🍂🍂🍂🍂
🌹داستان آموزنده🌹.
سعدبنمعاذ یکی از بهترین اصحاب و یاوران پیامبر (ص) بود. او بزرگ و آقای انصار و از نخستین کسانی از مردم مدینه بود که اسلام آورد و پیامبر را به مدینه دعوت کرد. او بازوی ولایت و رسالت بود.
وقتی که خبر رحلت سعدبنمعاذ را به پیامبر دادند، آن حضرت به سرعت با پای پیاده و برهنه به سوی جنازه سعد شتافتند در حالی که در بین راه عبا از دوش مبارکشان افتاد و حضرت اعتنایی نکردند.
به هنگام تشییع جنازه سعد دیدند که رسول خدا (ص) در پشت تابوت، سمت راست تابوت، جلوی تابوت و سمت چپ تابوت حرکت میکنند. پرسیدند: "یا رسول الله، این چه حالی است که از شما میبینیم؟!" فرمودند:
به خدا، دستم در دست برادرم جبرائیل است که مرا دور تابوت سعد طواف میدهد. اینک جبرائیل و میکائیل به همراه هفتاد هزار ملک در تشییع جنازه سعد شرکت کردهاند.
پیامبر اکرم (ص) با دست مبارک خویش بدن مطهر سعد را درون قبر گذاشت و برای او از خداوند طلب مغفرت فرمود.
مادر سعد وقتی این صحنه را دید، خطاب به فرزندش سعد گفت: "یا سعد، هنیئاً لَکَ الجنّةُ؛ فرزندم، بهشت گوارای وجودت باد."
پیامبر با شنیدن این جمله چهره درهم کشید و با ناراحتی و عتاب فرمود:
مادر سعد! درباره امر پروردگار اینگونه با قاطعیت سخن مگو! همینک قبر، چنان فشاری بر فرزندت سعد وارد ساخت که شیری که در دوران کودکی از سینه تو نوشیده بود، از سر انگشتانش خارج شد.
همه مات و مبهوت مانده بودند، آخر چرا؟ کسی که هفتاد هزار ملک به تشییع جنازهاش آمدهاند و پیامبر با دست خویش او را دفن کرده و برایش طلب مغفرت فرمودهاند، چرا باید چنین فشار قبری داشته باشد؟ حضرت در پاسخ فرمودند:
آری، برای آن که اخلاقش با اهل و عیالش اندکی بد بوده است.
(بحار الانوار ج۲۱ص۲۵۷).
🍂🍂🍂🍂🍂
🍁🍁🍁🍁
#داستان_آموزنده
🔆مردى شهيد مدرس
شهيد آيت اللّه سيد حسن مدرس (كه توسط دژخيمان رضاشاه در تبعيدگاه خواف در دهم آذرماه 1317 شمسى هنگام افطار روز 27 ماه رمضان 1356 قمرى به شهادت رسيد) از آزاد مردان بى بديل تاريخ است .
از حماسه هاى زندگى او اينكه :
شب هنگام ، يزدان پناه از جانب رضاخان پهلوى ، ده هزار تومان پول (به ارزش آن زمان ) نزد مدرس آورد كه : بگير و ساكت باش .
مدرس پاسخ داد: پول را زير تشك بگذار و برو به اربابت رضاخان بگو: تا دينار آخر، خرج نابودى تو خواهد شد، اگر رضا داد كه هيچ و گرنه بيا و از همانجا كه پول را گذاشتى بردار و برو.
از سخنان مدرس است : اگر من نسبت به بسيارى از اسرار، آزادانه اظهار عقيده مى كنم و هر حرف حقى را بى پروا مى زنم ، براى آنست كه چيزى ندارم و از كسى هم نمى خواهم ، اگر شما هم بار خود را سبك كنيد و توقع را كم نمائيد، آزاد مى شويد، بايد جان انسان از هر گونه قيد و بند آزاد باشد تا مراتب انسانيت و آزادگى خود را حفظ نمايد.
هنگاميكه مدرس در قمشه ، درس مى خواند، يكى از ثروتمندان نزد او آمد و خواست : قطعه زمينى را به او بدهد.
مدرس با اينكه در نهايت فقر و تهيدستى به سر مى برد، به او گفت : مگر شما در ميان فاميل خود، فقير ندارى ؟
ثروتمند پاسخ داد، چرا، فقير داريم .
