🌱🌱🌱🌱🌱🌱
#داستان_آموزنده
🔆مجازات دنيوى ساربان بى رحم
روايت كننده گويد: مردى كه دو پا و دو دست او قطع شده بود و هر دو چشمش كور بود، فرياد مى زد: ربّ نجّنى من النّار: خدايا مرا از آتش ، نجات بده .
شخصى به او گفت : از براى تو مجازات باقى نمانده ، در عين حال باز مى گوئى خدايا مرا از آتش نجات بده ؟
گفت : من در كربلا بودم وقتى كه حسين (علیه السلام ) كشته شد، شلوار و بند شلوار گرانقيمتى را در تن آن حضرت ديدم ، با توجه به اين كه همه لباسهايش را غارت كرده بودند فقط همين شلوار مانده بود، دنيا پرستى مرا به آن داشت تا آن بند قيمتى شلوار را در آورم ، به طرف پيكر امام حسين (علیه السلام ) نزديك شدم ، تا خواستم آن بند را بيرون بكشم ، ديدم آن حضرت دست راستش را بلند كرد و روى آن بند نهاد، نتوانستم دستش را رد كنم ، از اين رو دستش را قطع كردم ، و همين كه خواستم آن بند را بيرون آورم ، ديدم آن حضرت دست چپش را بلند كرد و روى آن بند نهاد، هر چه كردم نتوانستم ، دستش را از روى بند بردارم ، دست چپش را نيز بريدم ، باز تصميم گرفتم كه آن بند را بيرون آورم ، صداى ترس آور زلزله اى را شنيدم ، ترسيدم و كنار رفتم و در همانجا (شب ) كنار بدنهاى پاره پاره شهدا خوابيدم .
ناگاه در عالم خواب ديدم كه گويا محمّد (ص ) همراه على (ع ) و فاطمه (س ) آمدند و سر حسين (ع ) را در دست گرفته اند و فاطمه (س ) آن را بوسيد و سپس فرمود: پسرم تو را كشتند، خدا آنان را كه با تو چنين كردند بكشد. شنيدم امام حسين (ع ) در پاسخ فرمود: شمر مرا كشت ، و اين شخص كه در اينجا خوابيده دستهايم را قطع كرد، فاطمه (س ) به من رو كرد و گفت : خداوند دستها و پاهايت را قطع كند و چشمهايت را كور نمايد و تو را داخل آتش نمايد.
از خواب بيدار شدم ، دريافتم كه كور شده ام و دستها و پاهايم قطع شده ، سه دعاى فاطمه (س ) به استجابت رسيده و هنوز چهارمى آن (يعنى ورود در آتش ) باقى مانده ، اين است مى گويم : خدايا مرا از آتش نجات بده طبق روايات ديگر اين شخص همان ساربان بوده است .
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
🌱🌱🌱🌱🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لباسهای جدیدتان را بابرکت کنید...
🎙#استاد_رفیعی
🌿🌿🌿🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙حجت الاسلام کافی رحمةالله علیه
🔸وقتی امام زمان عجل الله تشریف بیارن
و بگن این دختر را شما تربیت کردید آيا
جوابی دارید؟ و سرتان را بالا میگیرید...
👌بسیار شنیدنی و تأثیرگذار
👈حتما ببینید
🍁🍁🍁🍁
💫🌟💫🌟💫
🌟امام صادق عليهالسلام:
💎إنَّ النّاسَ يَستَغنونَ إذا عُدِلَ بَينَهُم، و تُنزِلُ السَّماءُ رِزقَها، و تُخرِجُ الأَرضُ بَرَكَتَها بِإِذنِ اللّهِ تَعالى.
💎اگر ميان مردم دادگرى شود، همه بىنياز مىشوند، آسمان روزى خود را فرو مىريزد، و زمين به اذن پروردگار متعال، بـركـت خويش را بيرون مىآورد.
✅️ روایت ناظر به اجرای عدالت در زندگی فردی و اجتماعی ماست، پس فارغ از لزوم وجود حکومتی عادل، عمل به خصیصه عدالت در زندگی شخصی نیز از عوامل برکتزایی است.
📚 الکافي، ج٣، ص۵۶٨، ح۶
#عدالت
#برکت
💫🌟💫🌟💫
مشغول آشپزی بودم
آشوب عجیبی در دلم افتاد
مهمان داشتم،به مهمانها گفتم:
شما آشپزی کنید من الان برمیگردم
رفتم نشستم برای ابراهیم نماز خواندم
دعا کردم،گریه کردم که سالم بماند،یک بار دیگر بیاید ببینمش
ابراهیم که آمد به او گفتم که چی شد و چه کار کردم
رنگش عوض شد و سکوت کرد
گفتم: چه شده مگر؟
گفت: درست در همان لحظه میخواستیم از جادهای رد شویم که مین گذاری شده بود
اگر یک دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند میدانی چی می شد ژیلا؟
خندیدم...
