتی خرج کن هر وقت خواستم چند روز جلوتر به تو تلفن مےزنم. ❹ چهارم «وَ یَرزَقَهُ اللهُ مِنْ حَیْثُ لٰا یَحْتَسِبُ» از جایی که گمان ندارید پول بہ شما مےرسد، پس اگر رزق مےخواهید استغفار ڪنید. رزق هم همش پول و پله نیست رزق معنوے مهمتر است. شما استغفار می کنید و امشب می خواهید به مشهد بروید، تنها هم هستید، یڪ همسفر خوب کنار شما می نشیند. این رزق است. یک عالم یا انسان متدین بازارے کنار شما مےنشیند. این رزق است. زن خوب رزق است. عروس خوب رزق است. داماد خوب رزق است. همسایه خوب رزق است. دوست خوب رزق است. ✅ ما خیال می کنیم که رزق یعنی پول، استغفار ڪه مےکنی ، داماد خوب گیرت می آید. استغفار کنے، همسایه خوب نصیبت می شود، مسجد خوب گیرت می آید، خانه ات جایے می رود که کنار خانه ات یک مسجد خوب است. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
•═┄•※🍃🌸🍃※•┄═• ✍ در عصر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مردی بر جمعی که نشسته بودند می‌گذشت. یکی از آنان گفت: من این مرد را برای خدا دشمن دارم. آن گروه گفتند: به خدا قسم که سخن بدی گفتی! ما به او خبر می‌دهیم و به وی خبر دادند. آن مرد خدمت رسول خدا رسید و سخن او را باز گفت. پیامبر او را خواست و از آنچه درباره ی وی گفته بود پرسید. مرد گفت: آری، چنین گفتم. رسول خدا فرمود: چرا با او دشمنی می‌کنی؟ گفت: من همسایه ی اویم و از حال او آگاهم، به خدا قسم ندیدم که جز نماز واجب هرگز نماز بگذارد. آن مرد گفت: یا رسول الله! از وی بپرس آیا دیده است که من نماز واجب را از وقت خود به تأخیر اندازم، یا بد وضو بسازم و رکوع و سجود را درست انجام ندهم؟ پیامبر او پرسید، مرد گفت: نه، سپس گفت: به خدا ندیدم جز ماه رمضان که هر نیکوکار و بدکاری روزه می‌گیرد، هرگز در ماه دیگر روزه بگیرد! آن مرد گفت: یا رسول الله! از وی بپرس آیا دیده است که من در روز رمضان افطار کرده باشم یا چیزی از حق آن فرو گذاشته باشم؟ پیامبر پرسید و او گفت: نه، باز گفت: به خدا هیچ گاه ندیدم که به سائل و فقیری چیزی بدهد و ندیدم که چیزی از مال خود انفاق کند مگر این زکاتی که نیکوکار و بدکار آن را می‌پردازند. مرد گفت: از او بپرس آیا دیده است که چیزی از آن کم گذاشته باشم یا با خواهان آن چانه زده باشم؟ گفت: نه. آن گاه رسول خدا به آن مرد فرمود: برخیز که شاید او از تو بهتر باشد. 📙یکصد موضوع، پانصد داستان ۳۹۵/۱ ؛ به نقل از: علم اخلاق اسلامی ۲/ ۳۹۹ •═┄•※🍃🌸🍃※•┄═•
"بهشتی می شود هر کس حسینی است" شهید مظلوم آیه الله بهشتی: ارزشها را بشناس و اشخاص را با ارزشها بسنج؛ حمایتها باید از ارزشها باشد، اول ارزشها، بعد اشخاص، نه اول اشخاص بعد ارزشها 🌷۷ تیرماه سالروز شهادت دکتر بهشتی و یارانش گرامی باد.🌷
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈• شجاعت در گفتار امام جوادعلیه السلام تمام فضائل اخلاقی و کمالات انسانی را از اجداد طاهرین خود به ارث برده بود. یکی از خصلت های والائی که آن گرامی به تمام معنا حائز بود، شجاعت و صراحت لهجه در گفتارهای حق طلبانه بود. روزی مأمون الرشید از گذرگاهی عبور می کرد، کودکانی که در کوچه بازی می کردند از مشاهده موکب سلطنتی مأمون ترسیده و پا به فرار گذاشتند. فقط یک کودک در جای خود ایستاده بود. مأمون به نزد کودک رسیده و از او پرسید: چرا تو مثل دیگر بچه ها فرار نکردی؟ و از سر راه ما کنار نرفتی؟ کودک با کمال شجاعت اظهار داشت: من گناهی مرتکب نشده ام تا به خاطر ترس از کیفر آن فرار کنم و راه هم که برای خلیفه تنگ نیست تا با کنار رفتنْ آن را بگشایم. تو از هر کجای راه دوست داری، بگذر! مأمون که از منطق قوی و صراحت لهجه کودک تعجب کرده بود، گفت: تو کیستی؟ کودک با افتخار تمام گفت: من، محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام هستم. مأمون پرسید: چقدر از علوم و دانش مطلع هستی؟ امام جوادعلیه السلام فرمود: علوم و گزارش های آسمانی از من بپرس! مأمون با او خدا حافظی کرده و رفت. او، یک باز شکاری داشت که در سفرها برای تفریح با آن به شکار می پرداخت. وقتی از امام نهم علیه السلام فاصله گرفت، پرنده شکاری را برای صید رها کرد و باز شکاری به سرعت در آسمان ها به پرواز در آمد و لحظاتی از افق دید خلیفه ناپدید شد. سپس بازگشت، در حالی که او ماهی کوچکی در منقار خود داشت که هنوز نمرده بود. مأمون از آن صید غیر عادی تعجب کرد. آن ماهی را در کف دست خود گرفته و به سوی شهر آمد. وقتی به همان محلّ بازی کودکان رسید، دوباره همه کودکان پراکنده شدند اما امام جوادعلیه السلام از جای خود حرکت نکرد. مأمون پرسید: ای محمد! در دست من چیست؟ فرمود: ای خلیفه! پدرم از پدرانش و آنان از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم و آن حضرت توسط جبرئیل از پروردگار عالمیان نقل کرده است که: خداوند متعال دریاهائی آفریده است که بخار آب از آن دریاها بلند شده و ماهیان ریز دریا را همراه خود به آسمان برده و ابرهای متراکمی را تشکیل می دهند. پادشاهان بازهای شکاری خود را به آسمان می فرستند و آنان، آن ماهی های ریز را شکار کرده و به نزد شاهان می آورند. پادشاهان آنها را به کف دست گرفته و تلاش می کنند تا سلاله نبوّت و جانشین پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را با آن بیازمایند. مأمون که از هوش سرشار، علم بی کران و منطق عقلانی و شجاعت آن سلاله نبوّت به شدّت متعجب شده بود، بی آنکه از ته دل راضی باشد، زبان به تحسین امام جوادعلیه السلام گشوده و گفت: راست گفتی و پدرانت و پروردگارت هم صادقانه سخن گفته اند. به راستی که تو فرزند امام رضاعلیه السلام هستی •┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 💕 قرار بود پارچه ی کت و شلواری اهدایی به مدرسه، میان شاگردان قرعه کشی شود . گفت تا هر کس نامش را روی کاغذ بنویسد تا قرعه کشی کنند وقتی نام حسن درآمد، خود آقا معلم هم شد چرا که حسن به تازگی یتیم شده و وضع مالی اش اصلا خوب نبود. وقتی معلم به کاغذ اسامی بچه ها نگاه کرد؛ روی همه ی آنها نوشته شده بود: حسن... ، کودکی هایمان را ازیادنبریم ..." ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺸﻨﺎﺱ . . ﻧﻪ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﻦ ؛ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﺎﺭ .. ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺍﺳﺘﻪ ﺍﻧﺪ ! ‌‎ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید صیاد شیرازی در دوران کودکی به بیماری مبتلا می‌شود که مادر ایشان برای شفا گرفتن، نزد حضرت رضا علیه السلام می‌روند. این کودک پس از مدتی از حال رفته و مادر به صورت بغض‌آلود رو به حضرت رضا(ع) می‌کند و می‌گویند: «حاشا به کرمت». در همین دوران مادر نیز غش کرده و در عالم رویا می‌بیند سید بزرگواری به او می‌فرماید که «نگران علی نباش». پس از این گفتگو مادر با صدای گریه ی کودک از خواب و این رویا برمی‌خیزد. بارها خود شهید صیاد شیرازی گفته است من شفایافته دست امام رضا (ع) هستم. 