مدرس گفت : چرا آن قطعه زمين را به آنها نمى بخشى ؟
او گفت : بهتر است آن زمين را به خويشان فقير خودت ببخشى .
و از گفتار ميرزاى شيرازى در مورد مدرس است : اين سيد (مدرس ) پاكدامنى اجدادش را دارا است و در هوش و فراست ، گاهى مرا به تعجب مى افكنند، و قوه قضات او در حد كمال و نهايت درستكارى و تقوى است .
📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
🍁🍁🍁🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
وقتی کارها و ارتباطات و مشکلاتم زیاد میشه،
خیلی دچار بهم ریختگی و کلافگی میشم!
🌿🌿🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹ذکر عاقبتبخیری فرزندان
🎙استاد حسینی قمی
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🌿🌿🌿🌿🌿
از حکیمی پرسیدند:
چرا از کسی که اذیتت می کند انتقام نمی گیری؟
با خنده جواب داد:
آیا حکیمانه است سگی را که گازت گرفته را گاز بگیری .
میان پرواز تا پرتاب تفاوت از زمین تا آسمان است .
پرواز که کنی،
آنجا میرسی که خودت می خواهی .
پرتابت که کنند ،
آنجا می روی که آنان می خواهند .
پس پرواز را بیاموز...!!!
پرنده ای که "پرواز" بلد نیست،
به "قفس" میگوید....
"تقدیر"
👤#دکترالهیقمشهای
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💫🌟💫🌟💫
💠 #افضـــــل_اعمال💠
سمرة گوید:
💮هر روز صبح 🌟پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله روی مبارک را به اصحاب می نمود و می فرمود:
💎"آیا کسی از شما رؤیایی مشاهده نکرده؟"
تا اینکه یک روز صبح خود🌟 پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
💎"در خواب عمویم حمزه و پسر عمویم جعفر را دیدم که نشسته بودند و در مقابل آنها یک طبق از ("نَبْق" آردی است که از مغز ساقه ی نخل بدست می آید و بسیار شیرین است.) بود و آنها از آن می خوردند، طولی نکشید که آن نبْق مبدّل به رطب شد و آنها از آن رطب ها نیز خوردند.
من به آنها گفتم: 💮اکنون [ که شما در #برزخ به سر می برید ] چه عملی را در [عالم] آخرت #بهترین_اعمال یافته اید؟"
گفتند: 💎 #نماز و #دوستی_علی_بن_ابیطالب علیه السلام و #صدقه_دادن_در_پنهان.
📚 بحار الانوار.ج۲۷.ص۱۱۷.ح۹۵
مدینة المعاجز ج۳. ص۳۴ .ح۶۹۷
#محب_علی_بسم_الله
💫🌟💫🌟💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥عاقبت فحش دادن
#استاد_عالی
🍂🍂🍂🍂🍂
♡﷽♡
🌱صدقه، بلاها را دور میسازد...
🔸یکی از موارد جلوگیری نمودن و دور ساختن ناگواریها از #امام_زمان علیه السلام صدقه دادن از طرف ایشان است تا خداوند بلاها را از ایشان دفع نماید.
🔸البته اثر صدقه برای امام زمان علیه السلام به خود شخص هم میرسد و طوری نباشد که امام زمان علیه السلام را شریک در صدقه قرار دهیم مثلاً بگوییم: این صدقه را برای سلامتی خود و امام زمان علیه السلام میدهم بلکه باید برای حضرت احترام و ارزش خاصی قرار داد و آن جناب را در صدقه دادن مقدّم داشت.
🔸روزی در محضر زعیم و مرجع گران قدر شیعه مرحوم آیت اللَّه العظمی بروجردی قدس سره شخصی گفت: برای سلامتی آقا امام زمان علیه السلام و حضرت آیت اللَّه بروجردی صلوات! فوری آیت اللَّه العظمی بروجردی به آن شخص اعتراض نمودند و با صدای بلند فرمودند: من کی هستم که مرا در کنار امام زمان علیه السلام نام میبری؟!
👈پس اوّل به نام امام زمان علیه السلام و نیز به نیابت از آن حضرت صدقه بدهد.
📚مکیال المکارم، ج 2، ص 253.
📚برگرفته از کتاب "چگونه امام زمان را یاری کنیم؟"
⊱⌾༄❥⟿🌹🍃●⊰≛
🍂🍂🍂🍂🍂
#داستان_آموزنده
🔆قضاوت
پس از رسیدن یک تماس تلفنی برای یک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهی بیمارستان شد.