باخنده گفت: تو نمیگذاری من شهید بشوم تو سدّ راه شهادت من شدهای!بگذر از من!🤍🙃
همسرشهیدمحمدابراهیمهمت🌱
🥀🕊🥀🕊🥀
فاطمه امشب به سامرّا عزا برپا کند
دیده را یاد امام عسکری دریا کند
ای خوش آن چشمی که امشب با امام عصر خود
خون دل جاری به رخ در مرگ آن مولا کند
#آجرکاللهیاصاحبالزمان 🥀🍂
#شهادت_امام_حسن_عسکری(ع)🍂
#بر_شیعیان_جهان_تسلیت_باد🏴
┄┄┅✿🏴🥀🖤🥀🏴✿┅┄┄
▪️ فقط خدا میداند که مولایمان امام حسن عسکری از بی مهری و بی وفایی مردم چه دیده بود که در آخرین روزهای عمر خود این گونه به پسرش مهدی وصیت کرد: «در میان مردم نمان... و جز در کوه های صعبالعبور و سرزمین های خالی از سکنه مقیم نباش!»
▫️ قرن ها از این وصیت پدر میگذرد و پسر همچنان به این وصیت عمل میکند. و باز هم فقط خدا میداند که در طی قرن ها بی مهری و بی وفایی شیعه، در این آوارگی دوران غیبت، چه بر مولایمان حجة بن الحسن گذشته است.😔😭
🔘 شهادت #امام_حسن_عسکری علیه السلام را به فرزندشان امام زمان عجل الله فرجه و شما مهدی یاوران عزیز تسلیت میگوییم
┄┄┅✿🏴🥀🖤🥀🏴✿┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسر حضرت هادی به فدایت پسرم
پدر حضرت مهدی به فدایت پدرم
┄┄┅✿🏴🥀🖤🥀🏴✿┅┄┄
🔴 نوع باور و نگاه ما به امام و مهدی باوری در عصر غیبت باید اینگونه باشد.
🔵 امام حسن عسکری(ع) فرمودند:
🌕 نَحنُ كَهفٌ لِمَنِ التَجَأَ إلَينا ، ونورٌ لِمَنِ استَضاءَ بِنا ، وعِصمَةٌ لِمَنِ اعتَصَمَ بِنا، مَن أحَبَّنا كانَ مَعَنا فِي السَّنامِ الأَعلى ، ومَنِ انحَرَفَ عَنّا فَإِلَى النّارِ
🔹 ما پناهگاهى هستيم براى كسى كه به ما پناه آورَد و نورى هستيم براى آن كه از ما پرتو طلبد و موجب مصونيت كسى هستيم كه از ما پناه جويد. هر كه ما را دوست بدارد در مراتب بالا با ما خواهد بود و هر كه از راه ما كج گردد به سوى آتش ره خواهد برد.
▪️▪️▪️▪️▪️
┄┄┅✿🏴🥀🖤🥀🏴✿┅┄┄
■شهادت مظلومانه امام حسن عسکری علیه السلام تسلیت باد
🏴 امام حسن عسکری علیه السلام در روز جمعه ۸ ربیع الثانی سال ۲۳۲ قمری در مدینه به دنیا آمد. و شهادت آن حضرت در روز جمعه ۸ ربیع الاول سال ۲۶۰ قمری وقت نماز صبح که به دلیل مسمومیت به دست معتمد عباسی در سن ۲۸ سالگی اتفاق افتاد و در سامرا در نزد پدر بزرگوارش مدفون گردید، آن حضرت را عسکری گویند یا بخاطر اینکه همیشه در محاصره و زیر نظر عسکر (لشکر) و نیروهای حکومتی بود یا اینکه در محله ای به نام عسکر بوده است.
❶ هرکس بیجا از کسے تعریف کند مورد سوءظن(دیگران) قرار گیرد.
📚 اعیان الشیعه ج۲ ص۴۲
❷ کم آسایش ترین مردم کسے است که زیاد کینه و دشمنی کند.
📚تحف العقول ص۷۸۴
❸ گستاخی و بی ادبی فرزند بر پدر خود در خردسالی موجب عاق شدن او در بزرگی خواهد بود.
📚مستدرک ج۷ ص۳۰۹
┄┄┅✿🏴🥀🖤🥀🏴✿┅┄┄
┄┄┅✿🏴🥀🖤🥀🏴✿┅┄┄
🔶ماجراي جانشين بر حق امام عسكري (ع)
ابوالاديان مي گويد: من خدمت حضرت امام حسن عسكري (ع) مي كردم. نامه هاي آن حضرت را به شهرها مي بردم. در مرض موت، روزي من را طلب فرمود و چند نامه اي نوشت به مدائن تا آنها راخ برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهي شد و صداي گريه و شيون از خانه من خواهي شنيد، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود.
ابوالاديان به امام عرض مي كند: اي سيد من، هرگاه اين واقعه دردناك روي دهد، امامت با كيست؟
فرمود: هر كه جواب نامه من را از تو طلب كند.
ابوالاديان مي گويد: دوباره پرسيدم علامت ديگري به من بفرما.
امام فرمود: هركه بر من نماز گزارد.
ابوالاديان مي گويد: باز هم علامت ديگري بگو تا بدانم.
امام مي گويد: هر كه بگويد كه در هميان چه چيز است او امام شماست.