🎙 ‎ ‎‎‌ ‎ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‎‎─┅═🍃🌹🕊💠🕊🌹🍃═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه دعایی قشنگی توی سوره اسرا هست که میگه : «رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا» یعنی خدایا منو توی (هرکاری و شغلی یا هرچیزی ) به درستی وارد کن و به درستی بیرون بیار! و همیشه از سمت خودت یه نیروی کمکی برای من بفرست! خیلی قشنگه 🤍 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈• 🎆❄️ امام جواد علیه السلام : ❄️ على بن ابراهيم از پدر خود نقل كرد كه گفت پس از فوت حضرت رضا (ع) به مكه رفتيم و خدمت حضرت جواد (ع) رسيديم گروهى از شيعيان آمده بودند از نواحى مختلف تا از نزديك امام جواد (ع) را زيارت كنند. در اين موقع عمويش عبد اللَّه بن موسى كه پير مرد مسنى بود با شخصيت وارد شد لباس‏هاى خشن و زبر در تن داشت و اثر سجده در پيشانى او آشكار بود نشست. حضرت جواد (ع) كه پيراهنى عالى و ردائى قشنگ بر تن داشت و كفشهائى نو پوشيده بود وارد شد. عبد اللَّه بن موسى عمويش از جاى حركت كرد و به استقبال او رفت پيشانيش را بوسيد تمام شيعيان به احترام امام از جاى حركت كردند آن جناب نشست روى صندلى مردم به يك ديگر نگاه مى‏كردند از كوچكى و كم سنى حضرت جواد (ع) . يكى از حاضرين رو به عموى امام (ع) نموده گفت آقا اگر شخصى با حيوانى جماع کند چه بايد كرد؟ جواب داد دست او را قطع ميكنند و حد نيز بر او جارى مى‏شود. حضرت جواد خشمگين شده نگاهى به عموى خود نموده فرمود: عمو جان از خدا بترس اين كار خيلى سخت است كه در روز قيامت به پيشگاه پروردگار بايستي از تو بازخواست كند كه چرا براى مردم فتوى دادى با اينكه اطلاع نداشتى. عمويش عرض كرد سرورم مگر پدرت همين فرمايش را نفرمود. حضرت جواد گفت از پدرم پرسيدند مردى قبر زنى را شكافت و با آن زن جماع کرد فرمود بايد دست راستش قطع شود كه نبش قبر نموده و حد زنا نيز بر او جارى مى‏شود زيرا احترام زن مرده و زنده يكسان است عرض كرد صحيح ميفرمائيد سرورم من استغفار و توبه ميكنم. مردم در شگفت شدند عرض كردند اجازه ميفرمائيد سؤال بكنيم فرمود بگوئيد. در يك مجلس از سى هزار مسأله پرسيدند جواب آنها را داد با اينكه نه ساله بود. ❄️ (زندگانى حضرت جواد و عسكريين «ع»، خسروی، ص 74). ........................................ 💥《 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ》 ( نساء / ٥٩) ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ [ ﻧﻴﺰ ] ﺍﺯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻭ ﺻﺎﺣﺒﺎﻥ ﺍﻣﺮ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ [ ﻛﻪ مصداق برتر آن ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺍﻧﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﻣﻘﺎم ﻋﺼﻤﺖ ﻣﻰﺑﺎﺷﻨﺪ ] ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻛﻨﻴﺪ . •┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• خبرداشتید که نشر فضائل مولا امیرالمؤمنین علی ع کولاک میکنه! محشره!! پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم میفرماید اگه فضائل علی علیه السلام رو بگویی ، گناهان زبانت پاک میشود ، اگر بشنوی گناهان گوش هایت، و اگر بخوانی از روی نوشته، گناهان چشمانت، پاک میشود. حالا این فضیلت مولا علی ع را بخوانید و هم ارسال کنید تا در ثواب نشرش شریک باشید. افتخار کنید که شیعه علی ع هستید . 💐شاهکار حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام در پاسخ به سوال تکراری💐 جمعیت زیادی دور حضرت علی (علیه السلام) حلقه زده بودند .. مرد اول – یا علی ! سؤالی دارم . علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت علی(علیه السلام) در پاسخ گفت: علم بهتر است ؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد. مرد دوم – اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ علم بهتر است یا ثروت ؟ حضرت علی علیه السلام فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی . نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست. در همین حال سومین نفر وارد شد، یاعلی علم بهتراست یا ثروت امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است ؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است ، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار ! نفر چهارم – یا علی ! علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت علی علیه السلام در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است ؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود ؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود. نوبت پنجمین نفر بود. یا علی علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت‌ علی علیه السلام در پاسخ به او فرمودند : علم بهتر است ؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند. نفرششم یا علی ! علم بهتر است یا ثروت؟ امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌ واردها دوخته می‌شد.. در همین هنگام هفتمین نفر – یا ابالحسن ! علم بهتر است یا ثروت ؟ امام فرمودند : علم بهتر است ؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد. در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است ؛ برای اینکه مال و ثروت فقط تا هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند ، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است . همه از پاسخ‌‌های امام شگفت‌ زده شده بودند که، نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید: یا علی ! علم بهتر است یا ثروت ؟ امام فرمود : علم بهتر است ؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند ، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود . نفر دهم – یا ابالحسن ! علم بهتر است یا ثروت ؟ علم بهتر است ؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند ، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند ، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌ اند . فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. سؤال کنندگان ، آرام و بی‌صدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند ، صدای امام را شنیدند که می‌گفت: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم . 📚کشکول بحرانی، ج۱، ص۲۷. به نقل از امام علی‌بن‌ابی‌طالب، ص۱۴۲.📚 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🌴🌴الحمد لله الذی اجعلنا من المتمسکین بولاية مولانا امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام و الائمة المعصومين علیهم 🌴🌴 جاااانم فدااای حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام *نشر این پیام صدقه جاریه است* •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
⚜ ‍ ‍ 👇ــــــر‍ 💟عارف بالله میرزا اسماعیل دولابی(ره): 🔻از بلاها فرار نکن سفارشی مال خودتــــــــه گاهی خـــ💕ـــدا یک کاری را مخصوص شما آفریــــــــده است. 🔻یڪ بچـــــّه ی ناجوری به تو داده اســـــت، یک← زن ناجـــــور داده است،یک ♻پدری داده است که خیلی خوش اخلاق نیست،یک چیز ناجور به تو داده است؛ با تو کار دارد. 🔻یا بر عڪسش،یک چیز جور به تو داده است،باز با تو کار دارد. یک معصومی را در خانه ات گذاشته است. اگر حقّ او را ادا ڪنی کارَت بالا می گیرد. 🔻خلاصه اش در امتحان ها چیزهای ارزشمند خوابیده است.حواست را جمع ڪن تا ان شاءالله از عهده امتحان مافوق خودت برآیی.