هدایت شده از محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
💠داستان ازدواج حضرت داوود(ع)
🦋امام رضا(ع)در مجلس مامون كه برای مناظره با سران ادیان تشكیل شده بود از ابن جهم می پرسد كه بگو ببینم پدران شما در باره داوود چه گفتهاند؟ ابن جهم عرضه داشت: مىگویند او در محرابش مشغول نماز بود كه ابلیس به صورت مرغى در برابرش ممثل شد، مرغى كه زیباتر از آن تصور نداشت. پس داوود نماز خود را شكست و برخاست تا آن مرغ را بگیرد. مرغ پرید و داوود آن را دنبال كرد، مرغ بالاى بام رفت، داوود هم به دنبالش به بام رفت، مرغ به داخل خانه اوریا فرزند حیان شد، داوود به دنبالش رفت، و ناگهان زنى زیبا را دید كه مشغول آب تنى است.
داوود عاشق زن شد، و اتفاقا همسر او یعنى اوریا را قبلا به ماموریت جنگى روانه كرده بود، پس به امیر لشكر خود نوشت كه اوریا را پیشاپیش تابوت قرار بده، و او هم چنین كرد، اما به جاى اینكه كشته شود، بر مشركین غلبه كرد. و داوود از شنیدن قصه ناراحت شد، دوباره به امیر لشكرش نوشت او را هم چنان جلو تابوت قرار بده! امیر چنان كرد و اوریا كشته شد، و داوود با همسر وى ازدواج كرد.
راوى مىگوید:حضرت رضا (ع) دست به پیشانى خود زد و فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ» آیا به یكى از انبیاى خدا نسبت مىدهید كه نماز را سبك شمرده و آن را شكست، و به دنبال مرغ به خانه مردم درآمده، و به زن مردم نگاه كرده و عاشق شده، و شوهر او را متعمدا كشته است؟
ابن جهم پرسید: یا بن رسول اللَّه پس گناه داوود در داستان دو متخاصم چه بود؟ فرمود واى بر تو خطاى داوود از این قرار بود كه او در دل خود گمان كرد كه خدا هیچ خلقى داناتر از او نیافریده، خداى تعالى (براى تربیت او، و دور نگه داشتن او از عجب) دو فرشته نزد وى فرستاد تا از دیوار محرابش بالا روند، یكى گفت ما دو خصم هستیم، كه یكى به دیگرى ستم كرده، تو بین ما به حق داورى كن و از راه حق منحرف مشو، و ما را به راه عدل رهنمون شو.
این آقا برادر من نود و نه میش دارد و من یك میش دارم، به من مىگوید این یك میش خودت را در اختیار من بگذار و این سخن را طورى مىگوید كه مرا زبون مىكند، داوود بدون اینكه از طرف مقابل بپرسد: تو چه مىگویى؟ و یا از مدعى مطالبه شاهد كند در قضاوت عجله كرد و علیه آن طرف و به نفع صاحب یك میش حكم كرد، و گفت: او كه از تو مىخواهد یك میشت را هم در اختیارش بگذارى به تو ظلم كرده. خطاى داوود در همین بوده كه از رسم داورى تجاوز كرده، نه آنكه شما مىگویید، مگر نشنیدهاى كه خداى عز و جل مىفرماید: «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ ...».
ابن جهم عرضه داشت: یا بن رسول اللَّه پس داستان داوود با اوریا چه بوده؟ حضرت رضا (ع) فرمود: در عصر داوود حكم چنین بود كه اگر زنى شوهرش مىمرد و یا كشته مىشد، دیگر حق نداشت شوهرى دیگر اختیار كند، و اولین كسى كه خدا این حكم را برایش برداشت و به او اجازه داد تا با زن شوهر مرده ازدواج كند، داوود (ع) بود كه با همسر اوریا بعد از كشته شدن او و گذشتن عده ازدواج كرد، و این بر مردم آن روز گران آمد.
📚عیون اخبار الرضا، انتشارات جهان، ج ۱، ص ۱۹۳
حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
تو باغبان امتی و جای اجر تو
یک شاخه یاس را وسط در گذاشتند
با رفتنت مصیبت زهرا شروع شد
داغ پسر به سینه ی مادر گذاشتند
در کوچه ها غرور علی را کسی شکست
در کوچه بود فاطمه روی زمین نشست
#شهادت_پیامبر_اکرم ص🖤🍂
#شهادت_امام_حسن_مجتبی ع🖤🍂
#تسلیٺ_باد🍂💔
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
هدایت شده از محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
✨﷽✨
🔴اول باور نمیکردیم، بعد دیدیم آسان است!