ابوالاديان مي گويد: مهابت و شكوه امام باعث شد كه نتوانم چيز ديگري بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم. وقتي به در خانه امام رسيدم صداي شيون و گريه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر كذاب برادر امام حسن عسكري را ديدم كه نشسته، و شيعيان به او تسليت مي دهند و به امامت او تهنيت مي گويند. من از اين بابت بسيار تعجب كردم پيش رفتم و تعزيت و تهنيت گفتم. اما او جوابي نداد و هيچ سؤالي نكرد.
چون بدن مظهر امام را كفن كرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمي آمد و جعفر كذاب را دعوت كرد كه بر برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ايستاد، طفلي گندمگون و پيچيده موي، گشاده دنداني مانند پاره ماه بيرون آمد و رداي جعفر را كشيد و گفت: اي عمو پس بايست كه من به نماز سزاوارترم.
رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ايستاد. سپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوي امام علي النقي عليه السلام دفن كرد. سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را كه با تو است تسليم كن. من جواب نامه را به آن كودك دادم. پس «حاجزوشا» از جعفر پرسيد: اين كودك كه بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمي شناسم و هرگز او را نديده ام.
در اين موقع، عده اي از شيعيان از شهر قم رسيدند، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره كردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند: بگو كه نامه هايي كه داريم از چه جماعتي است و مالها چه مقدار است؟ جعفر گفت: ببينيد مردم از من علم غيب مي خواهند! در آن حال خادمي از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت: اي مردم قم با شما نامه هايي است از فلان و فلان و همياني (كيسه اي) كه در آن هزار اشرفي است كه در آن ده اشرفي است با روكش طلا.
شيعياني كه از قم آمده بودند گفتند: هر كس تو را فرستاده است امام زمان است اين نامه ها و هميان را به او تسليم كن.
جعفر كذاب نزد معتمد خليفه آمد و جريان واقعه را نقل كرد. معتمد گفت: برويد و در خانه امام حسن عسكري (ع) جستجو كنيد و كودك را پيدا كنيد. رفتند و از كودك اثري نيافتند. ناچار «صيقل» كنيز حضرت امام عسكري (ع) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اينكه او حامله است. ولي هرچه بيشتر جستند كمتر يافتند.
خداوند آن كودك مبارك قدم را حفظ كرد و تا زمان ما نيز در كنف حمايت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان مي باشد. درود خداي بزرگ بر او باد.
📕منبع از سایت سربازان اسلام
┄┄┅✿🏴🥀🖤🥀🏴✿┅┄┄
┄┄┅✿🏴🥀🖤🥀🏴✿┅┄┄
🔴 برگی از عبرت های تاریخ
♦️جعفر، یکی از فرزندان حضرت امام علی بن محمد الهادی(علیهالسلام)، برادر حضرت امام حسن عسکری(علیهالسلام) و عموی حضرت حجه ابن الحسن مهدی موعود(عج) است که در سال ۲۲۶قمری متولد شد.
♦️او گرچه دوران کودکی و نوجوانی خود را تحت تربیت امام معصوم و در بیت عصمت سپری کرد و بخوبی با تعالیم خاندان وحی آشنا بود، اما در آستانه ی جوانی به معاشرت با برخی کارگزاران حکومت عباسی مبتلا شده و نفوذ عناصر قدرت طلب و فاسد دربار عباسی در جعفر، اندک اندک، کار او را به جایی رساند که آشکارا از ساده زیستی و ارزشهای خاندان امامت دور شده و روشی بر خلاف پدر بزرگوارش را در پیش گرفت و حس دنیاطلبی و قدرت خواهی تا آنجا در وی قوت گرفت که در هنگام شهادت پدرش حضرت امام هادی(ع)، ادعای امامت کرد، اما بدلیل جایگاه رفیع برادرش حضرت امام حسن عسکری(ع) و شناخت و بصیرت شیعیان، ادعای او چندان مورد توجه قرار نگرفت.
♦️جعفر که خود را سهیم در خاندان امامت می دانست، بعد از شهادت برادرش امام عسکری(ع) نیز بلافاصله ادعای امامت کرد و با حمایت کارگزاران عباسی و پولهای دربار، عده ای را نیز به سوی خود جذب نمود اما در هنگامی که خود را آماده ی اقامه ی نماز بر پیکر امام عسکری(ع) کرده بود، به یکباره، خورشید نورانی وجود مقدس امام عصر(ع) بر پیکر پدر خویش حاضر شده و ردای جعفر را کشیده و فرمود: ای عمو ! پس بایست که من سزاوارترم به نماز بر پدر خود از تو . و جعفر از نفوذ معنوی کلام حضرت مهدی(عج) عقب ایستاد و رنگش متغیر شد. و بدین ترتیب، حضرت امام عصر(عج) بر پدر بزرگوار خود نماز خواندند.
♦️با این وجود، جعفر دست از توطئه بر نداشت و ضمن تحریک حکومت عباسین برای حمله به منزل امام یازدهم و دستگیری امام عصر(عج)، با ادعای وراثت خاندان امامت و کمک کارگزاران عباسی، اموال امام عسکری(ع) را نیز تصرف نمود و البته چند سال بعد در سن ۴۷ سالگی در نهایت انزوا پشیمانی و توبه درگذشت.