اینکه زیردست خودت را کمک می کنی خوب است،امّا فرمان بالادست هایتان را بردن است که سخت است. ان شاءالله آن ها را فرمان ببرید و از زیرکار در نروید، ضرر نمی کنید. 📚طوبای محبّت/کتاب ششم 💕🧡💕🧡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا مهدی فاطمه (سلام الله علیه): امشب جواد ابن الرضا آن معدن جود و سخا پر میکشد بر آسمان آتش بگیرد جان ما ای كوی تو قبله مراد ادركنی ای دادرس روز معاد ادركنی ای گشته ز فرط جود و احسان و عطا مشهور و ملقب به جواد ادركنی شهادت مظلومانه حضرت امام جواد الائمه علیه‌السلام تسلیت باد🏴 •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈• ⬛️ در کودکی به امامت رسید تا آزمونی بزرگ برای شیعیان رقم بخورد. خوانده بودند در قرآن کریم که یحیی(ع) در کودکی به پیامبری رسید و عیسی(ع) در گهوراه سخن گفت و خود را پیامبر خدا معرفی نموده بود. اما این بار به چشم می دیدند که کودکی از سوی خدا به پیشوایی مردم زمانش انتخاب می شود. هر چند پیش از این امام رضا(ع) بارها درباره امامت فرزندشان محمد(ع) سخن گفته بودند اما پذیرش این موضوع برای عده ای بسیار دشوار بود که از کودکی فرمان برند. به همین دلیل بارها دانش و درایت او را آزمودند. پاسخهای قاطع و روشن امام(ع) به پرسشهای بزرگان شیعه و مطابقت آن با آموزه های امامان پیشین به ایشان اطمینان داد که او امام و پیشوا و حجت خدا بر مردم است.  دنیای ستمگران وجود دردانه امام رضا(ع) را بیش از 25 سال تاب نیاورد. مأمون عباسی در سال ۲۰۲ق دخترش ام فضل را به عقد امام جواد(ع) در آورد و نقل است همین ام فضل با تحریک و وسوسه برخی درباریان همسرش جواد الائمه (ع) را در بغداد با زهر مسموم نمود و به شهادت رساند. بهره ای از کلام امام جواد (ع): * هر كه از خدا قطع امید كند و به غیر او پناهنده شود، خداوند او را به همان شخص واگذار مى كند. * هر كه به خواستگارى دختر شما آید و به تقوا و تدیّن و امانتدارى او مطمئن مى باشید با او موافقت كنید وگرنه شما سبب فتنه و فساد بزرگى در روى زمین خواهید شد. * عزّت و شخصیّت مؤمن در بى نیازى و طمع نداشتن به مال و زندگى دیگران است . * هر كه كار زشتى را تحسین و تأیید كند، در عِقاب آن شریك مى باشد. مرثیه:  لب تشنه بود، تشنه ی يك جرعه آب بود مردي كه درد هاي دلش بی حساب بود پا می كشيد گوشه ی حجره به روی خاك پروانه وار غرق تب و التهاب بود از بسكه شعله ور شده بود آتش دلش حتی نفس نفس زدنش هم عذاب بود در ازدحام و هلهله ی نا نجيب ها فرياد استغاثه ی او بی جواب بود يك جرعه آب نذر امامش كسی نكرد  هر چند آب دادن تشنه ثواب بود آخر شبيه جد غريبش شهيد شد آری دعای خسته دلان مستجاب بود غربت برای آل علي تازگی نداشت در آن ديار كشتن مظلوم باب بود اما فدای بی كفن دشت كربلا آلاله ای كه زخم تنش بی حساب بود هم نعل تازه بر بدنش ردّ پا گذاشت هم داغديده ی شرر آفتاب بود شاعر: یوسف رحیمی التماس دعا •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
✨﷽✨ 🏴مختصری از زندگینامه امام جواد علیه السلام ✍امام نهم علیه السّلام در سال 195 هـ. ق در مدینه به دنیا آمدند ؛ نام شریفشان محمّد مشهور به "ابو جعفر" و القاب معروف ایشان " تقی" و "جواد" است . پدرشان حضرت رضا علیه السّلام مادرشان سبیکه ( خیزران ، ریحانه ) نام دارد . چون حضرت امام رضا علیه السّلام شهید شدند ، امام محمّد تقی علیه السّلام هفت سال و چند ماه داشتند که به "امامت" رسیدند . با آنکه خردسال بوده ، چون از طرف خداوند به امامت برگزیده شدند صغر سن در امامت ایشان مدخلیّت ندارد ، زیرا کوچک و بزرگ در مکتب پروردگار یکسان هستند . امام جواد علیه السّلام از همان سنین کودکی نمونه وقار و صاحب عزّت و اقتدار بوده و هیچ وقت کارهای کودکانه و عبث نمی کردند . در ترویج دین و حفظ شعائر اسلام همان وظیفه ای را داشتند که دیگر ائمّه معصومین علیهم السّلام داشتند و از نظر امامت و ولایت با آنها در یک صف قرار گرفته و مسئولیّت حراست از دین اسلام و تبلیغ احکام و تشریح مسائل اسلامی و تعلیم و تربیت دینی را عهده دار بودند . 