او پس از اینکه جواب تلفن را داد، بلافاصله لباسهایش را عوض کرد و مستقیم وارد بخش جراحی شد. او پدر پسر را دید که در راهرو می رفت و می آمد و منتظر دکتر بود.
به محض دیدن دکتر، پدر داد زد: «چرا اینقدر طول کشید تا بیایی؟ مگر نمیدانی زندگی پسر من در خطر است؟ مگر تو احساس مسئولیت نداری؟»
پزشک لبخندی زد و گفت:
«متأسفم، من در بیمارستان نبودم و پس از دریافت تماس تلفنی، هرچه سریعتر خودم را رساندم و اکنون، امیدوارم شما آرام باشید تا من بتوانم کارم را انجام دهم.»
پدر با عصبانیت گفت: «آرام باشم؟! اگر پسر خودت همین حالا توی همین اتاق بود آیا تو می توانستی آرام بگیری؟ اگر پسر خودت همین حالا می مرد چکار می کردی؟»
پزشک دوباره لبخندی زد و پاسخ داد: «از خاک آمده ایم و به خاک باز می گردیم. شفادهنده یکی از اسمهای خداوند است. پزشک نمی تواند عمر را افزایش دهد. برو و برای پسرت از خدا شفا بخواه. ما بهترین کارمان را انجام می دهیم به لطف و منت خدا.»
پدر زمزمه کرد: «نصیحت کردن دیگران وقتی خودمان در شرایط آنان نیستیم آسان است.»
عمل جراحی چند ساعت طول کشید و بعد پزشک از اتاق عمل با خوشحالی بیرون آمد و گفت: «خدا را شکر! پسر شما نجات پیدا کرد.»
و بدون اینکه منتظر جواب پدر شود، با عجله و در حالیکه بیمارستان را ترک می کرد گفت: «اگر شما سؤالی دارید، از پرستار بپرسید.»
پدر با دیدن پرستاری که چند لحظه پس از ترک پزشک دید گفت: «چرا او اینقدر متکبر است؟ نمی توانست چند دقیقه صبر کند تا من در مورد وضعیت پسرم ازش سؤال کنم؟»
پرستار درحالیکه اشک از چشمانش جاری شد پاسخ داد:
«پسرش دیروز در یک حادثه ی رانندگی مرد. وقتی ما با او برای عمل جراحی پسر تو تماس گرفتیم، او در مراسم تدفین بود و اکنون که او جان پسر تو را نجات داد با عجله اینجا را ترک کرد تا مراسم خاکسپاری پسرش را به اتمام برساند.»
✅هرگز زود کسی را قضاوت نکنید چون شما نمی دانید زندگی آنان چگونه است و چه بر آنان می گذرد یا آنان در چه شرایطی هستند.
🍂🍂🍂🍂🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چشم زخم، واقعیت دارد و مرد را در قبر و شتر را در دیگ قرار میدهد.
🍁🍁🍁🍁🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅وقتی داستان حضرت یوسف و میخونی، دلت آروم میگیره
✍خدایی که میتونه یک پسر بچه رو وسط بیابون از ته چاه نجات بده، خدای منم هست...خدایی که بتونه محبت یک زندانی رو تو دل پادشاه مصر بندازه، خدای منم هست ... خدایی که بتونه یک بچه رو بعد سالهای سال به پدرش برگردونه، خدای منم هست.
اون ارحم الراحمینِ: یعنی مهربانترین مهربانان هر وقت از چیزی ترسیدی چشمات و ببند و تو دلت تکرار کن فاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمينَ
🌷خداوند بهترین نگهدار است، و او مهربان ترین مهربانان است.
📗قسمتی از آیه ۶۴ سوره یوسف
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مردی که از آینده ی #زن_زندگی_آزادی اومده!
و چیزی را که بعضی زنان ایرانی دنبال رسیدن بهش هستن رو دیده و اونا رو خطاب قرار میده...
#اندکی_تفکر
🍁🍁🍁🍁🍁
☘☘☘☘☘
#داستان_آموزنده
🔆بانوى شجاع
در سال پنجم هجرت ، جنگ خندق ، واقع شد، مشركان قريب يك ماه ، مدينه را محاصره كردند، ولى بخاطر وجود خندق ، نتوانستند كارى از پيش ببرند، با اينكه طوائف مختلف يهود مدينه و اطرافش ، به آنها قول كمك داده بودند، با از دست دادن پنج نفر از قهرمانان خود (مانند عمرو بن عبدود و نوفل بن عبداللّه و...) عقب نشينى كرده و به سوى مكّه برگشتند.