💢ماجرای جعفر کذاب، نمونه ای دیگر از تشابهات تاریخی همچون پسر نوح(ع) و برادران یوسف(ع) و ابولهب و... است که برای همه ی اهل بصیرت، حامل این پیام مهم است که اصل و نسب و انتساب به خانواده ی بزرگان، گرچه می تواند یک امتیاز و مایه ی افتخار باشد، اماشرط کافی برای فلاح و رستگاری افراد، تمسک به روش خوبان و دوری از ناپاکان و مفسدین و فتنه گران است.
فاعتبروا یا اولی الالباب...
┄┄┅✿🏴🥀🖤🥀🏴✿┅┄┄
〰〰〰〰〰
#داستان_آموزنده
🔆خبر از مرگ خود و درون واقفى
دو نفر از بزرگان شيعه به نام هاى احمد بن داوود قمّى و محمّد بن عبداللّه طلحى حكايت كنند:
روزى به سمت شهر سامراء عزيمت نموديم و عدّه اى از مؤمنين ، مبالغى خُمس و صدقات به همراه مقدار قابل توجّهى جواهرات و زيورآلات گران قيمت از قم و حوالى آن تحويل ما دادند كه به محضر مبارك حضرت ابومحمّد، امام حسن عسكرى عليه السلام برسانيم .
همين كه مقدارى از راه را پيموديم و نزديك شهر دسكرة الملك رسيديم ، متوجّه شديم كه يك نفر سوار به سمت ما در حركت مى باشد، هنگامى كه نزديك قافله ما آمد به ما خطاب نمود و اظهار داشت : من براى شما دو نفر، پيامى آورده ام .
سؤال كرديم : پيام از كجا و از چه كسى است ؟
پاسخ داد: پبام از سرور و مولايتان حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام مى باشد؛ حضرت فرمود: من در همين امشب به سوى خداى سبحان رحلت خواهم نمود؛ و شما در همين محلّ باقى بمانيد تا از جانب فرزندم - مهدى سلام اللّه عليه - دستور صادر بشود.
با شنيدن اين خبر، بسيار آشفته و گريان شديم و سپس منزلى را كرايه نموديم و در آن جا مانديم ، فرداى آن روز خبر رحلت و شهادت حضرت منتشر گرديد.
و بدون آن كه كسى از وضعيّت ما با خبر شود آن روز را در غم و اندوه سپرى كرديم و چون شب فرا رسيد در تاريكى نشسته و در حالت اندوه و گريه شديدى قرار داشتم .
در همين بين ، ناگهان دستى در جمع ما نمايان گشت و همچون چراغ ، مجلس ما را روشنائى بخشيد و صدائى به گوش رسيد: اى احمد! اين نامه را بگير و به آنچه در آن مرقوم گشته است عمل نما.
پس از جاى خود حركت كردم و نامه را گرفتم ، موقعى كه آن را گشودم در آن چنين نوشته شده بود:
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم ، از حسن مسكين نزد پروردگار جهانيان ، به شيعيان مسكين ؛ در هر حال حمد و سپاس ، مخصوص خداوند است بر آنچه كه براى ما مقدّر گردانيده و شكرگزار در مقابل نعمت هاى بى پايانش هستيم ، و در مقابل حوادث روزگار بايد صبور و بردبار باشيم و اوست كه ما را از مشكلات نجات مى بخشد، و او بهترين وكيل و مدافع ما خواهد بود.
اكنون موقع رساندن اموال و آنچه را كه همراه داريد، به دست ما نيست ، چون اين حاكم ظالم مانع است .
آن ها را فعلاً به همراه خود بازگردانيد.
و ضمناً در بين اموال امانتى ، كيسه اى است كه در آن ، مقدار هفده دينار در پارچه اى قرمز پيچيده شده است كه از ايّوب بن سليمان واقفى است كه بر امامت جدّم حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام متوقّف شد، او خواسته است با اين كيسه ما را مورد آزمايش قرار دهد، كيسه اش را به او برگردانيد و تحويلش دهيد.
پس ما نيز طبق دستور و فرما مطاع امام عليه السلام ، به سوى قم مراجعت كرديم و هفت شب بعد از آن كه به قم رسيديم ، پيامى از حضرت امام مهدى عليه السلام آمد بر اين كه : شترى را فرستاديم تا آنچه اموال پدرم نزد شما است بر آن شتر سوار كنيد و آن را آزاد بگذاريد، خودش راه را مى داند و اموال را پيش ما خواهد آورد.
و ما نيز طبق دستور مجدّد، كلّيه اجناس و اموال را بر شتر حمل كرديم و آن را رها نموديم و رفت .
سال بعد به سمت سامراء حركت نموديم تا از اوضاع آگاه گرديم و چون وارد شهر سامراء شديم ، به طرف منزل حضرت رفتيم .
همين كه نزديك منزل رسيديم شخصى از منزل بيرون آمد و هر دو نفر ما را با اسم صدا زد و اظهار داشت : اى احمد! و اى محمّد! هر نفرتان وارد منزل شويد.
موقعى كه وارد منزل شديم ، گفت : اموالتان در آن گوشه حيات موجود است ، چنانچه مايل باشيد مى توانيد آن ها را ملاحظه كنيد.
به همين جهت كنار اموال رفتيم و آنچه را از قم به وسيله آن شتر فرستاده بوديم بدون كم و كاست موجود بود.