💥مأمون چون فضایل امام نهم را شنید و به شخصیّت و عظمت آن امام جوان پی برد ، شوق زیارت او را یافت ، ضمن اینکه می خواست سادات علوی در حیطه قدرت او باشند . پس دستور داد حضرت جواد علیه السّلام را به خراسان دعوت کردند و چون دید این جوان هاشمی با همه خردسالی در علوم و فنون و حکمت و ادب و کمال عقل مثل بزرگان و مشایخ علماست ، به او زیاد احترام می کرد و دختر خود اُمّ الفضل را به تزویج او در آورد و وی را با احترام خاصّی به مدینه فرستاد . عبّاسیان که از علاقه زیاد مأمون به امام جواد علیه السّلام و تزویج دخترش و شخصیّت والای این جوان بیمناک بودند و از برگشتن خلافت به علویان بعد از مأمون احساس خطر می کردند ، به دسیسه و توطئه چینی دست زده و آن قدر سعایت کردند تا سرانجام اُمّ الفضل همسر امام را تحت تأثیر قرار دادند و او امام جواد علیه السّلام را مسموم ساخت .مدّت عمر امام جواد علیه السّلام بیست و پنج سال و مدّت امامتش هفده سال بود و سرانجام در سال 220 هـ. ق به شهادت رسیدند . 📚 کتاب حدیث اهل بیت (ع) صفحات 297-310 •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
✨﷽✨ 🌼عطای بدون درخواست ✍محمدبن سهل قمي (ره) مي گويد:در سفر مكه ، به مدينه رفتم ، و به حضور امام جواد (ع) مشرف شدم ، خواستم لباسي را از آن حضرت براي پوشاندن مطالبه كنم، ولي فرصتي بدست نيامده و با آن حضرت خداحافظي كردم و از خانه او بيرون آمدم. تصميم گرفتم نامه اي براي آن حضرت بنويسم و در آن نامه ، لباسي را درخواست كنم ، نامه را نوشتم و به مسجد رفتم و پس از انجام دو ركعت نماز و استخاره ، به قلبم آمد كه نامه را نفرستم. از اين رو نامه را پاره كردم ، و از مدينه بيرون آمدم. همچنان به پيمودن راه ادامه دادم ناگاه ، شخصي نزد من آمد و دستمالي كه لباس در آن بود، در دستش بود و از افراد مي پرسيد: محمد بن سهل قمي كيست ؟ تا اينكه نزد من آمد، وقتي كه مرا شناخت ، گفت : مولای تو (امام جواد (ع)) اين لباس را برای تو فرستاده است ، نگاه كردم ديدم دو لباس مرغوب و نرم است. محمدبن سهل (ره) آن لباسها را گرفت ، و تا آخر عمر نزد او بود، وقتي كه از دنيا رفت ، پسرش احمد، با همان دو لباس او را كفن كرد. 📚داستان های شنيدنی از چهارده معصوم(ع)/ محمد محمدی اشتهاردی •┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈• ✍ماجرای جالب غسال ویژه جسد مطهر آیت الله مرعشی نجفی(ره) 💠حجة الاسلام دكتر سید محمود مرعشی (فرزند آیة اللَّه العظمی مرعشی نجفی) نقل كردند: ساعاتی قبل از وفات آیت اللَّه مرعشی دیدم حالشان دگرگون شده پزشكی آوردیم، معاینه‏ای كرد و بهتر شدند ولی بعد از مدتی گفتند: مرا پا به قبله قرار دهید. رو كردند به من و گفتند پسرم! من غسال دیده‏ام. شما غسّال نیاورید. بعد از فوت با چند نفر از خواص، بدن را بردیم بهشت معصومه. دیدیم آنجا فردی با قامت بلند، محاسن زیبا، لباس سفید و دستكش سفید، منتظر ما است.ایشان آقا را غسل دادند، كفن كردند و... تا فردا كه دفن شدند.وقتی رسیدم به منزل به افراد منزل گفتم: ما پول غسال را ندایم (چون سرگرم كارها بودیم) روح آقا ناراحت می‏شود. او را از كجا پیدا كنیم؟ هر چه گشتیم پیدا نكردیم. به رئیس قبرستان گفتیم شما غسّالی دارید با این خصوصیت. گفت: ما این ساعت اصلاً غسال نداریم چون شما گفتید خودمان غسال می‏آوریم ما خبر نكردیم. چه كنیم؟ دیدم خوشبختانه مراسم را فیلمبرداری كرده‏ایم. فیلم را آوردیم. دیدیم همه چیز فیلمبرداری شده، مگر شخص غسّال. فقط دست‏های او فیلمبرداری شده كه بدن را جابجا می‏كند! ⁦•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