جالب اينكه صفيه دختر عبدالمطلب ، عمه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) با حسان بن ثابت (شاعر معروف ) و عده اى در قلعه فارع (كه يكى از جاى گاههاى امن مدينه بود)، به سر مى بردند تا از ناحيه دشمن ، گزندى به آنها نرسد، و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) همراه ساير مسلمانان در كنار خندق ، مراقب دشمن بودند.
صفيه مى گويد: ناگهان نگاه كردم ، ديدم يك نفر يهودى در اطراف قلعه ما است (و گويا براى شناسائى آمده ) ترسيديم كه او مشركان را به محل مخفى ما با خبر كند.
به حسان بن ثابت گفتم ، بجا است كه به سوى اين يهودى بروى و او را به هلاكت برسانى .
حسان (كه شخص ترسو بود) گفت : اى دختر عبدالمطلب ! مى دانى كه اهل اين كار نيستم (و مرا براى اين كار نساخته اند).
صفيه گويد: خودم كمر همت بستم و از قلعه بيرون آمده و ستون چوبى (خيمه ) را بدست گرفتم و به سوى آن يهودى رفته و او را كشتم .
پس از اين ماجرا، به قلعه باز گشتم و جريان را به حسان بازگو كردم ، و سپس به او گفتم از اينجا بيرون برو و لباس و اشياء همراه يهودى مقتول (كه گران قيمت است ) براى خود بردار.
حسان در پاسخ گفت : من نيازى به آنها ندارم .
اين بود، حماسه اى از يك بانوى قهرمان ، و ترسوئى يك مرد بزدل .
📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
☘☘☘☘☘☘
🌺 سه قدم برای یک #زندگی_شاد;
1️⃣ خود را به خاطر افراد بی فایده ای که
▫️ لایق داشتن هیچ جایگاهی در زندگی تان نیستند، دچار استرس نکنید.
2️⃣ هیچگاه احساسات خود را، بیش از حد صرف چیزی نکنید.
▫️ چون در غیر این صورت صدمه خواهید دید.
3️⃣ بیاموزید بدون نگرانی زندگی کنید.
▫️ چون خدا در همه حال هوایتان را خواهد داشت.
▫️ اعتماد کنید و ایمان داشته باشید...
🌸 #حال_بهتری خواهیم داشت، اگر دست برداریم از
▫️ فردی که لیاقت محبت ندارد،
▫️ دشمنی که ارزش جنگیدن ندارد،
▫️ حقی که ارزش گرفتن ندارد،
▫️ و فکری که ارزش اندیشیدن ندارد...!
🌿🌿🌿🌿🌿
🍂🍂🍂🍂🍂
داستان معنوی واقعی میرداماد👇👇👇 بخونید لطفاً
عباس صفوی درشهراصفهان ازهمسرخود سخت عصبانی شده وخشمگین میشود، درپی غضب اودخترش ازخانه خارج شده و شب برنمیگرددخبربازنگشتن دخترکه به شاه میرسدبرناموس خودكه اززیبائی خیره كنندهای بهره داشت سخت به وحشت میافتدماموران تجسّس درتمام شهربه تكاپوافتاده ولی اورانمىیابنددختر به وقت خواب وارد مدرسه طلاّب میشود وازاتفاق به درحجره محمدباقراسترآبادی كه طلبهای جوان وفاضل بودمیرود،در حجره رامیزندمحمدباقردررابازمی کند دختربدون مقدمه واردحجره شده وبه او میگویدازبزرگ زادگان شهرم و خانوادهام صاحب قدرت،اگردربرابربودنم مقاومت كنی ترابه سیاست سختی دچار میكنم طلبه جوان ازترس اوراجامیدهد،دختر غذامیطلبد،طلبه میگویدجزنان خشك و ماست چیزی ندارم میگویدبیاورغذا میخوردو میخوابد.وسوسه به طلبه جوان حمله میكندولی اوباپناه بردن به حق دفع وسوسه میكندآتش غریزه شعله میكشداوآتش غریزه راباگرفتن تك تك انگشتانش به روی آتش چراغ خاموش میكندمأموران تجسّس به وقت صبح گذرشان به مدرسه میافتداحتمال بودن دختررادرآنجا نمیدادندولى دخترازحجره بیرون آمدچون اورایافتندباصاحب حجره به عالی قاپو منتقل كردندوسوسه به طلبه جوان حمله میكندولی اوباپناه بردن به خداونددفع وسوسه میكندآتش غریزه شعله میكشداوآتش غریزه رابا گرفتن تك تك انگشتانش به روی آتش چراغ خاموش میكندعباس صفوی از محمدباقر سئوال میكنددیشب دربرخوردبا این چهره زیبا چه كردی؟وی انگشتان سوخته رانشان میدهدازطرفى خبر سلامت دختررا ازاهل حرم میگیردچون از سلامت فرزندش مطلع میشود، بسیار خوشحال میشودبه دخترپیشنهادازدواج با آن طلبه را میدهد، دختر نیز که از شدت پاكی آن جوانمرد بهت زده بودقبول میكندبزرگان را میخوانندوعقددختررا براى طلبه فقیر مازندرانی میبندندوازآن به بعد است كه اومشهوربه میردامادمیشودوچیزی نمیگذردكه اعلم علمای عصرگشته و شاگردانی بس بزرگ هم چون ملاصدرای شیرازی صاحب اسفاروكتب علمی دیگر تربیت میكند