✍ آیتالله بهجت(ره): خدا میداند کفار چه زحمتهایی میکشند تا دروغ و افترا را به جای راست و درست در رسانهها تحویل دهند.
فرض کنید تطمیع و تهدید در ما اثر نکرد، فریبخوردن چطور؟ به خدا پناه میبریم! ما که معصوم نیستیم، مگر از طرف خدا الهام و هدایت شویم. خدا میداند کفار چه زحمتهایی میکشند تا دروغ و افترا را به جای راست و درست در رسانهها تحویل دهند، و هر روز با وسایلی و نقشههایی علیه مسلمانان به میدان میآیند تا غافلان، آگاه نشوند. ما هم اول باور نمیکردیم، ولی بعد دیدیم آسان است.
⚠️ دولت انگلیس شخصی را اجیر کرده بود تا در بازار کرمانشاه به انگلیس فحش و ناسزا بدهد، تا بدین وسیله دشمنهای انگلیس را بشناسد و از کارهای آنها مطلع گردد و اسرار دشمنان خود را کشف کند. آری، کفار تا به این درجه برای کار خود فکر میکنند!
📚 در محضر بهجت، ج١، ص١٣٢
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
🌹باید مثل پیامبر (ص) در برابر سختی ها مقاوم باشیم و بایستیم.
♦️امام خمینی(ره):ما هم تا آخر،زحمت ها و رنج های توطئه ابرقدرت ها را باید تحمل کنیم.ما مؤظف هستیم تا امر الهی را انجام دهیم.پس از سختی ها نباید هراس داشته باشیم.
♦️آیا پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مقابل سختی ها عقب نشینی کردند؟آیا حاضر به تسلیم و سازش شدند؟
♦️ما هم که کار انبیا و پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را انجام می دهیم باید بایستیم،باید مقاومت کنیم تا اسلام استقرار پیدا کند و عدالت برقرار شود و دست ظالم ها کوتاه گردد.
📚صحیفه نور جلد ۱۹ صفحه ۵۸
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
✡ یهود و شهادت رسولالله صلیاللهعلیهوآله
1⃣ مطابق روایات معتبر، رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله، با شهادت از دنیا رفته است. (١)
2⃣ برخی شهادت حضرت را بر اثر سمّی دانستهاند که زنی #یهودی در عملیات #خیبر در گوشت گوسفند کرده و به ایشان خورانده بود. (٢)
3⃣ اما اشکال بزرگی بر این نظر وارد است؛ با توجه به فاصله چهار سالهی عملیات خیبر تا شهادت پیامبر صلیاللهعلیهوآله آیا اثر کردن این زهر چهار سال طول کشیده است؟!
4⃣ بنابراین، نمیتوان پذیرفت که این سم مربوط به خیبر باشد. شاید در تاریخ دست برده و کلمه «خیبر» را بدان افزوده باشند تا خطی را در کورهراههای تاریخ گم کنند.
5⃣ شهادت رسولالله صلیاللهعلیهوآله در برههی حساس و مهمی رخ داد.
6⃣ درست در زمانی که آن حضرت #سپاه_اسامه را بسیج کرده بود تا به سوی #موته پیش رود و شکست پیشین مسلمین را در این منطقه جبران کند، به یکباره و بدون هیچ سابقهای، حال پیامبر صلیاللهعلیهوآله دگرگون شد.
7⃣ اگر #اسامه در این نبرد پیروز میشد، سد مستحکم #یهود به سوی #قدس فرو میریخت و از سوی دیگر با شکست یهود، #نفاق نیز در مدینه شکست میخورد و یهود آخرین پایگاه امید خویش را هم از دست میداد.
8⃣ بنابراین، #یهود برای جلوگیری از #فتح_قدس به دست پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله دست به کار شد.
9⃣ اگر پیامبر صلیاللهعلیهوآله تنها یک ماه دیگر زنده میماند و این سپاه به جنبش درمیآمد، مرگ #یهود قطعی بود، اینجا بود که منافقان مدینه، برای حفظ حیات خویش و یهود، به پیامبر صلیاللهعلیهوآله زهر نوشاندند. (٣)
📚 منابع:
١- تفسیر العیاشی، ج١، ص٢٠٠؛ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲.
۲- السیرة النبویة، ج٢، صص ٣٣٧ و ٣٣٨.
٣- ر.ک: تفسیر العیاشی، ج١، ص٢٠٠.
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
🔹 دقیق ترین و زیباترین تعبیر در غم از دست دادن رسول الله
امیر مؤمنان علی علیه السلام در خطبه ۱۹۷ نهج البلاغه آخرین لحظات حیات شریف رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را اینچنین توصیف می نماید:
وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللّهِ ـ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ـ وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِی. وَ لَقَدْ سَالَتْ نَفْسُهُ فِی کَفِّی، فَأَمْرَرْتُهَا عَلَى وَجْهِی. وَ لَقَدْ وَلِّیتُ غُسْلَه ـ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ـ وَ الْمَلاَئِکَةُ أَعْوَانِی، فَضَجَّتِ الدَّارُ وَ الاَْفْنِیَةُ. مَلاٌَ یَهْبطُ، وَ مَلاٌَ یَعْرُجُ، وَ مَا فَارَقَتْ سَمْعِی هَیْنَمَةٌ مِنْهُمْ. یُصَلُّونَ عَلَیْهِ حَتَّى وَ ارَیْنَاهُ فِی ضَرِیحِهِ . فَمَنْ ذَا أَحَقُّ بِهِ مِنِّی حَیًّا وَ مَیِّتاً.
رسول خدا (صلى الله علیه و آله) در حالى که سرش بر سینه ام قرار داشت، قبض روح شد، نفْس او در دستم روان گشت. سپس آن را به چهره کشیدم. من عهده دار غسل او بودم، در حالى که فرشتگان مرا یارى مى کردند. در و دیوار و صحن خانه، به ضجّه درآمده بودند. گروهى [از فرشتگان] به زمین مى آمدند و گروهى به آسمان مى رفتند و گوش من از صداى آنان که آهسته بر آن حضرت نماز مى خواندند، خالى نمى شد! تا زمانى که او را در قبر به خاک سپردیم. چه کسى به آن حضرت در حیات و مرگش از من سزاوارتر است؟
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
🏴 زندگی و شهادت کریم اهل بیت (علیه السلام)
◼️شهادت امام حسن مجتبی(ع) در روز هفتم و یا بیست و هشتم ماه صفر سال 50 هجری و در سن 47 سالگی رقم خورده است.
▪️امام پیش از شهادت چندبار مسموم شده بود، اما هر بار شفا مییافت. همسر بیوفای حضرت، یعنی جعده دختر اشعث بن قیس، زهری را که معاویه برایش فرستاده بود، با شیر مخلوط کرد و زمان افطار حضرت ایشان را مسموم کرد. معاویه به او وعده داده بود که صد هزار درهم پاداش او خواهد شد و او را به همسری یزید درخواهد آورد که البته به این وعده عمل نکرد.
▪️جناده بن ابیامیه میگوید: به محضر امام حسن علیهالسلام رفتم؛ در حالی که تشتی مقابل ایشان بود و پارههای جگر آن حضرت میان تشت میریخت. عرض کردم: چرا مداوا نمیکنید؟ فرمود: ای بنده خدا! مرگ را به چه چیز میتوان علاج کرد؟ گفتم:انا لله و انا الیه راجعون. پس فرمود:رسول خدا (ص) به ما خبر داد که بعد از اودوازده امام خواهند بود. یازده نفر از آنان از فرزندان علی و فاطمهاند وهمه باشمشیر یا زهر شهید میشوند. و بعد گریست.
▪️از ایشان موعظه خواستم و ایشان مشغول سخن شد تا اینکه نفسش به شماره افتاد و رنگش زرد شد. در این حال، امام حسین وارد شد و برادر را در آغوش گرفت و او را بوسید. ایشان گریه میکرد و میفرمود: گریهام از دو چیز است؛ فراق دوستان و هول زمان حساب.
نقل است که امام حسن فرمود: گرچه فراق تو و دوستان و برادرانم بر من سخت است، اما خواهان رفتنم که جد خود رسول خدا و پدرم امیرالمومنین و مادرم زهرا و دو عموی خود حمزه و جعفر را ملاقات میکنم.
▪️سپس برای برادر خود وصیت کرد و سفارش اهل بیت و فرزندانش را به ایشان فرمود که برای ایشان پدری مهربان باش و وصیت فرمود که مرا در کنار رسول خدا(ص) دفن کن که من نسبت به آنان که بیاجازه در آنجا دفن شدهاند اولیترم و اگر آن زن مانع شد، نگذاری خونی بر زمین ریخته شود تا از آن چه بعد پیامبر از مردم کشیدم به ایشان شکایت کنم و بعد از این وصایا جان به جان آفرین تسلیم کرد.
▪️امام حسین(ع)، بدن برادر را غسل داد و کفن کرد و به سمت حرم رسول خدا برد. مروان بن حکم سراغ آن زن رفت و اورا تحریک کرد که مانع ازدفن امام شود. سپس او راسوار براسب خود کرده به نزد قبر پیامبر آمد و در حالی که بنیامیه و آل ابوسفیان همراهیاش میکردند، مردم را تحریک بر جنگ میکرد و میگفت: اجازه نمیدهم کسی را که دوست ندارم در خانه من دفن کنید.
▪️بعد از این، خود را از اسب به زیر انداخت و فریاد زد: بخدا تا یک مو در سر من است، اجازه نمیدهم او را اینجا دفن کنید.
▪️ابن عباس گفت: یک روز بر شتر سوار میشوی، یک روز بر استر و میخواهی نور خدا را خاموش کنی و با دوستان خدا بجنگی و بین رسول خدا و حبیبش حایل شوی.
▪️ناگهان آن زن دستور داد جنازه امام(ع) را تیرباران کردند؛ به طوری که گفتهاند تا 70 تیر از جنازه ایشان بیرون کشیدند. بنیهاشم دست به شمشیر بردند که امام حسین(ع) با وجود وصیت برادر، مانع شد و فرمود: اگر وصیت برادرمم نبود، میدیدید چگونه بینی شما را بر خاک میمالیدم و او را نزد پیامبر دفن میکردم.
▪️سپس بدن مطهر را به بقیع بردند. امام حسین(ع)، بدن برادر را درقبر گذاشتند
▪️پیامبر اکرم فرمود: «وقتی فرزندم حسن را با زهر شهید کنند، ملائکه هفت آسمان بر او گریه میکنند و همه چیز حتی مرغان هوا و ماهیان دریا بر او میگریند. هرکه برای او گریه کند چشمش در روزی که همهء چشمها کور میشوند ـ روز محشر ـ نابینا نمیشود و هرکس بر مصیبت او غمگین شود، روزی که همه دلها اندوهگین است، غمناک نمیشود و هر که او را در بقیع زیارت کند، روزی که همه گامها بر صراط میلرزد، قدمش استوار میماند.»
▪️جلوههای مظلومیت حضرت بیشمار است. به عنوان نمونه در قضیه نبرد ایشان با معاویه، پس از اینکه برخی یاران ایشان و فرماندهان و سران قبایل به امام مجتبی(ع) خیانت کردند در ساباط مدائن لشکریان، در حالی که حضرت را متهم به مماشات با معاویه میکردند به خیمه ایشان حمله کردند، سجاده از زیر پایش و ردا از دوشش کشیدند و با عصایی که تیغ تیز مسموم داشت بر ران مبارکش زدند و ایشان را مجروح کردند. بعد از آن که راهی جز صلح برایش نماند، همانها زخم زبان میزدند که تو مسلمین را خوار و ذلیل کردهای.
▪️امام حسن (ع)بعد از صلح به مدینه رفت و در میان نکوهش اطرافیان، زخم زبان دوستان، عداوت دشمنان، از دست دادن بسیاری از یاران قدیم و شهادت ایشان به دست عمال معاویه، ناسزاگویی خطبا به امیرالمومنین(ع)، دوران سختی را سپری فرمود
📚منابع:ارشاد جلد 2/ شیخ مفید
مقاتل الطالبین/ ابوالفرج اصفهانی
منتهیالآمال جلد اول/ شیخ عباس قمی
️•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
⭕سیره نبوی با کودکان
🎱روزی پیامبر صلی الله علیه و آله همراه اصحاب از کوچه های مدینه عبور می کردند،
در یکی از کوچه ها چند کودک مشغول بازی بودند و در کنار آنها کودکی خود را روی زمین می کشید و گریه می کرد.
حضرت متوجه آن کودک شده، پهلوی او روی زمین نشستند،
سپس آن طفل را از زمین بلند کرده و علت گریه او را جویا شدند،🧒🏻
کودک گفت:
من پسر رفاعه انصاری هستم،پدرم در جنگ احد کشته شد.
➿
خواهری داشتم که ازدواج کرد و مادرم نیز شوهر کرد و مرا از خود راند.اکنون بی کس و تنها مانده ام.بچه ها مرا سرزنش می کنند و به بازی نمی گیرند.
🖤حضرت بسیار ناراحت شده و اشک از چشمانش جاری گردید و سپس او را روی زانوی خود نشانید و فرمود:
✔ ناراحت مباش،من از امروز پدر تو و دخترم فاطمه خواهر توست.
🖊کودک شادمان شد و برخاست و فریاد زد: ای بچه ها، دیگر مرا سرزنش نکنید که پدرم از پدرهای شما بهتر است.🙂
✒ آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله دست او را گرفت و به خانه دخترشان فاطمه سلام الله بردند و گفتند:
دخترم! این کودک فرزند ما و برادر توست. از او نگهداری کن.
✔ فاطمه نیز جامه ای پاکیزه بر او نشاند.سرش را روغن زد و ظرف خرمایی پیش روی او گذاشت و فرمود:
حسن و حسینم بیایید و با هم غذا بخورید.
بعد از رحلت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله او بر سر خود خاک می ریخت و فریاد میزد:
وا ابتاه امروز من یتیم شدم و همۀ مردم از سوز او می گریستند.😔❤
📚اخلاق اسلامی-ص30- سید مهدی شمس الدین
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥/ سخنان حسن عباسی علیه سلبریتی در بابل
▪️در انقلاب زنان!علی کریمی رو انداختن جلو درد ما اینه سلبریتی هم از توبره میخوره هم از آخور آقایون فوتبالیست آمدن از زنان خودشان دفاع کنند نه مهسا امینی
▪️پیامبراکرم (ص) فرمودن: دیوث یعنی مردی که نسبت به رفتار خواهر و مادرش بی تفاوت باشه
🔴
هدایت شده از محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🔴 امام زمان علیه السلام :
🔵 ایران شیعه خانه ماست ما نمیگذاریم سقوط کند.
🌕 ميرزا محمدحسن نائيني در اشغال #ايران در جنگ جهاني اول شبي به امام عصر ارواحنا فداه متوسل ميشود و درخواب ميبيند:
🔹 ديواري است به شکل نقشه ايران که شکست برداشته و خم شده و در زير آن تعدادي زن و بچه نشسته اند
در همين حال حضرت تشريف مي آورند با انگشتشان ديوار را بلند کرده و ميفرمايند:
اينجا شيعه خانه ماست
مي شکند
خم ميشود
خطر هست
ولي ما نميگذاريم سقوط کند
ما نگهش ميداريم
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
📚 کتاب میر مهر از استاد مسعود پور سید آقایی /کتاب مجالس حضرت مهدي ص ۲۶۱
#امام_زمان
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
هدایت شده از زناشویـــــے پایــــدار
#همسرانه
❤️ در مقابل دیگران با همسرتان مخالفت نکنید.
این کار سبب شرمنده شدن او خواهد شد.
و باعث می شود تا #احترام دیگران نسبت به او از بین برود.
با آموزش های زناشویی پایدار حال زندگیت رو متحول کن 🦋
https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✔️ آنچه اجتماع امروز مردم در سراسر کشور را زیباتر از همیشه کرد این بود که کاملا خودجوش و مردمی بود و منت و توصیه هیچ رجالِ شاخصِ دینی و سیاسی به گردن مردم نیست.
دقت کنید؛ هیچ رجال شاخصی!
اینجاست که به قول یکی از اساتید: سالهاست که خواص تلاش میکنند انقلاب نابود و یا از مسیرش کج شود اما مردم اجازه نمیدهند.
#دم_مردم_گرم
✍ حدادپور جهرمی
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این گل پسر 😍🤔
تبلیغ دین کرده در فضای مجازی
👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻 احسنت به این سربازبصیروآگاه امام زمان و ولی فقیه؛ببینیدچطور اصل مطلب رو فهمیده این یعنی روشنگری.
#قدرتمردم
#امربهمعروف
#امامامت
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🏴 گسترش تفکر ولایت در دوران زندگی امام رضا علیهالسلام
▪️ رهبر معظم انقلاب: بعد از نوزده یا بیست سال [از] پایان دوران امامت و شهادت علىّبنموسیالرّضا، وقتی شما نگاه میکنید، میبینید که همان تفکّر ولایت اهلبیت و پیوستگی به خاندان پیغمبر آنچنان گسترشی در دنیای اسلام پیدا کرده که دستگاه ظالم و دیکتاتور بنیعبّاس از مواجههی با آن عاجز است؛ این را علىّبنموسیالرّضا انجام داده. ۱۳۹۲/۶/۲۶
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
هدایت شده از محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
💠در وضو چه اسراری نهفته است؟
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی می فرمایند : شستن صورت ها و دست ها و مسح سر و پاها در وضو، رازی دارد.
◆ شستن صورت در وضو، یعنی خدایا! هر گناهی که با این صورت انجام دادم، آن را شست وشو می کنم تا با صورت پاک به جانب تو بایستم و عبادت کنم و با پیشانی پاک سر بر خاک بگذارم.
◆ شستن دست ها در وضو، یعنی خدایا! از گناه دست شستم و به واسطه گناهانی که با دستم مرتکب شده ام، دستم را تطهیر می کنم.
◆ مسح سر در وضو، یعنی خدایا! از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پرورانده ام، سرم را تطهیر می کنم و آن خیال های باطل را از سر به دور می اندازم.
◆ مسح پا، یعنی خدایا! من از رفتن به مکان زشت پا می کشم و این پا را از هر گناهی که با آن انجام داده ام، تطهیر می کنم.
📚 من لایحضره الفقیه، ج 2،
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
هدایت شده از زناشویـــــے پایــــدار
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
💞گاهی برای رشد کردن
باید سختـے کشید
💞گاهـے برای فهمیدن
باید شکست خورد
💞و گاهـی برای به دست آوردن
باید از دست داد
💞خواستن اگر با تمام وجود باشد،
هیچ سدی نمی تواند مانع شود!
https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
🔆 #پندانه
✍ اولین خریدار حرفهایت خودت باش
🔹واعظی بر روی منبر از خدا میگفت؛ ولی کسی پای منبر او نمیرفت. روز بعد واعظ دیگری میرفت و منبر او شلوغ بود در حالی که هر دو واعظ دوست و اهل علم بودند.
🔸روزی واعظِ کمطالب به واعظِ پُرطالب گفت:
راز این جمعیت شلوغ در پای منبر تو چیست؟
🔹واعظ پُرطالب دست او را گرفت و به بازار بزازها رفتند. یک مغازه پارچهفروشی شلوغ و پارچهفروشیِ دیگر کنار او خلوت بود.
🔸وقتی دلیلش را پرسیدند، دیدند که مغازۀ پارچهفروشِ شلوغ برای خودش است ولی پارچهفروشِ خلوت، فروشنده است.
🔹واعظ پُرطالب گفت:
من همچون آن پارچهفروش که برای خود میفروشد، سخنم را خودم خریدارم، پس خدا نیز از من میخرد و مشتریان را به پای منبر من روانه میکند، ولی تو مانند آن فروشندهای هستی که برای دیگری میفروشد، هرچند جنس او با جنس مغازۀ همسایهاش فرقی ندارد.
🔸سخنان تو مانند سخنان من است، ولی تو برای کسب لذت از دیگران سخن میگویی نه برای کسب لذت خودت! سخنی را که میگویی نخست باید خودت خریدارش باشی.
🔹در هر دو مغازه جنس یکی بود و قیمت هم یکی، ولی فروشندهها متفاوت بودند و اختلافنظر مشتری از نوع جنس پارچه نبود، از نوع جنس فروشنده بود.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
خراسان میدهد بوی مدینه
خراسان کوه غم دارد به سینه
خراسان را سراسر غم گرفته
در و دیوار آن ماتم گرفته
#شهادت_امام_رضا(ع)🍂🖤
#تسلیت_باد 🥀
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
هدایت شده از زناشویـــــے پایــــدار
دو چیز انسان را نابود میکند:
مشغول بودن به گذشته،
مشغول شدن به دیگران
هر کس در گذشته بماند آینده را از دست میدهد!
و هر کس نگهبان رفتار دیگران باشد،
نصفی از آسایش و راحتی خود را از دست میدهد!
بهترین انتقام در زندگی این است که
به راه خود ادامه دهید ...
و اتفاقات بد را فراموش کنید
به هیچکس اجازه ندهید
از تماشای رنج شما لذت ببرد!
شاد بودن را سرمشق زندگی خود قرار دهید
و مسیر زندگیتان را به زیبایی ترسیم کنید ...
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
https://eitaa.com/Zanashuie_paedar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 اللهمّ صلّ علی عليّ بن موسی الرّضا ولیّك عدد ما في علمك صلاة دائمة بدوام ملکك وسلطانك. اللهمّ سلّم علی ولیّك عليّ بن موسی الرّضا عدد ما في علمك سلاماً دائماً بدوام ملکك وسلطانك وجبروتك.