🔆 ✍ دینت را از خدا بگیر نه از مردم شهر 🔹جوانی در ملأعام با گستاخی تمام روزه‌خواری می‌کرد. او را نزد حاکم شهر آوردند. 🔸حاکم از او پرسید: ای جوان! چرا در شهر روزه‌خواری می‌کردی؟ چرا از اسلام گریزانی، تا چنان حد که جسارت یافته و در ماه رمضان در پیش چشم همگان روزه‌‌خواری می‌کنی؟ 🔹جوان گفت: مرا باور و اعتقاد زیاد به اسلام بود. روزی شیخ شهر را در خفا در حال معصیت یافتم. برو آن شیخ را مجازات کن که این‌چنین اعتقاد مرا از من گرفت و مرا روزه‌خوار کرد. 🔸حاکم شهر گفت: روزی دزدی را در شهر گرفتند که از خانه‌های بسیاری دزدی کرده بود. طبق قانون قضاوت مأموری بر او گماردم تا او را در شهر بگرداند تا هر مال‌باخته‌ای از او شکایتی دارد، نزد من آید. 🔹ساعتی نگذشت که جوانی معلوم‌الحال از او برای شکایت نزد من آمد که هرگز او را در شهر ندیده بودم. به رسم قضاوت از او سؤال کردم: «ای جوان! او از تو چه دزدیده است؟» جوان گفت: «یک مرغ و دو خروس!» 🔸چون این سخن شنیدم مأمور خویش را امر کردم تا او را ۸٠ تازیانه بزند. جوان در حالی که دادوفریاد می‌کرد، گفت: «من برای شکایت نزد تو آمده‌ام، چرا مرا شلاق می‌زنی؟!» گفتم: «وقتی تو را خانه‌ای در این شهر نیست، چگونه مرغ و خروسی داری که کسی بتواند آن را از تو بدزدد؟» 🔹داستان که بدین‌جا رسید، حاکم شهر گفت: ای جوان! تو را نیز هرگز اعتقادی نبوده که آن شیخ از تو بستاند. هرکس که اعتقاد به خدا را با عمل به آنچه می‌شنود، از خود خدا بستاند و هدایت یابد هیچ‌کس را توان ستاندن آن اعتقاد از او نیست. 🔸تو به‌جای شناختن خدا در پی شناختن شیخ بودی و به‌جای خدا، شیخ را باور کرده بودی! پس من، تو را دو حد جاری می‌کنم؛ یکی به جرم روزه‌خواری در ملأعام و دیگری به جرم کذب و افترا. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─ ‍💚روایتی از ازدواج مولا اميرالمومنين حضرت علي بن ابي طالب علیه السلام با خانم حضرت زهرا سلام الله علیها💚 💠حضرت على عليه‌السلام می‌فرماید: 💚پيغمبر اكرم به من فرمود: 🔷يا على گروهى از مردان قريش دربارۀ فاطمه زهرا مرا مورد عتاب قرار دادند و گفتند: ما خواستگار فاطمه بوديم و تو نپذيرفتى اكنون او را به على‌بن‌ابی‌طالب دادى. من گفتم: 💗به خدا قسم من فاطمه را از شما رد نكردم و او را تزويج ننمودم،بلكه خدا خواستگارى شما را نپذيرفت و فاطمه را براى على تزويج كرد زيرا جبرئيل بر من نازل شد و گفت: خداى تعالى می‌فرمايد: اگر من على را خلق نمی‌كردم از حضرت آدم و غیر او شوهرى كه شايسته فاطمه باشد در روى زمين نبود... 📒بحارالانوار، ج۴٣، ص٩٣ ─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
᪥࿐࿇🌺✶﷽✶🌺࿇࿐᪥ پیامبر (ص) به حضرت علی (ع) دستور دادند تا مهاجر و انصار را در مسجد حاضر کنند تا در جمع آنان خطبه عقد ایشان و حضرت زهرا(سلام الله علیها) را بخوانند. متن عربی خطبه پیامبر (ص)[ویرایش] الحمدلله المحمود بنعمته المعبود بقدرته، المطاع لسلطانه، المرعوب من عذابه المرغوب اليه فيما عنده النافذ امره فى سمائه و ارضه، الذى خلق الخلق بقدرته و ميزهم بحكمته و احكمهم بعزته، و اعزهم بدينه و اكرمهم بنبيه محمد ثم ان الله عز و جل قد جعل المصاهره نسبا لاحقا و امرا مفترضا نسخ بها الاثام و اوشح بها الارحام و الزمها الانام فقال عز و جل و هو الذى خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا و كان ربك قديرا فامر الله يجرى قضائه و قضائه يجرى الى قدره و قدره يجرى الى اجله فلكل قضاء قدر، و لكل اجل كتاب يمحو الله ما يشاء و يثبت و عنده ام‌الكتاب. ثم ان الله تعالى امرنى ان ازوج فاطمه من على و قد زوجته على اربعماه مثقال فضه، ارضيت يا على؟ فقال على: رضيت عن الله و عن رسوله، فقال (ص) جمع الله شملكما و اسعد جدكما و بارك عليكما و اخرج منكما كثيراً طيباً.[۱] متن فارسی خطبه پیامبر (ص)[ویرایش] سپاس خداوندى را سزاوار است كه بندگان را به نعمت عبوديت مقرب داشت و به قدرت اطاعت مكرم فرمود و به سلطنت و صولت مطيع و منقاد ساخت و به عذاب و نعمت بيمناك فرمود خدايى كه امرش در آسمانها و زمين نافذ است، خداوندى كه موجودات را به قدرت خود آفريد، و به حكمت خود از هم متمايز و مشخص فرمود و به عزت ايمان رشته شخصيت آنها را مستحكم و به دين و فضيلت گرامى داشت و به نبوت محمد (ص) بر آنها منت نهاد. آن خدايى كه مصاهرت و دامادى را سبب خويشاوندى قرار داد و بدين وسيله افراد و اقوام را به هم ملحق فرموده و الفت داد و امر فرمود اين فريضه را همه اطاعت كنند و از سنت‌هاى خداوندى خويش قرار داد و با اين دستور، آثار بت‌ پرستى را محو و معدوم كرد و ارحام مادران را به ازدواج و دامادى زينت داد و مردم را به اين دستور و اجراى آن ملزم كرد. آنگاه فرمود: خداوند عزوجل آن خالقى است كه بشر را از آب خلق فرمود و ميانشان سبب و نسب قرار داد و پروردگارت توانا است. پس فرمان خداست كه قضايش را اجرا مى‌كند، و قضاى او است كه بر قدرش جارى مى‌گردد و قدرش به سوى اجلى روانه مى‌شود و براى هر اجلى كتابى است با اين همه اختيار كل به طور مطلق در دست او است آنچه را بخواهد محو يا اثبات مى‌كند و نزد او است ام‌الكتاب (لوح محفوظ) سپس فرمود: پروردگار عالم مرا امر كرد كه تزويج كنم فاطمه را به على، و هم‌اكنون به قصد انشاء و به امر حق، فاطمه را به عقد ازدواج على درآوردم به مهر چهارصد مثقال نقره. آنگاه رو كرد به على عليه‌السلام و فرمود: يا على آيا راضى هستى؟ على عليه‌السلام از جاى خود برخاست گفت: از خدا راضى و از رسول او خشنودم. پس از آن رسول خدا (ص) در حق آنها دعا كرد و گفت: خداوند مشكلات شما را برطرف نمايد. و شما را خوشبخت كرده و سعادتمند گرداند، و بر شما مبارك باد اين ازدواج با ميمنت، و فرزندان پاك و پاكيزه از شما به عمل آيد. آنگاه از منبر بزير آمد و فرمود: انما انا بشر مثلكم اتزوج فيكم و ازوجكم الا فاطمه فان تزويجها من السماء خطبة.[۲] من يك نفر همانند شما هستم به شما زن مى ‌دهم و از شما زن مى‌ گيرم جز فاطمه كه تزويج او در آسمان انجام گرفته است. ᪥࿐࿇🌺✶🌺✶🌺࿇࿐᪥
☘☘☘☘☘☘☘ 🌿روزى زنى خدمت امام صادق عليه السلام رسيد و گفت: پسرم به مسافرت رفته و غيبت او طولانى شده و اشتياقم به ديدنش شدت يافته. برايم‏ دعا كنید. حضرت فرمود: بردبار باش. این ماجرا سه بار تکرار شد. دفعه آخر، آن زن عرض کرد: تا کی صبر كنم؟ به خدا سوگند، صبرم تمام شده. حضرت فرمود: به منزل خود بازگرد. خواهى ديد فرزندت از سفر برگشته است. زن رفت و با كمال تعجّب، دید كه فرزندش از سفر برگشته است. نزد حضرت بازگشت و گفت: آیا بعد از پيامبر خدا، وحى [بر شما] نازل شده است؟ حضرت فرمود: نه، ولى [پيامبر صلى الله عليه و آله‏] فرموده است: « عِندَ فَناءِ الصَّبرِ يَأتِي الفَرَجُ. هنگام تمام شدن صبر، فرج مى‏آيد». وقتى گفتى: صبرم تمام شده، دانستم كه خداوند با آمدن فرزندت، فرج تو را رسانده است. . 📚وسائل الشيعة، ج 15، ص 264. ‎‌ ‌ ☘☘☘☘☘☘☘☘