📚منبع:
عرفان اسلامی (شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)، جلد 8 ، حسین انصاریان .
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
کامنت مردم جهان در زیر پستهای #سرود «سلام یا مهدی»
"کسی هست به من بگوید امام مهدی کیست؟"
"من مسلمان نیستم، اما چرا با این سرود گریه میکنم؟"
#سلام_یا_مهدی
#امام_زمان
🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
🍁🍁🍁🍁🍁
#داستان_آموزنده
🔆اسلام كليددار كعبه
كليددارى كعبه از مناصب و مقامهاى بزرگ در ميان قريش و مكيان بود، قبل از فتح مكّه شخصى از مشركان بنام عثمان بن ابى طلحه ، كليددار كعبه بود.
پس از آنكه در سال هشتم هجرت ، مكّه بدست مسلمين به فرماندهى رسول اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) فتح گرديد، عثمان ، در كعبه را بسته بود و به پشت بام كعبه رفته بود.
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) كليد در كعبه را از او طلبيد، او گفت : اگر مى دانستم كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) كليد را از من مى خواهد، از دادن كليد به آن حضرت ، خوددارى نمى كردم .
از او گرفت و در كعبه را باز كرد، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) وارد خانه كعبه شد، و دو ركعت نماز خواند، وقتيكه از كعبه بيرون آمد، عباس (عموى پيامبر- ص ) از آن حضرت خواست كه كليد را به عثمان بن ابى طلحه بدهد، و در اين هنگام اين آيه نازل شد:
ان اللّه يامركم ان تودوا الامانات الى اهلها: بى گمان خداوند فرمان مى دهد شما را كه امانتها را به صاحبش باز گردانيد (نساء- 58)
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) دستور داد، كليد را به عثمان بدهند و از او عذرخواهى كنند.
عثمان به على (ص ) عرض كرد: نخست چهره ات نسبت به من درهم و خشن بود، ولى اينك مى بينم با چهره اى باز و نگاهى مهرآميز به من مى نگرى ؟!.
حضرت على (ص ) جريان نزول آيه را به اطلاع او رساند، و به او فرمود:
در شأ ن تو آيه قرآن نازل شد، و آيه را براى او خواند.
عثمان بن ابى طلحه تحت تأ ثير ارزشهاى عالى اسلامى قرار گرفت ، و قبول اسلام كرد، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) كليد كعبه را به دست او داد.
📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
🍂🍂🍂🍂🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 هنر حرف زدن با خدا
🎙 حجة الاسلام عاملی
🌿🌿🌿🌿🌿
🍁🍂🍁🍂🍁🍂
🔹چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار:
🍁حکایت اول:
از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!!!؟
🍁حکایت دوم:
پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود...
پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم...!!
پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:
انشاءالله خدا او را هدایت میکند...!
دختر گفت:
پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟؟!!!!...
🍁حکایت سوم:
از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟؟...
گفت: آری...
مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛
یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم..
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد...!
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم...
گفتند: پس تو بخشنده تری...!
گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد!!
اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم...!!
🍁حکایت چهارم:
عارفی راگفتند:
خداوند را چگونه میبینی؟!