📚هداية الكبرى حضينى : ص 342، مدينة المعاجز: ج 7، ص 661، ح 2651.
〰〰〰〰〰
✨🌙✨
🎊 باز هم کوتاهی کردهاند...
وَ اللَّهِ لَوْ أَنَ هَذِهِ الْأُمَّةَ قَامَتْ عَلَى أَرْجُلِهَا عَلَى التُّرَابِ، وَ الرَّمَادَ وَاضِعَةٌ عَلَى رُءُوسِهَا، وَ تَضَرَّعَتْ وَ دَعَتْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ عَلَى مَنْ أَضَلَّهُمْ، وَ صَدَّهُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ، وَ دَعَاهُمْ إِلَى النَّارِ، وَ عَرَضَهُمْ لِسَخَطِ رَبِّهِمْ، وَ أَوْجَبَ عَلَيْهِمْ عَذَابَهُ بِمَا أَجْرَمُوا إِلَيْهِمْ لَكَانُوا مُقَصِّرِينَ فِي ذَلِك ... 📚بحار الأنوار؛ ج۳۰؛ ص۳۲۶
حضرت امیرالمومنین علیهالسلام فرمودند:
به خداوند قسم اگر این امت تا روز قیامت بر روی خاک بایستند و خاکستر بر سر بریزند
و به درگاه الهی زاری کنند
و کسانی را که چنین جرمی در حق امت نمودند و آنها را گمراه کردند و از راه خدا بازداشتند و به سوی آتش جهنم کشانیدند و در معرض نارضایتی پروردگارشان قرار دادند و ایشان را مستحق عذاب خداوند کردند، لعنت کنند،
باز هم در لعنت خود کوتاهی کردهاند.
#امام_زمان
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🤲
➖➖➖➖➖➖
✨🌙✨
🌺آقا مبارک است
رَدای امامتت
ای غایب از نظر
به فدای امامتت
🌺ما زنده ایم
از برکات ولایتت
ما عهد بسته ایم
به پای امامتت
🌹آغاز ولایت #مهدی_صاحب_الزمان (عج) بر شما منتظران مبارک...
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🤲
➖➖➖➖➖➖
🌸🍃﷽🌸🍃
🔻تنها گذاشتنِ امام🔻
✍️ در منابعِ تاریخی اومده که:
در یکی از سالهایی که مردمِ مدینه گرفتارِ خشکسالی و گرسنگی و افزایش قیمتِ اجناس شده بودند، رسول خدا (ص) داشت نماز جمعه میخوند، که یک کاروان تجاری از شام به مدینه رسید.
مردم وسطِ نماز جمعه و خطبههای پیامبر اکرم(ص) متفرّق شدند، و پیامبرِ خدا رو در حالی که ایستاده بود و خطبه میخوند، ترک کردند.😨
همه هجوم بردند به سمتِ بازار، و فقط یک عدّهی انگشتشماری دورِ پیغمبر باقی موندند.😔
اینجا خداوند آیه ۱۱ سوره جمعه رو نازل کرد: (تفسیر مجمع البیان)👇
وَ إِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَیْهَا👈 هنگامی که آنها تجارت یا سرگرمی و لهوی را ببینند، پراکنده میشوند، و به سوی آن میروند.
وَ تَرَکُوکَ قَائِمًا👈 و تو را تَرک میکنند، در حالیکه ایستادهای و خطبه میخوانی.
قُلْ مَا عِندَ اللهِ خَیْرٌ مِّنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجَارَةِ👈 بگو: آنچه نزد خداوند است، خیلی بهتر از این لهو و تجارتی است که به سویش میروید.
وَاللهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ👈 و خداوند بهترین روزی دهندگان است.
چقدر شبیه دورانِ ماست.
تاریخ تکرار میشه:👇
خیلی از ماها سرگرم دنیا و کار و کاسبیِ خودمون هستیم،
در حالیکه آقا و مولامون #امام_زمان رو ترک کردیم، و تنها گذاشتیم.💔
خدایا ما رو ببخش😭😭
تَرَکُوکَ قَائِمًا👈 قائم آلِ محمّد رو ترک کردیم❗️
😔 رفتیم دنبالِ زندگی و کسب و کار خودمون..
وَاللهُ خَیْرُ الرَّازِقِین👈 و یادمون رفت که خدا بهترین روزی دهندگان است❗️
وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرى👈 و این روزی به واسطه وجودِ #امام_زمان به ما میرسه❗️
🌸سالروز آغاز امامت و ولایت حجه بن الحسن امام زمان (عج) تبریک و تهنیت باد🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
✨﷽✨
دنیا قبر مؤمن است. شیعیان امیرالمؤمنین (ع) قبرشان همین دنیاست و لذا هـر چه را در روایات در مورد عالم قبر گفته شده است می توانند در زنـدگی دنیویـشان پیـدا کنند.
در دنیا دو دسته افراد به سراغ مؤمن می آیند و معاشر او هستند؛ یک دسته کسانی که او را اذیت می کنند و غصه دار و محزون می کنند، یک دسته هم کـسانی کـه بـه او محبت می کنند و به او بشارت می دهند و او را خوشحال می کنند. این دو دسته هم نشین و معاشر خوب و بد، مال عمل خود آدم است.