☀️ #برکت_ایران
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
✨﷽✨
◾️ شهادت امام رضا (ع) تسلیت باد ◾️
✍مشهور است که امام رضا علیه السلام در پنج شنبه یا جمعه 11 ذی القعده سال 148 قمری در مدینه متولد شد. مأمون که برای حفظ حکومت خود امام رضا علیه السلام را از مدینه به مرو آورده بود و با ترفندهای خود و اطرافیان به اهداف خود نرسیده بود، وقتی که رفتار و قاطعیت آن حضرت را دید، دریافت که گفتار و رفتار آن حضرت در نهایت موجب ضعف و تزلزل حکومت او می شود و از سوی دیگر عباسیّان همواره در مورد ولایت عهدی امام رضا علیه السلام مأمون را تهدید می کردند و به او هشدار می دادند. در نتیجه وی تصمیم گرفت که آن حضرت را به گونه ای از میان ببرد. ولی کاملاً مراقب بود که این عمل به طور کاملاً محرمانه انجام گیرد تا مسئله جدیدی برای حکومتش پیش نیاید. لذا با مسموم کردن آن حضرت به هدف خود رسید. امام علیه السلام در روز آخر صفر بر اثر زهر مسموم و دعوت حق را لبیک گفت و به اجداد پاکش پیوست.
❤️احادیثی از امام رضا(ع):
❶ نان را با کارد قطع مکنید، آن را با دست بشکنید.
⇦الکافی ج6 ص304
❷ هر که اندوه مومنی را برطرف کند، خداوند روز قیامت اندوه او را از دل او بر می دارد.
⇦اصول کافی ج3 ص286
❸ هرکس قدرت بر کاری که گناهان او را بپوشاند و از بین ببرد، نداشته باشد، پس باید بر محمد بر آل او بسیار درود بفرستد، زیرا صلوات گناهان را به کلی ویران می کند.
⇦وسائل الشیعه ج7 ص194
❹ هرگاه بندگان، گناهان جدیدی را بیاورند که قبلا آن را انجام نمی دادند، خداوند هم بلاهای جدیدی را برای آنان می آورد، که قبلا از آن آگاه نبودند.
⇦علل الشرایع ج2 ص522
📚 احادیث الطلاب ص924 تا 940
✨شهادت امام رضا(ع) تسلیت✨
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹نماهنگ فوقالعاده محشر
بسیار زیبا و فوقالعاده عالی
دورت بگردم آقا
🎼کجای عالم سحرای
حرم امام رضا 🕊رو داره
کدوم کریمی اینجوری
هوای خیل زائرا رو داره
#همه_خادم_الرضاییم
#امام_الرئوف
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
هدایت شده از محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
📚 داستان کوتاه
در منزل دوستی که پسرش دانشآموز ابتدایی و داشت تکالیف درسی اش را انجام میداد بودم
زنگ منزل را زدند و پدر بزرگ خانواده از راه رسید.
پدربزرگ با لبخند، یک جعبه مداد رنگی به نوه اش داد و گفت: این هم جایزۀ نمرۀ بیست نقاشیات.
پسر ده ساله، جعبۀ مداد رنگی را گرفت و تشکر کرد
و چند لحظه بعد گفت:
بابا بزرگ
باز هم که از این جنسهای ارزون قیمت خریدی
الان مداد رنگیهای خارجی هست که ده برابر این کیفیت داره.
مادر بچه گفت:
میبینید آقاجون؟
بچههای این دوره و زمونه خیلی باهوش هستند.
اصلا نمیشه گولشونزد و سرشون کلاه گذاشت.
پدربزرگ چیزی نگفت.
برایشان توضیح دادم که این رفتار پسر بچه نشانۀ هوشمندی نیست،
همان طور که هدیۀ پدربزرگ برای گول زدن نوهاش نیست.
و این داستان را برایشان تعریف کردم
آن زمان که من دانشآموز ابتدایی بودم،
خانم بزرگ گاهی به دیدنمان میآمد و به بچههای فامیل هدیه میداد،
بیشتر وقتها هدیهاش تکههای کوچک قند بود.
بار اول که به من تکه قندی داد
یواشکی به پدرم گفتم: این تکه قند کوچک که هدیه نیست
پدرم اخم کرد و گفت: خانم بزرگ شما را دوست دارد
هر چه برایتان بیاورد هدیه است،
وقتی خانم بزرگ رفت،
پدر برایم توضیح داد که در روزگار کودکی او، قند خیلی کمیاب و گران بوده و بچهها آرزو میکردند که بتوانند یک تکه کوچک قند داشته باشند.