گفت آنگونه که همیشه می تواند مچم را بگیرد، اما دستم را می گیرد...!🍁
─┅─═इई 🍁🍂🍁 ईइ═─┅─
مرحوم حضرت آیت الله سید جواد حیدری
.
برای مرده ها نماز بخوانید تا از شما راضی شوند. اگر برای شما دعا کنند، خیلی در زندگی شما موثر است.
🔸جوانان نگویند ما پهلوان هستیم، پهلوانی آن است که یک نماز قضا نداشته باشی.
🔸پهلوانی آن است که پدر و مادر مرحومت که نماز قضا دارند، برایشان نماز بخوانی.
🔸یک نفر همیشه قبرستان میرفت و برای همه مردگان فاتحه می خواند.
یک شب در خواب، مادر خود که فوت کرده بود را دید که به او گفت:
همه مردگان انتظار تو را می کشند که بیایی.
وقتی پا روی قبرشان می گذاری، همه به خاطر تو از خدای اعلی آمرزش می گیرند. به من می گویند: آفرین به این فرزندت و صد رحمت به شیری که به این پسر دادی. مادر! همیشه بیا به مزارمان.
🌾🌾🌾🌾🌾
✨﷽✨
🔸انسی که با خدا داشت🔸
✍آیت الله حائری شیرازی: در بچگی، روزی در منزل بودم. منزل قدیمی که ما در آن بزرگ شدیم، منزل بزرگی بود. الآن شده مدرسۀ علمیۀ آقاشیخ عبدالحسین. این منزل 640 متر است. من در خانه بودم. یک دفعه یک بویی شنیدم. خانه مان معطر شد. آمدم به پشت بام. آقا کمال (1) همان روز از شهر ماهان آمده بود به شیراز. عطرش را از همان خانۀ خودمان شنیدم! بوی عطر آقا کمال بود!
این به خاطر انسی بود که با خدا داشت و در خودش با خدای خودش مشغول بود. او را اگر کسی یک ذره شامۀ قوی داشت، میشناخت.
من از بچگی این شامه را داشتم. مثلاً هر وقت از جلوی خانهای رد میشدم، میگفتم این خانۀ یک کلیمی است! یک روزی در خانۀ اخوی بودم؛ بویی آمد. گفتم: اخوی! شما همسایۀ کلیمی دارید؟ گفت بله اینجا کلیمی هست! از بچگی بویش را میشناختم.
استاد [اخلاق] آقا مصطفی خمینی، آقای کشمیری است. استاد احمدآقای خمینی، آقا کمال است. آقا کمال طرف را جامع بار میآورد .
1. مرحوم آیت الله سید کمال موسوی شیرازی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅
🍁
✅چرا عبادتش میکنیم؟
✍️روزی جوانی از عارفی پرسید: خداوند که به عبادت ما نیازی ندارد، پس چرا عبادتش میکنیم؟ عارف گفت: ای جوان! فکر کن در اتوبوسی به سمتِ شهری حرکت میکنی و همسفری داری که از کلام تو حس میکند نیازمند هستی، هنگامی که تو در خواب هستی مبلغی پول در جیب تو قرار میدهد و تو نمیفهمی. او زودتر از تو پیاده میشود و میرود؛ و تو زمان پیادهشدن متوجه میشوی که او پول را گذاشته و رفته است.
آیا به دنبال او نمیگردی که نشانی از او داشته باشی تا از او تشکر کنی؟! هر چند اگر او نیازی به تشکر تو داشت همان اول کار از تو میخواست تشکر کنی تا بعد مبلغ را به تو بدهد. پس چرا دنبال خدایی که این همه نعمت به ما بخشیده است نمیگردیم تا بدانیم او کیست، و چه باید کنیم تا بتوانیم شکر نعمتهایش را هر چند که ممکن نیست؛ به جای آورده باشیم؟!
🌾🌾🌾🌾🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺سخنرانی استاد رفیعی
✍️موضوع: چرا از بعضی ثوابها غافلیم؟
#کلام_دلنشین
🌿🌿🌿🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا بطلب بیام
بارونی شده هوام
دلتنگ یه کربلام
حسین جان💔
🕌🕌🕌
[عطرسیبِحرمتدل
زِدلمبردهحسین💚
حسرتدیدنگنبدت
بهدلمماندهحسین]💚
#شبجمعست
هوایتنکنممیمیرم💔
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌺