🌴🌴🌴🌴🌴🌴
💠 چرا با وجود اینکه یکی از معیارهای اساسی #عقل و #تفقه #زهد معرفی شده و الان کشور دچار #تجمل_گرایی شده و جامعه اکنون درگیر آثار و عواقب آن هست؛ کمتر از آن صحبت می شود؟
۱. یکی از برنامه شیطان این است که: #اولویتهای فرد و جامعه را #جابجا می کند.
💮 #شیطان اولویت درجه #چندم را درجه #یک می کند و برعکس
چنانچه روایت می فرماید: کفی باالشیطان نصیبا ان ینقلک من حسنه الی حسنه
۲. #هزینه_بر بودن مطرح کردن اینگونه مباحث برای گوینده و شنونده؛ (مخصوصا برای گوینده #توقعات جامعه را از وی بالا می برد)
💮اساسا مبحث زهد، مبحث #کاربردی و #عملی است و علائم #ظاهری و #باطنی هم دارد؛ لذا با مطرح کردن آن، #شفافیت ایجاد می شود و طبیعی است که غیرزاهد از شفافیت فرار می کند.
۳. شاید خیلی از سخنوران جانب #احتیاط را رعایت می کنند تا مصداق آیه "لم تقولون ما لاتفعلون"نباشند.
۴. #گزنده بودن و #چالش ذهنی ایجادکردن این مباحث و ترس از اینکه مخاطب از دست برود.
💮یکی از واقعیات جامعه امروزی این است که خیلی از مردم تحت تاثیر فرهنگ غالب و منحوس دارندگی و برازندگی در تجمل گرایی فرو رفته اند و #مبلغ_علمشان بیش از #ظاهر_دنیا نیست و نسبت به این حقایق تلخ هیچ درکی ندارند؛ لذا #دشمنی می کنند. چنانچه مولا امیرالمومنین علیه السلام فرمود: مردم #دشمن آنند که #علمشان به آن نمی رسد.
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
صراف شدهام!
.
.
آیت الله محمد علی جاودان حفظه الله تعالی نقل میکردند: مرحوم آیت الله حق شناس تهرانی مکرر نقل می کردند: اگر کسی در محضر آیتالله العظمی #بروجردی- رضوانالله علیه- یک روایت میخواند که از امام نرسیده بود، میفرمودند: این روایت را دیگر نخوان! . اما وقتی بنده این روایت را خدمت ایشان خواندم:(المَرءُ لِنَفسِهِ مَا لَم یـُعرَف، فَإِذَا عُرِفَ صَارَ لِغَیرِهِ) یعنی: آدمی تا شناخته نشده برای خودش هست، اما وقتی شناخته و مشهور شد، در اختیار دیگران است! ایشان با شنیدن این روایت آهی کشیدند و فرمودند: من در بروجرد که بودم یک مقامات و یک حالات خاصی داشتم، به خودم میرسیدم، حالا که آمدم این جا، صراف شدهام! یعنی پول را از این جا بگیرم به آن جا بدهم، از فلانی بگیرم و به بهمانی بدهم.
عزیزان ...
#شیخ_بهایی علیه الرحمة مرد بزرگی بوده، هم از جنبه های علمی و هم از جنبه های #معنوی و #عملی. شاگردان زیادی داشته. یكی از شاگردان ایشان مجلسی اول پدر مرحوم مجلسی معروف است . او این داستان را نقل كرده است كه ما با عده ای از شاگردانْ همراه استاد (شیخ بهایی) رفته بودیم به زیارت #اهل_قبور در تخت فولاد اصفهان؛ رفتیم سر قبر بابا ركن الدین(یا از كنار قبر او گذشتیم) . یكوقت شیخ به ما گفت: شما چیزی شنیدید؟ ما هیچ كدام چیزی نشنیده بودیم، گفتیم: نه. از همه پرسید، همه گفتیم: ما چیزی نشنیدیم. سكوت كرد و حرفی نزد. ما رفتیم. از آن به بعد دیدیم وضع شیخ بكلی تغییر كرد؛ یعنی بیشتر از آنچه كه سابق به خود می پرداخت و توبه و استغفار و عبادت می كرد، به خود می پرداخت. درس و مباحثه و كار تربیت افراد دیگر را كم كرد و به حال خود پرداخت. برای ما شاگردها یك مسئله ای شد كه داستان آن روز چه بود كه از ما پرسید شما هم شنیدید یا نه و ما همه گفتیم نه، و بعد از آن دیگر این مرد تغییر حالت پیدا كرد. ولی حشمت و عظمت این استاد مانع بود كه از او بپرسیم. او می گوید من از سایر شاگردها جسورتر بودم، بالاخره رفتم از استاد سؤال كردم كه آیا ممكن است به ما بفرمایید آن روز كه در تخت فولاد كنار قبر بابا ركن الدین در خدمت شما بودیم، شما از ما سؤال كردید آیا شنیدید و ما همه گفتیم نشنیدیم، قضیه چه بود؟ شیخ به من گفت: من در آنجا كه رد می شدم صدایی شنیدم، مثل اینكه صاحب همان قبر بود، به من گفت: «شیخنا در فكر خود باش! » من احساس كردم كه مرگ من نزدیك است و باید بروم، این می گوید آماده باش برای رفتن. . . به فکر خود باشیم.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