این رفیق ها با هم مقابله می کننـد و هـر کدام که غالب شد، دسته ي مقابل بساطش را جمع می کند و می رود. ان شاء الله طوري عمل کنیم که رفقاي خوب زیاد شوند. از خدا بخواه که رفقاي اهل دنیا را کم کنی و رفقاي خوبت را زیاد کنی. کسی که رفقاي قشنگش بروند و آشغال ها باقی بمانند، خیلی به او سخت می گذرد و اگر آشغال ها بروند و قشنگ ها بمانند، خیلـی به او خوش می گذرد.
خدا دو قبر براي مؤمن قرار نمی دهد. اگر مـؤمن حواسـش جمـع باشد و این را پیدا کند که همین دنیا قبر اوست، پس از فوت، دیگر فشار قبر و حـساب قیامت نخواهد داشت، ولی اگر این را نفهمد، همه ي آنها پس از فوتش بـراي او وجـود خواهد داشت. انبیا خواسـته هـاي مـردم را برمـی آورنـد و فـشار قبـر را از مـردم برمیدارند. کسی که حاجات کسی را برآورده کند، فشار قبر را از او برداشته است و خدا هم فشار قبر را از خود او برمی دارد. نان نداشتن، پول نداشتن، قدرت نداشتن بر انجام کاري که فـرد مـی خواهـد انجـام دهد، اینها فشار قبر مؤمن است. کمک کنید فشار قبر را از مردم بردارید، چون خدا فشار قبر را در دنیا و بعد از مرگ، از شما بر می دارد. اگر اشخاص بزرگ را شناختی و توانستی فشار قبر یکی از آنها را کم کنی، براي همه فشار برداشته میشود. ان شاء الله خدا فـشار قبر را در دنیا از همه بردارد .
حاج محمد اسماعیل دولابی
📚مصباح الهدی ص ۱۴۲
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در بین فرزندان بنی هاشم تنها به حضرت علی اکبر علیه السلام لقب (نارِئُ القُرَی) دادند و این لقب به کسی گفته میشد که؛
بر بام خانه خود شعله آتشی را برمیافروخت تا اگر مستمندی یا بیچارهای و یا مهمانی که پناه ندارد به سمت شعلههای کرامت بیاید و پای سفره اطعام و مهمان نوازیش بنشیند
این شخص به قدری هیزم مهمان نوازیش را زیاد میکرد
که هر فقیر و درماندهای از دورترین نقطه آن را میدید و نظرش را جلب میکرد ...
(مجمع البحرین یازجی، ج۱، ص ۳۵)
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
🌹پیامبر اکرم (ص) : هر کس در ازدواج زن و مردى تلاش کند، خداوند به تعداد هر مویى از بدنش شهرى در بهشت به او کرامت میفرماید. و پاداشش مانند کسى است که پیغمبرى را خریده و در راه خدا آزاد کرده و اگر موقع رفتن به خانه خود از دنیا برود، در قیامت جزو شهیدان خواهد بود...
📚ارشاد القلوب
🌺سالروز ازدواج پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت خدیجه (سلام الله علیها) مبارک باد.
─┅─═इई 🌸🌺🌸 ईइ═─┅─
❤️ سروده بسیار زیبا و شورانگیز حضرت خدیجه سلامالله علیها در رسای حضرت محمد صلواتاللهعلیه
پس از نخستین دیدار، آن هنگام که پیامبر اسلام با بانو خدیجه وداع میکنند و سوار بر مرکب از ایشان دور میشوند، حضرت خدیجه این غزل را میسرایند:
🌹🍃قلب المحبّ الی الاحباب مجذوب
و جسمه بید الاسقام منهوب
🌹🍃و قائل کیف طعم الحبّ قلت له
الحبّ عذب و لکن فیه تعذیب
🌹🍃افدی الذین علی خدّی لبعدهم
دمی و دمعی مسفوح و مسکوب
🌹🍃ما فی الخیام و قد صارت رکابهم جمّاً
الّا محبّ له فی القلب محبوب
🌹🍃کانمّا یوسف فی کلّ ناحیة
والحزن فی کل بیت فیه یعقوب
ترجمهی منظوم ابیات از این قرار است:
🌺دلِ عاشق به دوستان بسته است
گرچه از درد، جسم او خسته است
🌺گر بپرسند چیست مزهی عشق
به هم این نیش و نوش پیوسته است
🌺جان به قربانِ آنکه در دوریش
چشم من اشکبار و خونبار است
🌺دل هر خیمه شد تهی ز سوار
به جز آن دل، که خیمهی یار است
🌺تا که یوسف ز دیده پنهان است
بیتِ یعقوب، بیت الاحزان است
📌بحار الأنوار - العلامة المجلسي
ج ١٦ - الصفحة ٢٩
#پیوند_آسمانی
#ازدواج_رسولاکرمص_حضرتخدیجه سلام الله علیها
─┅─═इई 🌸🌺🌸 ईइ═─┅─
🌿🌿🌿🌿🌿
#داستان_آموزنده
🔆موعظه پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم )
مردى به حضور رسول خدا (صل الله علیه وآله و سلم ) آمد و گفت : اى رسول خدا به من دانش بياموز.
پيامبر (ص ) فرمود: بر تو باد به قطع اميد از آنچه در دست مردم است فانه الغنى الحاضر: زيرا بى نيازى نقد، همين است .
او عرض كرد: زدنى يا رسول اللّه : اى رسول خدا بر علم آموزى خود بيفزا.
پيامبر (ص ) فرمود: از طمع بپرهيز، فانه الفقر الحاضر: زيرا طمع فقر نقد است .
او عرض كرد: اى رسول خدا، باز بيفزا.
پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) فرمود:
اذا هممت بامر فتد بر عاقبته ، فان يك خيرا ورشدا فاتبعه ، و ان يك غيا فدعه .
:هنگامى كه به امرى تصميم گرفتى در مورد عاقبت آن بينديش ، هر گاه عاقبت آن خير و مايه رشد باشد، از آن پيروى كن ، و اگر عاقبت آن گمراهى باشد، از آن بگذر و دورى كن .
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
☘🌺☘🌺☘🌺☘
🌺10 ربیع الأوّل ازدواج پیامبر صلّی الله علیه و آله با حضرت خدیجه علیها السلام
♦️پیامبر صلّی الله علیه و آله 15 سال قبل از بعثت با حضرت خدیجه کبری علیها السلام ازدواج نمودند. (1)
♦️از احادیث شیعه و اخبار عامّه معلوم می شود که حضرت خدیجه بنت خویلد بن اسد، در علم و اطّلاع به کتب آن زمان معروف بوده است.
♦️او از زنان قریش، علاوه بر کثرت اموال و املاک و تجاراتی که داشت، به عقل و کیاست نیز مزیّت داشت و در آن زمان او را طاهره، مُبارکه، سیده ی نسوان و ملکه ی بطحاء می گفتند.
♦️او از کسانی بود که انتظار قدوم پیامبر صلّی الله علیه و آله را می کشید و همیشه از علماء علایم نبوّت آن حضرت را جویا می شد.
♦️هنگامی که خدمت پیامبر صلّی الله علیه و آله شرفیاب شد، اوّل از مُهر نبوّت سُؤال کرد و آن را زیارت کرد اشعار فصیح او در مدح رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله و کمال محبّتش به آل عبد المطّلب مشهور است که کاشف از علم و ادب و محبّت اوست. در همان روزی که آن حضرت مبعوث به رسالت شد جناب خدیجه علیها السلام ایمان آورد.
♦️حضرت خدیجه علیها السلام از مال خویش و میراثی که به او رسیده بود به صورت مضاربه تجارت می نمود.
♦️چندی نگذشت که از بزرگان تجّار شد به گونه ای که هشتاد هزار شتر زیر بار تجارت او بودند و هر روز اموال او زیادتر می شد. بر بام خانه ی او قُبّه ای از حریر سبز با طنابهای ابریشم با تمثالی چند بود که این علامت جلالت آن مخدّره بود.
♦️افراد زیادی مانند عقبة بن ابی معیط و ابن ابی شهاب که هر یک چهار صد کنیز و غلام و خدمتکار داشتند، و ابو جهل و ابوسفیان و دیگر بزرگان عرب آن روز به خواستگاری آن حضرت آمدند؛ ولی آن حضرت قبول نفرمودند و هیچ شوهری اختیار نکردند و باکره و عَذْراء بودند (2) تا سر انجام خود شان در سن 25 یا 28 سالگی (3) پیشنهاد ازدواج به پیامبر صلّی الله علیه و آله دادند و این ازدواج با آداب و مراسم خاصّی انجام شد.
♦️خداوند دو پسر به نام های قاسم و عبدالله که به آنها طیّب و طاهر هم می گفتند، به آن دو بزرگوار عنایت فرمود و تنها دخترشان فاطمه علیها السلام بود، و دیگران دختر خوانده های پیامبر صلّی الله علیه و آله و دختران خواهر خدیجه علیه السلام بودند که بعد از فوت پدرشان حضرت خدیجه علیها السلام احتیاجات شان را بر طرف می کرد تا اینکه مادرشان هاله فوت کرد، که تحت سر پرستی پیامبر صلّی الله علیه و آله و حضرت خدیجه علیها السلام در خانه ی خدیجه علیها السلام قرار گرفتند. لذا در بین مردم مشهور شد که آنها دختران رسول خدایند. (4)
♦️در کرامت و بزرگواری ایشان همین بس که آن حضرت مادر حضرت صدیقه ی طاهره علیها السلام امّ الأئمة المعصومین علیهم السلام و همسر امیر المؤمنین علیه السلام و جدّه ی حضرات معصومین علیهم السلام است.
♦️حضرت خدیجه علیها السلام بیست و چهار سال و یک ماه با پیامبر صلّی الله علیه و آله زندگی کرد، و تا آن حضرت زنده بود پیامبر صلّی الله علیه و آله همسر دیگری اختیار نفرمود.
♦️همچنین حضرت خدیجه علیها السلام جمیع اموال خود را به پیامبر صلّی الله علیه و آله واگذار کرد.
عایشه می گوید :
کمتر اتّفاق می افتاد که پیامبر صلّی الله علیه و آله از خانه بیرون رود و خدیجه علیها السلام را به خیر یاد نکند، چنان که یک روز آتش حسد من مشتعل شد و گفتم :
یا رسول الله ! تا کی خدیجه را یاد می کنی ؟
او پیر زنی بیش نبوده !