خانم بزرگ هنوز هم خیال میکند که قند، چیز خیلی مهمی است.
بعد گفت: ببین پسرم
قنددان خانه پر از قند است،
اما این تکه قند که مادرجان
داده با آنها فرق دارد،
چون نشانۀ مهربانی و علاقۀ او به شماست.
این تکه قند معنا دارد ،
آن قندهای توی قنددان فقط شیرین هستند
اما مهربان نیستند.
وقتی کسی به ما هدیه میدهد،
منظورش این نیست که ما نمیتوانیم، مانند آن هدیه را بخریم،
منظورش کمک کردن به ما هم نیست.
او میخواهد علاقهاش را به ما نشان بدهد
میخواهد بگوید که ما را دوست دارد
و این، خیلی با ارزش است.
این چیزی است که در هیچ بازاری نیست
و در هیچ مغازهای آن را نمیفروشند.
چهل سال از آن دوران گذشته است و من هر وقت به یاد خانم بزرگ و تکه قندهای مهربانش میافتم،
دهانم شیرین میشود،
کامم شیرین میشود،
جانم شیرین میشود ...
ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ "ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ "ﺷﻮﻧﺪ؛
ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﻭ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ
ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ " ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ " ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ؛ ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ
ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ...
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
هدایت شده از محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
🔺 چرا ظالم ها سالم ترند
🔸چرا بعضی آدم ها با کوچکترین گناهی تو همین دنیا مجازات میشن. اما یه سری هر گناهی دلشون میخواد میکنن و روز به روز هم پیشرفت؟ پس عدالت خدا کجاست !!
🔻 آدمها سه دسته اند:
عینک
ملحفه
فرش
🔸وقتی یک لکه چایی بنشیند روی عینک بلافاصله آن را با دستمال کاغذی پاک میکنی !
🔸وقتی همان لکه بنشیند روی ملحفه می گذاری سر ماه که با لباسها و ملحفه ها جمع شود و همه را با هم با چنگ میشویی!
🔸اما وقتی همان لکه بنشیند روی فرش میگذاری سر سال با دسته بیل به جانش می افتی!
🔹خدا هم با بنده های مومنش مثل عینک رفتار می کند. بنده های پاک و زلال که جایشان روی چشم است تا خطا کردند بلافاصله حالشان را می گیرد(البته در دنیا و خفیف)،
دیگران را به موقعش تنبیه میکند آن هم با چنگ،
و آن گردن کلفت هایش را میگذارد تا چرک هاشان جمع شود.
حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
هدایت شده از محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
📚داستان کوتاه
در گذشته، پیرمردی بود ڪه از راه ڪفاشی گذر عمر می ڪرد ...
او همیشه شادمانه آواز می خواند، ڪفش وصله می زد و هر شب با عشق و امید نزد خانواده خویش باز می گشت.
و امّا در نزدیڪی بساط ڪفاش، حجره تاجری ثروتمند و بدعنق بود؛
تاجر تنبل و پولدار ڪه بیشتر اوقات در دڪان خویش چرت می زد و شاگردانش برایش ڪار می ڪردند، ڪم ڪم از آوازه خوانی های ڪفاش خسته و ڪلافه شد ...
یڪ روز از ڪفاش پرسید درآمد تو چقدر است؟
ڪفاش گفت روزی سه درهم
تاجر یڪ ڪیسه زر به سمت ڪفاش انداخت و گفت:
بیا این از درآمد همه ی عمر ڪار ڪردنت هم بیشتر است!
برو خانه و راحت زندگی ڪن و بگذار من هم ڪمی چرت بزنم؛ آواز خواندنت مرا ڪلافه ڪرده ...
ڪفاش شوڪه شده بود، سر در گم و حیران ڪیسه را برداشت و دوان دوان نزد همسرش رفت.
آن دو تا روز ها متحیر بودند ڪه با آن پول چه ڪنند ...!
از ترس دزد شبها خواب نداشتند، از فڪر اینڪه مبادا آن پول را از دست بدهند آرامش نداشتند، خلاصه تمام فڪر و ذڪرشان شده بود مواظبت از آن ڪیسه ی زر ...
تا اینڪه پس از مدتی ڪفاش ڪیسه ی زر را برداشت و به نزد تاجر رفت،
ڪیسه ی زر را به تاجر داد و گفت:
بیا ! سڪه هایت را بگیر و آرامشم را پس بده.
"خوشبختی چیزی جز آرامش نیست"
https://eitaa.com/darolsadeghiyon