eitaa logo
فرهنگی و اجتماعی شهید دانشگر
84 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
7 فایل
*"خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی،* *جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری"* حضرت علی (ع) *#لشگر_سایبری
مشاهده در ایتا
دانلود
✅هرچه ایمان به خدا بیشتر، آمریکا کوچک‌تر! ✍استاد قرائتی: شما اگر سوار هواپیما و هلی‌کوپتر بشوید و بالا بروید، یک زمین یک هکتاری که ده هزار متر است، می‌شود هزار متر، هرچه بروید بالا آن زمین کوچک‌تر می‌شود، بالاتر که بروید، یک هکتار می‌شود اندازه‌ی یک جعبه‌ی پرتقال، بالاتر بروید می‌شود اندازه‌ی یک صابون، بالاتر بروید می‌شود اندازه‌ی یک کبریت، بالاتر بروید می‌شود اندازه‌ی یک آدامس، بالاتر بروید می‌شود اندازه‌ی یک نخود، اندازه‌ی یک لپه، یعنی هرچه بالاتر بروید این یک هکتار کوچک‌تر می‌شود. هرچقدر شما به بیشتر شود، هم برای شما کوچک‌تر می‌شود. که می‌گفت آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند، این به‌خاطر است. چون شما می‌گویی الله اکبر! خدایا تو بزرگی! خب اگر خدا بزرگ است، آمریکا کوچک است. ┄┅┅❅💠❅┅┅┄
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید . حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند . روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید. حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت . همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند. حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟ کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. حاکم گفت:بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟ یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی ، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی. فقط می خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط و من و توست که فرق دارد.... از بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی نهایت و است و در بخشیدن بی انتهاست ولی به خواسته ات داشته باش 🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید . حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند . روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید. حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت . همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند. حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟ کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. حاکم گفت:بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟ یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی ، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی. فقط می خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط و من و توست که فرق دارد.... از بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی نهایت و است و در بخشیدن بی انتهاست ولی به خواسته ات داشته باش 🌺🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃
🌷🥀🏴 🏴از بیعت امام حسن ع تا غیبت حجت بن الحسن عج 💢اگر و ائمه ع را با عقلی و نقلی پذیرفتیم و ایشان را از نظر علم و آگاهی، دانستیم به حکم ، باید در تمام تصمیم‌گیری‌ها ایشان باشیم چه و کنند و چه و و چه از چشمها ! 🔶مشکل رفتاری بسیاری از ما به اصطلاح شیعه،‌به همین در به برتری امام و قوت در ما بر می‌گردد و به همین جهت همانند آنهایی که در زمان ع بودند گاهی- بخاطر مشکلات- به غایب بودن عج ایراد می‌گیریم و هنوز از و خاص هر کدام از ائمه‌ایم. 👈ابو سعید عقیصا می‌گوید: وقتى ع با معاويه مصالحه كرد، مردم به نزد او آمدند و بعضى از آنها امام را به واسطه بيعتش مورد سرزنش قرار دادند، ع فرمود:🔺 «واى بر شما، چه مى‌دانيد كه چه كردم؟ به خدا سوگند اين عمل براى شيعيانم از آنچه كه آفتاب بر آن بتابد و غروب كند بهتر است، آيا نمى‌دانيد كه من امام واجب الطاعة بر شما هستم و به تصریح رسول خدا ص يكى از دو سروران بهشتم؟ گفتند: آرى، فرمود:...آيا مى‌دانيد كه هيچ يك از ما ائمه نيست جز آنكه سركش زمانش بر گردن اوست مگر حضرت كه روح الله بن مريم پشت سر او نماز مىخواند؟ خداوند ولادت او را مى‌سازد و شخص او مى‌شود تا آنگاه كه خروج كند بيعت احدى بر گردن او نباشد...»📚(كمال الدين، ج1، ص: 316) ✔️جریان حکم به تبعیت از 👈اگر در عصر غیبت ما را به ربانی حواله داده و آنها را خود، معرفی ‌کردند(كمال الدين، ج2، ص: 484) وقتی خبره‌ترین آنها که حاکم جامعه و است برای کشور شیعه، تصمیمی می‌گیرد باید او بود . 👈این تسلیم بودن نه به معنای بودن او که به معنای از عمومی عج خواهد بود و خود و علامتی است برای ما در پذیرش امام زمان؛ چه حکمتش را فعلاً بدانیم و چه ندانیم. چه خوشمان بیاید و چه نیاید. 👈امان از عدم که گاهی بخاطر برتری خود بر معصوم،‌ او را می‌کنیم چه رسد به و دینی! استاد ملایی علیه السلام🥀🏴 •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
🌟 : 💎مشكل این است كه ما، نه خودمان را می شناسیم ،نه خدایمان را. نه ایمان به خودمان داریم نه به خدا. نه باورمان آمده است كه خودمان چیزى نیستیم و نه باورمان آمده است كه همه چیز اوست، وقتی این باور در كار نبود، هرچه برهان بر آن اقامه بشود فایده ندارد، باز هم آنانیت نفسی در كار هست ، و این كه من چه ، شما چه ! این همه ادعاهاى پوچ براى ریاست‌ها و براى امثال ذلك ، براى وجود انانیت است ، انانیت وقتی كه باشد،انسان خودش را می بیند. 📚 سوره حمد امام خمینی، ص110 💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