خداوند بهتر از او را (منظورش خودش بوده) به تو مرحمت کرد !
♦️پیامبر صلّی الله علیه و آله در غضب شد و فرمود :
نه به خدا قسم ! بهتر از خدیجه علیها السلام نصیب من نشده. به من ایمان آورد هنگامی که مردم کافر بودند، و تصدیق نبوّت من نمود در وقتی که مردم مرا تکذیب می کردند، و اموال خود را در اختیار من گذارد در وقتی که مردم مرا از خود دور می کردند.
خداوند متعال از خدیجه علیها السلام به من فرزندانی روزی کرد و رحم تو را عقیم قرارداد. (5)
📚 منابع :
1. مسار الشیعة : ص 29. و ... .
2. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 1، ص 206. و ... .
3. الصحیح من السیرة : ج 2، ص 150 ـ 117. ازدواج النّبی صلّی الله علیه و آله و بناته : ص 30.
4. الاستغاثة فی بدع الثلاثة.
5. ریاحین الشریعة : ج 2، ص 202، 207.
☘🌺☘🌺☘🌺☘
🌱🌱🌱🌱🌱
#داستان_آموزنده
🔆تواضع و بزرگوارى امام خمينى
فرزند مرحوم آيت اللّه اشرفى اصفهانى (چهارمين شهيد محراب ) نقل مى كرد:
حدود چهل سال قبل كه 15-14 ساله بودم روزى در قم به حمّام رفتم ، هنگام ورود به گرم خانه ، وارد خزينه شدم و بيرون آمدم ، ديدم يكى از آقايان سر خود را صابون زده و روى چشمانش نيز از كف صابون پوشيده است ، و با دست دنبال ظرف آب مى گردد، بلافاصله ظرفى را كه نزديكم بود برداشته و از خزينه پر از آب ساختم و دوبار روى سر وى ريختم .
آن مرد نورانى ، نگاه تشكرآميزى به من انداخت و پرسيد: آيا شما هم سرخود را شسته ايد؟
عرض كردم : خير تازه به حمّام آمده ام .
سرانجام به گوشه اى رفته و سر و صورت خود را صابون زدم ، قبل از آنكه آب به سرم بريزم ناگاه دو ظرف آب ، روى سرم ريخته شد، چشم خود را باز كردم ، ديدم آن مرد بزرگ به تلافى خدمت من ، با كمال بزرگوارى محبّت كرده است .
بعد به خانه آمدم و موضوع را به پدرم گفتم ، ولى چون او را نمى شناختم ، نتوانستم معرفى كنم .
بعد از مدتى يكى از روزهاى عيد مذهبى كه با پدرم به منزل علماء مى رفتيم ، ناگاه چشمم به همان مرد نورانى كه در حمّام ديده بودم افتاد و او را به پدرم نشان دادم ، پدرم فرمود: عجب ! ايشان حاج آقا روح اللّه خمينى است .
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پرسید من توبه کردم خدا منو میبخشه؟… گفت تو با پای خودت اومدی, خدا دنبال فرار کردهها فرستاده…
◾️روایتی شنیدنی از مرحوم استاد فاطمینیا
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
#داستان_جذاب
*🔞دیدن فیلم مستهجن🔞
📛📛📛
🌙 توی اسارت، عراقی ها برا تضعیف روحیه ی ما فیلمای زننده وزشت و بی حجابی پخش می کردند
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ😡
ﻋﺮﺍﻗﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ ...😰
ﺑﺮﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﯿﺎﻁ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ،
ﻭﺍﺭﺩ ﺣﯿﺎﻁ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ
ﯾﻪ ﭼﺎﻟﻪ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ داخل چاله فقط سرش پیدابود،😔
ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ😔
ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ😰😭
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻩ،
ﺧﯿﻠﯽ دنبال بودیم ﻋﻠﺖ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﯾﺸﺒﺶ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ.😔
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎن ﻋﻠﺘﺶ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﺪ
ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻮﺷﻬﺎﯼ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺍﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ 🐀
ﻣﻮﺷﻬﺎ ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﺋﯽ ﻗﻮﯼ ﺩﺍﺭﻥ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺩﻭﺳﺘﺘﻮﻥ ﺷﺪﻥ ﺑﻬﺶ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﮔﻮشت ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ.😰😭
ﻋﻠﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ😭
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ.🤐
اینطوری شهید دادیم و حالا بعضیامون راحت پای کانالهای ماهواره نشستیم وصحنه های زننده رو تماشا میکنیم وگاهی با خانواده هم همراهی می کنیم و نمی دانیم یه روز همان شهید رو می آرن تا توضیح بده به چه قیمتی چشم خود رو از گناه حفظ کرده و غصه ی دوستان هم اسارتی خود رو داشته وشهادت رو بجون خریده تا خود ودوستانش مبتلا به دیدن صحنه های زننده نشن~ ~
✨وصیتنامه شهیدمجیدمحمودی
منتشر کنید تا ازخجالت آب بشیم...😔😔
شهدا چه کردند وما.....
شهدا شرمنده نه، بازنده ایم؛..
#شهدا
#جهاد_تبیین
━━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━